👈منظور مولا از جمله اوّل «سعد بن ابى وقّاص» بود که مادرش از بنى اميه بود و داييها و نزديکان مادرش در جنگهاى اسلام در برابر کفر و شرک به دست على(عليه السلام) کشته شده بودند، به همين دليل او در زمان خلافت على(عليه السلام) نيز با حضرتش بيعت نکرد و «عمر بن سعد» جنايتکار بزرگ حادثه کربلا و عاشورا فرزند همين سعد بود! بنابراين کينه توزى او نسبت به على(عليه السلام) مسلّم بود و به همين دليل در آن شورا به على(عليه السلام) رأى نداد و به وسيله «عبدالرحمان بن عوف» به عثمان رأى داد.😡
👈بعضى نيز گفته اند منظور از اين شخص «طلحه» است که مراتب کينه توزى او نسبت به مولا محرز بود و هم او بود که با همراهى «زبير» آتش «جنگ جمل» را که به گفته مورّخان، 17 هزار نفر در آن کشته شدند، روشن ساخت.
اين احتمال را «ابن ابى الحديد» تقويت کرد، در حالى که بعضى از شارحان «نهج البلاغه» معتقدند: «طلحه» گرچه از سوى «عمر» براى شورا انتخاب شد ولى در «مدينه» نبود و موفّق به شرکت در جلسه شورا نشد».
👈امّا کسى که به خاطر داماديش متمايل شد «عبدالرحمان بن عوف» بود زيرا «عبدالرحمان» شوهر «امّ کلثوم» خواهر «عثمان» بود.
امّا جمله «مَعَ هَن وَ هَن» ـ با توجّه به اين که واژه «هن» کنايه از کارهاى زشتى است که گفتن آن ناخوشايند است ـ مى تواند اشاره به امور ناخوشايند ديگرى بوده باشد که «عبدالرحمان بن عوف» در رأى دادن به «عثمان» انتظار آن را داشت، مانند سوء استفاده هاى مالى از بيت المال مسلمين و يا سلطه بر توده هاى مردم و يا به دست آوردن مقام خلافت بعد از «عثمان» و يا همه اينها❗️
از مجموع اين سخن، روشن مى شود که شورا در محيطى کاملا ناسالم برگزار شد و چيزى که در آن مطرح نبود مصالح مسلمين بود و طبيعى است که محصول آن به نفع مسلمين تمام نشود و حوادث دورانِ «عثمان» نشان داد که چه خسارت عظيمى از اين ناحيه دامنگير مسلمين شد.
✴️دو نکته:
داستان ابولؤلؤ و آغاز حکومت عثمان
«ابن اثير» در «کامل» چنين نقل مى کند: روزى «عمربن خطاب» در بازار گردش مى کرد. «ابولؤلؤ» که غلام «مغيرة بن شعبه» و نصرانى بود او را ملاقات کرد و گفت: «مغيرة بن شعبه» خراج سنگينى بر من بسته (و مرا وادار کرده همه روز کار کنم و مبلغ قابل توجّهى به او بپردازم) مرا در برابر او يارى کن. «عمر» گفت: خراج تو چه اندازه است؟ گفت: در هر روز دو درهم. گفت: کار تو چيست؟ گفت: نجّار و نقّاش و آهنگرم. عمر گفت: با اين اعمالى که انجام مى دهى خراج تو را سنگين نمى بينم. شنيده ام تو مى گويى اگر من بخواهم مى توانم آسيابى بسازم که با نيروى باد، گندم را آرد کند. «ابولؤلو» گفت: آرى مى توانم. عمر گفت: پس اين کار را انجام بده. «ابولؤلؤ» گفت: اگر سالم بمانم آسيابى براى تو درست مى کنم که مردم شرق و غرب از آن سخن بگويند. «ابولؤلؤ» اين را گفت و رفت. «عمر» گفت: اين غلام مرا تهديد کرد... چند روز گذشت. «عمر» براى نماز صبح به مسجد آمد و مردانى را گماشته بود که وقتى صفوف منظم مى شود تکبير بگويند. «ابولؤلؤ» در ميان مردم وارد مسجد شد و در دست او خنجر دو سر بود که دسته آن در وسطش قرار داشت. از موقعيت استفاده کرد و شش ضربه بر «عمر» وارد نمود که يکى از آنها را در زير نافش فرو برد و همان موجب قتل او شد و نيز با خنجرش «کليب» که در پشت سرش قرار داشت و جماعت ديگرى را کشت.
در «مُرُوج الذّهب» بعد از نقل اين داستان آمده است که «ابولؤلؤ» بعد از کشتن «عمر» و مجروح ساختن دوازده نفر ديگر، که شش نفرشان از دنيا رفتند ضربه اى بر گلوى خود زد و خود را کشت ولى در «تاريخ يعقوبى» آمده است که بعد از کشته شدن «عمر» فرزندش «عبيدالله» به انتقام خون پدر حمله کرد و «ابولؤلؤ» و دختر خردسال و همسرش، هر سه را به قتل رساند.
اين که بعضى از مورخان «ابولؤلؤ» را نصرانى يا مجوسى نوشته اند با اين که تصريح کرده اند او در مسجد عمر را به قتل رساند و آمدن يک مسيحى يا مجوسى شناخته شده در مسجد پيامبر عادتاً امکان نداشت، ظاهراً به خاطر آن است که مى خواهند کشته شدن خليفه را به دست يک مسلمان انکار کنند و از اين جهت با مشکلى روبه رو نشوند وگرنه قراين نشان مى دهد و جمعى از دانشمندان تصريح کرده اند که «ابولؤلؤ» مسلمان بوده است و سابقه مجوسى گرى يا مذهب ديگر تنها براى «ابولؤلؤ» نبود، غالباً خلفا و ياران پيامبر داراى چنين سابقه اى بوده اند.
🔅شوراى شش نفرى و سرانجام آن
«عمر» هنگام مرگ به مشورت پرداخت و اين پيشنهاد که «عبيدالله» فرزندش را خليفه کند، رد کرد; سپس اضافه نمود: پيامبر تا هنگام مرگ از اين شش نفر راضى بود: على(عليه السلام)، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص، و عبدالرّحمن بن عوف لذا بايد خلافت به مشورت اين شش نفر انجام شود تا يکى را از ميان خود انتخاب کنند، آن گاه دستور داد تا هر شش نفر را حاضر کنند، سپس نگاهى به آنها کرد و گفت همه شما مايل هستيد بعد از من به خلافت برسيد، آنها سکوت کردند، دوباره اين جمله را تکرار کرد. «زبير» جواب داد: ما کمتر از تو نيستيم چرا به خلافت نرسيم! (يکى از مورّخان مى گويد: اگر زبير يقين به مرگ عمر نداشت جرأت نمى کرد اين سخن را با اين صراحت بگويد).
بعد براى هريکى از شش نفر عيبى شمرد، از جمله به «طلحه» گفت: «پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفت در حالى که به خاطر جمله اى که بعد از نزول «آيه حجاب» گفتى از تو ناراضى بود»(منظور از آيه حجاب آيه «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ الْحِجابِ» است که درباره زنان پيامبر آمده است. طلحه گفت: پيامبر مى خواهد امروز آنها را از ما بپوشاند ولى فردا که از دنيا رفت ما با آنان ازدواج مى کنيم!)😳
و به على(عليه السلام) گفت: «تو مردم را به راه روشن و طريق صحيح به خوبى هدايت مى کنى تنها عيب تو اين است که بسيار مزاح مى کنى!»❗️
و به «عثمان» گفت: «گويا مى بينم که خلافت را قريش به دست تو داده اند و بنى اميّه و بنى ابن مُعيط را برگردن مردم سوار مى کنى و بيت المال را در اختيار آنان مى گذارى و گروهى از گرگان عرب تو را در بسترت سر مى برند».
سرانجام «ابوطلحه انصارى» را خواست و فرمان داد که پس از دفن او با پنجاه تن از انصار، اين شش نفر را در خانه اى جمع کنند تا براى تعيين جانشين او به مشورت پردازند، هرگاه پنج نفر به کسى رأى دهند و يک نفر در مخالفت پافشارى کند، گردن او را بزنند و همچنين در صورت توافق چهارنفر، دو نفر مخالف را به قتل برسانند و اگر سه نفر يک طرف و سه نفر طرف ديگر بودند آن گروهى را که عبدالرحمان بن عوف در ميان آنهاست مقدّم دارند و بقيّه را اگر در مخالفت پافشارى کنند گردن بزنند و اگر سه روز از شورا گذشت و توافقى حاصل نشد همه را گردن بزنند تا مسلمانان خود شخصى را انتخاب کنند.
سرانجام «طلحه» که مى دانست با وجود «على»(عليه السلام) و «عثمان» به او خلافت نخواهد رسيد و از «على» دل خوشى نداشت جانب «عثمان» را گرفت در حالى که زبير حقّ خود را به «على»(عليه السلام) واگذار کرد، «سعد بن ابى وقاص» حقّ خويش را به پسر عمويش «عبدالرحمان بن عوف» داد. بنابراين شش نفر در سه نفر خلاصه شدند: «على»(عليه السلام)، «عبدالرحمان» و «عثمان». «عبدالرحمان» رو به «على»(عليه السلام) کرد و گفت با تو بيعت مى کنم که طبق کتاب خدا و سنّت پيامبر و روش «عمر» و «ابوبکر» با مردم رفتار کنى، «على»(عليه السلام) در پاسخ گفت: مى پذيرم، ولى طبق کتاب خدا و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و اعتقاد خودم عمل مى کنم. «عبدالرحمان» رو به «عثمان» کرد و همان جمله را تکرار نمود و «عثمان» آن را پذيرفت. «عبدالرحمان» سه بار اين جمله را تکرار کرد و همان جواب را شنيد لذا دست «عثمان» را به خلافت فشرد، اين جا بود که «على»(عليه السلام) به «عبدالرحمان» فرمود: «به خدا سوگند تو اين کار را نکردى مگر اين که از او انتظارى دارى همان انتظارى که خليفه اوّل و دوّم از يکديگر داشتند، ولى هرگز به مقصود خودنخواهى رسيد».
⁉️شک نيست که اين شورا از جهات مختلفى زير سؤال است:
اولا: اگر بنابر آراى مردم است، چرا تبعيت عام صورت نگيرد؟ و اگر بنابر انتصاب است شوراى شش نفرى چرا؟ و اگر شورا بايد برگزيند شخصيّتهاى معروف ديگرى در ميان مسلمين نيز بودند.
ثانياً: اگر اينها مشمول رضاى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودند پس تصريح نارضايى پيامبر تا آخر عمر از «طلحه» چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟
ثالثاً: به فرض اين که آنها نتوانند از نظر انجام وظيفه توافق بر کسى کنند چگونه مى توان گردن همه را زد.
رابعاً: اگر واقعاً هدف شورا بود، چرا پيش بينى خلافت «عثمان» را با صراحت ذکر کرد؟ و اگر از خلافت او بر جامعه اسلامى مى ترسيد، لازم بود او را جزء شورا قرار ندهد، تا نفر ديگرى انتخاب شود.
خامساً: در صورتى که سه نفر در يک طرف و سه نفر در طرف ديگر قرار گيرد چرا آن طرف که على(عليه السلام) است و به گفته عمر، مردم را به سوى حق و راه روشن فرا مى خواند و تنها اشکالش بسيار مزاح کردن است مقدّم نشود.
سادساً: آيا مزاح کردن مشکلى در امر خلافت ايجاد مى کند و آيا اين اشکال با اشکالى که بر عثمان گرفت که اگر تو بر مردم مسلّط شوى بنى اميّه را برگردن مردم سوار خواهى کرد و بيت المال را غارت مى کنند هرگز مى تواند برابرى کند؟
اينها ايرادهايى است که پاسخى براى آن وجود ندارد!
21.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
* #کلیپ_تصویری #ذی_القعده #ذی_الحجه
🎥 اهمیت و جایگاه ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه
🎤 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
⏱ زمان: ۱۰ دقیقه
📥 حجم: ۲۰ مگابایت
🔺 @nasery_ir
بسم الله الرحمن الرحیم
با استعانت از بانوی آسمانی حضرت معصومه سلام الله علیها و ذیل توجهات حضرت ولی عصر ارواحنا فداه🤲 ،
چله ی دوستان امام زمانی با رعایت اصل: #مراقبه آغاز خواهد شد
💠از روایات چنین برمی آید که ذی القعده همان ماهی است که در آن خداوند حضرت یونس(ع) را بعد از چهل روز زاری و ناله و گفتن #ذکر_یونسیه ی
《لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ》
از شکم ماهى بیرون آورد. و این بر فضیلت این ماه می افزاید.
🔺این وقایع برای دیگران کشف از سنتی الهی نمود که برای درک لقای پروردگار، می باید حرمت سی شب ماه ذی القعده و ده شب اول ذی الحجه را نگه داشت.
و به این ترتیب این ایام شریف در طول تاریخ، شروع اربعینیات برای اولیاء و سالکان مقام لقاء الهی مقرر گردید.
🌠مراقبات خاص ماه ذی القعده
ماه ذی القعده اول ماه های حرام است. ذیل مراقبات ماه رجب به برخی از ظرائف ادب حضور در ماه های حرام اشاره شد که در این جا به اختصار بدان اشاره ی دوباره می کنیم:
ماه های حرام از زمان اعراب جاهلیت دارای قداست خاصی بودند و قاعده بر آن بود که در ماه های حرام جنگ را کنار می گذاشتند و حرمت ماه را نگه می داشتند و به مسائل داخلی خودشان رسیدگی می کردند.
مرحوم سید بن طاوس(ره) نیز با ظریف بینی هایی که در نگاه به قرآن و روایات دارد، در این باره می فرماید: چه خوب است که انسان نیز در ایام ماه های حرام، حرمت حدود الهی را حفظ کند و با ورود به محدوده ی محرمات، به خداوند اعلان جنگ ندهد.
🔴و لذا اصلی ترین مراقبه در این ایام، مراقبه ی بر #ترک_محرّمات و امتثال فرامین الهی در همه ی لحظات است.
و البته برای سالکین به تناسب حالاتشان، می باید مراقبات دقیق تر باشد؛ چنان که وقتی در آغاز اربعین موسوی(ع) خداوند به حضرتش در کوه طور خطاب می کند: «و مَا أَعْجَلَکَ عَن قَوْمِکَ یَامُوسىَ»، (چه باعث شد که تو را زودتر از قومت به میقات فراخواند؟)،
حضرت موسی(ع) پاسخ میدهد: «عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضَى» (عجله کردم تا به مقام رضایت نائل شوم ).
در تفسیر این آیه ی شریفه، امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می فرمایند: موسی(ع) در این ایام دائماً چشم انتظار بود و امور دنیوی، اعم از خورد و خوراک را کنار گذاشته بود: «مَا أَکَلَ وَ لَا شَرِبَ وَ لَا نَامَ وَ لَا اشْتَهَى شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ فِی ذَهَابِهِ وَ مَجِیئِهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً شَوْقاً إِلَى رَبِّه».
🔻بنابراین، باید همه ی همّت انسان در ایام #اربعین_موسوی، مراقبه در طلب رضای محبوب و توجه به هدف بلند خود باشد.
🔰حضرت استاد سعادت پرور(ره) می فرمود: اصلی ترین دستور مرحوم آیت الله آقا سیدعلی قاضی(ره) در این ایام به شاگردانش «مراقبه» بود.
👈البته مراقبه ی هر کس بنا بر مرتبه ای که دارد متفاوت است، ولی اصل جامع همه ی آن ها《 حفظ حریم ادب بندگی》 است
که ابتدایی ترین آن حفظ حریم گناه و پرهیز از محرمات الهی است، و بعد مراتب بالاتر آنست که سالک می بایست مراقبات سخت تری را در رعایت ادب بندگی انجام دهد.
🔰آیت الله کشمیری(ره) در این باره می فرمود:
«آقای قاضی همیشه به ما میگفتند اذکار و ادعیه با شرایط تأثیر میکند و مراقبه حرف اول را میزند.»
🔰سیره ی مرحوم علامه طباطبایی(ره) نیز تا پایان عمر شریفشان، در درجه ی اول مراقبه بود و اگر کسی دستور مراقبه ای را درست انجام می داد، ایشان دستورات بعدی را می فرمود.
❌معظم له می فرمود: اگر مراقبه درست نباشد، دستور ذکری فایده ای ندارد. چون اگر مراقبه درست نباشد و ظرف دل آلوده باشد، هر چه در این ظرف از اعمال صالح و فکر و ذکر قرار گیرد، آلوده می شود.😞
مراقبه یعنی اول پاک کردن ظرف دل از نجاست گناه و سپس آراستن آن به ذکر الهی.
🔰آخوند مولا حسینقلی همدانی(ره) ، در سفارشی به یکی از شاگردان، اهمیت مراقبه را چنین عنوان فرمود:
«تمام سفارشات این بینوا به تو اهتمام در ترک معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادی، آخرالامر تو را به جاهای بلند خواهد رسانید.
⛔️ البته، در اجتناب از معصیت کوتاهی مکن و اگر - خدای ناخواسته- معصیت کردی، زودتر #توبه نما و دو رکعت #نماز به جا آور و بعد از نماز، هفتاد مرتبه #استغفار کن و سر به سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه.»
🔰ایشان همچنین در نامه ای به یکی از علمای تبریز می نویسد:
«و آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام این است که اَهمّ اشیاء از برای طالب قُرب، جدّ و سعی تمام در ترک معصیت است؛
⛔️تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایده نخواهد داشت؛
چرا که پیشکش و خدمت کردن کسی که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بی فایده خواهد بود.😕
💠شیخ محمد بهاری(ره)، شاگرد ممتاز آخوند، درباره ی مراقبه چنین توضیح می دهد:
«مراقبه یعنی غافل از حضور حضرت حق-جل شانه- نباشد، و این همان قله ی بزرگ و بالابرنده به سوی مقام مقربین است، و کسی که خواستار محبت و معرفت است باید به این ریسمان محکم چنگ بزند،
و سخن پیامبر(ص) نیز به همین معنا اشاره دارد که فرمود: «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک.»
(خدای را چنان پرستش کن که گویا او را می بینی، که اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند)
پس همواره باید حالش چنین باشد در باطن، که گویا در خدمت مولای خود ایستاده و او ملتفت به این است.»
🔰همچنین سید احمد کربلایی(ره) پس از یک دستورالعمل، درباره ی ادعیه و اذکار می گوید:
«و اهمّ از همه ی امور مزبوره این که در تمام اوقات، لیلاً و نهاراً، نوماً و یقظةًو در همه ی احوال و در جمیع حرکات و سکنات، حضرت حق -جلّ و علا- را حاضر و ناظر دانسته، به قسمی که اگر ممکن باشد، آنی و طرفة العینی از حضور آن حضرت -جلّ سلطانه- غافل نشود، و این روسیاه را در جمیع احوال فراموش نفرماید، و این مضمون را مسئلت نماید.🤲
اهمیت مراقبه در این مکتب تا بدان جاست که مرحوم آیت الله کشمیری درباره اش می فرمود:
«مراقبه ی نفس از واجبات است.»👌
🌠🌠🌠همچنین منقول است که ایشان برای سالک الی الله به دو چیز بسیار اهمیت می داد؛
اول استغفار و ذکر یونسیه
و بعد مراقبه.
🔰مرحوم آیت الله حسینی تهرانی(ره) درباره ی مراقبه در ماه ذی القعده می فرماید:
«رفقا در این ماه ذی القعده و دهه ی ذیالحجه مراقبه را خیلی اهمیّت دهند.
مرحوم قاضی(ره) و مرحوم حدّاد(ره) و مرحوم علامه ی طباطبائی(ره) به مراقبه خیلی اهتمام داشتند و می فرمودند: اصل سیر سالک به مراقبه است و بی مراقبه اگر انسان هر کاری هم انجام دهد درست نیست و کارساز نمی باشد.
✴️با عنایت به آنچه گفته شد همه ی دوستان از امشب دفترچه محاسبه اعمال خود رو آماده کنند✍
و هر روز بعد از نماز صبح توسلی به محضر امام زمان داشته باشند و طلب توفیق کنند از ایشون برای مراقبه در طول روز 👌🤲
و شبها روی کاغذ به محاسبه و معاقبه بپردازند.
از #ذکر_یونسیه و #استغفار در معاقبه غافل نشوید.
همدیگه رو در این چله دعا کنیم که بتونیم ظرف دل رو پاک کنیم تا انوار عنایت امام عصر ارواحنا فداه در اون بتابه🙏
ان شاءالله
#م_یوسفی
🍃آثار و برکات ذکر یونسیه
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مُرد، پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت خوب شده در حالى که تمام گناهانش آمرزیده شده است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود : آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟
اصحاب گفتند: آرى اى رسول خدا.
آن حضرت فرمود: دعاى یونس که طعمه ماهى شد:
🍃《 لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین》 .
امام صادق علیه السلام می فرمایند :عجب دارم از کسى که غم زده است واین دعا را نمى خواند (لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین) چرا که خداوند به دنبال آن می فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤمنان را نجات مى دهیم.
مرحوم کلینى نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در ربذه به امام صادق علیه السلام برخود و عرضه داشت : فدایت شوم من تا کنون فرزند دار، نشده ام ، چه کنم؟
حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى آیه ( 78 سوره انبیا) را بخوان انشاء الله فرزند دار خواهی شد.
این ذکر برای تقویت نفس و قلب و مکاشفات ، بسیار خوب است و برای رفع حجب و نورانیت مؤثر است و استجابت دعا و نجات مومنین از طرف خدا شامل گوینده آن میشود.
از آثار و برکات این ذکر قرآنی بسیار است و ما به همین مقدار بسنده میکنیم .
#شروع_چله:اول ذیقعده 1400
#پایان_چله:دهم ذیحجه 1400
🍃《روزی 100 مرتبه ذکر یونسیه》
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
با عرض سلام خدمت همراهان گرامی 🔻باتوجه به شرایط فعلی مملکت و دفع فتنه ها و آشوبهای احتمالی در انتخ
با عرض سلام و احترام
تا پایان چله قبلی چند روز دیگر باقیست...لطفا دوستان فراموش نکنید!!
#خطبه۳(بخش۵)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
خلافت عثمان:
و اين وضع ادامه يافت تا سوّمى بپاخاست در حالى که از خوردن زياد، دو پهلويش بر آمده بود و همّى جز جمع آورى و خوردن بيت المال نداشت و بستگان پدرش (بنى اميه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر گرسنه اى که در بهار به علفزار بيفتد و با ولع عجيبى گياهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند!
سرانجام بافته هاى او پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابوديش منتهى شد!
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۳(بخش۵)
سپس امام(عليه السلام) به نتيجه نهايى اين شورا پرداخته،
✅ مى فرمايد: «اين وضع ادامه يافت تا سوّمى بپاخاست در حالى که از خوردن فراوان دو پهلويش برآمده بود و همّى جز جمع آورى و خوردن بيت المال نداشت» (الى اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ).
👈تنها خودش نبود که در اين وادى گام برمى داشت بلکه
✅ «بستگان پدرى اش (بنى اميّه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر 🐪گرسنه اى که در بهار به علفزار بيفتد و با ولع عجيبى گياهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند»! (وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبيهِ يَخْضِمُونَ مالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبيع).
👈تعبير به «نِبْتَةَ الرَّبيع; گياهان بهارى» به خاطر آن است که اين گياهان بسيار لطيف و براى حيوان خوش خوراک است و با حرص و ولع عجيب، آن را مى خورد.😐
👈جمله «يَخْضِمُونَ مالَ الله...» ـ با توجّه به معناى لغوى خضم ـ به خوبى نشان مى دهد که بنى اميّه براى غارت بيت المال با تمام وجودشان وارد صحنه شدند و تا آن جا که مى توانستند خوردند و بردند. به گفته «ابن ابى الحديد» خليفه سوّم، بنى اميه را بر مردم مسلّط کرد و آنها را به فرماندارى ولايات اسلام منصوب نمود و اموال و اراضى بيت المال را به عنوان بخشش در اختيار آنان گذارد، از آن جمله سرزمينهايى از «آفريقا» در ايّام او فتح شد که خمس همه آنها را گرفت و به «مروان بن حکم» (دامادش) بخشيد📛
📚مرحوم «علاّمه امينى» در کتاب نفيس «الغدير» آمار عجيبى از بخششهاى عثمان در دوران خلافتش ـ از منابع اهل سنّت گردآورى کرده که از مطالعه آن انسان وحشت مى کند.
به عنوان نمونه به يکى از دامادهايش «حارث بن حکم» برادر «مروان» سيصد هزار درهم و به «مروان» پانصد هزار درهم و به «ابوسفيان» «دويست هزار» و به «طلحه» «سيصد و بيست و دو هزار» و به «زبير» پانصد و نود و هشت هزار» درهم بخشيد، تا آن جا که مرحوم «علاّمه امينى» جمع درهمهايى را که او از بيت المال بخشيد بالغ بر «يکصد و بيست و شش ميليون و هفتصد و هفتاد هزار» درهم مى داند❗️❗️❗️
از آن عجيب تر ارقام دينارهايى است که به بستگان و نزديکانش بخشيد. به «مروان حکم» پانصد هزار دينار به «يعلى بن اميّه» پانصد هزار دينار و به «عبدالرحمن بن عوف» دو ميليون و پانصد و شصت هزار دينار و جمع اين حاتم بخشيها را بالغ بر «چهار ميليون و سيصد و ده هزار دينار» مى داند😳
👈اين جاست که معناى «يَخْضِمُونَ مالَ الله خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبيع» به خوبى روشن مى شود.
👈بديهى است اين وضع نمى توانست براى مدّت طولانى ادامه يابد و مسلمانان آگاه و حتّى ناآگاهان، چنين شرايطى را تحمّل نمى کردند و لذا طولى نکشيد که شورشها بر ضدّ «عثمان» شروع شد و سرانجام به قتل او منتهى گشت و او را در برابر چشم مردم کشتند، بى آن که توده هاى مردم به يارى او برخيزند و اين همان است که امام(عليه السلام) در پايان اين فراز به آن اشاره کرده مى فرمايد:
✅«عاقبت بافته هاى او (براى استحکام خلافت) پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابوديش منتهى شد» (اِلى اَنِ انْتَکَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ، وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُه).
در واقع امام(عليه السلام) با سه جمله، وضع خليفه سوّم و پايان عمر او را ترسيم کرده است:
1⃣در جمله اوّل مى فرمايد: سوابقى را که براى خود، از نظر توده مردم فراهم آورده بود و گروهى او را به زهد و قدس مى شناختند از ميان برد و حرکات دنيا پرستانه اعوان و ياران او، همه آن رشته ها را پنبه کردند.
2⃣در جمله دوّم نشان مى دهد که: اعمال او زودتر از آنچه انتظار مى رفت ضربه کارى بر او وارد کرد و کار او را ساخت.
3⃣در جمله سوّم بيان مى کند که شکم خوارگى ها، بار او را سنگين کرد به گونه اى که نتوانست بر روى پا بماند و به صورت بر زمين افتاد،
در واقع با اين سه جمله درس عبرت مهمّى براى همه زمامداران و مديران جامعه بيان شده است که اگر از موقعيّت خود سوء استفاده کرده و به دنيا اقبال کنند سوابق حسنه آنها از ميان مى رود و افکار عمومى به سرعت بر ضدّ آنها بسيج مى شود و دنياپرستى مايه سقوط سريع آنان مى گردد.⚠️
✴️اين نکته نيز حائز اهميّت است که همان چيزى که عامل پيدايش خلافت عثمان شد عامل نابودى او گشت. افرادى مانند «سعد و قاص» و «عبدالرحمن بن عوف» و «طلحه» (بنابراين که طلحه در شورا حضور داشته) به خاطر رسيدن به مال و منال دنيا به او رأى دادند و او را بر سر کار آوردند و همين مسأله گسترش يافت و حکومت عثمان مقبوليّت خود را در افکار عمومى از دست داد و در نتيجه شورش مردم، سقوط کرد.
👈بعضى از شارحان نهج البلاغه جمله «اِنْتَکَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ» را به معناى در هم ريختن تدابيرى دانسته اند که او براى تشکيل حکومتش به کار گرفته بود و ممکن است سپردن کارها به دست بستگانش، يکى از آن تدابير براى محکم کارى بوده باشد ولى همين امر نتيجه معکوس داد و رشته ها را پنبه کرد و مردم را بر ضدّ او شوراند.
🌌 #پوستر "جنایت در حرم"
📝 ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ همزمان با روز عاشورا، زمانی که حرم امام رضا (علیهالسلام) مملو از زائر بود، ناگهان بمبی منفجر شد و ۲۶ نفر از از زائران حرم رضوی به شهادت رسیده و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند.
🔺عاملان این بمبگذاری از اعضای سازمان تروریست و جنایتکار مجاهدین خلق معرفی شدند!
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🕊
1400-03-30(kashani).mp3
14.11M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_کاشانی
📚 موضوع: شناخت امیرالمومنین علی علیهالسلام از کتاب شریف نهج البلاغه
🗓 یکشنبه سی ام خرداد ماه ۱۴۰۰
🗂 حجم: ۱۲ مگابایت
#چله_نشین_ظهور_شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مثل_چمران_بمیرید
#امام_خمینی (ره) یک روز پس از شهادت #مصطفی_چمران در صبح یکم تیرماه هزار و سیصد و شصت در #حسینیه #جماران درباره این شهید گفت:
«شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل #چمران بمیرید!»
.
۳۱ خرداد
چهلمین سالگرد شهادت دانشمند عارف
#شهید_مصطفی_چمران در منطقه #دهلاویه
#چله_نشین_ظهور_شویم
پایان ذلت و بازگشت عزت به کشور را به هموطنان عزیزمان تبریک عرض میکنیم.
#چله_نشین_ظهور👇
@alafvalafv
#خطبه۳(بخش۶)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
چيزى مرا نگران نساخت جز اين که ديدم ناگهان مردم همچون يال هاى انبوه و پرپشت «کفتار» به سوى من روى آوردند و از هر سو گروه گروه به طرف من آمدند تا آن جا که (نزديک بود دو يادگار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)) «حسن و حسين» پايمال شوند و ردايم از دو طرف پاره شد. و اينها همه در حالى بود که مردم همانند گوسفندانى (گرگ زده که دور چوپان جمع شوند) در اطراف من گرد آمدند;
ولى هنگامى که قيام، به امر خلافت کردم، جمعى پيمان خود را شکستند و گروهى (به بهانه هاى واهى سر از اطاعتم پيچيدند و از دين خدا بيرون پريدند و دسته ديگرى راه ظلم و طغيان را پيش گرفتند و از اطاعت حق سربر تافتند، گويى که آنها اين سخن خدا را نشنيده بودند که مى فرمايد: «سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى دهيم که نه خواهان برترى جويى و استکبار در روى زمينند و نه طلب فساد، و عاقبت (نيک) براى پرهيزگاران است»! آرى به خدا سوگند! آن را شنيده بودند و خوب آن را حفظ داشتند ولى زرق و برق دنيا چشمشان را خيره کرده و زينتش آنها را فريفته بود.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۳(بخش۶)
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه اشاره به دوران خلافت خويش ـ مخصوصاً هنگام بيعت ـ مى کند که چگونه مردم با ازدحام عجيب و بى نظيرى براى بيعت کردن به سوى آن حضرت روى مى آوردند، بيعتى پر شور که در تاريخ اسلام نظير و شبيه نداشت
✅نخست در ترسيم چگونگى هجوم مردم براى بيعت مى فرمايد: «چيزى مرا نگران نساخت جز اين که ديدم ناگهان مردم همچون يال هاى پرپشت و انبوه کفتار به سوى من روى آوردند و از هر سو گروه گروه به طرف من آمدند» (فَما راعَني اِلاّ وَالنّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ اِلَىَّ يَنثالُونَ عَلَىَّ مِنْ کُلِّ جانِب).
👈تعبير به «عُرْفِ الضَّبُعْ» (يال کفتار) اشاره به ازدحام فوق العاده مردم و پشت سر هم قرار گرفتن براى بيعت است، زيرا يال کفتار ضرب المثلى براى اين گونه موارد است.
🔄امّا اظهار نگرانى حضرت از هجوم ناگهانى مردم براى بيعت، ممکن است به خاطر اين باشد که چنين بيعت پرشورى، مسئوليّت تازه اى بر دوش حضرت گذاشت، به ويژه آن که پيش بينى پيمان شکنى دنياپرستان را مى نمود. در خطبه 92، همين معنا به وضوح ديده مى شود که امام(عليه السلام) به هنگام بيعت مردم بعد از قتل عثمان اين نکته را يادآورى فرمود.
اضافه بر اين نکته، از اين نيز نگران بود که ممکن است تاريکدلان حسود رابطه اى ميان قتل عثمان و بيعت مردم با او عنوان کنند.⚠️
✅سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و ترسيم ازدحام عمومى مردم سه جمله ديگر اضافه مى کند و مى فرمايد: «هجوم به قدرى زياد بود که (نزديک بود دو يادگار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)) حسن و حسين پايمال شوند و ردايم از دو طرف پاره شد و اينها همه در حالى بود که مردم همانند گوسفندانى 🐑(گرگ زده که دور چوپان جمع مى شوند) در اطراف من گرد آمدند» (حَتّى لَقَدْ وُطِىءَالْحَسَنانِ، وَشُقَّ عِطْفاىَ، مُجْتَمِعينَ حَوْلى کَرَبيضَةِ الْغَنَمِ).
👈تعبير به «اَلْحَسنان» به عقيده بسيارى از «مفسّران نهج البلاغه» اشاره به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) است. درست است که آن دو بزرگوار در آن موقع بيش از سى سال داشتند و جوانانى قوى و زورمند بودند ولى هجوم شديد مردم، آنها را در مورد حفاظت از پدر، در تنگنا قرارداد.
⚜ولى بعضى از مفسّران دو احتمال ديگر نيز ذکر کردند: نخست اين که منظور از «الحسنان» دو انگشت بزرگ پاست 👣ـ آن گونه که از سيّد مرتضى (رضوان الله عليه) نقل شده ـ که او از ارباب لغت (ابوعمر) نقل کرده، از اشعار عرب نيز شاهدى براى آن آورده است، ولى با توجّه به اين که پايمال شدن انگشت پا، مسأله ساده اى است که در کمترين هجوم نيز واقع مى شود و نمى تواند بيان گويايى براى آن هجوم عظيم باشد، اين معنا بعيد به نظر مى رسد.
👈از آن بعيدتر تفسير سوّمى است که بعضى براى آن ذکر کرده و به معناى دو استخوان دست دانسته اند، زيرا استخوانهاى دست ـ چه بازو باشد و چه ساعد معمولا پايمال نمى شود، تنها در صورتى پايمال مى شود که انسان به زمين بيفتد و زير دست و پا قرار گيرد.
👈تشبيه به «رَبيضَةِ الْغَنَم» گوسفندانى که در آغل جمع شده اند» به نادانى مردم نيست آن گونه که بعضى از شارحان پنداشته اند، بلکه اشاره به همان نکته اى است که در بالا آورديم که گوسفندان به هنگام هجوم گرگ، اطراف چوپان را مى گيرند همانند زمانى که در آغل جمع مى شوند. مسلمانانى که به خاطر گرگان عصر خليفه سوّم، هر کدام به سويى پراکنده شده بودند و رشته وحدت در ميان آنان کاملا گسسته بود، وجود امام(عليه السلام) را حلقه اتّصالى در ميان خود قرار داده، همگى با شور و اشتياق فراوان، گرد او جمع شدند و احساس آرامش مى کردند.
⚠️ولى متأسفانه اين شور و اشتياق ادامه نيافت و هنگامى که مردم در بوته آزمايش و امتحان قرار گرفتند، گروهى نتوانستند به خوبى از عهده اين امتحان برآيند،
✅لذا امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن مى فرمايد: ولى هنگامى که قيام به امر خلافت کردم جمعى پيمان خود را شکستند و گروهى (به بهانه هاى واهى سر از اطاعتم پيچيدند و) از دين خدا بيرون پريدند و دسته ديگرى راه ظلم و طغيان را پيش گرفتند و از اطاعت حقّ برتافتند» (فَلَمّا نَهَضْتُ بِالاَمْرِ نَکَثَتْ طائِفَة، وَ مَرَقَتْ اُخْرى، وَ قَسَطَ آخَرُونَ).
👈اين سه گروه ـ همان گونه که غالب شارحان نهج البلاغه يا همه آنان گفته اند ـ به ترتيب: اشاره به آتش افروزان «جنگ جمل، نهروان و صفّين» است.
«ابو ايّوب» مى گويد: «رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به ما امر فرمود که با سه گروه، در خدمت على(عليه السلام) پيکار کنيم: «ناکثين» و «قاسطين» و «مارقين». امّا «ناکثين»: با آنها پيکار کرديم، آنها ـ اهل جمل ـ «طلحه» و «زبير» بودند و امّا «قاسطين»: همين است که ما از سوى آنها باز مى گرديم يعنى «معاويه» و «عمروبن عاص» (اين سخن را هنگام بازگشت از صفّين گفت) و امّا «مارقين»: آنها «اهل نهروان» هستند، به خدا سوگند نمى دانم آنان در کجايند ول
ى به هر حال با آنها بايد پيکار کنيم.
👈اين پاسخى است دندان شکن به ناآگاهانى که گاه به جنگهاى دوران خلافت على(عليه السلام) خرده مى گيرند، آرى آنها که با شور و شوق در هنگام بيعت با على(عليه السلام) مانند پروانگان دور شمع، جمع شده بودند، همگى تحمّل عدالت او را نداشتند; آن هم عدالتى که بعد از يک دوران طولانى بى عدالتى و غارت بيت المال و خو گرفتن گروهى با آن، انجام مى شد که طبعاً قبول آن براى بسيارى مشکل بود; به همين دليل تنها، گروهى وفادار و مؤمن خالص بر سر پيمان خود باقى ماندند، ولى گروه هاى ديگر به خاطر دنياپرستى پيمان خود را با خدا و خليفه بر حقّش شکستند.
اين همان چيزى است که امام(عليه السلام) در ادامه خطبه به آن اشاره کرده و دليل اين مخالفتها را در چند جمله کوتاه به روشنى بيان مى کند;
✅مى گويد: «گويى آنها اين سخن خدا را نشنيده بودند که مى فرمايد: سراى آخرت را تنها براى کسانى قرار مى دهيم که نه خواهان برترى جويى و استکبار در روى زمين باشند و نه طالب فساد; و عاقبت نيک از آن پرهيزکاران است» (کَاَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا کَلامَ اللهِ سُبْحانَهُ يَقُولُ: تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوّاً فِى الاَرْضِ وَ لا فَساداً، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ).
✅سپس مى افزايد: «آرى به خدا سوگند! آن را شنيده بودند و خوب آن را حفظ داشتند، ولى زرق و برق دنيا چشمشان را خيره کرده، زينتش آنها را فريفته بود» (بَلى! وَاللهِ لَقَدْ سَمِعُوها وَ وَعَوْها، وَلکِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيا فى اَعْيُنِهِمْ، وَ راقَهُمْ زِبْرِجُها).
👈نخست آنها را به ناآگاهانى تشبيه مى کند که مخالفتشان به خاطر جهلشان است ولى بعد از اين مرحله، فراتر مى رود و با صراحت مى گويد: آنها نسبت به اين حقايق، ناآگاه و بى خبر نبودند، بلکه دنياطلبى و هواپرستى شديد ـ که مخصوصاً بعد از فتوحات بزرگ اسلامى و سرازير شدن سيل غنائم گرانبها و عادت به زندگى مرفّه، به ويژه در عصر عثمان پديد آمده بود ـ سبب شد که دنيا را بر دين ترجيح دهند و حقيقت را به افسانه بفروشند و سراى آخرت را به ثمن بخس متاع دنيا از دست دهند.
⬅️اين در واقع درس عبرتى است براى همه مسلمين، در تمام طول تاريخ که هر زمان به دنياپرستى روى آورند و زرق و برق و زينت دنيا فکر آنان را به خود مشغول دارد اختلافات در ميان آنها به اوج خود مى رسد و راه هاى وصول به وحدت، به روى آنان بسته مى شود مگر آن که زهد و وارستگى پيشه کنند و به خود سازى بپردازند. امروز نيز به خوبى مى بينيم که سرچشمه تمام اختلافات ميان مسلمين همان اصل است که على(عليه السلام) در جمله هاى کوتاه فوق با استناد به آيه اى از قرآن مجيد به آن اشاره فرموده است و به تعبير روشن همان اراده «علوّ در ارض و فساد» و «تمايل به زينتهاى دنيا و فريفته شدن در برابر زرق و برق» آن است
چه بسا او در ششم تیرماه ترور شد تا در هفتم تیرماه به شهادت نرسد و محفوظ بماند برای انقلاب
_ششم تیرماه ۱۳۶۰ ترور آیت الله خامنهای
_هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت ۷۲ تن از یاران انقلاب
یادشان گرامی و راهشان پررهرو
#چله_نشین_ظهور
بسم الله العلی الاعلی
💠✨💠✨
✨💠✨
💠✨
✨
تو همان کوثر کثيري که
با حق آنقدر هم مسيري که
رستگاري ما فقط با توست
و تويي بهترين اميري که
هل أتي شرحي از کرامت توست
من همانم همان اسيري که
به نگاهت پناه آورده
و تو مولاي دستگيري که
دست من را رها نخواهي کرد
آري آنقدر سر به زيري که
باور تو براي ما سخت است
تو هماني همان دليري که
ضربه هايش به روز بدر و حنين
افضلٌ من عبادت الثقلين
✋السلام علیک یا مولی الموحدین
✨
💠✨
✨💠✨
💠✨💠✨
سلام و ارادت✋
بامید خدا در این یکماه مانده تا عید بزرگ غدیر،هر روز یکی از فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام رو با هم میخونیم و منتشر میکنیم چرا که :
🌴🌹پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند:🌹🌴
🌸🍃کسی که فضیلتی از علی علیه السلام را بنویسد،تا وقتی که از آن نوشته اثری باقی است، فرشتگان برای او استغفار می کنند . 🍃🌸
📝 بحارالانوار ج 38 ص 197
📜 بنام خدا و به مدد مولا
بسم الله💫
🍃فضیلتی از مولاي متقيان امیرالمومنین..🍃
🌸روزی جبرئیل امین نزد رسول خدا بود . در این هنگام امیرالمؤمنین (ع)وارد شد. جبرییل به احترام ایشان از جا حركت كرد. پیغمبرفرمود : آیا به احترام این جوان از جا بر می خیزی ؟
جبرییل عرض كرد : بله چون او حق استادی به گردن من دارد، وقتی خداوند مرا آفرید از من پرسید كه من كی ام و نامم چیست؟و تو كیستی و نامت چیست؟
من متحیّر شدم ماندم كه چه بگویم..
این جوان وارد شد و به من فرمود: بگو'' أنت ربّ الجلیل و اسمك الجمیل و أنا عبدك الذلیل و اسمی جبرییل''
پیامبر اعظم (ص) فرمودند : تو چه وقت آفریده شدی؟
عرضه داشت: از زمانی كه من خلق شده ام ستاره ای بود كه هر سی هزار سال یكبار طلوع می كرد و من آن را سی هزار بار دیدم..
حضرت فرمود آیا آن ستاره را می شناسی؟
عرض كرد بله یا رسول الله،
حضرت فرمود: علی جان قدری عمامه ات را بالا ببر،
كه نوری از پیشانی امیرالمومنین ساطع شد كه جبرئیل عرضه داشت : به خدا قسم این همان ستاره است.🌸☺️
📝( كتاب شریف القطره - ج 1. علامه مستنبط)
ای جانم علییییییییی😍
🔰هدیه به محضر صاحب ایوان طلای نجف،صلوات
#خطبه۳(بخش۷)
#بخش آخر
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
آگاه باشيد! به خدايى که دانه را شکافته و انسان را آفريده، سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران و توده هاى مشتاق بيعت کننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور، نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى که خداوند از دانشمندان و علماى (هر امّت) گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سکوت نکنند!»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم (و رهايش مى نمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مى کردم و در آن هنگام در مى يافتيد که ارزش اين دنياى شما (با همه زرق و برقش که براى آن سر و دست مى شکنيد) در نظر من از آب بينى يک بز کمتر است!
بعضى گفته اند هنگامى که کلام اميرمؤمنان(عليه السلام) به اين جا رسيد مردى از «اهل عراق» برخاست و نامه اى به دست آن حضرت داد (گفته شده که در آن نامه سؤالاتى بود که تقاضاى جواب آنها را داشت). على(عليه السلام) مشغول مطالعه آن نامه شد و هنگامى که از خواندن آن فراغت يافت «ابن عباس» عرض کرد: «اى اميرمؤمنان چه خوب بود خطبه را از آن جا که رها فرموديد ادامه مى داديد»!
امام(عليه السلام) در پاسخ او فرمود: هيهات اى ابن عباس! اين سوز درونى بود که زبانه کشيد و سپس آرام گرفت و فرو نشست (و ديگر مايل به ادامه آن نيستم).
«ابن عباس» مى گويد: به خدا سوگند من هيچ گاه بر سخنى همچون اين سخن (خطبه ناتمام شقشقيّه) تأسف نخوردم که على(عليه السلام) آن را تا به آن جا که مى خواست برسد ادامه نداد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۳(بخش۷)
#بخش_آخر
🔸چرا خلافت و بيعت را پذيرفتم؟!
امام(عليه السلام) در انتها، دلايل پذيرش بيعت را به وضوح بيان مى کند و اهداف خود را از اين پذيرش در جمله هاى کوتاه و بسيار پرمعنا شرح مى دهد و در ضمن روشن مى سازد که اگر اين اهداف بزرگ نبود، کمترين ارزشى براى زمامدارى بر مردم قائل نبود،
✅مى فرمايد: «آگاه باشيد! به خدايى که دانه را شکافته و انسان را آفريده سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران (توده هاى مشتاق بيعت کننده) و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود يار و ياور نبود و نيز به خاطر عهد و پيمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امّت گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمديده و مظلوم سکوت نکنند»، مهار شتر خلافت🐪 را بر پشتش مى افکندم (و رهايش مى نمودم) و آخرينش را به همان جام اوّلينش سيراب مى کردم» (اَما والَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ، وبَرَءَ النَّسَمَة، لَولا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قيامُ الْحُجَّةِ بِوجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا يُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِم، وَلا سَغَبِ مظلوم، لاَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها، وَلَسَقيتُ آخِرَها بِکأسِ اَوَّلِها).
👈جمله «وَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ» در حقيقت اشاره به توصيفى است که قرآن مجيد از ذات پاک خدا مى کند و مى گويد: «فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى; خداوند، شکافنده دانه و هسته است» و اين در واقع اشاره به مهمترين آفرينش پروردگار يعنى آفرينش حيات و زندگى است
👈و جمله «بَرءَ النَّسَمَةَ» اشاره به آفرينش انسان و روح و جان اوست، همان آفرينش عظيم و بسيار مهمّى که قرآن مجيد بعد از ذکر آن «تَبارَکَ اللهُ اَحْسَنَ الْخالِقينَ» مى گويد و اين در واقع سوگند به مهمترين کار خالق در جهان هستى است و دليل بر اهميّت مطلبى است که سوگند براى آن ياد شده است.
👈جلمه «لاَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها» کنايه از صرف نظر کردن از چيزى است، زيرا هنگامى که کارى با شتر نداشته باشند مهارش را برپشتش مى افکنند و آن را به حال رها مى کنند.
👈جمله «لَسَقَيْتُ آخِرَها بِکَاْسِ اَوَّلِها; آخرينش را با جام اوّلينش سيراب مى کردم» کنايه از اين است: همان گونه که در برابر خلفاى سه گانه گذشته صبر و شکيبايى پيشه کردم، در ادامه راه نيز چنين مى کردم.
ولى به دو دليل خود را ملزم به پذيرش و قيام کردم:
1⃣از يکسو با وجود آن همه ناصر و ياور، حجّت بر من تمام بود
2⃣ و از سوى ديگر خداوند از دانشمندان هر امّتى پيمان گرفته که وقتى بى عدالتى را در جامعه مشاهده مى کنند تا آن حدّ که ظالمان از پرخورى بيمار شده و مظلومان از گرسنگى، سکوت روا ندارند، برخيزند و دست ظالم را از گريبان مظلوم قطع کنند و عدل الهى را در جامعه پياده نمايند.
👈اين سخن امام(عليه السلام) هشدارى است به همه انديشمندان و علماى امّتها که وقتى امکانات تشکيل حکومت و اجراى عدل و قسط الهى فراهم گردد، سکوتشان مسئوليّت آفرين است،⛔️ بايد قيام کنند زیرا اجراى عدالت و حمايت از مظلوم و مبارزه با ظلم ظالم نيز در متن وظايف اسلامى آنان قرار دارد.