#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستبیستهشتم
بلاخره اوراهان اومد و من به عقد او دراومدم
چه لحظه ی شیرینی بود لحظه ی وصال انگار دنیا با تمام تلخی هاش امروز رو به من کرده بود. بعد از اینهمه کلفتی کردن و سختی کشیدن از همه مهمتر دوری از اوراهان طعم خوش زندگی رو میچشیدم کنار دستم اوراهان نشسته بود کسی که عاشقش بودم و اون هم منو در حد جنون میپرستید.میدونستم راه سختی رو در پیش دارم باید با اذیت و آزارهای حوریه و سهیلا خو پیگرفتم و پیِه همه چیز رو به تنم میمالیدم ولی حتم داشتم در کنار اوراهان همه ی تلخیها بدل به شیرینی خواهد شد.اوراهان که کنارم باشد سختی اصلا چه معنی داره.روزاها و هفته ها و ماها گذشت. تمام عشق و زندگیم اوراهان بود اصلا اون که بود همه چی خوب بود حمایتهاش هرچند که بقیه رو آزار میداد ولی تکیه گاهی محکم برای من بود. ولی این آرامش قبل از طوفان بود باز بدبختی دست بردار نبود و همچنان روی زندگی منو اوراهان سایه انداخته بود. توی ده خبر پیچید که آتاش زنده است و برگشته. تمام دنیا روی سرم آوار شد دنیا برام تیره و تار شد چه میشنیدم آتاش برگشته مصبتی بالاتر از این نداریم.طبق قانون اسلام اگر زنی در نبود طولانی مدت شوهر که از اون هیچ آثاری نباشد و همسرش ازدواج کرده باشد به محض اینکه همسر اولش پیدا شد زن به شوهر دوم حرام میشود. و من دوباره با اینهمه عشق و علاقه ای که به هم داشتیم باز با هم به آوراهان نامحرم شدم.نمیدونم دنیا با من چه خصومتی داره که خوشیِ منو نمیتونه ببینه قصهی زندگی من و اوراهان باز ختم به شر شد و باز مارو از هم جدا کردن. با اومدن آتاش از ده ما خبر رسید که آنام وقت زایمانش رسیده است و من هم از خان اجازه گرفتم تا به ده مون برای کمک به آنام برم تو این مدت هم عده ی منو آوراهان تموم میشه و کمی هم از اوراهان دور میشم.هرچند که تصمیم دشواری بود ولی چاره ای نداشتم نه راه پیش و نه راهه پس!دوری از آوراهان برام سخت بود ولی با صلاح دید خان مجبور شدم به کمک مادرم برم شاید اینجوری برای اوراهان هم بهتر باشد. قرار بر این شد که تا چهل روز پیش آنام برگردم.💐💐💐💐💐
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
مواظب همدیگه باشیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه خسته نمیشیم؛ می بُرّیم !
از یه جایی بــه بعد دیگه تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم !
پس قدر خودمون ، خانواده مون ،
دوستانمونو، زندگیمونو
و کلا حضور خوشرنگ مون رو تو صفحهء دفتر وجود بدونیم…
محبت تجارت پایاپای نیست
چرتکه نیندازیم که من چه کردم و تو در مقابل چه کردی!
بیشمار محبت کنیم.
حتی اگر به هردلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تر بود
***
به بزرگی آرزویت نیندیش
به بزرگیکسی بیندیش که میخواهد آرزویت رابرآورده کند
براى برآورده شدن آرزو هایتان خدا رابرای شما آرزو يكنم
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
بعضی از مردم اصرار دارند
که خود را به دیگران بشناسانند
و ثروت خود را به رخ آنها بکشند.
اما
این نوع آدمها
در درون خود زجر می کشند
زیرا
شادی آنها وابسته به تفکر دیگران است.
“مهم بودن”
را فراموش کنید تا آرامش نصیب تان شود.
هر چه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشید،
بیشتر تحسین می شوید.
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
اگه بخوایم صبر کنیم
تا آماده باشیم
بعد شروع کنیم بایدکل زندگیمون
رو به صبر کردن بگذرونیم
شروع کنید! با هر چیزى که دارین
از هر جایى که هستین ،
هر چقدر که میتونید،
اما شروع کنید
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خــدایا شروع سـخن نامِ توست
وجودم به هر لحظه آرامِ توست
دل از نام و یادت بگـیـــرد قـرار
خوشمچون که باشی مرادر کنار
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
💐🌷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
اللهم عجل لولیک الفرج
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستبیستنهم
چهل روز از تولدش میگذشت و چهل روز بود که هر شب با صدای جیغ زنی از خواب میپریدم،خوب میدونستم تموم این کابوسام تاثیر حرفای عزیزه،مدام تو گوشمون میخوند تا چهل روز باید مراقب زن زائو و نوزاد تازه به دنیا اومدش باشی چون هر لحظه ممکنه پیرزن سفید مویی با رخت و لباس سیاه وارد بشه و بچه رو برداره و با بچه ی خودش یا بچه از ما بهترون عوض کنه و جگر زائو رو بیرون بکشه،برای همین شبها کنار مادرم و برادرم میخوابیدیم تا اگر پیرزن هوس وارد شدن به عمارت رو کرد بهش اجازه نزدیک شدن به زائو و نوزاد رو ندیم،عزیز هر شب پیاز و سیخ فلزی بلندی زیر بالشت آنام میگذاشت چون به گفته خودش آل رو دور میکرد،چشمامو توی زوایای اتاق چرخوندم حتی فکر کردن بهش هم ترسناک بود!
خدا روشکر امشب دیگه آخرین شب بود و امیدوار بودم از فردا بتونم راحت تر بخوابم،هر چند از فردا شب کابوس های جدیدتری انتظارم رو میکشید چون همین امروز و فردا بود که آتاش آدم میفرستاد به دنبالم تا منو برگردونه ده بالا!
اواسط بهار بود که خبر آوردن درد زایمان آنام شروع شده و هر جور شده با اصرار و التماس و وساطتت خان آتاش رو راضی کردم که اجازه بده چند روز مونده از عده رو کنار آنام بگذرونم و حالا که حال و روز خوشی نداره کمک دستش باشم چون از اون روزی که با اورهان صحبت کرده بودم به بی بی سپرده بود تا بدون اجازه اون نذاره از عمارت بیرون برم و رسما زندونی شده بودم،اورهان رو هم زیاد نمیدیدم صبح تا شب بیرون عمارت بود و شب تا صبح رو توی اتاق مشترکمون سر میکرد تا وقتی ده بالا بودم هنوز نپذیرفته بود با سهیلا هم اتاق بشه،انگار کلا قید دنیا و آدماش رو زده بود،حتی کم پیش میومد سر سفره حاضر بشه و اکثر مواقع غذاشو توی اتاق آوان و همراه اون میخورد،الانش رو دیگه خبر نداشتم اما خوب میدونستم هیچ چیز از حوریه و سهیلا بعید نیست،ممکن بود هر لحظه فتنه ای بچینن و اورهان رو توی تله خودشون بندازن،درسته تا آخر عمر به اورهان حروم شده بودم اما هنوزم فکر و خیال بودنش با سهیلا به سر حد جنون میرسوندم و ترجیح میدادم زیاد بهش فکر نکنم، هرچند وقتی شب ها سر روی بالشت میگذاشتمو پلکامو روی هم،اولین فکری که از ذهنم میگذشت همین بود،یعنی الان اورهان توی اون اتاق تو آغوش سهیلا شب رو صبح میکنه؟🦋🦋🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
پیــــــام_مــعنـــــوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(کانالی که شـمــــا را بخـــــدا می رساند.)🌸🌹
📤 #قـــرآن
📤 #احادیث_روز
📤 #سخنان_بزرگان
📤 #نهج_البلاغه
📤 #صحیفه_سجادیه
📤 #پیامهای_قرآنی
📤 #زندگی_پس_از_مرگ
╭━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╮
http://eitaa.com/joinchat/285343744Cd2c9dd19f6
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانالی که با پیامها و #نکتههایی_ناب در اختیار شماست.
╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯
🌟دعایی جلب خواستگاران زیاد
برای جلب خواستگار زیاد و گشایش #بخت و تسهیل امر #ازدواج ، با حضور و توجه قلبی سوره های مبارکه ذیل را
#در_کانال_سنجاق_شده
👇
https://eitaa.com/joinchat/449576986C29c5e50e56
نماز برای بخت گشایی و ازدواج 🌻
👌 روش خواندن این نماز :⇩
https://eitaa.com/joinchat/449576986C29c5e50e56
شهیدی که جوانها برای ازدواج بهش متوسل میشن🙈👇
💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍
#در_کانال_سنجاق_شده
اگر مجردین یا جوون مجرد دارین بزنین رو حلقه ها یا لینک زیر 😍
eitaa.com/joinchat/2502164482C4aec33066a
#بنده ۴ حرفه اما بندگی #هزاران حرفه👌🏻🌸'
بندگی کردن؛ #وظیفه هر مسلمونیه 😌💛'
اصلا #بنده خوبی هستی برای او⁉️😢'
اصلا میدونی #بندگی چیه؟😓💔'
مجلسی برای تمرین بندگی📿'
💠http://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#بھترینچنلبرایبندگانواقعی💔
#جاییبرایترکگناهانروزمره🕊
یه کانال پر از
🦋حدیث_های_ناب
🦋عکس_نوشته_های_بی_نظیر
🦋حرف_های_دل
🦋کیلیپ_های_دلنشین_وتاثیرگذار
🦋مداحی_های_بسیار_زیبا
حرف های دلت رو برامون ارسال کن با نام خودت تو کانال قرار میگیره
#نیای_ضرر_کردی_خود_دانی
اینم لینکش👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
تا دلت بخواد مسابقه داریم با جوایز نقدی🎁🎁🎁🎁
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
✨صبحتان متبرك بہ اسماء اللہ
یا اللہ و یا ڪریم
یا رحمن و یا رحیم
یا غفار و یا مجید
یا سبحان و یا حمید
سلاااام
الهی به امیدتو💖
❤️🖤🌷🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@delneveshte_hadis110
#سلام_امام_زمانم
تا یخ نزده ریشہ ے ایمان برگرد
اے فصل بهـار در زمستان برگرد
مردیم از ین بے ڪسے و دربدرے
اے صاحـب ذوالفقارو قرآن برگرد
سلام بر قطب عالم امکان، صاحب عصر و الزمان💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴
#ماهنقرهای🔹
#داستانواقعی 🦚
#پارتدویستسی
اون روزا خان حسابی نگرانش بود چند باری ازش خواسته بود که حتی اگه نمیخواد با سهیلا هم اتاق بشه،اتاق دیگه ای رو برای زندگی انتخاب کنه،خیال میکرد من اون اتاق رو جادو کردم اما اورهان گوشش به این حرفا بدهکار نبود!
واقعا که اورهان دل بزرگی داشت،خود من حتی طاقت یک ساعت موندن توی اون اتاق وشنیدن عطر تن اورهان و حس کردن تموم خاطراتی که با هم توی گوشه گوشه اون اتاق داشتیم رو نداشتم،خان که حال و روز اورهان رو میدید هر روز از آتاش میخواست منو طلاق بده و دختر دیگه ای رو برای ادامه زندگی انتخاب کنه میخواست منو از عمارت بیرون کنه تا کمتر موجب آزار پسرش بشم،خیال میکرد به خاطر حضور من توی عمارته که اورهان حتی از غذا خوردن کنار اهالی هم فراریه،اما آتاش آدمی نبود که از تصمیمی که گرفته منصرف بشه،حتی حاضر نبود اجازه بده برای زایمان مادرم بیام و با دخالت های خان تونسته بودم راضیش کنم این چند روز رو اینجا بمونم چون به خیال خودش زایمان آنام بهوونه بود و قصد داشتم توی این مدت با اورهان فرار کنم اما وقتی خان تضمین کرد که بعد از چهل روز خودش منو برمیگردونه دیگه حرفی نزد،دلیل این همه اصرارش به موندنم کنارشو نمیدونستم،اما هر چی بود علاقه نبود چون طرز نگاه کردنش با اورهان که عاشقم بود زمین تا آسمون تفاوت داشت!
چهل روز پیش وقتی رسیدم عمارت دست و پام از نگرانی یخ بسته بود،دعا میکردم اول حال آنام و بعد بچه ی توی شکمش خوب باشه،سکینه ماما همراه عزیز بالای سر آنام بودن و منو آقام و بقیه پشت در به انتظار ایستاده بودیم،تموم لحظات تلخ زندگیمون و کلفتی کردن خودم و آنام فقط به خاطر اینکه دختر بودم از جلوی چشمم رد میشد و آرزو میکردم اینبار خدا نظر لطفشو به آنام بندازه تا دختر دیگه ای شاهد این همه زجری که من کشیدم نباشه،زنعمو هم دست به دعا نشسته بود حتما داشت دعا میکرد تا مادرم دوباره دختر به دنیا بیاره،اما انگار دعای من زودتر به گوش خدا رسیده بود که سکینه ماما بلند گفت یا محمد (ص)،حرفش به این معنی بود که بچه آنام پسره،آقام از خوشحالی گریه میکرد و عزیز بلند بلند صلوات میفرستاد،بعد از مدت ها از ته دل خوشحال بودم،چهره در هم زنعمو هم دیدنی بود چون میدونست با اومدن برادرم،آرزوی خانوم بزرگ شدن عمارت رو باید به گور ببره...🦋🦋🦋🦋🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
یکی از عاشقانههای آذری اینه که
وقتی عاشق میشن به طرف مقابلشون میگن:
«سن نواخدان منیم نفسیم اولدون»
یعنی: تو از کی نفس من شدی:)؟!♥️
#محرم
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🏴🖤🏴