سید رضا نریمانی@zekr_media - سید رضا نریمانی_۲۰۲۲_۰۹_۲۶_۱۳_۵۶_۱۰_۲۳۴.mp3
زمان:
حجم:
8.83M
"وقتی همه درهاروی من بسته میمونه
وقتی که دیگه راهی برا دل
نمی میونه"
😭😭😭
سید رضا نریمانی
امام رئوفم
#یاامامرضا💚
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
@Maddahionlinمداحی آنلاین - از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد - صابر خراسانی.mp3
زمان:
حجم:
1.5M
🔳 #شهادت_امام_رضا(ع)
از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد
وقتی برایم پرچمت دستی تکان داد
🎤 #صابر_خراسانی
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
کربلایی حسین طاهریمن تموم زندگیمو از امام رضا گرفتم حسین طاهری_۲۰۲۲_۰۹_۲۶_۱۷_۳۸_۴۵_۱۷۱.mp3
زمان:
حجم:
4.01M
"من تموم زندگیمو از خود امام رضا گرفتم
کربلایی حسین طاهری
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#سلامبرحسین
#سلامبرامامرضا
#عاشقانهامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#یاعلی_بن_موسی_الرضا_ع
خراسان می دهد بوی مدینه
خراسان کوه غم دارد به سینه
خراسان را سراسر غم گرفته
در و دیوار آن ماتم گرفته
#شهادت_امام_رضا_ع_تسلیت
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
۱۶ میلیون نفر ایتا نصب کردند و ایتا مجبور شده ورودی را ببندد.. شاید باور نکنید مسئولان ما فقط ۱۴۰ سرور برای ایتا گذاشتند، و تلگرام ۵۰ هزار سرور دارد!!!!
فکر کنید اگر ایتا این همه سرور داشت، چی میشد...
این پیام را پخش کنید و از مسئولین بخواهید از ایتا حمایت جدی کنند..
منتظرالمهدی:
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@delneveshte_hadis110
آقای من! .. تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو
#ربیع_الاول
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
💠❤️💠
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستهفتاد
با دهانی باز بهش زل زدم،این حرفارو از کجاش میاورد،با جمله آخر آتاش اخمای اورهان برای لحظه ای از هم باز شد و نگاهش رو از آتاش گرفت و بهم خیره موند،سکوت کرده بود اما همون نگاهش یه دنیا حرف داشت،حرفایی که باعث سوزش قلبم میشد،عصبی یقه پیرهنش رو از دست آتاش بیرون کشید و با نفس هایی که به شماره افتاده بود از جلوی چشمامون دور شد،همینجور که مات و مبهوت رفتنش رو نگاه میکردم،آتاش نزدیک شد فشار محکمی به بازوم داد و در گوشم لب زد:-خودت خواستی،حالا راه بیفت،آقا مظفر منتظره!
اینقدر فشار عصبی بهم وارد شده بود که به زور نفس میکشیدم،نشستم روی زمین و سبد سیب رو کنارم گذاشتم آتاش ترسیده نگاهی بهم انداخت:-باز چه مرگت شد؟
نمیخواستم نگاهم به صورت کریهش بیفته دستشو که روی پیشونیم گذاشت نا خودآگاه شروع کردم به لرزیدن،اونقدری که خودش هم ترسیده بود!
روی دست بلندم کرد و به سمت باغچه برد و از دبه آب کمی به صورتم پاشید،نمیتونستم حرف بزنم و بگم چقدر ازش متنفرم چشمم سیاهی میرفت صداش توی گوشم میپیچید که با ترس و عصبانیت میگفت:-دلت میخواد به کشتنش بدی؟ازت متنفر باشه بهتره یا بمیره؟
آروم لای چشمامو باز کردم قدرت درست نفس کشیدن نداشتم اما تموم توانمو گذاشتمو آب دهانمو به صورتش پاشیدم با صدای عصمت آتاش با عصبانیت در گوشم لب زد:-اگه مردنش رو نمیخوای به حرفام گوش میدی!
-چی شده آقا؟
منو رو دستای عصمت رها کرد و از جا بلند شد و گفت:-حالش بهم خورده کنارش بمون بهتر که شد ببرش توی اتاق و سر و وضعش رو درست کن و بیارش توی حیاط،آقا مظفر منتظره میخواد قبل ساواش عقد مارو بخونه!
-چشم آقا شما برین من حواسم هست!
-خوب حواستو جمع کن عصمت حالش خوب نیست اگه بلایی سر خودش آورد اول همه خون تورو میریزم!
عصمت ترسیده بهم نگاهی وآتاش دستی به کتش کشید و نگاهی پر از خشم بهم انداخت از جلوی چشمم دور شد!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستهفتادیکم
با رفتنش تموم خشممو ریختم توی پاهامو یه دفعه از جا بلند شدم،چشمام سیاهی رفت نزدیک بود دوباره نقش زمین بشم که عصمت جلوی افتادنمو گرفت و در گوشم گفت:-خانوم جان دیدین که آتاش خان چقدر عصبانی بودن بهتره بیشتر از این ناراحتشون نکنید!
با غیظ بهش نگاه کردمو دستشو پس زدم همین کم مونده بود اونم به من امر و نهی کنه!
با دیدن اخمم با ترش رویی نگاهی بهم انداخت و سبد سیب رو به دست گرفت و پشت سرم راه افتاد:-نیازی نیست دنبالم بیای خودم راهمو بلدم!
-اما خانوم...خودتون که شنیدین آتاش خان خواستن مراقبتون باشم!
با حرص رو ازش گرفتم،مجبور بودم با اون حال خرابم ساختمون عمارت رو دور بزنم تا کسی با اون سر و وضع نبینتم،دستم رو بالا کشیدمو نم قطره های آب روی پیشونیم رو که آتاش پاشیده بود رو پاک کردمو وارد اتاق شدم و بلافاصله دراز کشیدم تا کمی حالم بهتر شه،روسریمو از سرم درآوردمو کشیدم روی صورتم،خیسیش حالمو بهتر میکرد!
چشمامو بر هم گذاشتمو آهی از ته دل کشیدم،غصه شده بود نقل و نبات این روزام،شایدم من ناشکر بودم! همه دخترای ده آرزو داشتن عروس خان بشن و براشون آتاش یا اورهان فرقی نداشت،فقط منی که مسیر زندگی رو با هردوشون تجربه کرده بودم خوب متوجه تفاوتش میشدم،درسته توی هر دو صورت عروس خان بودم اما آغوش پر از عشق اورهان کجا و نگاه پر از خشم غضب آتاش کجا؟فرقشون مثل زمین و آسمونه همینطور که گل عشق اورهان از خاک وجودم جوونه می زد در عوض خشم آتاش مثل خاری بود که دورش مثل آفت میپیچید و احساس خفگی بهم میداد و دست بردار هم نبود!
🦋🦋🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
حلول ماه ربیع الاول مبارک باد❤️🌹
#ربیع_الاول
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🔷🌷🔷====>