eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را می نشینم همه شب بر سر راهت ای دوست                      @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌈❄️☀️سلاااام✋ روز زیباتون بخیر دوستان عزیز 🍃⛰☀️امروز فرداییست که دیروز نگرانش بودی 🍃⛈🌸☀️زندگی با نگاه آغاز می شود 🍃⛈🌸☀️با دل ادامه می یابد 🍃⛈🌸☀️زندگی بامحبت محکم 🍃⛈🌸☀️و باصداقت شیرین می شود 🍃⛈🌸☀️زندگی باتبسم آرام 🍃⛈🌸☀️وبا عشق زیبامی شود👌😍.                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 خانوم جان میتونم سینیتون رو ببرم رو کرسی؟ سر چرخوندم به سمت دختری که پایین اسبم ایستاده بود،چقدر شبیه گلناز خودمون بود حتی صداش:-تو ساره ای؟ با خجالت سرشو پایین انداخت و گفت:-شما منو از کجا میشناسید خانوم جان؟ سینی رو به سمتش گرفتمو و با نگاه اشاره کردم به گلناز که تازه با سینی رو سرش وارد شده بود ‌! سینی رو از دستم گرفت و مسیر نگاهمو دنبال کرد و لبخندی زد و خواست چیزی بگه که با صدای پیرزنی که با لباسای گرون قیمت و عصای براق و چشمایی که به زور باز نگه داشته بود تا بلکه از لای شکاف باریکش بتونه جلوشو ببینه رومو چرخوندم:-سلام پیرزن خوش اومدی،میبینم که بلاخره غرورتو کنار گذاشتی و حاضر شدی پا تو عمارت ما بذاری؟ عزیز سرشو بالا گرفت و گفت:-طلعت خاتون من همین یه دونه نوه پسری رو دارم،بخاطرش همه چیزم رو میدم! چهره فرهاد از این حرف درهم شد اما سر به زیر انداخت و کوچکترین حرفی نزد دلم براش میسوخت اون از همه لحاظ بهتر از اردشیر بود و حق اون بود که خان بعدی عمارت ما باشه،با کمک گلناز از اسب پیاده شدمو رفتم کنار آنام که از ناراحتی هر لحظه ممکن بود گریه کنه ایستادم:-چرا ناراحتی آنا؟ -نگران آقاتم هرچی چشم چرخوندم نبود نکنه بلایی سرش آورده باشن! -نه آنا اگه یه تار مو از سر آقام کم کنن دختر خودشون بی آبرو میشه نگران نباش! نگاهی بهم انداخت و سری تکون داد و همون موقع با صدای اژدر خان تموم همهمه ها و پچ پچایی که نوکر و کلفت یا حتی آدمای عمارت با هم میکردن خاموش شد:-بفرمایید داخل امروز خیلی چیزا باید حل بشه،یه بار برای همیشه باید سنگامون رو وا بکنیم! همه به ترتیب پشت سر عمو وارد شدیم و دور تا دور مهمونخونه نشستیمو تکیه دادیم به پشتی های ابریشمی که سمت چپ مهمونخونه چیده شده بود،اهالی عمارت خان هم درست روبروی ما نشستن،از قیافه همشون مشخص بود که از شرایط به وجود اومده راضی به نظر نمیرسن به جز یه نفر که از همون نگاه اول بهش حس خوبی نداشتم،پوزخندی گوشه لباش نشونده بود و نشسته بود نزدیک خان،مثل کسی بود که بعد از چندین سال صبوری بلاخره به آرزوش رسیده،سرشو بالا گرفته بود و با غرور لبخند میزد،چهره خوبی داشت حتی به نظرم آشنا میومد انگار توی عروسی فرهاد دیده بودمش،سرمو به گلناز نزدیک کردمو پرسیدم: -گلناز اون زنه کیه کنار اژدرخان نشسته و لبخند میزنه؟ -من از کجا باید بدونم خانوم جان ،منم مثل شما ولی احتمال میدم زن اول خان باشه،ساره میگفت خیلی روی خان تسلط داره! دختر داره؟ -به گمونم دوتا پسر داره! 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
الحمدللّٰھ‌الذی‌خلق‌الحسین♡_۲۰۲۲_۰۳_۰۵_۲۱_۱۹_۳۱_۷۱۶.mp3
5.85M
الحمدللہ‌الـذۍ‌خلـق‌الحـسین • 🎊💐🎉 ༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌حاج محمود کریمی                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
Taheri01.mp3
1.45M
💐مولودی های نوستالژی ویژه اعیاد شعبانیه۵ ولادت امام سجاد علیه السلام دسته دسته باز ملائک گل میارند برای ارباب 🎙حاج محمدرضا طاهری                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
sardaran_karbala_-rasoli-sorood2.mp3
2.21M
|⇦•ای حضرت عشق.. ویژۀ ولادت حضرت قمربنی هاشم علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگر میخواهید؛ فقط ! بقیه‌ی آقازاده‌ها در مُقابلش فقط یک اند!                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
سید رضا نریمانی_۲۰۲۲_۰۳_۰۶_۱۸_۲۷_۲۱_۹۴۶.mp3
17.53M
حسین اومده الحمدلله❣ سید رضا نریمانی                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موفقیت این نیست که هرگز اشتباه نکنیم، بلکه این است که یک اشتباه را دوباره تکرار نکنیم. 🌻شبتون بخیر و امام حسینی🦋 💖🌹🦋🌟✨🌙
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو چشمی دگر بده، که تماشا کنم تو را … تو در میان جمعی و من در تفکرم کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را ادرکنی یا صاحب الزمان (عج)                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 پس برای همین خوشحال بود دختر هووش دسته گل به آب داده:-اون سومی کیه؟نکنه خان سه تا زن داره؟ -نه به گمونم سومی نورگل خاتون باشه خواهر اژدرخان و با چشم اشاره ای به پیرزنی که کنار طلعت خاتون نشسته بود کرد و قبل از اینکه من سوال دیگه ای بپرسم گفت‌ پرسیدم:-اون پیرزنه هم فکر میکنم،گوهرخاتون عمه اژدر خانه،شوهرش که به رحمت خدا رفت و بچه هاش سرو سامون گرفتن دیگه اژدرخان اجازه نداد تنها زندگی کنه آوردش توی عمارت،اما خانوم جان هیچوقت فکر نمیکردم خان بالا تا این حد ثروتمند باشه،عمارتشون رو دیدین چندتا اتاق داشت؟هر اتاقی دو طبق داره حتی پله هاشم معلوم نیس!  ابرویی بالا انداختم و جدی گفتم:حالا که خوشت اومده از فردا بیا این جا کار کن،از دست اشرف خاتونم راحت میشی اما چندتا خانوم جان جدید پیدا میکنی که از قیافه هاشون مشخصه با هیچکس شوخی ندارن حتی دختر خودشونم کتک میزنن چه برسه به کلفت و نوکر! با چشمای گشاد شده نگاهی بهم کرد:-شما از کجا میدونی خانوم جان؟ خندیدمو گفتم:-مگه نمیبینی دخترشون اینجا نیست حتما مثل اردشیر یه بلایی سرش آوردن! -نه خانوم جان مگه نمیدونین رسمه عروس و داماد تا شب عقد نمیتونن همو ببینن! -خیلی ساده ای گلناز این رسم برای کساییه که معمولی میرن خواستگاری نه با زور! گلناز لبشو به دندون گرفت و به گوشه ای خیره شد و ساکت نشست! ساره و بقیه خدمه سینی ها رو روی کرسی وسط پذیرایی بزرگشون گذاشتن و بعد از رفتنشون همه ساکت شدن و چشم دوختن به خان تا صحبت رو شروع کنه:-خیلی خب بهتره صحبتامونو شروع کنیم! عزیز که به خاطر زانو دردش روی صندلی نشسته بود دو دستشو روی عصاش گذاشت و خیلی جدی پرسید: -پسرم کجاست اژدرخان؟ -توی اتاق مهمان داره استراحت می کنه خیالتون راحت ما برعکس شما مهمون نوازی رو خوب بلدیم! -ما هم هیچوقت نشده مهمونمون رو گرویی بگیریم بهتره این بحث و تموم کنیم آدم بفرست پسرمو خبر کنن اونم به عنوان بزرگ عمارت ما باید اینجا حضور داشته باشه!🌻🌻🌻 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
AUD-20210111-WA0007.mp3
6.91M
🍃💫🌈🕊🎼 آوای بسیار زیبای نفس‌من 🍃🕊❤️منم و یه قلب عاشق ؛ تو شبای بیقراری                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
~id➜•@mola113•↰_۲۰۲۲_۰۳_۰۶_۱۹_۳۴_۰۷_۱۱۸.mp3
10.85M
🔊سرود‌ - امشب عشق ارباب اومد..؛🌹😍•~ حاج حسین سیب سرخی                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
محمدحسین حدادیان | شب جشنه دوباره_۲۰۲۲_۰۳_۰۷_۰۸_۱۸_۵۷_۳۰۸.mp3
2.95M
•°🌸از بهشت فاطمه برای ام البنین چشم روشنی میاره کربلایی محمد حسین حدادیان                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻