eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
723 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
203 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍉 شب یلدا چه شبی!!! پُر نقش است و نگار شب سیب است و انار! 📖 همه اش خاطره و مهمانی شب حافظ خوانی! 🌃 شب دورهمی و عشق و غزل گرم و شیرین چو عسل ☃️ شب یلدا یعنی: «شب برفی که زَنَد طعنه به مستیِ بهار» ❤️ هر چه گفتم به کنار؛ فرصت خواندن شعر فرجش بیشتر است!!! 🙏 اَللّهُمَّ عَجِّلِ لِوَلیِّکَ الفَرَج 🍉 شب مبارک 📜 طاهره ابراهیم نژاد آکردی @AFKAREHOWZAVI
. خانواده‌دوستی ✍محبوبه زمانی گاهی چنان از مسئله‌ای زود گذر می‌کنیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. چند روز پیش در همایش خانواده، با تأثر رئیس‌جمهور، خانم مشیر مجری برنامه چنان از بغض ایشان سخن گفتند که فراموش کردند وقتی دم از عشق مرد ایرانی و خانواده‌دوستی می‌زنند، این نکته را اضافه کنند که مرد وقتی عاشق واقعی است که زنش را فقط برای خودش دوست بدارد و نگذارد نگاه‌های آلوده روح نشاط و سرزندگی را از زندگی‌اش بربایند. ای کاش به جای بغض، بر همدردی با رئیس‌جمهور برای عفت و حیای زنانی که با پشت گوش انداختن موارد قانونی و شرعی از دست می‌رود، می‌گریست و همه را دعوت به تأمل می‌کرد. گاهی دلم برای زن بودنم می‌سوزد، چون آنجا که باید از توانایی‌های منحصر به فرد خود استفاده کنیم، مات و مبهوت مادیات بی‌ارزش و سخنان بی‌محتوا می‌شویم که گویا فقط برای همین آفریده شده‌ایم. اگر مجری می‌گفت ببینید مرد ایرانی هنوز پای عشق پاکش مانده، وقتی هنوز از قاب عکس حجاب و حیا و محجوبیت همسرش را می‌بیند، به خودش و همسرش می‌نازد که توانسته از یک زندگی پاک و بی‌آلایش ایرانی رونمایی کند. @AFKAREHOWZAVI
🔆 حافـظ! تو خبـر داری از عالم شیـدایــی.../ یلدای فراق آمد، رفته است شکـیبایـی... ❄️ برخیز و بخوان با ما «ای پادشه خوبان».../ دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی... 🌤 اَللّهُمَّ عَجِّلِّ لِوَلیِّکَ الفَرَج... یلدای مهدوی طاهره ابراهیم نژاد آکردی @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ▫️یلدا واژه‌ای سریانی به معنی تولد است، ایرانیان شب آخر پاییز را شب تولد میترا (مهر) می‌دانسته‌ و آن را با این تلفظ پذیرفته‌اند. ▫️از سنت‌های شب یلدا، شب‌نشینی، دید و بازدید و صله رحم است. ▫️یکی از زمان‌های اجابت دعا هم هنگام"شادی" است. ▫️در دورهمی شب بلند سال، برای سلامتی بیماران، برای رفع گرفتاری مؤمنان، برای باز شدن گره‌های زندگی و از همه مهم‌تر برای فرج مولا حجت بن الحسن عجل الله فرجه الشریف، دعا کنیم. پ.ن:ویدیو تصویر نگارگری ویژه شب یلدا @zemzemh60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمد به جهان ملیکه‌ی ارض و سما زهرا، مرضیه، فاطمه، عشق خدا عالم شده مستِ نورافشانی او در بیت نبی شکوفه کرده طوبی @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ هوای خانه زن، هوایی است که فضای خانواده را انباشته؛ یعنی همچنان که شما در فضا تنفّس می‌کنید، اگر هوا نباشد، تنفّس ممکن نیست، زن این جوری است؛ زنِ خانواده به منزله‌ی تنفّس در این فضا است. اینکه در روایت هست: اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة، مال اینجا است، مال خانواده است. «ریحانه» یعنی گل، یعنی عطر، بوی خوش؛ همان هوایی که فضا را پُر می‌کند. "امام خامنه‌ای" ای ریحانه‌ها!🌱 عشق‌های خانه همه کسانی‌که نفس کشیدن بدون شما ممکن نیست، روزتان مبارک ☘☘ https://eitaa.com/loh_ghalam @AFKAREHOWZAVI
«مادر من» ✍ در هجوم کلمات به دنبال واژه‌هایی می‌گردم تا نام پرمعنای تو را توصیف کنم. دستانت، تجلی برکت خداوند در زندگی من بود. چشمانت، شعله‌ای از محبت که مرا با بزرگی مهر الهی آشنا کرد. لطافت کلامت، راهی به سوی عفو و بخشش خداوند برایم گشود. مادرم، الگوی زندگی من، مانند نخلی استوار که سایه‌بان آرامش و برکت زندگی‌ام است. هر بار که به تو فکر می‌کنم، آرامش جانم را در می‌یابم. آمین دعاهایم را در ذکرهای عاشقانه بر سجاده‌ات گرفتم. دستت را می‌بوسم که مرا با خدا آشنا کردی. اگر خداوند فرمود بهشت زیر پای مادر است، چون تو روشن‌ترین نشانه‌ی محبت، عفو و بزرگی خداوند بر زمین هستی. و چه زیبا گفت: نزار قبانی:« أُمِّي... لَيْسَ فِي الدُّنْيَا سِوَاكِ فَأنتِ جَنَّتِي وَحَبِّي وَرَحْمَتِي (مادرم... در دنیا هیچ‌کس جز تو نیست، تو بهشت منی، عشق منی و رحمت منی.) @AFKAREHOWZAVI
پیوند میانِ مادری سیر و سلوک خیلی ها مادری را شغل ۲۴ساعته می دانند. درست هم همین است، مادر بودن شب و روز و تعطیلات و روزهای کاری نمی شناسد. تمام ساعات روز، حتی زمانی که کنار فرزندانت نیستی، دغدغه ی آنان را داری. کافی است کمی حس کنی فرزندت تب دار است، تا صبح بیدار میمانی که نکند تبش زیاد شود و تو خواب باشی. اما به نظر من مادری یعنی خودسازیِ مداوم، یعنی جریان داشتن در تمام زندگی، یعنی جهاد شبانه روزی. اینکه حواست به خودت باشد و بدانی در تک‌تک لحظات، فرزند کوچکت از تو الگو میگیرد. اینکه حواست باشد بین فرزندانت تبعیض قائل نشوی، حتی با کوچک ترین رفتار. اینکه حواست باشد، به جایش اخم کنی به جایش قاطع باشی و سر وقتش مهربان و گرم باشی. اینکه حواست باشد، کجا جای تذکر است و کجا باید تغافل کنی و به روی خودت نیاوری. اینکه سعی کنی مادر کنترل گری نباشی و اجازه دهی با اینکه دقایقی پیش خانه را مرتب کرده ای، اما فرزندت خانه را زیر و رو کند تا به قول روان شناس ها، رشد و تکاملش آسیب نبیند. مادر یعنی از صبح تا شب مدارا کردن. مادر یعنی اگر هم عصبی و ناراحت شوی، به دنبال جبران بودن. مادری یعنی عذاب وجدان های گاه و بی گاه که نکند خوب مادری نیستم! نکند این حرف من خطا باشد، این رفتارم نادرست باشد. به نظر من مادری پیوند عمیقی با سیر و سلوک دارد. چرا که در مادری کردن هر لحظه باید حواست به رفتار و کردار و اعمالت باشد. و این یعنی مراقبه و شب که می شود و فرزندانت می خوابند، رفتار و اعمال خود را بررسی کردن و این یعنی محاسبه. و در ورای همه ی مراقبه ها و محاسبه ها، مادری ما را پیوند می دهد با بهترین مادر عالم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، درست همان جایی که نمیتوانیم و یا کم‌ می آوریم. و از ایشان میخواهیم تا مارا یاری کند. اینکه مادرجان من هرچه هم حواسم به خودم باشد. ناتوانم در برابر نفسم، ناتوانم در تربیت فرزندم، شما برایش مادری کن! شمایی که در واپسین لحظات زندگی ات به یاد ما بودی وبه امام علی علیه السلام فرمودی:« به فرزندانم تا روز قیامت سلام مرا برسان!»* سلام ای بهترین مادر، تولدتان مبارک ای ریحانه ی پیامبر صلی الله علیه و آله، و ای عزیزدل امیرالمومنین علیه السلام، برای ما و برای مادرانمان و فرزندانمان مادری کن. ✍🏻مریم زارعی پ ن: روز مادر بر همه ی مادران سرزمینم مبارک🍃 *وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة منبع: وسائل الشیعة، ج 13، ص‏311؛ دلائل الامامة، ص‏42. https://eitaa.com/az_jan_nevesht @AFKAREHOWZAVI
. خود درد ✍زهرا سبحانی دیشب خواهرم زنگ زد. از وقتی که مامان در بین‌مان نیست ما دخترها به هم روز مادر را تبریک می‌گوییم. حرف‌مان کشید به مصاحبه‌ی کاری که چند وقت پیش داشت. دو سالی می‌شود که دنبال کار است. توی این مدت مصاحبه‌های زیادی را از سر گذرانده اما تهش صراحتا هیچ بود. آن‌هم برای موضوعی به اسم چادر. اینکه در جامعه‌ی اسلامی شرط شود که در محیط کاری مختلط باید بدون چادر باشی اگر خود درد نباشد پس چیست؟ می گویند اجباری در کار نیست؛ میخواهی باش، بدون چادر؛ نمی‌خواهی، برو جای دیگر! جای دیگر اگر باشد و گیر بیاید همین آش است و همین کاسه! حق داریم بپرسیم پس نظارت این وسط کجای ماجراست؟ پس قانون این جامعه کجا به کار می‌آید؟ بهانه می‌آورند که ما اونیفرم اداری داریم. اونیفرم اندامی و کوتاه چه سنخیتی با اعتقاد و دین ما دارد؟ آیا براساس پوشش و حجاب اسلامی‌ست یا سلیقه‌ی افراد؟ می‌گویند همین را هم که دستور داده‌ایم، نمی‌پوشند؛ می‌گوییم تکلیف محجبه‌ها این وسط چه می‌شود؟ آن کسانی که امروز نگران وضعیت جامعه شده‌اند و همواره برای مکشفین روضه‌ی فطرت پاک و ... را می‌خوانند و از یک جایی به بعد برای خودشان ژست جامعه شناسی می‌گیرند آیا به این نکته واقفند که جامعه‌ی اسلامی چرا هر روز بر دختران مسلمان سخت می‌گیرد و آنها را یا به حاشیه می‌راند یا به دست کشبدن از عقاید؟ بله قرار بود که شرط چادر را از مشاغل بردارند و لباس مناسب را جایگزین کنند لباس مناسب که جایگزین نکردند هیچ، کار به جایی رسیده که برای استخدام بدون هیچ مقدمه‌ای، بدون چادر را تکلیف می‌کنند. درد زمانی بیشتر می‌شود که تمام مراحل استخدام را با موفقیت بگذرانی و در نهایت چادر بشود علت عدم استخدام! کسی نیست آدرس بیابان به ما بدهد که سر به آن بنهیم تا از شنیدن و دیدن به کرات این وقایع؛ خلاص شویم. اوضاع طوری شده که دیگر نه تنها برایمان عجیب نیست، انگار که از ازل اینطور بوده باشد. این منش لیبرالی که خدا فقط در طاقچه‌ی خانه‌ست؛ موریانه‌وار به جانمان افتاده و دارد ویران‌مان می‌کند، آیا مسئولین دست اندر کار حواس‌شان به این اتفاقات هست یا نیست؟که در هر دو صورت جای مذمت و سرزنش است. هر بار آمدیم و از این دردها شکایت کردیم، بلافاصله بیکاران زمان وحدت را چماق کردند و پشت بندش گفتند که باید با بصیرت بود و تمام اتفاقات زمین و زمان را بهم می‌دوزند و می‌کوبند توی سرت که چه وقت این حرف‌هاست، بعد سر برمی‌گردانی می‌بینی دیگر حتی جای زندگی برای ما نیست. به زعم این حضرات، بصیرت یعنی سکوت در برابر هر خلاف و نادرست تا وحدتی که مبنایش نه شبیه گفتمان انقلاب است و‌ نه امامین انقلاب؛ خش برندارد. کاش باور کنیم که حضرت زهرا سلام الله علیها فقط برای پیام تبریک روز زن نیست، بلکه الگو و اسوه‌ست. پس چرا در عمل آن هم در جامعه‌ی اسلامی کار دارد بیخ پیدا می‌کند؟! آقایان به فکر زن مسلمان باشید! @AFKAREHOWZAVI
. آن مرد حکیم ✍فاطمه نظری، پژوهشگر حوزوی رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در حاشیه دیدار با مدیر و تعدادی از مسئولان و طلاب جامعة الزهرا (س) از نمایشگاه آثار طلاب این مجموعه بازدید کردند. بیانات رهبری در مراسم، رویدادها و مقاطع مختلف همواره فصل الخطاب است. سخنان حکیمانه و نکات پندآموز ایشان چراغ راه است. تک تک واژه‌های ایشان دارای اصول، راهگشا و هدایتگر است. از میان منویات معظم له در این دیدار، اتکای من روی این جمله آقاست که آیا در فقه کاری انجام شده است؟ ماجرا از این قرار است که آقا پس از ملاحظه آثار به نگارش درآمده در عرصه علم کلام و مباحث معرفتی پرسشی می‌کنند که حامل پیام عمیقی است و آن سراغ گرفتن از تولیدات فقهی است. از اینکه مقام معظم رهبری با تمام مشغله‌های خود، برگزاری کلاس فقه را ترک نمی‌کنند و سال‌هاست این کرسی همچنان پابرجا و برقرار است نشان از اهمیت فقه برای ایشان است اما اینکه حضرت آقا در این برهه جویای فقه می شوند از عنایت ویژه ایشان نسبت به رشته فقه در بین بانوان حکایت می کند و اتفاقا از جامعة الزهرا انتظار دارند که در این رشته ورود کنند و پژوهشگرانی در این رشته به تولید آثار فقهی همت گمارند. مقام معظم رهبری دقیقا منتظر مشاهده آثاری فقهی از طلاب پژوهشگر جامعة الزهرا س بودند و افسوس که جای این آثار در روی میزهای نمایشگاه خالی بود. همان‌طور که از سویی تک تک سخنان و حتی لحن بیان کلمات رهبر فرزانه حکمت آمیز است از سوی دیگر تکلیف آور و مسئولیت آفرین است. یکی از ده‌ها مسئولیتی که در امتداد این دیدار بسیار مهم، متوجه مدیر، مسئولان و متولیان جامعة الزهرا س شد توجه به رشته فقه، تربیت پژوهشگران برجسته فقهی با رویکرد مسائل جدید و چالشی جامعه اسلامی است. حال ماهستیم و تعداد زیادی طلاب مشغول به تحصیل در مقاطع مختلف در رشته فقه و تعداد فراوانی فارغ التحصیل این رشته که ظرفیت عظیمی برای تربیت فقه پژوهان متعهد و متدین و تحقق منویات مقام عظمای ولایت ایجاد کرده است. گر مرد میدانی این گوی و این میدان... @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 رهبر انقلاب: برنامه آمریکا برای تسلط بر کشورها یکی از دو چیز است: یا ایجاد استبداد یا هرج‌ومرج و اغتشاش/ یک عنصر آمریکایی در لفافه میگوید هر که در ایران اغتشاش کند ما کمکش میکنیم؛ احمق‌ها بوی کباب شنیدند! ملت ایران هر کسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول بکند، در زیر گام‌های خود لگدمال خواهد کرد. ▪️این دومین بار در هفته‌های اخیر است که رهبر انقلاب نسبت به بروز اغتشاش در کشور هشدار می‌دهند. این‌بار صریح‌تر از قبل. طرح کلان آمريکا برای خاورمیانه بدون تضعیف ایران، کامل نمی‌شود. قابل پیش‌بینی است که افزایش نارضایتی مردم از وضع اقتصادی و اختلال در زندگی روزمره بواسطه‌ی مشکلات سوخت و انرژی و تحریک و فعال کردن گسل‌های اجتماعی و قومی و سپس مداخله نظامی خارجی برای بی‌دفاع کردن کشور زمینه‌ساز طرح آمریکایی تضعیف ایران باشد. 🔺️ما بیش از همیشه به همگرایی نیاز داریم. نیروهای انقلاب سنگ زیرین آسیاب‌اند. شاید برخی با گلایه از مدیریت دولت یا تمسخر برخی حالات احساسی و اشتباهات دیپلماتیک دولتمردان، کمی آرام بگیرند، ولی دست آخر این نیروهای انقلاب‌اند که شانه زیر بار می‌گذارند و هزینه‌ها و خسارت‌ها را به‌جان می‌خرند. ➕️ @yaminpour
. انتشار دو یادداشت بانوان حوزوی در سایت رحا مدیا از تردید تا یقین ✍نجمه صالحی می‌گفتند که تاریخ صدر اسلام را خوانده‌بودند اما هیچ‌وقت عمیق نشده بودند و به‌ندرت فرصت اظهار نظر در مورد رویدادها را داشته‌اند. کاش حواس‌مان باشد تدریس تنها انتقال دانش نیست، بلکه ایجاد فضایی برای تفکر، تحلیل و درک عمیق‌تر است. وقتی دانشجویان بتوانند ارتباط بین گذشته و حال را درک کنند و از تاریخ درس بگیرند، می‌توان گفت که تدریس موفق بوده است. https://rahamedia.net/?p=7731 * آن مرد حکیم ✍فاطمه نظری رهبر انقلاب پس از ملاحظه آثار به نگارش در آمده در عرصه علم کلام و مباحث معرفتی پرسشی می‌کنند که حامل پیام عمیقی است و آن سراغ گرفتن از تولیدات فقهی است. از اینکه مقام معظم رهبری با تمام مشغله‌های خود، برگزاری کلاس فقه را ترک نمی‌کنند و سال‌هاست این کرسی همچنان پابرجا و برقرار است نشان از اهمیت فقه برای ایشان است. https://rahamedia.net/?p=7732 @AFKAREHOWZAVI
کارگردانی یمن سریال‌های آخر الزمانی دیگر در استودیو‌های خیالی هالیوود ساخته نمی‌شود. یمن کارگردانی را به دست گرفته. اولین فیلم حقیقی نبرد حق و باطل را وسط دریای سرخ می‌سازد. ژنرالهای آمریکایی بدون گریم موشی هستند در دست حوثی‌ها! باید با کشتی‌هایشان توی دریا آب‌کش شوند‌. مثل آیزنهاور و روزولت! یمن تماشایی شده. مثل همان که باید باشد. همان جایی که چشم‌مان باید متوجه‌اش باشد. آمریکایی‌ها سالها سعی کردند با قدرت رسانه‌ای از خودشان غول بسازند. یک غول شکست ناپذیر. اما یمنی‌ها در حال بلعیدن قدرت نظامی غرب در منطقه‌اند. محمدعلی الحوثی در واکنش به تهدید رسانه‌ای علیه یمن خطاب به آمریکایی‌ها گفته:" پیام دیروز ما عملی بود. یمنی‌ها سالار دریا بودند و هستند!" یعنی اینکه ما لات کوچه خلوت رسانه نیستیم. توی میدان حرفهایمان را می‌زنیم. شاید یمن به یک نمایش طنز از بازی گرفتن خاخام‌ها و ژنرالها بسنده کند. حیثیت خیالی ابرقدرتها را به سخره بگیرد و دل مستضعفان مقاوم را شاد کند. مثل جدیدترین نمایش ارتش این کشور. باید نامش را بگذارند تحقیر سرخ آمریکایی‌ها. یک حمله پیش‌دستانه علیه تجاوز نیویورکی‌ها. یحیی سریع سخنگوی نیروهای مسلح یمن در مورد این تحقیر گفته است:"با هدف قرار دادن ناو هواپیمابر یو.اس.اس هری ترومن و ناوگروه آن تجاوز آمریکا به یمن را به شکست کشاندیم." یمن فیلم‌های حماسی‌اش را ساخته. آن وقتی که از گرسنگی سنگ به شکم بست ولی دست به ظالم نداد. عزت برای عزیز است. کسی لیاقت به بازی گرفتن طاغوتها را دارد که جز در برابر عزیز مطلق سر خم نکرده باشد. یمن عزیز است. عزیز و مقتدر! ✍مریم حمیدیان @AFKAREHOWZAVI
🌷به نام خداوند شفیع وصبور🌷 ✨بانو "مجتهد نجفی "الگوی برتر زنان و دختران مبارزی سرسخت برابر هوچی‌گری‌های غرب بود 🔻بانو «نرگس مجتهد نجفی» فارغ‌التحصیل سطح ۴ مقطع دکتری جامعةالزهرای قم، صاحب ایده باغ مزرعه قرآنی و کاشت گیاهان مثمر و بومی به جای گیاهان غیرمثمر، بانی راه‌اندازی مؤسسه «ثقلین راه زندگی» در قم، نویسنده، محقق و حافظ قرآن کریم بود. 🔻ایشان از جمله زنان فرهیخته جهان اسلام است که در راستای اعتلای زنان در جامعه کوشیدو نیاز جامعه را اولویت امور خود قرار داده و با تلاش شبانه‌روزی درصدد رفع آن بر می‌آمد و خود نیز هرجا نیاز انقلاب بود حضور مثمر و سازنده‌ای داشت و در راستای حل نیاز‌های روز جامعه حرکت می‌کرد. 🔻وی فراتر از عنوان الگوی سوم زن ایران اسلامی، هویت والای زن را در جهان طنین‌انداز کرد و ثابت کرد که هویت و ارزش زن، فراتر از آن مبحثی است که غرب آن را ترویج می‌کند. 🔻بعد از انقلاب اسلامی نیز بانو مجتهد نجفی با دین و حجاب مثال‌زدنی زینب‌واروارد عرصه شد و با الگوبرداری از حضرت زهرا (س) تعالی‌بخش زن مدنظر اسلام فراتر از ایران در جهان شد و با حفظ تمام شئونات از حق و حقوق زن و خانواده تمام‌قد دفاع کرد. 🔻این بزرگوار در سال ۱۴۰۰ همزمان با سالروز شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (س) دارفانی را وداع گفت و در دیار پدری خود اردبیل تشییع و به خاک سپرده شد. ✍عارفی منش @AFKAREHOWZAVI
✍️ آمنه امان زاده تشنگیِ شیرین. همچون کودکی که تازه راه رفتن را یاد گرفته با دنیایی از ترس و شور و هیجان و اضطراب قدم در خانه ی مادر گذاشتم بله...آرزوی چندساله ام تحقق پیدا کرده و بود من طلبه شده بودم ...با گذشت یک هفته از درسها و دیدن فضای مدرسه و اساتید که همچون فرشته ای در دنیای تاریک و بسته ی من نازل میشدند آه و افسوس من فزونی یافت و یک علامت سوال بزرگ اذیتم میکرد چرا زودتر نیامدم ؟؟؟ همچنان مات و مبهوت و سردرگم روزها را سپری میکردم که همان اوایل از دهان مبارک اساتید جواب سوالم را گرفتم هر وقت وقتش بشود دعوت میشوی شک نکن که الان وقتش بوده... کلمات قرآن را با استاد رمزعلی در کلاس صرف شناختم لابلای آیه های قرآن در صورت کلمات آشنا صدای او را می‌شنوم لبخندش را میبینم که اول صبح حال ما را تک تک میپرسد. جرعه ای از حدود و احکام الهی را ریز به ریز در بین نوشته های مرتب و طبقه بندی شده ی استادی فیروز یزدی روی تخته ی کلاس چشیدم، سختی و سنگینی مطالب احکام با حدیث ها و روایت های ناب و شیرین معصومین که اول هر کلاس استاد می‌خواند آسان میشد. من پشت لبخند و حرف زدن های تند تند استاد ایوبی آموختم درست و غلط را بشناسم هر چند که کاذب لباس صادق پوشیده باشد من باید منطقی برخورد کنم و استدلال کنم و تا توانمند نشدم وارد جدل نشوم .در کوچه پس کوچه های مکّه با استاد اعتمادی قدم زدیم و شیرینی وحی را چشیدیم ما دیدم که علی «علیه السلام» چگونه در بستر پیغمبر خوابید و با او در خیبر شمشیر زد ما هل هله ی شادی فرشتگان را در مراسم ازدواج حضرت زهرای مادر و امیرالمومنین پای درس تاریخ اسلام شنیدیم و یاد گرفتیم که در بحبوحه ی سختی ها تنگه ی احد را رها نکنیم...من یاد گرفتم در آشپزخانه ام درسهای اخلاق استاد حیدری مجد را مرور کنم، سجاده ی زن آشپزخانه ی اوست من در هر بار سر زدن به غذایم حضور ملائکه را احساس میکنم که برای قدردانی از من به خانمان سر میزنند . من آگاهم که تازه قطره ای از دریای علم دین را چشیدم و شاید هم اصلا به قطره نرسیده هنوز...اما یک شیرینی خاصی زیر زبانم حس میکنم شعف خاصی دارم توان فهمیدنش را ندارم شاید بعدها بفهمم این چه حسی است فقط دوست دارم جلوتر بروم بیشتر بشنوم و زیاد یاد بگیرم. خدایا از تو میخواهم اکنون که مرا در این مسیر قرار دادی روح مرا تشنه تر از این کنی تشنه ی علم خودت،تشنه ی کنیزی درِ خانه ی مادر، تشنه ی سربازی امام زمانم.این تشنگی لذت بخش و شیرین است من این تشنگی را دوست دارم، سعی خواهم کرد و خسته و ناامید نخواهم شد . از کنار گلزار شهدا رد میشوم صدای دعای عهد کل فضا را گرفته و من همان طور که زیر لب ذکر میگویم به طرف ساختمان بهشتی، میروم همان ذکری که استاد حیدری یادمان داد هر روز صبح هفتاد مرتبه با خود تکرار کنید یا فتاح یا فتاح یا فتاح... @AFKAREHOWZAVI
. *أنعام و افترا* ✍زهرا نجاتی ان قدر معنای آیه روشن است که جایی برای تردید باقی نمی ماند جز اینکه ما به حرفهای خداوند به قدر یک رییس جمهور ناتوان، اعتماد نداریم. خداوند با قد واژه رساندن قطعیت و فعل ماضی نقلی دارد از زیان قطعی کسانی پرده برمی دارد که فرزندانشان را میکشند. البته ساده لوحی است اگر قتل فرزند را منحصر در زنده به گوری دختران بدانیم و انواع سقط را، به هرطریقی و حتی از آغاز نطفگی طبق نظر مراجع تقلید را جزوش ندانیم. آن را نوعی دیوانگی و سفاهت می نامدد. به چه کسی سفیه میگویند؟ به کسی که توان تشخیص نفع و ضرر و مصلحت خودش را ندارد. چرا بعدش میفرماید انوه خداوند روزیشان کرده؟ به دلیل اینکه هم خود فرزند رزقی است که خداوند قرار میدهد و براساس مصلحت روزی میکند، هم فرزند رزق می آورد و قتل فرزند و جلوگیری از آن که عموما همراه با نوعی قتل است؛ مانع رزق میشود. بعد میفرماید این کارشان به سب تهمت به خداست؟ چه شد؟ چه تهمت است؟ اینکه فرزند رزق نیست! اینکه خداوند رزق نمی دهد؟! بدگمانی نسبت به اینکه حالا ازکجا بیاورم شکمش را سیر کنم! فردا روزی بزرگ میشود و دیگر ندارم جوابش را بدهم. همه اینها را خداوند، تهمت به خودش تلقی میکند. بعد دوباره با همان قطعیت ماضی نقلی و قد میفرماید«کسانی که این توهم و افترا را دارند، قطعا گمراهند و هدایت نشده‌اند». به نظرم نیاز به شرح بیشتر نیستـ. کمی عمق تفکرمان را، اگر تفکر باشد نه تقلید، واکاوی کنیم. نکند با ژست روشنفکری، رفتار سفیهانه انجام دهیم! پ.ن: آمار سقط جنین درسال. ایران 50000تاست، سکوت و دیگرهیچ. @AFKAREHOWZAVI
نیلوفرهای آبی‌اروند ✍صدیقه طهماسبی نژاد انسان‌های با اخلاص به خداوند متعال مقرب‌ترند از مخلص‌ترین افرادی که یاد آن‌ها را باید زنده نگه داریم،کسانی هستند که در "کربلای ۴" در آن شب سخت عملیات، خودشان را به آب‌های سرد استخوان سوز اروند زدند. جان‌هایشان را بر کف دست گرفته و در میان آب‌های اروند جای گرفتند. حمله آغاز شد اما در میان راه، آسمان تاریک مانند صبح سپید، نورافشانی شد و غواصان عزیز همچو مرواریدهایی که از دل دریا پیدا می‌شوند در تیررس دشمن قرار گرفتند. نیروهای دشمن غواصان دریا دل جوان ما را به شهادت رساندند. شهدا به آرزویشان رسیدند و در آغوش پروردگار آرمیدند. آن شب پرده دیگری هم داشت. پرده دوم صحنه نمایش "کربلای۴" خانواده‌های آن شیرمردان دلیر بود که چشم انتظار پیامی از سلامتی فرزندانشان بودند. سختی‌ها ودلهره‌ها تمام شدنی نبود،آن شب در بی‌خبری جانفرسایی گذشت. سپید دمی دیگر آغاز شد اما دل‌ها همچون اروند که خروشان می‌شد ،طوفانی و بی‌تاب بودند. بعضی خانواده‌ها به‌هرکس و هرجا که می‌توانستند سر ‌زدند تا شاید خبری از جگرگوشه‌هایشان به دست بیاورند. پیگیری‌ها و تلاش‌ها تا نیمه شب ادامه داشت، نام چندتن از جوانان عزیزی که در بحبوبه شب عملیات،سلامتی رزقشان بود بر روی تکه کاغذی نوشته شد. آن کاغذ نیکو سرنوشت، قاصدک خوش خبری شد برای خانواده‌های چشم به راه. آن زمان خانه‌ها این طور نبود که همه تلفن ثابت داشته باشند. کسی باید این خبر را به خانواده‌ها می‌رساند. "مرضیه خانم" سفیر خوش آواز این خبرها شد،چون او با خانواده‌ها آشنایی داشت و نشانی آن‌ها را می‌دانست. آسمان چادرمشکی ستاره‌دارش را بر بالای شهر پهن کرده بود. ساعت دوازه بعد از نیمه شب را نشان می‌داد. مرضیه خانم قرص صورت ماهش را درمیان چادرپوشاند. هم‌قدم با پدر‌همسرش روانه خیابان شدند، ضربان قلبش چنان سریع شده بودکه حس می‌کرد الان قلبش از سینه بیرون می‌زند. پدرهمسرش گام‌هایش راتند برمی‌داشت و مرضیه بانو سعی‌می‌کرد از او عقب نماند. به هرخانه‌ای که می‌رسیدند در می‌زدند، پدر و مادرها شتابان خودشان را به دم‌در می‌رساندند، باشنیدن خبرخوش اشک شوق از دیدگانشان جاری می‌شد و دست‌های دعایشان به سوی آسمان بلند. آسمان چشم‌های مرضیه بانو هم بارانی می‌شد و با شادی آن‌ها شاد. در دلش سپاسگزار پروردگار مهربان بود که او را مامور این کار کرد. در پرده سوم واقعه‌ "کربلای۴ " پدرو مادرهای دیگری بودند که شبها و روز‌های زیادی را به چشم انتظاری گذراندند. باهرضربه‌ای که به در حیاط زده می‌شد، آرزو می‌کردند از نیلوفرهای آبی اروند خبری آورده باشند. یازده سال سپری شد. دوباره یاد و خاطره عملیت "کربلا ۴" مثل فیلم از جلوی چشمانش گذشت.شب عملیات هوا خیلی سرد بود. سرمای آب تا مغز استخوان‌ می‌رسید. قبل از عملیات تمرین کرده وخودشان را برای چنین شبی آماده کرده بودند.آن شب از اروند عبورکرد ولی صبح خبر دادند که باید برگردند. بچه‌ها خودشان را به آب انداخته و شناکنان حرکت کردند . هلی‌کوپتر دشمن بالای سرشان‌ شروع به تیراندازی کرده بود. خیلی از بچه‌ها تیر خوردند. او و احمد باهم بودندو مراقب همدیگر. مدت زیادی در آب مانده‌بودند، سرما بدنشان را سست و کرخت کرده بود. یک لحظه دید احمد تیر خورد، تلاش کرد تا احمد را روی آب نگه دارد ولی نتوانست. دستانش نای گرفتن دوستش را نداشت، برای احمد هم رمقی باقی نمانده بود ناگهان دستان احمد از دستش رها شده و به زیرآب رفته‌بود. پس از یازده سال دوری و چشم انتظاری قراربود استخوان‌ها ‌و پلاک شهید را برای مادر و پدرش بیاورند. تردید و دودلی دوباره به جانش چنگ انداخته بود با خود کلنجار رفت که پا پیش بگذارد و نحوه شهادت دوستش را بازگو کندیا نه؟ سرانجام دودلی را کنار گذاشت ورفت نزدیک برادر شهید ایستاد، آرام و سربه زیر خاطره‌‌اش را تعریف کرد.پس از آن انگار بار سنگینی را از دوشش به زمین گذاشته باشد، احساس سبکبالی می‌کرد. پ.ن۱. باسپاس فراوان از استاد بزرگوارخانم مرضیه سراج پور پ.ن۲. به مناسبت سالگرد شهادت شهید احمد قطبی زاده و همه شهدا کربلا ۴ و پدرو مادرهای آن‌ها فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. https://eitaa.com/loh_ghalam @AFKAREHOWZAVI
. ویلچر شماره شصت و هشت نبود. نبود که نبود. همه جا را گشتم بیرونِ درِ حسینیه، آشپزخانه ، ورودی حسینیه حتی از زائرین طبقه پایین هم سراغش را گرفتم. "ببخشید خانم، شما این ویلچر که اینجا تو ورودی حسینیه بود رو ندیدین ؟" رفتم دم دراتاق مسئول. آقایی در را باز کرد. وقتی اضطرارم را دید گفت" نه منم ندیدم صبر کن زنگ بزنم از خانمم بپرسم." تا او با همسرش صحبت کند پله ها را یکی دوتا تا طبقه بالا رفتم تا سراغش را از بقیه زائرها بگیرم. فرصت زیادی نداشتم. برای لحظات پایانی حضورم در کربلا برنامه ریزی کرده بودم. شب جمعه شلوغی کربلا قطعی بود. وقتم داشت می‌رفت. باید تا نه شب ویلچر را پیدا می‌کردم و به امانات حرم حضرت ابالفضل علیه‌السلام تحویل می‌دادم که به اتوبوس برگشت برسم. خانم مسئول از پشت گوشی برایم گفت "مگه اون ویلچر مال کاروان شما بود؟ یه پیرمردی از کاروان اهواز خانمش رو سوار کرد و برد حرم." برایش توضیح دادم که امروز بعدازظهر موقع برگشت از حرم ویلچر را برای یکی از همسفرانم از حرم امانت گرفته بودم. پیرزن هن و هن کنان پله ها را بالا آمده بود.فارسی را خوب بلد نبود. کاروانشان از اهواز تازه رسیده بودند . وضو که گرفت عازم حرم رفتن شد. اصلا خودم کفشهایش را به دستش دادم . فکرش را هم نمیکردم بخواهند با ویلچر بروند حرم. حتما گمان کرده بودند که ویلچر مال حسینیه است. کمی خاطرم جمع شد اما همچنان دلشوره داشتم، نکند تا صبح بخواهند در حرم بمانند؟ گوشی ام را گرو گذاشته بودم و ویلچر را گرفته بودم. هماهنگی کلاسهای پردیسان، نوبت دکتر و یک عالمه کار دیگر که برای هماهنگیش به گوشی نیاز داشتم. کاش پرسیده بودند آنوقت خودم پیرزن را تا حرم همراهی میکردم. پرسان پرسان راه افتادم تا مسئول کاروانشان را پیدا کنم. اوهم نبود . گاهی کائنات عجیب دست به دست هم می دهند تا.... راه افتادم سمت حرم. هر ویلچری که میدیدم به شماره اش نگاه میکردم. ویلچر شصت و هفت را دیدم اما شصت و هشت نبود . آرام آرام بین الحرمین را طی کردم. روبروی ضریح امام حسین علیه السلام که ایستادم نفهمیدم موج جمعیت چطور مرا تا کنار ضریح برد. انقدر همه چیز ناگهانی اتفاق افتاد که حتی فرصت نکردم دستهایم را بالا بگیرم. جلوی ضریح صدای ناله پیرزنی می آمد : "کمکم کنید مُردم. " رنگ چشمهایش برگشته بود . قد کوتاهی داشت و نفسش بالا نمی آمد. دستهایم را به زحمت آزاد کردم و دست پیرزن را گرفتم و باهم از جمعیت خارج شدیم. موقع برگشت ویلچر شماره شصت و نه را هم دیدم. خنده ام گرفته بود. "خدایا حضرت عباسی نمیشد جور دیگری به زوارت حال بدهی که نه سیخ بسوزد نه کباب؟ منکه ادعایی نداشتم. اصلا یادت هست نیت کرده بودم حالا که بچه ها همراهم نیستند به زوار امام حسینت خدمت کنم؟" زیارت آرامم کرده بود؛ انقدر که در مسیر برگشت سری به بازار زدم . به حسینیه که رسیدم حالم خوب بود فقط کمی خسته بودم . بعد از شام دوباره سراغ مدیر کاروان اهواز را گرفتم و خوشبختانه این بار پیدایش کردم. ماجرا را که تعریف کردم قول همکاری داد و رفت حرم تا پیرمرد را پیدا کند. ساعت حوالی نه و نیم را نشان میداد. دیگر ناامید شده بودم. نه خبری از پیرمرد بود نه مدیر کاروان . رفتم پایین تا شماره ویلچر را به مسئول حسینه تحویل بدهم که هروقت ویلچر را آوردند ببرد تحویل بدهد و گوشی‌ام را برایم بفرستد ایران. باورم نمیشد.. ویلچر در آشپزخانه بود. انگار اصلا تکان نخورده بود. رفتم بالا و با هیجان به یکی از همراهانم گفتم که دارم می‌روم ویلچر را تحویل بدهم. کل مسیر اشک ریختم. لحظات پایانی حضور در کربلا دوباره یک زیارت دلچسب نصیبم شد. ✍س.غلامرضاپور ‌ @AFKAREHOWZAVI
چشم خود را باز کردم بین باغ لاله ها نوجوانی شاد بودم عاشق آلاله ها رشد کردم در هوای پاک و دلچسب بهشت صرف کردم زندگی را پای درس سرنوشت بذر عقلم را روایت های تازه آب داد معرفت را ذره ذره گوشه ی محراب داد خشت خشت هرکلاسش از ازل مأمور بود علم آنجا نور بود نور بود و نور بود مشق ما هر روز بوده زهد و اخلاق و ادب شستشو میداد گریه روح ما را در رجب بحث میشد در کلاس از علت هستی مدام درس می دادند حق را با صفاتش در کلام سیره ی معصوم گشته اصل شیعه در عمل فتنه ها دیدیم در تاریخ و در جنگ جمل حکم دین را شیر مردی با خدا، تحریر کرد نور را پروانه ای با عاشقی تفسیر کرد قلب های عاشقان بی تابِ عهد نوکری جامعه مانند اسمش بوده بیت مادری... 😍🎉 https://eitaa.com/khalvatevesal
. 🔥دردِ بدون تیتر! «این طلبه‌های دست‌به‌قلم جوان، خیلی قیمت دارند.» این را رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان مجله‌ی حوزه‌ فرمودند. از آن دیدار بیش از 30 سال می‌گذرد؛ در تاریخ "۱۳۷۰/۱۱/۲۸" آیا در این سی سال طلبه‌های جوان در نگاه مدیران و سیاستگذاران قیمت پیدا کرده‌اند؟ در شورای عالی حوزه، در مرکز مدیریت، در دفتر تبلیغات؟! طلاب جوان دهه هفتاد امروز کجا هستند؛ پیر شدند. خیلی‌ها آمدند و پیر شدند، دست به قلم شدند و در برنامه‌های حوزه‌های علمیه و مدارس و توابع عریض و طویل‌اش، ارج و قیمت پیدا نکردند. 🔅@howzavian | نویسندگان حوزوی
اظهارنظرهای بدون تخصص ✍🏻 زهرا کبیری پور در تدریس درس شیعه‌شناسی بخشی را برای بحث درباره‌ی موانع گسترش تشیع قرار دادم. در این دوره و در کلاسی که الحمدلله ملاک سِنی ندارد، من فقط تیتر درس را نوشتم و مشغول به گفتگو شدیم. باید دل پُر دردشان را از تذکرهای نا به جا و وجود آدم‌های اشتباهی در جایی اشتباهی‌تر می‌شنیدید. پیچیدگی‌هایی که ما در مذهب تشیع آن‌ هم در فروعات آن قرار دادیم مانع دیده‌ شدن جاذبه‌های مذهبمان شده است. اینکه هر غیرمتخصصی به خودش اجازه می‌دهد در اموری که تخصصی ندارد نظر داده و دخالت کند، گاهی به کارها آنچنان گره‌ای می‌اندازد که با دست که نه، با دندان هم باز نمی‌شود. به عنوان مثال در بحث امر به معروف، باید این را بپذیریم که این فرع، کاری تخصصی است. همان‌طور که حج را متخصص آن به ما می‌آموزد، مقدمات جهاد را از متخصص می‌آموزیم، نماز را، روزه را یادمان داده‌‌اند. باید نحوه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را یادبگیریم. باید برویم رو به روی متخصص آن بنشینیم و زیر و بم کار را از او بی‌آموزیم. به‌ویژه در بحث چالشیِ حجاب که این روزها نُقلِ محافل تمام متدینین شده است، باید آموزش ببینیم که چگونه یک جوان را از این خواب بیدار کنیم، نه اینکه خدای نکرده به جای بیدار کردن آن جوان، آن را به کُما ببریم و کار را خیلی سخت‌تر کنیم. باید مذهب را به یک لقمه‌ی لذیذ تبدیل کنیم. باید نه آنچنان پیرایه به او بدهیم که کار را دشوار و تحملش را سخت کنیم و نه آنقدر شاخ و برگ‌هایی اضافی به او داده و آن را آنچنان پیچیده کنیم که فهمش آسان نباشد. ‌ @AFKAREHOWZAVI
«عیسای مبارز» ✍طاهره قادری گروهی منکر ثوابُ عقابُ قیامت، گروهی بنده ی زرق و برق دنیا و گروهی بنده ی خواهش های نفسانی. مردمی متکبر و مغرور و جاه طلب که در پنهان مشغول منکرات اما ریاکار و متظاهر و عوام فریب! درین هنگام جبرئیل رسالت را برعیسی علیه السلام ابلاغ میکند؛ او اکنون صاحب انجیل و تصدیق کننده ی تورات است . پیامبری خستگی ناپذیر که همواره در حال مبارزه با ستمگران و عیاشان یهود است. پیامبری است با شهامت و معترض به فساد و اخاذی یهودیان منحرفِ زمان ؛ پیامبری با جنبه ی رحمانی و صلح آمیز، مظهر جمال و کمال؛ و پیامبری مهربانُ متواضع با مومنان ! شجاعت عیسی در ابلاغ رسالت مانند تیری بر قلب یهودیان منحرف اصابت کرد. توجه مردم به عیسی و گسترش دعوت او، یهود را وحشت زده می کرد که مبادا عیسی انقلابی به پا کند، استدلالهای عقلی او عقاید انحرافی یهود را باطل میکرد. و این حضرت عیسی علیه السلام بود که مفهوم همسایگی را درجامعه احیا کرد تا برادری و برابری را به همراهانش بیاموزد، آن زمان که فقیهان از او پرسیدند آیا بزرگترین حکم شریعت کدام است؟ فرمود: حکم اول، خدارا به تمام دل و ذهن دوست بدار و حکم دوم، همسایه خود را چون خویشتن دوست بدار که تمام شریعت و کتب پیامبران وابسته به این دو حکم است. طبق آموزه های مسیح مفهوم همسایگی در شریعت شان بسیار حساس است، تفکری کاملا دینی بهمراهی جنبه روحانی مسیح که مردم را علیه ظلم و جورستمگران بر می انگیخت. آتش خشم و غضب یهود شعله ور میشد ترس از انقلاب عیسی علیه السلام، یهود را برآن داشت تا جنگ رسانه ای را علیه پیامبر سر بگیرند، آنان چهره ی عیسی را در میان سیاستمداران یهودی مخل نظم اجتماعی و برهم زننده ی آسایش مردم و آشوب طلب معرفی کردند تا رجال سیاست و خواص جامعه را در دشمنی با حضرت عیسی باخود همراه کنند. تبلیغات مخرب رسانه ای یهود، عیسی علیه السلام را تا مرز شهادت کشاند و این دستان مهربان خدا بود که نَفَس مسیحای اورا برای کمک به قیامی بزرگترحفظ کرد ! ناصره یا بیت الحم زادگاه عیسی همسایه ی غزه شاهد خون های به ناحق ریخته مظلوم ترین مظلومان است واینک زمان آن رسیده تا آن دسته از پیروان عیسی علیه السلام که معترض به سکوت کاهنان اعظم یهودی در خشونت وحشیانیه ی صهیونیست اند، مانند نفَسِ مسیحایی عیسی جامعه خویش را احیا کنند و آن دسته از مسیحیت پروتستان را که زمین حاصلخیز یهوداند را ازین غفلت بیدار کنند تا هر چه سریعتر زمینه ی ظهور مجدد عیسی مسیح را برای تکمیل قیامش در کنار منجی خاتم فراهم سازند. جامعه ی بیدار مسیحیت علیه یهود صهیون بزودی شاهد آن لحظه ای خواهند بود که یکی از ارکان خاص حکومت حضرت مهدی، پیامبرشان حضرت عیسی است که با اقتدا به مهدی موعود عج، نفس مسیحایی خود را برای احیای جامعه مرده میدمد تا مبارزه خویش را برعلیه ظالمان کامل کند. میلاد حضرت عیسی علیه السلام بر تمام پیروان و منتظرانش مبارک باد. بیست و پنجم دسامبر 2024 میلادی برابر با پنجم دی 1403 شمسی @beheshteh_8487 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. انسان و انتخاب ✍️آمنه خالقی فرد چند دهه قبل اسباب بازی ها زیاد ، متنوع و رنگارنگ نبودند .وقتی مادران می خواستند بچه های کوچک که تازه توانایی گرفتن وسیله در دست را پیدا می کردند سر گرم کنند ؛جغجغه یا یک وسیله پر سر و صدا مثل طبل های منگوله دار یا قوطی فلزی حاوی چند سکه به دستشان می دادند تا با تکان دادن آن ها کودک سرگرم شده و مادر برای دقایقی به کارهای خانه برسد .هر چه تعداد مهره ، منگوله ،سکه ها بیشتر بود سر و صدا هم بیشتر می شد‌. بعضی آدم ها هم حکایت همین مهره و منگوله ها ودر اندازه بزرگتر حکم سکه های درون قلک را دارند .پر از مدعا و سر و صدا هستند. در هر جایی اظهار نظر می کنند چه تخصص داشته باشند چه نداشته باشند، می خواهند بگویند ما هستیم .اما چه بودنی؟گاهی نبودشان بهتر از بودنشان است. در عوض انسان های دانا و صبور مصداق اسکناس را دارند که بی سر و صدا و بی ادعا کار خودشان را می کنند و سودشان زیاد است ؛ به جا حرف می زنند و به جا سکوت می کنند.و در یک کلام عالم و آگاهند. ما آدم ها خودمان انتخاب می کنیم سکه باشیم یا اسکناس ،اهل عمل باشیم یا تنها حرف بزنیم . آدم هایی که عمل می کنند بیشتر فکر می کنند و کمتر حرف می زنند. برعکس، آدم های پر حرف که همین صفتشان فرصتی برای فکر کردن برایشان باقی نمی گذارد ؛بعضی از آنها با پر حرفی به دنبال اثبات خود به دیگران هستند به دنبال رقابت با افراد آگاه و متفکر هستند و اگر در رقابت شکست بخورند به جای فکر کردن به نقاط ضعفش خود درصدد تخریب چهره های آگاه و موفق بر می آیند تا نقطه ضعف خود را بپوشانند. اما برای کسب آگاهی باید بیشتر فکر کرد، تلاش کرد و به جا حرف زد و عمل کرد. تفاوت انسان آگاه و ناآگاه در همین انتخاب‌های اوست. @AFKAREHOWZAVI
یابصیر ✍طاهره قادری بصیرت، آن قوّه نفسانی که به لطف پرودگار عالمیان عنایت می شود و موجب می شود تا صاحب آن قوّه، حقیقت و باطن امور را دریابد. انسان با بصیرت می تواند حق و حقیقت را از باطل به درستی تشخیص دهد، صحیح بشنود صحیح اندیشه کند و صحیح انتخاب کند. و خدا بصیرت را فقط از طریق واسطه ی حق و خلق به انسان و یا جامعه عطا میکند. و این بخشش در حالی است که خود فرد نیز قابلیت دریافت آن را داشته باشد و آن جز با توجه به ولیّ خدا ممکن نیست. و اطاعت از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اولین و آخرین راه برای دریافت بصیرت است. @beheshteh_8487 @AFKAREHOWZAVI
. چرخ خیاطی تحول‌ساز2⃣ ✍نجمه صالحی خیاط حرفه‌ای شهر قم بود. اخلاق خوب و کار تمیزش، موجب شد شهرتی در میان بانوان به ویژه همسران علما پیدا کند. با رفت‌وآمد این بانوان، روز به روز سوالی در ذهنش پررنگ‌تر می‌شد: "چرا بانوان قمی نباید مرکزی برای تعلیم علوم دینی داشته باشند؟" البته پیش‌تر از تأسیس حوزه خواهران در اصفهان توسط مجتهده بانو امین (ره) تشکیل شده بود، اما او اطلاعی نداشت و بعد ها متوجه شد. خلاصه که تصمیم گرفت تا این نیاز را در شهر قم برآورده کند اما تنهایی عملی نمی‌شد. او با دوستش خانم کریمی مشورت کرد و تصمیم بر آن شد با کمک برخی از دوستانش، تعلیمات دینی را در قالب حرکت‌های منضبط آموزشی شروع کنند. سپس با همکاری شهید آیت‌الله قدوسی (ره) مکتب حوزوی بانوان به نام مکتب توحید راه‌اندازی شد. در ادامه‌ی اقدام بانو امینی، سال ۱۳۶۳ تأسیس جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها در قم رقم خورد. اقدام به‌‌جای این بانو، نه تنها به بانوان قمی امکان تحصیل علوم دینی را داد، بلکه الگویی برای زنان دیگر شد تا در مسیر علم و دین بدرخشند و تصویری از ایمان، اراده و تلاش زنان در راه تعالی و پیشرفت جامعه اسلامی ارائه دهند. بانو امینی، به عنوان بانوی پیشران حرکت‌های علمی زنان و پیشکسوت جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها می‌گوید: "زمانی که طلبه‌ها را به مسجد مقدس جمکران می‌بردیم، از امام زمان عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف خواستم که طلبه‌های ما در همه کشورها مثل خورشید بدرخشند." اکنون بانوانی در کسوت استاد، مبلغ و پژوهشگر در سراسر ایران و مناطق اسلامی می‌درخشند و نمونه‌ای از بانوان موفق را در راستای تحقق الگوی سوم زن مسلمان به جهان معرفی می‌کنند. ماجرای تأسیس اولین گروه آموزش دینی خواهران، این تصور غلط برخی از افراد را که یک خیاط، آشپز، راننده و... نمی‌تواند در افزودن دانش و حرکت در مسیر ظهور گامی بردارد، بر هم می‌ریزد. هر فردی، با هر شغلی، می‌تواند نقش مهمی در مسیر ظهور و پیشبرد دانش، فرهنگ و آموزه‌های دینی ایفا کند. ◇"ای برادر تو همان اندیشه‌ای ما بقی خود استخوان و ریشه‌ای گر گل است اندیشهٔ تو گلشنی ور بود خاری، تو هیمهٔ گلخنی"◇ @AFKAREHOWZAVI