#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتسیام
از اتاق رفتم بیرون تا شاهد بدجنسیای زنعمو با مادرم نباشم،اما همین که پامو از در اتاق بیرون گذاشتم چشمم افتاد به اتاق سحرناز و لباس ابریشمی قرمز رنگش که کنار آیینه جدید اتاقش آویزون شده بود،نگاهی به دور و برم انداختمو بی اختیار رفتم سمتش،تموم بدنم از ترس میلرزید اگه یکی از اعضای عمارت منو اونجا میدید و به زنعمو میگفت فردا به جای عروسی مراسم عزا تو عمارت برپا میشد،پاورچین پاورچین رفتم سمت لباس و زیر اشئه ی زیبای نور ماه که توی آیینه نقره بازتاب میشد چشمم خورد به سرمدان و بدون تعمل برشداشتمو با خودم گفتم:"الان بهت نشون میدم کهنه پوش بقیه کیه،باید بفهمی اگه اون اردشیر دیلاق به دنیا نمیومد تو وضعیتت از منم بدتر بود بهتر یه روز مزه کهنه پوشیدن رو درک کنی"مادرم همیشه میگفت اگه کسی ناراحتت کرد تو تلافی نکن فقط به خدا بگو اون جوابشو میده اما من صبر و تحمل نداشتم،ترجیح میدادم خودم جواب کاراشونو بدم، مقداری از سورمه پاشیدم پشت لباس،جایی که تا فردا قبل از عروسی چشمش بهش نمیفتاد و بی درنگ پامو از اتاق بیرون گذاشتم و رفتم سمت اتاق خودمون و سفره رو انداختم و رختخواب خودمو پهن کردم اون طرف تر و دراز کشیدم!
از بس راه رفته بودم تموم بدنم درد میکرد حتی اشتهایی هم برام نمونده بود،راضی از کاری که با سحرناز کرده بودم لبخند به لب پلکامو روی هم گذاشتم ...
روی اسب نشسته بودمو آروم آروم مزارع رو پشت سر میذاشتم که زنعمو با چوب توی دستش ضربه ی محکمی به شکم اسبم زد و تا به خودم اومدم اسب مثل باد دوید ترسم برم داشته بود داشتم مستقیم میرفتم سمت چشمه که صدای اورهان پیچید توی گوشم:-افسارشو بکش آیسسسسسن!
با ترس چشمامو باز کردمو عرقی که روی پیشونیم نشسته بود رو پاک کردم،خدا رو شکر فقط یه خواب بود،اما صدای اورهان وقتی اسممو صدا کرد هنوز توی ذهنم نقش بسته بود،اولین بار بود که یکی به اسم کوچیک صدام میکرد و اینقدر احساس خوبی بهم دست میداد،نفس عمیقی کشیدمو خواستم دوباره بخوابم که صدای مادرمو که داشت با ناراحتی با پدرم حرف میزد به گوشم خورد،ترسیده گوشامو تیز کردم:
-مطمئنی بهش چیزی نگفته؟
-آره اگه گفته بود که اینجوری ساکت نمینشست!
-اگه بعدا بهش بگه چی ارسلان؟
-نترس پای خودشم گیره،چیزی نمیگه!
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلی دلی دلی دوست دارمت💖💖💖💖
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاد باشید
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
4_5940505572179705858.mp3
9.13M
خادم اهل بیت 🌺:
🔊 سرود
( از روز ازل دل به تو دادم )
به نفس:
حاج حسین سیب سرخی
ویژه #ولادت_حضرت_زهرا (س)
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحهنودششم
عبدالله بن زُهير يكى از فرماندهان سپاه كوفه است. نگاه كن! چرا او اين قدر مضطرب و نگران است؟
حتماً مى گويى چرا؟ او و پدرش با هم به اين جا آمده اند. او به پدرش بسيار علاقه دارد و هميشه مواظبش بود، امّا حالا از پدرش بى خبر است و او را نمى يابد.
ديشب، پدرش در خيمه او بوده و در آنجا استراحت مى كرده است، امّا نيمه شب كه براى خوردن آب بيدار شد، پدرش را نديد.
فكر پيدا كردن پدر لحظه اى او را آرام نمى گذارد. او بايد چند هزار سرباز را فرماندهى كند. آيا شما مى دانيد پدر فرمانده، كجا رفته است؟ خدا كند هر چه زودتر پدر پيدا شود تا او بتواند به كارش برسد.
دو لشكر در مقابل هم به صف ايستاده اند. يكى از سربازان كوفى، آن طرف را نگاه مى كند و با تعجّب فرياد مى زند خداى من! چه مى بينم؟ آن پيرمرد را ببينيد!
ــ كدام پيرمرد؟
ــ همان كه نزديك حسين(ع) ايستاده است. او همان گمشده فرمانده ماست.
سرباز با شتاب نزد فرمانده خود مى رود:
ــ جناب فرمانده! من پدر شما را پيدا كردم.
ــ كو؟ كجاست؟
ــ آنجا.
سرباز با دست به سوى لشكر امام حسين(ع) اشاره مى كند.
فرمانده باور نمى كند. به چشم هاى خود دستى مى كشد و دقيق تر نگاه مى كند. واى! پدرم آنجا چه مى كند؟
غافل از اينكه پدر آن طرف در پناه خورشيد مهربانى ايستاده است.
آرى! او حسينى شده و آماده است تا پروانه وجود امام حسين(ع) گردد. او با اشاره با پسر سخن مى گويد: "تو هم بيا اين طرف، بهشت اين طرف است"، ولى امان از رياست دنيا و عشق پول! پسر عاشق پول و رياست است. او نمى تواند از دنيا دل بكند.
پدر و پسر روبروى هم ايستاده اند. تا دقايقى ديگر پدر با شمشيرِ سربازانِ پسر، به خاك و خون كشيده خواهد شد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
5738132396.mp3
9.84M
نماهنگ مادر دریا
حاج محمود کریمی
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
Mohammad Alizadeh - Halamo Ziba Kon (128).mp3
2.65M
🌱 من به دستای 💞 خدا خیره شدم
معجزه کرد ✨...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
1_409332082.mp3
2.49M
🍃🌴🌼🎼 آوای شبانه
🍃🌴🌺زیبا و آرامبخش
شبتون بخیر 🌻💖
🌹💖🌟🌙✨💖🌹
خنده کده🤩🤩🤩🤩
سلام اینجا پر از طنزهای موجَّه هست،،،
کمی بخند😊😊 به آینده فکر کن🤔🤔 گذاشته ها رو بریز دور🌺🌺 بیا اینجا حالت خوبه خوب میشه😊😊😊😊تو این دوران قرنطینه هیچی جز یه کانال خوب که حالت رو با طنزهاش خوب کنه نمیچسبه بیا اینجا روده بُر میشی از خنده 🌞🌞🌞🌞🌞🌞
💞دلو بزن به دریا و عضو شو☺️☺️☺️
اینم اینکش👇👇👇👇
https://eitaa.com/khandeh_kadeh
#بنده ۴ حرفه اما بندگی #هزاران حرفه👌🏻🌸'
بندگی کردن؛ #وظیفه هر مسلمونیه 😌💛'
اصلا #بنده خوبی هستی برای او⁉️😢'
اصلا میدونی #بندگی چیه؟😓💔'
مجلسی برای تمرین بندگی📿'
💠http://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#بھترینچنلبرایبندگانواقعی💔
#جاییبرایترکگناهانروزمره🕊
🔷اگر از زندگی خسته شدی
🔷اگر افکار منفی مزاحمته
🔷نا امیدی نمیدونی چکار کنی
🔷اگر نمیدونی چطور افکار منفی رو از خودت دور کنی
🔹اینجا پره از حرفهای امیدوار کننده و راهکارهای عالی
🔷فکر منفی رو از خودت دور کن
🔷برا خودت ارزش قائل شو
🔹فقط کافیه با انگشت مبارک روی لینک زیر کلیک کنید....👇👇👇👇
#مثبت_اندیشی
=======🌹🌹🌹=========
https://eitaa.com/joinchat/3363700756C253ae7e263
=======🌹👆🌹=========
بیا اینجا حالتو خوب خوب خوب کن
چند روز بمون خوب نبود برو👆👆👆
یه کانال پر از
🦋حدیث_های_ناب
🦋عکس_نوشته_های_بی_نظیر
🦋حرف_های_دل
🦋کیلیپ_های_دلنشین_وتاثیرگذار
🦋مداحی_های_بسیار_زیبا
حرف های دلت رو برامون ارسال کن با نام خودت تو کانال قرار میگیره
#نیای_ضرر_کردی_خود_دانی
اینم لینکش👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
تا دلت بخواد مسابقه داریم با جوایز نقدی🎁🎁🎁🎁