eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
68 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در قطار صندلی‌ها را عوض کردیم تو پنجره را می‌خواستی و من می‌خواستم به تو نگاه کنم...!
چه كرده‌ای تو به اين خانه؟ خانه‌‌ات آباد! كه رفته‌‌ای و خيالت نمی‌‌رود از ياد...
گر بوسه به من بخشی، دانی به چه میماند؟ مرغی که گَهِ کُشتن‌، قاتل دهدش آبی...
تشنه مردن به از آن است که با منت تلخ آبت از کوثر جانبخش فرح زای دهند مرغ را یک نفس زندگی لانه ی خویش به که عمری به طلایی قفسش جای دهند *   *   * چهره ام با طلوع موی سپید گوید از مغرب جوانی من ای دریغا که چون فسانه گذشت تلخ و شیرین زندگانی من *   *   * همچو گُل خاموش و آتشناک باش خاک می گردی کنون هم خاک باش بی ثمر کس را خدا خلقت نکرد بید اگر هستی عصای تاک باش استاد
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کریمی و کرمت همچو ابر پُر بار است نگاه مستمرت، مرهم دل زار است هزار خوشه‌ی گندم، به دست خود چیده است کنار گنبد زردت، دلی که غمبار است
زندگی بعد از شهادت را به ما آموختی معجزه یا خرق عادت را به ما آموختی نفخِ صورِ عدل،رستاخیز آزادی و عشق معنی یوم القیامت را به ما آموختی گیلک و تالش،بلوچ و کرد،لر یا ترکمن وحدتِ در عین کثرت را به ما آموختی ای که محراب نگاهت قبله ی حاجات ماست راز و آداب عبادت را به ما آموختی پرتو اندیشه ات با ریشه های ما چه کرد؟ میوه دادیم و اصالت را به ما آموختی @poem12
دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند با ما نشان برگ گلی زان بهار ماند
بیا و چشم مرا آشنای باران کن اسیر کفر کویرم، مرا مسلمان کن از این سکوت که آوار شانه های من است پناه بر تو ! مرا در صدات پنهان کن همیشه ی غزلم ! شب نشین چشم توام مرا به جرعه ای از آفتاب مهمان کن مرا در این شب برفی ، گر آفتابی نیست بیا و دلخوش یک آفتابگردان کن از این شکسته ترم خواست؟ این تو و این سنگ بیا هر آنچه دلت خواست با دلم آن کن  
گفتی که با دلت غم هجران چه می‌کند باد خزان ببین به گلستان چه می‌کند...
پیراهنم روزی گواهی می دهد پاکم ای عشق گاهی وقتها پاکی به دامن نیست
‌ باید از هر خیال، امیدی جُست هر امیدی خیال بود نخست .
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم در بسته شد آن‌گونه که انگار دری نیست