eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.34M
تجربه زندگی پس از مرگ قسمت بسیار جذاب                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
02 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.23M
تجربه زندگی پس از مرگ قسمت بسیار جذاب                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زيباست صبح، وقتی روی لب‌هايمان ذكر مهربانی به شكوفه می‌نشيند ❤️و با عشق، روزمان آغاز میشود 🏳خدايا... روز‌‌مان را سرشار از آرامش عشق و محبت کن🌸 سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 🌹🌷🇮🇷❤️🇮🇷🏴🏴           @hedye110 🏴🖤🏴
به من رحم که بی قرارم بیا کجا بغضمو جا بزارم بیا😭 نمیدونم این چندمین جمعه بود حساب زمان رو ندارم بیا💔                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
🔹 🦚 بلاخره اوراهان اومد و من به عقد او دراومدم چه لحظه ی شیرینی بود لحظه ی وصال انگار دنیا با تمام تلخی هاش امروز رو به من کرده بود. بعد از اینهمه کلفتی کردن و سختی کشیدن از همه مهمتر دوری از اوراهان طعم خوش زندگی رو میچشیدم کنار دستم اوراهان نشسته بود کسی که عاشقش بودم و اون هم منو در حد جنون میپرستید.میدونستم راه سختی رو در پیش دارم باید با اذیت و آزارهای حوریه و سهیلا خو پیگرفتم و پیِه همه چیز رو به تنم میمالیدم ولی حتم داشتم در کنار اوراهان همه ی تلخیها بدل به شیرینی خواهد شد.اوراهان که کنارم باشد سختی اصلا چه معنی داره‌.روزاها و هفته ها و ماها گذشت. تمام عشق و زندگیم اوراهان بود اصلا اون که بود همه چی خوب بود حمایتهاش هرچند که بقیه رو آزار میداد ولی تکیه گاهی محکم برای من بود. ولی این آرامش قبل از طوفان بود باز بدبختی دست بردار نبود و همچنان روی زندگی منو اوراهان سایه انداخته بود. توی ده خبر پیچید که آتاش زنده است و برگشته. تمام دنیا روی سرم آوار شد دنیا برام تیره و تار شد چه میشنیدم آتاش برگشته مصبتی بالاتر از این نداریم.طبق قانون اسلام اگر زنی در نبود طولانی مدت شوهر که از اون هیچ آثاری نباشد و همسرش ازدواج کرده باشد به محض اینکه همسر اولش پیدا شد زن به شوهر دوم حرام میشود‌. و من دوباره با اینهمه عشق و علاقه ای که به هم داشتیم باز با هم به آوراهان نامحرم شدم.نمیدونم دنیا با من چه خصومتی داره که خوشیِ منو نمیتونه ببینه قصه‌ی زندگی من و اوراهان باز ختم به شر شد و باز مارو از هم جدا کردن. با اومدن آتاش از ده ما خبر رسید که آنام وقت زایمانش رسیده است و من هم از خان اجازه گرفتم تا به ده مون برای کمک به آنام برم تو این مدت هم عده ی منو آوراهان تموم میشه و کمی هم از اوراهان دور میشم.هرچند که تصمیم دشواری بود ولی چاره ای نداشتم نه راه پیش و نه راهه پس!دوری از آوراهان برام سخت بود ولی با صلاح دید خان مجبور شدم به کمک مادرم برم شاید اینجوری برای اوراهان هم بهتر باشد. قرار بر این شد که تا چهل روز پیش آنام برگردم.💐💐💐💐💐 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
مواظب همدیگه باشیم ! از یه جایی بــه بعد دیگه بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم ! از یه جایی بــه بعد دیگه خسته نمیشیم؛ می بُرّیم  ! از یه جایی بــه بعد دیگه تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم ! پس قدر خودمون ، خانواده مون ، دوستانمونو، زندگیمونو و کلا حضور خوشرنگ مون رو تو صفحهء دفتر وجود بدونیم… محبت تجارت پایاپای نیست چرتکه نیندازیم که من چه کردم و تو در مقابل چه کردی! بیشمار محبت کنیم. حتی اگر به هردلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تر بود *** به بزرگی آرزویت نیندیش به بزرگیکسی بیندیش که میخواهد آرزویت رابرآورده کند براى برآورده شدن آرزو هایتان خدا رابرای شما آرزو يكنم                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
بعضی از مردم اصرار دارند که خود را به دیگران بشناسانند و ثروت خود را به رخ آنها بکشند. اما این نوع آدمها در درون خود زجر می کشند زیرا شادی آنها وابسته به  تفکر دیگران است. “مهم بودن” را فراموش کنید تا آرامش نصیب تان شود. هر چه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشید، بیشتر تحسین می شوید.                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
اگه بخوایم صبر کنیم تا آماده باشیم بعد شروع کنیم بایدکل زندگیمون رو به صبر کردن بگذرونیم شروع کنید! با هر چیزى که دارین از هر جایى که هستین ، هر چقدر که میتونید، اما شروع کنید                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄ خــدایا شروع سـخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگـیـــرد قـرار خوشم‌چون که باشی مرادر کنار سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 💐🌷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج                    @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
🔹 🦚 چهل روز از تولدش میگذشت و چهل روز بود که هر شب با صدای جیغ زنی از خواب میپریدم،خوب میدونستم تموم این کابوسام تاثیر حرفای عزیزه،مدام‌ تو گوشمون میخوند تا چهل روز باید مراقب زن زائو و نوزاد تازه به دنیا اومدش باشی چون هر لحظه ممکنه پیرزن سفید مویی با رخت و لباس سیاه وارد بشه و بچه رو برداره و با بچه ی خودش یا بچه از ما بهترون عوض کنه و جگر زائو رو بیرون بکشه،برای همین شبها کنار مادرم و برادرم میخوابیدیم تا اگر پیرزن هوس وارد شدن به عمارت رو کرد بهش اجازه نزدیک شدن به زائو و نوزاد رو ندیم،عزیز هر شب پیاز و سیخ فلزی بلندی زیر بالشت آنام میگذاشت چون به گفته خودش آل رو دور میکرد،چشمامو توی زوایای اتاق چرخوندم حتی فکر کردن بهش هم ترسناک بود! خدا روشکر امشب دیگه آخرین شب بود و امیدوار بودم از فردا بتونم راحت تر بخوابم،هر چند از فردا شب کابوس های جدیدتری انتظارم رو میکشید چون همین امروز و فردا بود که آتاش آدم میفرستاد به دنبالم تا منو برگردونه ده بالا! اواسط بهار بود که خبر آوردن درد زایمان آنام شروع شده و هر جور شده با اصرار و التماس و وساطتت خان آتاش رو راضی کردم که اجازه بده چند روز مونده از عده رو کنار آنام بگذرونم و حالا که حال و روز خوشی نداره کمک دستش باشم چون از اون روزی که با اورهان صحبت کرده بودم به بی بی سپرده بود تا بدون اجازه اون نذاره از عمارت بیرون برم و رسما زندونی شده بودم،اورهان رو هم زیاد نمیدیدم صبح تا شب بیرون عمارت بود و شب تا صبح رو توی اتاق مشترکمون سر میکرد تا وقتی ده بالا بودم هنوز نپذیرفته بود با سهیلا هم اتاق بشه،انگار کلا قید دنیا و آدماش رو زده بود،حتی کم پیش میومد سر سفره حاضر بشه و اکثر مواقع غذاشو توی اتاق آوان و همراه اون میخورد،الانش رو دیگه خبر نداشتم اما خوب میدونستم هیچ چیز از حوریه و سهیلا بعید نیست،ممکن بود هر لحظه فتنه ای بچینن و اورهان رو توی تله خودشون بندازن،درسته تا آخر عمر به اورهان حروم شده بودم اما هنوزم فکر و خیال بودنش با سهیلا به سر حد جنون میرسوندم و ترجیح میدادم زیاد بهش فکر نکنم، هرچند وقتی شب ها سر روی بالشت میگذاشتمو پلکامو روی هم،اولین فکری که از ذهنم میگذشت همین بود،یعنی الان اورهان توی اون اتاق تو آغوش سهیلا شب رو صبح میکنه؟🦋🦋🦋🦋 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴🖤🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیــــــام_مــعنـــــوی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (کانالی که شـمــــا را بخـــــدا می رساند.)🌸🌹 📤 📤 📤 📤 📤 📤 📤 ╭━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╮ http://eitaa.com/joinchat/285343744Cd2c9dd19f6 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانالی ‌که با پیامها و در اختیار شماست. ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯