زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
#عاشقانه_های_یک_منتظر:
💠 سفرنامه اربعین. قسمت چهارم.
نزدیک مرز هستیم.
توی راه #توفیق شد در مورد چند تا حدیث با دوستان مباحثه کردیم.
نکات خوبی مطرح شد.
انشاالله که این نکات، نگاه جدیدی در این #مسیر بهمون بده و باعث بشه بیشترین بهره وری رو داشته باشیم.
حس اینکه ۶ تا امام #معصوم اون طرف مرز منتظر هستند و آغوش باز کردند آدم رو دیوانه میکنه!
جلوه معشوق بر #عاشق فتاد
ما به او محتاج بودیم و او به ما #مشتاق
انبوه ماشین های سر #مرز که تو بیابان رها شده نشان از عشق بی حد داره...
ماشین های که شاید تمام #سرمایه زندگی یه آدم باشه!
و حالا صاحبش به عشق #امام رهاش کرده و رفته.
چه حس کوچکی تو این دریا #عشق دارم!!
سوار اتوبوس شدیم و به عشق امام حرکت.
از مرز عبور کردیم بالاخره...
اما خیلی #سریع و شگفت انگیز
چقدر خوبه درست همون جایی که همه باید بارهاشون رو بگردند یهو یکی بیاد بهت بگه نمیخواد شما برو!!
چند ساعتی تا نجف زمان داشتیم.
هر چه به خانه #پدری نزدیکتر میشدیم حس بهتری پیدا میکردم.
#نجف که رسیدیم رفتیم سراغ یه موکب.
ولی هیچ جا نبود. خیلی شلوغ بود.
به همین دلیل کوله ها رو یه گوشه گذاشتیم و رفتیم حرم مولا #علی علیه السلام.
از لابلای ازدحام عبور کردیم و دیدیم تمام صحن و حرم ها تعطیل شده و بسته.
ظاهراً بدلیل ازدحام چند نفر خفه شده بودند.
خدا نکنه هیچ کس پشت در بسته بمونه!!
به زور جای نماز پیدا کردیم و بعد نماز بیهوش شدیم از #خستگی.
نفهمیدم چند ساعت خوابیدیم.
ولی با صدای یکی از #همسفران بیدار شدم.
چه خوبه خوابیدن تو خانه پدر!!
خیلی #آرامش داره...
انگار همه خستگیهای وجودت یک جا خارج میشه
نزدیک #مغرب یه #زیارت و روضه کوچک و چند کلمه صحبت...
نماز #جماعت رو با هم خوندیم و کوله ها رو جمع کردیم که راه بیفتیم.
اما یکی کم بود...
مجبور شدیم #صبرکنیم تا بیاد.
چشمهام رو بستم، کلی حرف های درگوشی با بابام داشتم ....
🔹 به قلم یک زائر اربعین.
#سفرنامه
#چهار
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
#عاشقانه_های_یک_منتظر:
💠 سفرنامه اربعین. قسمت آخر.
دلم نمیخواست این #دقایق تمام بشه ولی نگاهم روی #ساعت که افتاد فهمیدم باید برم.
دستم را به نیت #بیعت با امام گرفتم به ضریح و همین طور از امام کاظم شروع کردم تا امام جواد علیه السلام....
بعضی حس ها قابل بیان نیست.
آمدیم تو مسجد و اول #نماز ظهر و عصر و بعد هم دو تا نماز زیارت...
سر به #سجده که میذاری وقت گفتن حرفهای در گوشی با خداست.
دلم نمیخواست بلند شم ولی #ساعت هی میگفت وقت تمامه!
آمدم از #حرم بیرون و با بچه ها هر چی گشتیم #غذا پیدا نکردیم آخر تصمیم گرفتیم بخریم
چاره ای نبود تا مرز دیگه هیچ جایی برای غذا نبود و از صبح هم چیزی نخورده بودیم.
توی راه بحث #خلقت نوریه اهل بیت بشدت ذهنم را مشغول کرده بود.
میخواستم برای بچه ها بگم ولی چون طلبی نبود گذشتم و #سکوت کردم.
دیگه وقت دارم تا #مرز یه چرت بزنم.
هر چند دلم مونده پیش امامین #عسکریین که توفیق زیارت حاصل نشد.
ما با خیال تو چه محتاج شرابیم
مستی به یک کرشمه ساقی سپرده اند
برای نماز مغرب تو منزل یک #عراقی توقف کردیم چه بی ریا کمک کردند تا وضو بگیریم و نماز بخوانیم.
عکس دو #شهید زینت بخش دیوار منزلشان بود از تاریخ شهادتشان پیدا بود که مربوط به جنگ با #داعش است.
اصولاً هر جا شما رنگ و بوی #ایثار میبینید شهادت هم کنارش هست.
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده
سجاده ها را پهن کرده بودند و آماده...
نماز را خواندیم و سوار ماشین شدیم.
حالم داشت هر لحظه #بدتر میشد بشدت درد داشتم فکر کنم سرما خورده بودم.
چند تا مسکن خوردم و سعی کردم تا مرز بخوابم.
همسفران هر کاری میکردند تا از شدت درد من کمتر بشه ...
یکی ماساژ میداد.
یکی آب و #عسل درست میکرد و ...
به مرزکه رسیدیم کمی بهتر شده بودم.
الحمدلله از مرز هم با سرعت گذشتیم
آنطرف بچه ها شام خوردند هم سپاه ایلام موکبش شام میداد و هم آستان قدس
دوباره سوار ماشین شدیم حدود دو نیمه شب بود که به سمت #تهران حرکت کردیم.
#بدرقه امام حسین علیه السلام را با همه وجودم حس میکردم.
دلم مانده بود ولی باید بر میگشتیم.
دوباره دردها شروع شد و دیگه آروم نمیشد.
#تب و لرز کردم.
کلا بیماریهای بعد #زیارت برای من علامت خوبیه ...
نمیتونم بگم چرا ...
ولی الحمدلله رب العالمین
تو دلم #زمزمه میکردم ..
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را
تو مسیر خواستم یه #آمپولی بر بدن بزنم که متاسفانه پیدا نشد.
کلا من آدم #صبوری تو درد هستم ولی خیلی طاقت فرسا شده بود.
ترافیک بود راهی که باید در ۱۲ ساعت طی میشد ۱۵ ساعت طول کشید.
کلا اربعین برای من آغاز حرکت و #جهاد در راه امام است.
همانطور که در زیارت اربعین هم میخوانیم
ونصرتی لکم معده
بنابر این همیشه اربعین همراه با تقسیم #ماموریت و جهاد است.
جهادی که طبق نظر حضرت آقا به معنای مبارزه با دشمن هست.
همینطور که چشمهایم را بسته بودم و درد میکشیدم به مسیر پیش رو فکر میکردم که باید پر #قدرت تر از قبل حرکت کنیم انشاالله.
اشکالات و نواقص برطرف شود و نقاط قوت تقویت.
کلا اربعین آغاز حرکت جهادی #تشکیلات ها باید باشد
امتحانات من هم که با #بیماری شروع شد برای همین بود.
ظرفیت و وسعت وجودی باید بالا بره.
تحمل باید زیاد بشه
ماشین برای بچه های #زینبیه هماهنگ شد و من هم گفتم که بیان دنبالم ولی...
بگذریم اینم امتحانی دیگر...
یه راست همسفران من را بردند درمانگاه تب ۴۰ درجه داشتم سرم ودوتا آمپول سهم من شد و کلی داروی دیگه که تو کیسه دستم دادند
آمدم منزل بچه ها ناراحت شدند از اینکه #مریض هستم ....
تیکه هایی هم نثارم کردن...
همین طور که بزور داشتم خودم را میشستم زیر دوش...
به #غربت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گریه کردم
نماز خوندم خوابیدم....
تا انشاالله حالم خوب بشه و آماده برای جهادی دیگر ....
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست
🔹 به قلم یک زائر اربعین.
#سفرنامه
#سیزده
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f