eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
684 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
21 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام المتكلّمون ثلاثة : فرابح، و سالم، و شاجب: فأمّا الرابح فالذاكر للّه و أمّا السالم فالساكت، و أما الشاجب فالّذي يخوض في الباطل» ج۱ص۱۴۹ برداشت انسان از امور مختلف و واکنش‌های انسان نسبت به آن‌ها به صورت کنش و واکنش؛ واکنش_شرطی در انسان/تلقی‌ها در انسان همواره هست مگر در مقام و حاصل این تلقی‌ها و نگرش در انسان است/بروز تلقی نسبت به دیگران گاهی به واکنش است مثل واکنش به اشاره یا واکنش به حرکت اعضا و جوارح یا واکنش به سخن/ گفتن انسان معمولاً در مواجهه با دیگران به صورت کنش و واکنش است که گاهی برای است یا برای است/سخن گفتن انسان احکامی دارد که کجا سخن بگوید و چه بگوید و چه نگوید و کجا حرف نزند و امثالهم زبان بریده به کنجی نشسته صُمٌّ بُکمٌ به از کسی که نباشد زبانش اندر حُکم مزیت سخن نگفتن برای کسی‌که مقید به حکم الهی نیست/ اقسام در لغت و اصطلاح/اطلاق بر متکلم در روایت از باب نسبت انسان در مواجهه با سخن گفتن است که یکی از اقسام سه‌گانه‌اش می‌شود ساکت «المتكلّمون ثلاثة: فرابح» اسم فاعل است که معنای سودجو است/اصل کلمه به غلط برای انسان حقه‌باز استفاده می‌شود و در کریم خدای متعال انسان را به دعوت می‌کند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (۱۰) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ :۱۱/معنای لغوی سودجو به کسی اطلاق می‌شود که دنبال رسیدن به منفعت خودش است که یک قسم از آن منفعت از طریق سخن گفتن است «و سالم و شاجب» مقصود سکوت کننده‌ای است که سالم می‌ماند و سخنگویی است که دچار خسران است «فأمّا الرابح فالذاكر للّه و أمّا السالم فالساكت، و أما الشاجب فالّذي يخوض في الباطل» رابح و سودکننده کسی است که سخنش را در و یاد خدا به کار می‌برد/ گاهی به ترکیب الفاظی از الهی است که به انسان یادآور می‌شود و یا اینکه یاد خدا امور و سخنانی است که منجر به یاد خدا می‌شود؛ یعنی آدمی وقتی انسان حرف می‌زند توجه‌اش به خداست یعنی کلامی می‌گوید که مورد رضای خداست که این کلام یا کلام مورد تأیید آیت یا مورد تأیید است یا کلام متعارفی است که مورد امضای شارع است/ خدا در مواطن مختلف مثل ذکر فعلی در کاسبی: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ ج۵ص۸۸/ یا است (که شامل و کلامی که مرضی نظر خدا باشد می‌باشد) و یا است/بیان مصادیق ذکر خدا در رفتار/ از افضل ذکر خدا در روایات کلامی است که دفع کند یا کلامی که مطلبی را در راه حق ثابت کند یا مطلبی که کسی را به راه حق بکشاند با از باطل باز بدارد «يا هشام المتكلّمون ثلاثة: فرابح، و سالم، و شاجب: فأمّا الرابح فالذاكر للّه» مزایای سخن درست و به موقع؛ کنونت که امکان گفتار هست بگو ای برادر به لطف و خوشی که فردا چو پیک اجل در رسید به حکم ضرورت زبان در کَشی عالی است اما در جاییکه انسان نباید سخن بگوید اما در جاییکه سخن باید بگو باید سخن به خوبی بگوید «و أمّا السالم فالساكت» سالم همان ساکت است/ نزدیکی لغت_عربی با ؛ دور کردن مردم از دینی با معادل‌سازی لغات عربی به فارسی/ در کلام امام علیه‌السلام دو فرض دارد: و /الكلامُ في وَثاقِكَ ما لم تَتَكلَّمْ بهِ، فإذا تَكَلَّمتَ بهِ صِرتَ في وَثاقِهِ، فَاخزُنْ لِسانَكَ كما تَخزُنُ ذَهَبَكَ و وَرِقَكَ، فَرُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً و جَلَبَت نِقمَةً ح۳۸۱
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الغضب مفتاح الشرّ، و أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خُلقاً، و إن خالطت الناس فإن استطعت أن لا تخالط أحداً منهم إلّا من كانت يدك عليه العليا فافعل.» ج۱ص۱۵۱ دستورات بسیار از علیهم‌السلام پیرامون روابط ؛ واکنش‌های مختلف انسان در هنگام نرسیدن به اهداف خود در مواجهه با دیگران مثل و به جای امر؛ واکنش و در روابط با دیگران؛ یکی از علل غضب و خشمگینی ناکام دیدن شخص در رسیدن به اهداف خود است؛ خطر بیشتر خشم و غضب نسبت به یأس و عجله زیرا در حالت خشم انسان به نوعی جنون مبتلا می‌شود و در آنجاست که برخی از اعصاب تحریک می‌شود زیرا قوای ضعیف شده است، لذا دست به امور بسیار خطرناک می‌زند؛ در مقدس یکی از جاهایی که انسان مورد قبول نیست در مورد خشمگین بودن است، مثلاً اگر کلامی گفت که کلامش بود این از سوی او قبول نیست یا مثلاً مالی را کرد که در برخی مواردش قبول نیست چون از حالت طبیعی خارج شده و در برخی موارد حتی برایش ذکر شده است؛ روایتی پیرامون کنترل خشم و غضب توسط جناب رضی‌الله‌عنه «يا هشام الغضب مفتاح الشرّ» حکایتی از سوءقصد به افشار و بدبینی به پسرش و کور کردن او؛ تجارب نادرشاه از وقایعی که از صفوی در خاطر داشتند که پسرش زندانی‌اش کرد و به جایش نشست؛ بی‌دینی نادرشاه ولو در ظاهر بوده؛ مستشاران نادرشاه؛ اعتقاد سخیف نادرشاه در مورد عاقل‌تر بودن او از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ منشأ جنون نادرشاه این بود که خشم خود را در مورد کور کردن پسرش کنترل نکرد؛ نقلی از قاجار و مخالفت با دستور وی توسط عالم و ادامه جریان؛ تحلیل مشکل شرایط داخلی در دوران فتحعلی شاه قاجار به علت شدید مردم از دوران قاجار ؛ عواقب ندامت بار تصمیم‌گیری در هنگام غضب و خشم و بی عقلی؛ ذکر نمونه‌ای از تصمیم نابخردانه هنگام غضب؛ مکرر و تند گاهی عواقبی که برای غضب هست را به دنبال دارد. تصمیمات انسان باید تابع و باشد؛ یکی از عوامل بیرون کننده انسان از تصمیم عاقلانه غضب است که حضرت علیه‌السلام به‌عنوان کلید ذکر می‌کنند؛ هنگام غضب باید خود را از حیطه و میدان غضب بیرون آورد. معصومین علیهم‌السلام در عین بیان مطالب بلند معارفی، انسان اجتماعی می‌کردند؛ ضرورت بلد بودن زندگی در عین بودن؛ دید بسیار بد برخی از مدعیان تدین در برخورد و مواجهه با مردم. «يا هشام الغضب مفتاح الشرّ، و أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خُلقاً» حیطه وسیع‌تر از گشاده‌رویی؛ خوش خلقی این است که انسان در جای خودش به درستی عمل بکند و آنچه که لازمهٔ تعامل هست آن را انجام بدهد، مثلاً در جای خشم اخم کند؛ رذیلهٔ بدخلقی در غیر جای خود؛ جریانی از و دشمنان بسیار او در زمان ؛ تقابل دو جریان مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم ؛ جریانات بسیار از حسن خلق آخوند خراسانی؛ نمونه‌ای از نیکوی مرحوم آیت‌الله که با آنکه و صاحب کتاب بود کتاب مرحوم آیت‌الله شیخ را که معاصر وی بود در درس خارج تدریس و بحث می‌کرد؛ نمونه‌ای از برخورد متواضعانه مرحوم خوانساری با مرحوم شیخ محمد تقی آملی؛ و مرام پهلوانی. «و أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خُلقاً، و إن خالطت الناس فإن استطعت أن لا تخالط أحداً منهم إلّا من كانت يدك عليه العليا فافعل.» اختلاط و هم‌نشینی ضروری با به شرط دست بالا داشتن نسبت به آن‌ها یعنی دست دهنده داشته باش. صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان تا به کی ای نوش جان می‌زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریش‌تر ز آه من اندیشه کن بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن بیشتر از پیشتر در نظر اهل دل سادگی آزادگی است جز متصنع مدان از همه بدکیش‌تر ای به نصاب جمال یافته حدّ کمال نیست مرا آرزو جز نظری بیشتر خرمن حسن تو را موقع احسان بود مفلسم و مفتقر از همه درویش‌تر دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن مهر تو رسانده به ماه مرا وز چه به ذروه جاه مرا افسوس كه طالع تيره من بنشاند به خاك سياه مرا جز خرقه فقر و فنا نبود تشريف عنايت شاه مرا عمرى به درش برديم پناه نگرفت دمى به پناه مرا در رهگذرش چون خاك شدم بگذشت و نكرد نگاه مرا چون گرد دويدم در عقبش بگذشت و گذاشت به راه مرا سوزاند مرا چندان كه نماند جز شعله ناله و آه مرا من سوخته تو و مفتقرم ديگر مستان به گناه مرا دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» ج۱ص۱۵۴ تبیین جایگاه در ؛ علیهم‌السلام بیاناتشان یا خودش حکم عقل است یا اینکه مقدمات عقلی دارد؛ تبیین مطلب عقلی با یک لطیفه: سه نصیحت گنجشک به یک انسان ساده‌لوح: هرچه شنیدی و با عقلت جور در نیامد باور نکن، اگر از انسان دروغگو خبری شنیدی تا بررسی نکردی باور نکن، هر کسی برای آزادی خودش حیله می‌کند و به سادگی با سخنان او برخورد نکن «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» بساط و بساط دانشمندی است و بالا بودن ایشان با عقل منافات ندارد؛ تبیین سیر عقلی انبیاء علیهم‌السلام؛ جریانی از ملاقات با یک شخصیت علمی برجسته؛ بنای به و است نه ؛ مطلب ذوقی گفتن در جواب سوالی که باید با استدلال جواب داد سبب تباهی دین می‌شود؛ نحن ابناء الدلیل نمیل حیث یمیل انما المتّبع هو البرهان عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: کَانَتْ عَصَا مُوسَی لآِدَمَ (علیه السلام) فَصَارَتْ إِلَی شُعَیْبٍ ثُمَّ صَارَتْ إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ وَ إِنَّهَا لَعِنْدَنَا وَ إِنَّ عَهْدِی بِهَا آنِفاً وَ هِیَ خَضْرَاءُ کَهَیْئَتِهَا حِینَ انْتُزِعَتْ مِنْ شَجَرَتِهَا وَ إِنَّهَا لَتَنْطِقُ إِذَا اسْتُنْطِقَتْ أُعِدَّتْ لِقَائِمِنَا (علیه السلام) یَصْنَعُ بِهَا مَا کَانَ یَصْنَعُ مُوسَی وَ إِنَّهَا لَتَرُوعُ وَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ وَ تَصْنَعُ مَا تُؤْمَرُ بِهِ إِنَّهَا حَیْثُ أَقْبَلَتْ- تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ* یُفْتَحُ لَهَا شُعْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا فِی الْأَرْضِ وَ الْأُخْرَی فِی السَّقْفِ وَ بَیْنَهُمَا أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ بِلِسَانِهَا. ج۱ص۲۳۱؛ عصای علیه‌السلام به نظر همان عقل است؛ در حديث ديگر فرمود: آن را حضرت آدم از بهشت آورد به زمين و از درخت عوسج بهشت بود ج۱ص۶۰۹؛ یادگار علیه‌السلام از بهشت شاخه‌ای بود که به‌عنوان عصا اخذ کرد که همان بود؛ سخن گفتن علیه‌السلام با مردم با ؛ مسیر علیه‌السلام ولو مسیر است ولی تمامش تفسیر عقلی دارد و بر اساس ضوابط است؛ شرافت به این است که مطلب یا به عقل معلوم بشود یا منتهی به عقل بشود؛ بدی به حکم عقل به دلیل این است که چیزی را چنان نشان می‌دهد که در این‌گونه نیست؛ مطالب منتهی به دین یعنی انسان در مسیر خود لابد است از اینکه مسیری بین دو یا چند مسیر را انتخاب کند و به خدای متعال به واجب است که برای او مرجحی قرار بدهد که با او نسبت بدهد که این مسیر را برم یا دیگر مسیر را که این مرجح را دین یا می‌گویند که آن را باید کسی بیاورد که او حتماً از ناحیه خداوند باشد و معلوم باشد که او نماینده خداست که به این مرجحی که آورده می‌گویند؛ تبیین جایگاه به‌عنوان رفع کننده چون عقل را نمی‌پذیرد و موقعی می‌شود که برای کارها و مسیرهای پیش رویش هیچ دلیلی ندارد و باید یکی از این راه‌ها را برود که در این‌جا کار را به خدا واگذار می‌کند که با استخاره رفع تحیر می‌کند که اگر برود و به او صدمه‌ای برسد به واسطه مرجحی که پیش خدا دارد مورد اجر واقع می‌شود؛ کجی و نادرستی برخی در استفاده اشتباه مکرر از استخاره «و ما بعث الله نبيّاً إلّا عاقلاً حتّى يكون عقله أفضل من جميع جهد المجتهدين، و ما أدّى العبد فريضةً من فرائض الله حتى عقل عنه.» وجهه عقلی پیامبر علیه‌السلام نزد مردم خویش قبل از دعوت به حق؛ قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَٰذَا ۖ أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ علیه‌السلام:۶۲؛ جایگاه ممتاز اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم در جامعه خویش؛ محیط شهر از دیدگاه پیرامون جزیرة العرب‌ در ج۴ص۱۹۹ https://www.ghbook.ir/Book/9132 جریان ایجاد پیمان قبل از اسلام توسط رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلم؛ جریان فروش باغ توسط سیدالشهداء علیه‌السلام به والی و مطرح شدن احیای پیمان حلف الفضول توسط سیدالشهداء علیه‌السلام تألیف ج۱ص۱۴۲؛ در زندگانی معصومین علیهم‌السلام؛ آزاد کردن غلام و بخشش باغ به او توسط سیدالشهداء علیه‌السلام: عن الحسن
آیت الله شیخ عباس اخوان
سخنرانی مراسم عید مبعث مجتمع فرهنگی مذهبی شیفتگان حسین علیه السلام آیت الله #شیخ_عباس_اخوان ۱۳۹۶/۱/
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به مناسبت عید پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم لَقَدْ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَی ٱلْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتِهِۦ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ ٱلْكِتَٰبَ وَ ٱلْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُوا۟ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ :۱۶۴ در فارسی به معنای خفت و خواری و است فلذا امری منفی است که این معنا مورد نظر نیست در آیه که خدای متعال در مورد نعمت‌های بهشتی هم بدین معنا منتی نگذاشته است زیرا الهی با است؛ منت در زبان عربی معنای توازن و تساوی بین دو مطلب است که در مقام سنجش واقع می‌شوند مثل اینکه منّ یک کیلو گندم یک کیلو گندم است نه یک کیلو جو؛ نگهداری اسیر تا اینکه به اندازه آن‌ها پول داده شوند تا آزاد شوند: فَإِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ فَضَرْبَ ٱلرِّقَابِ حَتَّیٰٓ إِذَآ أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا۟ ٱلْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّاۢ بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَآءً حَتَّیٰ تَضَعَ ٱلْحَرْبُ أَوْزَارَهَاۚ ذَٰلِكَ وَ لَوْ يَشَآءُ ٱللَّهُ لَٱنتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لَٰكِن لِّيَبْلُوَا۟ بَعْضَكُم بِبَعْضٍۗ وَ ٱلَّذِينَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَٰلَهُمْ صلی‌الله علیه وآله وسلم:۴؛ عدم تمام ارزش انسان در رسیدن به بهشتی: إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَ عَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ :۸؛ انسان در این است که تحت خدای متعال قرار بگیرد تا آنگونه که شأن اوست به ظهور برسد؛ تبیین سر نهی از در به ظهور نرسیدن در اشیاء و امور مختلف است؛ بذر وجود انسان همانند دانهٔ گندم است که اگر تحت تربیت واقع بشود این به ظهور می‌رسد؛ معنای منت این است که امری اگر به کمال لازمهٔ خود برسد و قوه و استعدادش بالفعل بشود آن موقع منت خود را پیدا کرده است؛ إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَ عَمِلُوا۟ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ :۸؛ «اجر غیر ممنون» و بدون منت یعنی تو استعدادی داشتی که از این نعمت بهشتی هم بالاتر بروی ولی در همین‌جا مانده‌ای؛ بیان جریاناتی مثل حضرت اکرم صلی‌الله علیه وآله وسلم و دیگر در کریم به جهت این است که بگوید شأن انسان چیست؛ استعداد آدمی در مرحله‌ای از کمال که دو مرتبه از علیه‌السلام هم برود بالاتر: وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَیٰ ۱۳ عِندَ سِدْرَةِ ٱلْمُنتَهَیٰ ۱۴ عِندَهَا جَنَّةُ ٱلْمَأْوَیٰٓ :۱۵؛ تفکیک بین کمال واقعی و مرتبه‌ای از کمال؛ انسان اگر تربیت نشود یک وحشی است مثل باقی وحشی‌ها؛ انسانی که تربیت نشود می‌شود مثل همین آقای ، می‌شود همان آقای ، می‌شود همان آقای ؛ نسبی بودن تربیت به اینکه تحت تربیت چه کسی قرار بگیرد؛ تحت تربیت الهی واقع شدن؛ بزرگی و عظمت در صدد کشیدن انسان تحت تربیت الهی؛ هُوَ ٱلَّذِی بَعَثَ فِی ٱلْأُمِّيِّـۧنَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتِهِۦ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ ٱلْكِتَٰبَ وَ ٱلْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُوا۟ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ :۲؛ لغتی است که در مورد است: قَالُوا۟ يَٰوَيْلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَاۜۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحْمَٰنُ وَ صَدَقَ ٱلْمُرْسَلُونَ :۵۲؛ بزرگی مقام تربیت دلیل بزرگی بعثت؛ إِنَّآ أَرْسَلْنَآ إِلَيْكُمْ رَسُولاً شَٰهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَآ أَرْسَلْنَآ إِلَیٰ فِرْعَوْنَ رَسُولاً :۱۵؛ اهمیت والاتر این مطلب برای ما که فرق است بین اینکه خدای متعال اراده کرده کمالی را به ظهور برساند یا اینکه اراده کرده کمالی را به ظهور برساند که موجودات دارای استعداد کمال را به کمال برساند؛ عدم منفعت بعثت در صورت عدم تربیت پذیری ما؛ استفاده از تربیت به اندازه : فَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ مَا ٱسْتَطَعْتُمْ :۱۶؛ حکمت بعثت در تمکیندانسان از مقام : لَقَدْ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَی ٱلْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُوا۟ عَلَيْهِمْ ءَايَٰتِهِۦ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ ٱلْكِتَٰبَ وَ ٱلْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُوا۟ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَٰلٍ مُّبِينٍ :۱۶۴؛ عدم فهم مطالب در بسیاری از مواقع و ضرورت رعایت و انجام مقدمات همچون دستورات مقدس برای رسیدن به کمال؛ نقش در انسان و شرافت چهارپایان نسبت به آدم بیشعور: مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُوا۟ ٱلتَّوْرَیٰةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارَاۢۚ بِئْسَ مَثَلُ ٱلْقَوْمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُوا۟ بِـَٔايَٰتِ ٱللَّهِۚ وَ ٱللَّهُ لاَ يَهْدِی ٱلْقَوْمَ ٱلظَّٰلِمِينَ :۵؛ إِنَّ شَرَّ ٱلدَّوَآبِّ
آیت الله شیخ عباس اخوان
شب هجدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ۱۴۰۳/۱/۹ آیت الله #شیخ_عباس_اخوان https://eitaa.com/akavan110
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إن العاقل اللبيب من ترك ما لا طاقة له به. و أكثر الصواب في خلاف الهوى. و من طال أمله ساء عمله.» ص۳۹۹ فرازهایی کاربردی از روایت؛ اشتباه بندهٔ خداناشنا«يا هشام إن العاقل اللبيب من ترك ما لا طاقة له به.س در بین خدای متعال و ؛ هنر نبودن خود را به زحمت انداختن مگر زحمت کشیدن زیاد برای مطلبی که وظیفهٔ انسان است؛ جریان در صلی‌الله علیه وآله وسلم «يا هشام إن العاقل اللبيب من ترك ما لا طاقة له به» فهمیده کاری را ادامه می‌دهد که در توانش است؛ خطرات تحمل در صورتی که انسان را از رسیدن به بعدی باز بدارد؛ جریان نذر شخصی برای علیه‌السلام؛ تصور اشتباه و بر خلاف وحی الهی پیرامون رضایت خدا در به تعب انداختن انسان خودش را: يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيْهَا مَا ٱكْتَسَبَتْۗ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَآ إِن نَّسِينَآ أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَ لاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَآ إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُۥ عَلَی ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَ لاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَ ٱعْفُ عَنَّا وَ ٱغْفِرْ لَنَا وَ ٱرْحَمْنَآۚ أَنتَ مَوْلَیٰنَا فَٱنصُرْنَا عَلَی ٱلْقَوْمِ ٱلْكَٰفِرِينَ ؛ بهترین امری است که بر آن باشد ولو در نظر انسان کوچک بیاید: قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أرْجى مِنْ کَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ حکمت ۲۷۸ ؛ فرمایشی از مرحوم آیت‌الله میرزا جواد پیرامون اثر عملی که بر آن مداومت باشد؛ اصل عدم مطلوبیت درست کردن امور شاقه برای خود نزد مقدس؛ تبیین معنای: أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ص۴۵؛ اجر والای انسان در صورتی که تکلیفی از سوی خدای متعال برای انسان است که آن تکلیف مشقت و سختی دارد «و أكثر الصواب في خلاف الهوى.» بیشترین صواب در مخالفت با ؛ سهل‌تر بودن ترک، نسبت به انجام؛ تحمیل بسیاری از سختی‌ها بر خود برگرفته از تصوراتی است که مأخذ ندارند؛ حکمت سفارش شارع به انجام برخی از امور که ممکن است سختی در پی داشته باشد همچون کمک به که حکمت آن ایجاد و در خود شخص، و انجام دادن عمل خود با مهربانی بیشتر، ایجاد بی رغبتی نسبت به است؛ جریانی از کمک یکی از افراد به دست خود به خانواده‌ای بی‌سرپرست؛ ثواب قدم برداشتن برای کمک به : مَنْ سَعَی لِمَرِیضٍ فِی حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ یقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کیوْم وَلَدَتْهُ أُمُّه ج۴ص۱۶؛ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْخَارِقِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام يَقُولُ‌ مَنْ مَشَى فِي حَاجَةِ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ يَطْلُبُ بِذَلِكَ مَا عِنْدَ اللَّهِ حَتَّى تُقْضَى لَهُ‌ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِكَ مِثْلَ أَجْرِ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَتَيْنِ‌ وَ صَوْمِ شَهْرَيْنِ مِنْ أَشْهُرِ الْحُرُمِ وَ اعْتِكَافِهِمَا فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَنْ مَشَى فِيهَا بِنِيَّةٍ وَ لَمْ تُقْضَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِذَلِكَ مِثْلَ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ فَارْغَبُوا فِي الْخَيْرِ. ج۲صص۱۹۴-۱۹۵؛ ضرورت مدیریت صحیح برای انجام اعمال و رفتار که نتیجه آن مطلوبیت نزد خداست؛ مشقت انداختن خود بی‌جهت برخواسته از و نادنی است «و أكثر الصواب في خلاف الهوى.» نمونه‌هایی از مخالفت تدریجی با نفس؛ سفارش مولا صلوات‌الله‌علیه به فرزند خویش به تصبر دادن (= ورزیدن) نفس: عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَكْرُوهِ وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِي الْحَق‏ نامه۳۱ صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین روضه سلام الله علیها عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده پدر فدای سر نورانی‌ات سنگ جفا که زد به پیشانی‌ات بس که دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان شب هجدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ۱۴۰۳/۱/۹ آیت الله https://eitaa.com/akavan110