eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
549 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
این پیروزی بزرگ را به مردم شریف ایران و رهبر معظم انقلاب و همچنین جناب آقای رئیسی، رئیس جمهور منتخب تبریک عرض میکنیم. انشالله امیدواریم که پس از چندسال فساد و ناکارآمدی و معطل گذاشتن کشور، با توجه به امیدی که در دلهای مردم انقلابی ایران ایجاد شده است، دوره کار، تلاش و خدمت همه جانبه برای اعتلای هر چه بیشتر ایران اسلامی و رفاه و سربلندی ملت عزیز ایران آغاز شود. همچنین به جاست که به نوبه خود از آقایان جلیلی و زاکانی که با روحیه انقلابی وارد در عرصه انتخابات شدند و با همکاری بسیار به موقع، شرایط را برای پیروزی جبهه انقلاب فراهم آوردند، تشکر کنیم. شادی روح امام خمینی (ره) و شهدای گرانقدر و در راس آنها سردار سلیمانی فاتحه ای نثار کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم... @almorsalaat
▫️باسلام خدمت دوستان ارجمند ▫️همانگونه که مستحضرید در سال تحصیلی گذشته اساتیدی که از شاگردان استاد علی فرحانی بودند، برخی از دروس همچون رسائل و مکاسب و برخی از دروس همچون اصول فقه، المنطق، حلقات، لمعه، فقه استدلالی، سیوطی و ... را در مختلف و یا به صورت تدریس داشتند و دروس را به صورت روزانه در کانال المرسلات بارگزاری کردیم. ▫️در سال تحصیلی آینده نیز انشالله از محضر این اساتید بهره مند خواهیم شد. ▫️از شما تقاضامندیم که اگر در مورد عناوین تدریس سال آینده دارید و درخواست دارید که اساتید تدریس کنند به ادمین کانال @ad_almorsalaat و یا به خود اساتید اطلاع دهید. *⃣فهرست اساتید حجج اسلام👇 🔰سیدمحمد هاشمی eitaa.com/smhashemi128 🔰محمدمهدی مقدسی eitaa.com/m_mahdi1384 🔰محمدمهدی ستوده eitaa.com/M_Mahdi_Sotude 🔰احمد هروی eitaa.com/chashmberah255 🔰محسن ابراهیمی eitaa.com/ebrahimi845 🌐دروس مجازی المرسلات https://eitaa.com/joinchat/1721434112C7e17979da1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌بازخوانی بحث حرکت 📝 سجاد انتظار 📚 مبحث قوه و فعل که از آن با عنوان حرکت نیز تعبیر می شود از جمله مباحث بسیار مهم و پر ثمر فلسفی است. مبحث حرکت برای این بنده از دوران ابتدایی طلبگی همواره مهم جلوه می نمود و غور و تحقیق در این مساله برای من جذابیت خاصی داشت. شاید علت اصلی این جذابیت شنیدن ماجرای جالب علامه طباطبایی رحمه الله علیه در آموزش این بحث به استاد مطهری باشد. اساتید گرانقدر ما به طور مکرر داستان عزیمت استاد مطهری به تهران و پیگیری ایشان توسط علامه طباطبایی را برای ما نقل می کردند. در دورانی که اندیشه های مارکسیستی طرفدارانی داشت علامه طباطبایی شاگرد فهیم خود را با تواضع کامل پیگیری می کرد تا نقد وسیع فلسفه هگل را نتیجه بگیرد. ایشان به رغم کهولت سن در آخر هفته ها از قم به تهران عزیمت می کردند و در منزل استاد مطهری به بررسی اشکالات و ابهامات ایشان می پرداختند و این جلسات تا زمانی ادامه می یافت که گاهی استاد مطهری با زبان حال و لباس خواب خستگی خود را به استاد گوشزد می کرد! 📚 برای من بسیار جالب بود که استاد مطهری که فلاسفه را قهرمانان زندگی خود می پنداشت و روزگاری تحقیق و بررسی آراء آن برای ایشان آرزو بود پس از سی سال تلاش فکری و فلسفی در چنین بحثی به اشکالاتی آن چنان اساسی بر بخورد که منجر به اختلاف نظر با یگانه فیلسوف عصر و استاد خودش شود و بر همین اساس از نوشتن پاورقی های اصول فلسفه امتناع بورزد. تدریس مبحث قوه و فعل از کتاب ارزشمند حکمت متعالیه توسط ایشان در قم به رغم مشغولیت ها و مسئولیت های اساسی در تهران و باقی ماندن برخی ابهامات جدی در پایان این مبحث، بر اهمیت این مبحث می افزاید. ابهاماتی که علامه طباطبایی رحمه الله علیه در کتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه با نوآوری های خاص خود، آن ها را حل کرده است و همین ابداعات، از جمله مواردی است که ایشان را از صدرالمتالهین متمایز می کند. 📚 اکنون لازم است که اندکی به اهمیت محتوایی این مبحث بپردازیم تا ضرورت توجه به آن و بازخوانی آن روشن تر شود. این مبحث از جهات متعددی در ساختار دانش فلسفه و ثمراتی که بر آن مترتب می شود حائز اهمیت است. 📗 جهت نخست، تاثیر این مبحث در تلقی صحیح و تصویر عمیق از بعد مادی و متکثر عالم است. در نظام حکمت متعالیه، بر عالم هستی، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت حکمفرما است. حاکمیت همزمان وحدت و کثرت بر عالم هستی نتیجه برهان اصالت الوجود است که ذهن در برابر آن ناچار به خضوع می شود اما زمانی تصور ما از این مساله کامل می شود که ذهن ما بتواند بر احکام هر کدام از وحدت و کثرت به صورت تفصیلی اشراف پیدا کند. اگر ما احکام وحدت و بساطت عالم هستی را فرابگیریم اما در درک خواص بّعد متکثر عالم ناتوان باشیم نخواهیم توانست وحدت در عین کثرت را به صورت دقیق و با همه ابعادش تصور کنیم. مبحث حرکت، زوایای مختلف پدیده های متکثر مادی را برای ما نشان می دهد. دانش فلسفه در این مبحث، قطعه های متعدد از هستی یک پدیده مادی را از زمانی که ناچیز است تا زمانی که به فعلیت می رسد و هم چنین ارتباط عوالم خلقت و هرم هستی را از قاعده پهن و وسیع آن تا انتهای دقیق و باریکش به بحث می گذارد. 🔍 نتیجه اشراف بر خواص بعد متثکر عالم تغییر جدی نگاه یک فلسفه آموز به پدیده های پیرامون خود است. فلسفه آموزی که تا دیروز به صورت سطحی و سر سری از پدیده های پیرامونی خود می گذشت پس از فراگیری این مبحث در مطالعه اطراف خود دقیق خواهد شد. رشد یک جوجه را در درون تخم تا دوران سربرآوردن از تخم و شکستن لایه سفت آن و پر و بال گرفتن و بلوغ آن را به دقت تماشا خواهد کرد. برخاستن درختان از خواب زمستانی و گلدهی آن ها، سپس تبدیل شکوفه ها به میوه های نارس و آنگاه طراوت درختان و رسیدن میوه ها نظر او را به خود جلب خواهد کرد و او را از متن این تکثر به دست وحدت زیرین آن خواهد رساند و تمام پدیده ها را را در نظر او به آینه های پریرخ نما بدل خواهد کرد که پریرخ تاب مستوری ندارد! نقل است که گاهی مرحوم علامه طباطبایی به سیبی خیره می شد و مدتی بر روی آن تامل می کرد. 📘 جهت دوم خاصیت تجمیعی این مبحث است. نظام حاکم بر فلسفه صدرا را می توان به یک کمان تشبیه کرد که یک سر آن از احکام کلی وجود شروع می شود و در بخش میانی خود با مباحثی از قبیل مواد ثلاث، مستقل و رابط، مقولات عشر، احکام ماهیت و... گسترش پیدا می کند و در نهایت با مباحث علم و الهیات بمعنی الاخص به اتمام می رسد. مباحث میانی یاد شده هر کدام به تنهایی از زاویه خود به بررسی پدیده های عالم هستی می پردازند اما در وهله ابتدایی، مباحثی بریده از هم و نامربوط هستند؛ با دقت بیشتر روشن می شود که در حقیقت این مباحث مقدمات و پیش نیازهای مبحث حرکت اند. فلسفه آموز در مبحث حرکت همه ی مباحث پیشین را یک جا استخدام می کند تا بتواند به خواص قوه و فعل و پیوند آن ها دست پیدا کند؛ مفاهیمی مانند امکان و اقسام آن، استقلال و وابستگی، جوهریت و عرضیت، ذاتی و عرضی، معقول اولی و معقول ثانی و بسیاری از مفاهیم دیگر در مبحث قوه و فعل با همدیگر پیوند می خورند و همانند قطعات یک جورچین، شکلی کامل را به وجود می آورند. ✅ تصویر همگانی و منسجم این مفاهیم، خود به تنهایی باعث برطرف شدن بسیاری از پرسش ها و اشکالات می شود؛ به طور مثال پرسش هایی از قبیل اینکه؛ «اگر ماده اولی هیچ فعلیتی ندارد پس چگونه می توان آن را معدوم ندانست و در زمره امور موجود بر شمرد؟»؛ «عده ای چگونه امکان ذاتی و امکان استعدادی را مشترک معنوی می دانند در حالی که یکی مفهومی انتزاعی و متواطی است و دیگری مفهومی عینی و پذیرنده شدت و ضعف؟»؛ «چگونه اعراض در تحقق خود وابسته به جواهر اند و در عین حال ماهیت و معقول اولی هستند؟»؛ «چگونه مقولات نسبی، تحقق عینی دارند و جزء ماهیات به شمار می روند و با اینکه معقول اولی هستند اما حمل آن ها به صورت ضمیمه ای نیست بلکه از صمیم ذات موضوع دریافت می شوند؟» و پرسش های متعدد و قابل توجه دیگر... 📙 جهت سوم این بحث روشن شدن پیوند میان مباحث حکمت مشاء و حکمت متعالیه است. همانطور که گفتیم حکمت متعالیه همانند کمانی که است که دو قوس ابتدایی و انتهایی آن در افقی متفاوت از افق مباحث میانی آن قرار دارد. مباحث ابتدایی و انتهایی حکمت متعالیه بیشتر ناظر به احکام وحدت است و حقیقتا متعالی است اما مباحث میانی آن ناظر به تکثرات مادی است. گذشته از آن، مباحث میانی ادبیات کاملا مشائی دارد و اگر کسی در آموزش های نخستین خود، فقط با کتاب های نوشته شده بر اساس حکمت متعالیه پیش رفته باشد و با مباحث پیشاصدرایی انس نداشته باشد در مواجهه با مباحث میانی حکمت متعالیه دچار شوک و شگفتی خواهد شد چرا که تمامی این مباحث ناظر به ماهیت و جواهر و اعراض است در حالی که قبل از آن به این باور رسیده است که ماهیت پوچ و بی اثر است. بر اساس چنین اعتقادی ناخودآگاه به لغو بودن این مباحث گمان می برد در حالی که در ضمن مباحث وجود به دقت باید جایگاه مفاهیم ماهوی و تخصص نوع ثالث وجود دقت کرد. 📌 نکته دیگر در پیوند میان مباحث مشائی و حکمت متعالیه این است که فلسفه آموز به درستی می داند که در حکمت متعالیه، مساله اصالت الوجود مساله ای زیر بنایی است که در تمام مباحث دیگر فلسفی تاثیر گذار است. این تاثیر به این شکل است که در تمام مباحث فلسفی، ذهن به پدیده ها ابتدا به شکل ماهوی و یا با حالت غفلت از اصالت وجود می نگرد اما پس از دریافتن اشکالات آن ها به رتبه ای بالاتر و مبتنی بر اصالت الوجود ارتقاء پیدا می کند به طور مثال از امکان ماهوی به اضافه اشراقی می رسد و از ربط دو طرفه به ربط یک طرفه و... ویژگی مبحث حرکت این است که پایه های اساسی و مفاهیم اصلی آن را ماهیات و مقولات عشر و احکام الحاقی آن ها تشکیل می دهد و فلسفه آموز در این مبحث به طور کامل منغمر در مفاهیم ماهوی می شود. دغدغه جدی این مبحث این است که چگونه می توان از حضیض مفاهیم ماهوی به اوج ثمرات اصالت الوجود در این مبحث رسید. نگاهی به نتایجی که علامه طباطبایی در پایان این مبحث میگیرند نشان می دهد که مرد میدان اصالت الوجود کسی است که بتواند اصالت الوجود را در مبحث حرکت پیاده کند. در این جا به عنوان نمونه به یکی از ثمراتی که ایشان می گیرند اشاره می کنیم که عمق مطلب را هدف گرفته است: «و ثالثا أن العالم الجسماني بمادته الواحدة- حقيقة واحدة سيالة- متحركة بجميع جواهرها و أعراضها قافلة واحدة- إلى غاية ثابتة لها الفعلية المحضة.» 📕 جهت چهارمی که در مبحث حرکت وجود دارد پیش نیاز بودن آن نسبت به مساله ادراکات اعتباری است. ادراکات اعتباری به تقریر و بسط خاصی که علامه طباطبایی ارائه کرده است از مسائل نوی است که در زمره شاهکار های ایشان قرار دارد اما از آن جا که این مساله از جنس مسائل مربوط به علم و ادراک است در دوران معاصر دچار عوارضی شده است که سایر مسائل مربوط به علم و ادراک نیز به جهت سیطره دانش وارداتی معرفت شناسی بر این مباحث گرفتار چنین عوارضی شده اند. رویکرد معرفت شناسانه به ادراکات اعتباری موجب شده است که این مبحث مورد ایراد و خدشه های ناوارد قرار بگیرد و عملا از جایگاه ارزشمند خود خارج شود. امروزه مباحث مربوط به معرفت شناسی به عنوان مقدمه مباحث فلسفی و گاهی به عنوان دانشی مستقل و پیشینی نسبت به فلسفه تلقی می شوند در حالی که در سنت فلسفی ما چنین چیزی وجود ندارد. مساله ادراکات اعتباری توسط علامه طباطبایی در دو کتاب بدایه الحکمه و نهایه الحکمه در مرحله علم و عالم و معلوم مطرح شده است و تقدم این مبحث در ضمن مباحث دیگر در کتاب اصول فلسفه به تصریح ایشان در مقاله سوم بر اساس اغراض ثانوی است و گرنه اقتضای برهان، تاخر این مباحث از بسیاری از مباحث دیگر است. حقیقت آن است که ادراکات اعتباری به عنوان یک میراث نو از علامه طباطبایی اگر در محل واقعی خود متولد نشود ارزش خود را بروز نخواهد داد و در مرحله بعد دچار اشکالات متعدد ناوارد خواهد شد. اشکالاتی هم چون گرایش علامه طباطبایی به نسبیت و تمایل ایشان به آراء راسل، تقسیم موجود به حقیقی و اعتباری(که در حقیقت اشکال به تقسیم ادراک به حقیقی و اعتباری است) و اشکالات متعدد دیگر همگی از این نقطه ناشی می شوند. بر اساس رتبه بندی که علامه طباطبایی انجام داده است تقسیم ادراک به حقیقی و اعتباری در مرحله ای متاخر از مرحله حرکت انجام می شود و مبحث قوه و فعل با تمام ثمرات و زوایای انسان شناختی اش مقدمه این تقسیم هست و بر اساس این رتبه بندی،ادراکات اعتباری مساله ای برهانی و با پشتوانه ای قوی و ثمرات مهم فلسفی و غیر فلسفی است. 📓 جهت پنجم که اهمیت مبحث قوه و فعل را به ما نشان می دهد تاثیر این مساله در شناخت انسان و ثمرات آن است. انسان به عنوان موجود بالغ طبیعت وجوه اشتراک و افتراق متعددی با سایر موجودات دارد که شاید بتوان مهم ترین مشخصه او را تکامل از دنو محض به سوی اوج تمام دانست. انسان در مهد مادی طبیعت متولد می شود و در مقصد تجرد اقامت می گزیند. تبیین حرکت تکاملی انسان در متن طبیعت و وصول او به کمالات عالیه تنها بر اساس تلقی قویم از مبحث حرکت امکان پذیر است. در دوران گذشته اندیشمندان بزرگی پیرامون انسان و ارتباط نفس و بدن تامل کرده و آارائی را صادر کرده اند اما هر یک از آن به گونه ای از قرآن و عترت فاصله داشته اند و به همان اندازه نیز آراء آن ها از حقیقت دور بوده است. انسان در مدل حکمت متعالیه با الگوی معرفی شده در قرآن انطباق می یابد و فلسفه آموز با تکیه بر اندیشه های فلسفی می تواند قله های آیات و روایات پیرامون انسان را درک کند. 📌 از برکات ضمنی این بحث می توان به تاثیرات آن در مواجهه با اندیشه های انسانی-اجتماعی غرب اشاره کرد. اندیشمندان غربی بر اساس دریافت ناقص خود از حرکت و تطبیق آن بر تحلیل انسان الگوهای ناقص و رذلی را برای انسان معرفی کرده اند و پیرو آن، دست به تاسیس نظامات حقوقی، اجتماعی و سیاسی مختلفی زده اند که هر کدام از آن ها به تنهایی برای اثبات ناکامی انسان شناسی غربی کافی است! مبحث حرکت (به خصوص تبیین جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن انسان) تاثیر بسزایی در نقد این اندیشه ها دارد. کاری که روزگاری توسط شاگردان علامه طباطبایی به خصوص استاد شهید مطهری انجام می گرفت و امروز جای خالی آن به شدت احساس می شود. 📚 امید داریم که در ادامه این نوشتار، اهم مباحث مرحله قوه و فعل را پیگیری کنیم.
عظمت شهید مطهری.mp3
4.65M
🔊| استاد شهید مطهری، الگوی تکلیف محوری! 🎙استاد علی فرحانی 📌استاد در این صوت، با خواندن برخی عبارات از شهید مطهری، نکات جالبی در مورد سیره تکلیف محوری ایشان بیان می کنند. حتما بشنوید. @almorsalaat
تصویب در ریز اجزاء و شرائط.mp3
7.78M
🔊| مبحث اجزاء در نگاه حضرت امام و هماهنگی آن با مساله عنصر زمان و مکان در فقه 🎙استاد علی فرحانی 📌استاد در این‌گفتار نکات بسیار جالبی در مورد تصویب و مبحث اجزاء بیان کرده و تفاوت نگاه امام و محقق نائینی را تبیین می کنند. حتما گوش کنید! @almorsalaat
باسلام از این هفته تدریس «اصول » (مباحث و ساختاری از علم اصول که به عنوان مقدمات ورود در تولید می باشند) برای طلاب رشته تخصصی فقه فرهنگ در مرکز جامع علوم اسلامی ولی امر تحت اشراف آیت الله اراکی، آغاز شده است. انشالله صوت جلسات را در صورتی که در اختیار ما قرار گیرد، در کانال دروس مجازی المرسلات، بارگذاری خواهیم کرد. 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1721434112C7e17979da1 @almorsalaat
♨️| مجموعه جلسات مبانی حکمت متعالیه 🎙استاد علی فرحانی 🌀ارائه شده در سال تحصیلی ۹۷-۹۸ در موسسه اسراء (آیت الله جوادی آملی)/ ۲۴جلسه 📋معرفی مختصر جلسات👇 eitaa.com/almorsalaat/1026 🔈صوت جلسات👇 ostadfarhani.ir/morsalat/doroos/falsafe/mabani-hekmat-esra-97/ 📝متن پیاده شده جلسات👇 soda96.ir/matn-mabani-hekmat/ @almorsalaat
13800619_8876_24k.mp3
5.63M
💢 نظریه‌ی مبناییِ نظام را تبیین کنید 👈 بیانات مهمّ رهبر معظّم انقلاب پیرامون وظایف امروزِ روحانیت 🗓 در شروع درس خارج‌فقه سال ۱۳۸۰ به تاریخ ۱۳۸۰/۰۶/۱۹ 🔹 «روحانیون باید نظریه حاکمیّت اسلام در همه‌ی امور زندگی و شئون بشری را با استدلال و منطق تبیین کنند. 🔸 این از مسلمات همه ادیان الهی است؛ نه‌فقط دین مقدس اسلام. 🔹 البته آمدن توی این میدانها احتیاج به مایه علمی دارد؛ احتیاج به قوام فکری دارد. این قوام فکری را حوزه‌ها با تحصیلات دینی، با تحصیلات فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی بایستی تأمین کنند. 🔸 طلاب جوان نباید فکر کنند که پس ما چرا داریم درس میخوانیم، برویم دنبال این کارها. نه! دنبال این فکر رفتن، بدون تقویت بنیه علمی هیچ خدمتی نمی‌کند. اگر غیر عالمانه کسی وارد این میدان بشود، سودی نخواهد بخشید به‌احتمال زیاد و زیان هم خواهد بخشید باز به‌احتمال زیاد. 🔹 فقه ما فقه بسیار قوی‌ای است اما فقهای ما در طول زمان، منطقه‌ی عظیم زندگی مردم را تجربه نکردند، چون حاکمیت نداشتند. انصافاً فقهای قوی‌الفکر، قوی‌الاستدلال و المنطق داریم. لکن ایشان به بعضی از مناطق زندگی ورود کرده‌اند. بعضی از مناطق مورد نیاز است که فقه ما از کنار آن عبور کرده است، به جزئیات آن وارد نشده است. اینها را بایستی فضلا وارد بشوند.» @qom_khamenei_ir
🔴| برهان شفا 🔰استاد علی فرحانی 🌀محدوده: از ابتدای کتاب تا فصل دوم از مقاله دوم 💠تعداد جلسات: ۲۸ 📌برگزار شده در موسسه اسراء سال تحصیلی ۹۹ 🔊دانلود صوت جلسات👇 soda96.ir/borhan-shefa/ 📜دانلود متن پیاده شده👇 soda96.ir/matn-borhan-shefa/ @almorsalaat
📌بازخوانی بحث حرکت-1 📝سجاد انتظار 📚یکی از مهم ترین مفاهیمی که مبحث حرکت به جهت خاصیت تجمیعی اش در خود استخدام کرده است مفهوم است که با نگاه اجمالی به تعریف حرکت می توان این نکته را دریافت. حکما در تعریفی که می توان گفت اسد و اخصر تعاریف است حرکت را این چنین وصف کرده اند: «کمال اول لما بالقوه من حیث انه بالقوه»؛ کمالات اولی در مصطلح فلسفی به علل قوام شئ اطلاق می شود که در برابر کمالات ثانوی به معنای عوارض آن قرار دارد اما حیثیتی (من حیث...) که در این تعریف اخذ شده است این معنا از کمال را که ناظر به حیثیت فعلیت یک پدیده است کنار می گذارد به همین جهت مراد از کمال اولی در این تعریف همان حالت تغییر و در مسیر بودن یک پدیده به سمت کمالات اولی به اصطلاح نخست خواهد بود؛ بنابراین حرکت نوعی کمال واسط و میانی است برای پدیده ای که می خواهد به کمال اصلی و فعلیت آتی برسد اما اکنون فاقد آن است؛ از همین جا مفاهیمی مانند امکان، استعداد، قوه، فقدان و... معنا می یابند که در برابر مفاهیمی مانند ضرورت، فعلیت، کمال، وجدان و... قرار دارند. 📘توجه به این دو بعد در یک پدیده، شالوده برهان حکما بر اثبات ماده است. ذهن انسان در بدو امر وجود پدیده ای به نام را بر نمی تابد چرا که دائم با فعلیت ها (آن هم به صورت متباین و متواطی) مانوس است اما اگر به حرکت به عنوان یک تغییر و شدن بنگرد می تواند ماده اولی را تعقل کند. در یک سیر که آغاز آن از نقص و اتمام آن در نقطه کمال است و ذهن ما از هر مقطع آن پدیده ای را دریافت می کند اگر به خوبی این پدیده ها را مانند یک سلسله در نظر بگیریم در می یابیم که هر حلقه از این سلسله نسبت به حلقه قبلی و بعدی خود تفاوت هایی دارد. هر چه از اواسط این حلقه به انتهای آن سیر کنیم شاهد اشتداد و وفور کمالات خواهیم بود تا نقطه ای که همه چیز فعلی است و امکان رشد از بین می رود؛ و هر چه به ابتدای آن سیر کنیم شاهد ضعف و نقصان خواهیم بود تا نقطه ای که هیچ امر فعلی جز همان نقصان نخواهیم یافت. این نقطه ای که بدون تردید معدوم نیست اما تنها مرز آن با عدم همان حیثیت فقدان و نقصان است چیزی است حکما آن را ماده اولی می نامند. این پدیده غیر قابل انکار است چرا که سلسله مذکور در هیچ نقطه ای به صورت دفعی پدید نیامده است و قانون حاکم بر آن تدریج است و تدریج حتما و حتما با حیثیت فقدان محض شروع و با تلفیقی از فقدان و وجدان، استمرار و با حیثیت وجدان پایان می پذیرد. 📘اکنون اگر از دو نقطه ابتدایی و انتهایی سلسله مذکور چشم بپوشیم و به رابطه یک حلقه با حلقه ای دیگر نظر بیفکنیم خواهیم دید که پدیده مورد مطالعه ما که در حال سیلان و تغییر است هر چه به پیش می رود دسترسی او به جهات فعلی و کمالات آتی از جهت گستردگی آن ها محدود تر می شود (گرچه فاصله او با آن ها نزدیک تر می شود) در حالی که دسترسی او به جهات فعلی و کمالات آتی در ابتدای روند حرکتش از جهت گستردگی بیشتر بود (گرچه فاصله او با آن ها دورتر بود)؛ این مساله از محدود کنندگی حلقات متعدد فرآیند شدن حکایت می کند به این معنا که بین حلقه پیشین و حلقه میانی و حلقه آتی رابطه ای خاص وجود دارد. در این رابطه، حلقه میانی، رابطه ای خاص بین حلقه پیشین و حلقه آتی برقرار می کند؛ این در حالی است که اگر به جای این حلقه خاص میانی، حلقه ای دیگر قرار می گرفت حلقه ی آتی نیز تغییر پیدا می کرد؛ و این در حالی است که نقطه آغازین فرآیند حرکت نسبت به هر دو آن ها بی تفاوت بود؛ بنابراین با مطالعه رابطه بین حلقات می توانیم به این نکته دست یابیم که نوعی بی طرفی و در نقطه آغازین حرکت نسبت به کمالات آتی وجود دارد که این ابهام با الحاق یک به یک حلقات بعدی از بین می رود و ارتباطات خاص تر پدید می آید. ابهام یاد شده، همان خصوصیت ماده اولی است. ماده اولی وقتی با حلقه آتی ارتباط پیدا می کند در این جا چند مساله شکل می گیرد؛ نخست آنکه بین دو حلقه پیشین و پسین شکل می گیرد؛ دوم آن که این ارتباط یک ارتباط خاص بین دو پدیده خاص است و از و برخوردار است سوم آن که این ارتباط دارای دو طرف است؛ یکی از آن دو طرف، ماده اولی و طرف دیگری کمال آتی است. از نظر حکما این رابطه ی واقعی که در متن خارج، دو پدیده را به هم متصل می کند یک پدیده ای است که ذیل مقوله کیف قرار دارد و از آن با نام یاد می شود. کیف استعدادی است که قائم به ماده اولی است بنابراین ماده اولی نیز است؛ از آن جا که اعراض در حقیقت شئون جواهر اند و بین آن ها اتحاد و این همانی برقرار است حکما رابطه بین ماده اولی و استعداد را مانند رابطه و توصیف می کنند که تفاوت آن در ابهام و تشخص است. اگر همین رابطه خاص که نسبت به ماده اولی کیف نامیده شد نسبت به کمال آتی در نظر گرفته شود نام آن امکان استعدادی خواهد بود. 📗لکن در این جا سه پرسش جدی وجود دارد: 1️⃣ چگونه یک رابطه خاص، با تغییر جهت آن دچار تغییر هویت می شود. چرا این رابطه در نسبت با ماده اولی، کیف و معقول اولی است و در نسبت با کمال آتی، امکان و معقول ثانی است؟ چه تفاوتی بین مفهوم امکان و قوه و هم چنین کیف استعدادی و امکان استعدادی وجود دارد؟ 2️⃣ آیا رابطه مزبور یک رابطه ماهوی است که دارای استقلال است و یا پدیده ای از جنس وجود ربطی است؟ می دانیم که ماهیت در تحقق خود مستقل است و حتی تامین کننده رابطه بین جوهر و عرض نیز یک وجود رابط باید باشد؛ اکنون آیا رابطه یاد شده یک وجود ربطی است که میان ماده اولی و صورت نوعیه آتی ارتباط ایجاد می کند یا خود کیفی است که از یک سو با ماهیتی جوهری به نام ماده اولی و از سوی دیگر ماهیت جوهری دیگری به نام صورت نوعیه آتی مرتبط است و لاجرم باید هر کدام از این دو اتصال را با وجودی رابط توجیه کنیم؟ اساسا معنای این قاعده که حکما می گویند «وجود لغیره اعراض عین وجود فی غیره آن ها است»چیست؟ 3️⃣ رابطه مذکور که از آن با عنوان رابطه حقیقی و بالفعل یاد می شود چگونه میان دو پدیده ای که فعلیت ندارند محقق می شود. یک سوی این رابطه ماده اولی است که هیچ فعلیتی «جز اینکه فعلیت ندارد» ندارد! و یک سوی دیگر صورت نوعیه ای است که در مستقبل است و هنوز محقق نشده است؛ پرسش ضمنی دیگری که در این جا به وجود می آید این است که آیا بین ماده اولی و اولین صورت نوعیه حاکم بر آن نیز یک کیف استعدادی وجود دارد؟ آیا با توجه به ماهیت بودن هر دو آن ها، باید وجودی ربطی بین آن ها تصور نمود؟! 📘بررسی رابطه مفهوم امکان به عنوان یک معقول ثانی و اعتبار عقلی که لازم لاینفک ماهیت شمرده می شود با مفهوم جنس به عنوان یک معقول اولی و ماهیت لابشرط سپس رابطه آن دو با مفهوم ماده به عنوان یک معقول اولی و ماهیت بشرط لا و هم چنین بررسی رابطه مفهوم امکان استعدادی که یک معقول ثانی است و حاصل مقایسه ای از جانب ذهن است با مفهوم استعداد و کیف استعدادی که یک معقول اولی و ماهیت است در حل مسائل موجود در مبحث حرکت کمک شایانی به ما خواهد کرد.
🔹نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار 🔹چه‏ كنم حرف دگر ياد نداد استادم‏ 🔸«الف» ميان حروف وحدتش زيادتر است؛ زيرا غير از يك چيز مستقيم نيست به خلاف حروف ديگر مثلًا «ب» كه كج و معوج و مختلف الاجزاء است. اگر شاعر راست گفته باشد در دل او به غير از يك آرزو و حب يك جمال و رضاى يك محبوب، حبى ديگر نيست، و جز يك آستانه و جز يك نور، چشمش چيزى نمى ‏بيند و در آينه قلبش چيزى نيست و قدمش به جايى نمى‏ رود و دستش به غير او دراز نمى ‏شود، ولو او هم راست نگفته باشد، انبيا و مرسلين در اين ادّعا راستگو هستند؛ در لوح فطرت آنها در حقيقت استاد ازل غير از الف قامت دوست نقشى نكشيده و آنها بر اساس اين فطرت چيز ديگرى نمى ‏دانند؛ چه كنند استاد ازل جز اين، حرف ديگرى به آنها ياد نداده است، آنها غير از قامت دوست چيزى بلد نبوده و جز «الف» چيزى نمى‏ گويند، لذا در آن دعا فرموده: «حتّى تكون أعمالي و أورادي كلّها ورداً واحداً». 📚امام خمینی (ره)، تقریرات فلسفه ج۳ ص۲۲۹ @almorsalaat
🔴| تدریس کتاب انسان و ایمان 🔰استاد علی فرحانی 💠تعداد جلسات: ۱۲ 📌تدریس شده در سال ۱۳۸۱ 🔊دانلود صوت جلسات👇 ostadfarhani.ir/morsalat/maaref/ensan-va-iman/ 📜دانلود متن پیاده شده👇 soda96.ir/matn-ensan-eaman/ @almorsalaat
⭕️ در روایت است که در روز شهادت امام جواد (ع)، امام هادی (ع) خبر از شهادت پدرشان دادند از ایشان پرسیدند چگونه متوجه شدید پدر شما از دنیا رفته است؟ فرمودند: خشوع و حقارتی در برابر خداوند بر من وارد شد (اثر امامت) که تا کنون حس نکرده بودم: ⭕️ حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِي الْفَضْلِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ أَنَّهُ قَالَ: «فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا.» بصائر الدرجات، ج1، ص 467 ، باب في الإمام متى يعلم أنه إمام‏ پ.ن: منظور از ابوجعفر در روایت امام جواد است که به ابوجعفر ثانی مشهورند. @ofoqemobin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گزیده فیلم تشریف فرمایی رهبر معظم انقلاب به منزل آیت الله مصباح 💠مرحوم آیت الله مصباح در دوران اصلاحات که هجمه های فکری و عقیدتی زیادی علیه اسلام و انقلاب صورت می گرفت به عنوان یک سرباز انقلابی در مقابل آن هجمه ها ایستادند و روشنگری کردند. رهبر انقلاب در دفعات متعددی ایشان را ستودند و از فعالیت های آن مرحوم تمجید کردند. 🔅فاتحه ای را نثار روح پرفتوح ایشان کنیم. @almorsalaat
✅هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. ‼️حضرت امام (ره) در شرح بیانات صدرالمتالهین در نقد ادله شيخ اشراق بر بطلان قدم نفوس، در جلد8 اسفار، نکته بسیار مهمی را در روش شناسی کار فلسفی بیان می کنند که قابل توجه است. ماحصل مطلب ایشان این است که باید مقام ارائه برهان و مقام استفاده از کشف و شهود و همچنین استفاده از آیات و روایات از هم تفکیک شود و هر کدام به جای دیگری به کار نرود. ایشان چنین می فرمایند: 🌀مخفى نماند: اين اشكالى كه آخوند از حرف خود شيخ اشراق بر او ايراد نموده مطابق نظر كشف است و نبايد در اينجا كه شيخ برهانى سخن گفته بر وى بنا بر مذاق كشف ايراد نمود؛ زيرا اشكال مبنايى است و شيخ اشراق بهتر از ديگران آن حرفها را مى ‏داند. و الحاصل: شيخ اشراق با هر مسلكى وارد شد بايد با همان مسلك جواب او را داد. گويا در اينجا شيخ مشائى شده و برهان اقامه كرده و از اشراقى بودن بيرون آمده و آخوند، شيخ اشراق شده و به طريق اشراقى وارد بحث شده است. 📚تقریرات فلسفه ج3 ص111 @almorsalaat
📌علم به تنهايى منتج اثر خارجى نيست بلكه اين مفاهيم خودش از اسباب غفلت و حجاب است كه انسان مدام با آن بازى مى ‏كند. 💠فرق ديگر عرفان با علم كه در سياق وجه فرق بين حكيم و عارف گفته شده اين است كه: حكيم آن كسى است كه مفاهيم كليه را بداند و با براهين، وجود صرف را اثبات كند و براى او مفاهيم علم، قدرت، اراده، كرم، قِدَم، جمال و جلال را اثبات كند، و ليكن عارف آن كسى است كه كليات را نبيند، بلكه به مشاهده حضوريه، شخصيات را مشاهده كند، آنچه را حكيم با پاى چوبين خود اثبات كرده كه مفاهيم را برهانى نموده، و آنچه كليات به حمل شايع صناعى بر آن انطباق پيدا مى‏كند، عارف آن را به مشاهده حضوريه مى‏يابد؛ گرچه عارف اين مفاهيم و برهان و صورت استدلال را نداند و ليكن نتيجه خارجى آن را مى‏بيند، بر خلاف حكيم كه از مفاهيم و صورت استدلال، صورت نتيجه را گرفته و از مفهوم، مفهوم اخذ مى‏نمايد و به همان كليات مفاهيم پيچيده اكتفا مى‏كند. و خود اين مفاهيم هم، يك نقاب و حجاب ديگر مى‏باشد، اين است كه گفته‏اند: «العلم هو الحجاب الاكبر»؛ 💠مثلًا اگر كسى در خارج از صحن حياط باشد و از داخل حياط صوتى بشنود، مى‏داند كسى در آنجا هست، و ليكن كسى كه آن شخص را به رأى العين در حياط مى‏بيند، اگر چه با كسى كه در خارج از حياط است در علم به صاحب حياط شركت دارند و با اينكه هر دو مى‏دانند كه پيش بيننده و ناظر، كشف عورت قبيح است، اما شخص خارج از حياط، چون صاحب حياط را نمى‏بيند هيچ شرمى از او نمى‏كند ولى آن كسى كه مى‏بيند كه صاحب حياط او را مى‏بيند از او شرم داشته و كشف عورت نخواهد كرد، پس علم به تنهايى منتج اثر خارجى نيست. 💠و لذا ممكن است عالم با يك فرد عادى فرق بسيارى داشته باشد؛ آن فرد عادى نداند كه صرف الكمال، كل الكمال است، و واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جميع الجهات است، و اوصاف كماليه در او به نحو اعلى و اكمل است، و بسيط الحقيقه كل الكمال است و حقيقت حق، حقيقة العلم و حقيقة القدرة و الجمال است ولى معرفت داشته باشد و بالمشاهدة الحضوريه قدرت و علم خارجيه الهيه را ببيند. و لذا آن عالم حكيم وقتى كه به عالم مفاهيم بيايد، جوش و خروش كرده و دادِ سخن مى‏دهد، ولى در عمل چون بالمشاهده، قادرى نمى‏بيند نترسد. چنانچه اگر كسى به مفهوم كلى «مار» علم داشته باشد و بداند او موجودى است كه جنسش اين است و فصلش آن است و از لوازم ذاتى او «زهر» است ولى به رأى العين نبيند، و مصداق خارجى آن را نشناسد، چنين كسى از مار خارجى نمى‏ترسد. 💠همچنين اگر كسى به مفهوم كلى زهر عالم باشد كه اگر انسان آن را بخورد جگرش را پاره مى‏كند ولى نشناسد در خارج زهر چيست، مسلّماً از آن پرهيز نمى‏كند، و ليكن كسى كه نمى‏داند فصل و جنس آن چيست، اما به رأى العين و بالمشاهده مى‏بيند كه اين خزنده، گوسفند را نيش زد و آن هم مرد، البته از آن مى‏ترسد و مى‏پرهيزد. پس كسى كه با پاى چوبين استدلال، مفهومى را اثبات كند كه نارى هست و جهنمى بايد باشد، و ليكن به رأى العين نبيند، اين علم هيچ اثرى نخواهد داشت؛ بلكه اين مفاهيم خودش از اسباب غفلت و حجاب است كه انسان مدام با آن بازى مى‏كند. 💠مثلًا فخر رازى با آن مقام علمى، چيزى را در خارج نمى‏ديده است؛ چون علمش صرف مفهوم كلى بوده است و لذا نه قلمش روحانى است، نه علمش روحانى است و نه گفتارش روحانى است و از همه آثارش معلوم مى‏شود كه اين شخص روحانى نبوده است با اينكه خود را در سلك روحانيون قرار داده و از سران آنها محسوب مى‏شده است ولى از هيچ اثرش روحانيت نمايان نيست. 📚تقریرات فلسفه ج3 ص116 @almorsalaat
نقش فلسفه و اصول در تفسیر متون دینی.mp3
4.79M
🔊| نقش علم فلسفه و اصول فقه در تفسیر متون دینی 🎙استاد علی فرحانی 📚 تدریس رسائل(قطع و ظن) @almorsalaat
▪️شهادت باقرالعلوم (ع) تسلیت باد‌. 🔹روایتی زیبا و قابل تامل از حضرت محمد بن علی الباقر (ع): ▫️وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ يَكُونُ اَلْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ اَلْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ فَحِينَئِذٍ يَقُولُ هَذَا خَالِصٌ لِي فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ. 📚تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ج ۲، ص ۱۰۸ تفسیر الامام العسکری (ع) ص ۳۲۸ @almorsalaat
📣دوره آموزش شیعه شناسی تبیین گفتمان تشیع در عصر جمهوری اسلامی 🎙اساتید حضرات آیات و حجج اسلام: تحریری، کمیجانی، سبحانی، فرمانیان، ، سیفائی، جهانگیری و نجفی 🔰مزایا: 1⃣اعطای گواهی پایان دوره از مرکز تخصصی شیعه شناسی امام هادی ع 2⃣امتیاز ویژه جهت شرکت در دوره بلند مدت و تخصصی 3⃣حائز رتبه پژوهشی از طرف مرکز مدیریت تهران 4⃣اولویت تدریس در دروس تخصصی کلام از طرف مرکز مدیریت تهران 🔹بصورت حضوری و مجازی ⏰2 الی 6 مرداد ماه1400 ، از ساعت 14:30 تا 18:30 📌به میزبانی مدرسه فخریه مروی ❌آخرین مهلت ثبت نام: چهارشنبه۳۰ تیر 📝ثبت نام: ih-sc.ir @almorsalaat
🔺ايکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَک‌؟ 🔰شهید مطهری 🔸مسئله بالاتر اينکه آيا انسان کامل اسلام انسان سالک است؟ انساني است که مرحله به مرحله و قدم به قدم پيش رفته؟ انساني است که سير و سلوک کرده و منزل به منزل جلو رفته؟ بله. علي عليه السلام مي‌گويد: وَ تَدافَعَتْهُ الْابْوابُ الي‌ بابِ السَّلامَةِاز اين در به آن در مي‌رود و در ديگري به روي او باز مي‌شود و منزل ديگري [را پشت سر مي‌گذارد] تا به دري مي‌رسد که به آن «باب السلامه» مي‌گويند. به آنجا که برسد، به‌ نهايت راه رسيده است. 🔸آيا «قرب به حق» درست است؟ بدون شک. مسلّم است که انسان اگر به آنجا برسد، بين او و خدا حجابي نيست و خدا را با ديده دل مي‌بيند. او ديگر مثل ما نيست [که لازم باشد برايش اين‌طور استدلال کنند:] به آسمان نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد، به زمين نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد، به برگ درخت نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد. خدا براي او از اين برگ درخت و اين زمين و آسمان روشنتر است. مگر امام حسين عليه السلام همين مطلب را نفرموده است: ايکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَک‌؟ شخصي از علي عليه السلام پرسيد: آيا خدا را ديده‌اي؟ فرمود: من اصلًا خدايي راکه نديده باشم عبادت نکرده‌ام! بعد براي اينکه او خيال نکند منظور، ديدن خدا با چشم است که خدا در يک [جايي‌] قرار گرفته باشد، فرمود: لا تَراهُ الْعُيونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ وَ لکنْ تُدْرِکهُ الْقُلوبُ بِحَقائِقِ الْايمانِ‌. با چشم سر، او را نديده‌ام ولي با چشم دل ديده‌ام، شهودش کرده‌ام‌. 📚انسان کامل ص۱۵۹ @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 در ساعت‌های بهشتی، به معانیِ این دعا توجّه کنید. 👈 بیانات منتشرنشده‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه و بسیج درباره روز عرفه به تاریخ ۱۳۷۲/۰۳/۰۵ 🔹 «بعدازظهرِ این یک روز، یکى از آن ساعات بهشت است، اگر ما بتوانیم آن را درک بکنیم. بیخود نیست که یک شخصیّتى مثل حسین‌‌بن‌‌على با آن عظمت، آن نصفه‌‌روز را صرف میکند با آن دعا. 🔸 حتماً سعى کنید به معانى این دعا توجّه کنید؛ دقّت کنید ببینید چه میگوید. نه‌اینکه بنشینید رویش فکر کنید -اینها فکر کردن نمیخواهد- فقط وقتى حرف میزنید، بدانید دارید با مخاطبى سخن میگویید، و معناى آن کلمه را بفهمید که چیست. 🔹 دعاى امام سجّاد (سلام الله‌ علیه) در روز عرفه، مثل شرح دعاى امام حسین است؛ گویى این پسر یک ذیلى، تعلیقى، تبیین و شرحى براى کلمات پدر در ذیل دعا و با زبان دعا نوشته؛ هر کدام یک طعمى دارد.» @qom_khamenei)ir
‼️ 🔵وعده صدرالمتالهین به طالبان فلسفه و حکمت ♨️آخوند رحمه الله وعده مى‌‏دهد كه انسان اگر چه در دار طبيعت نتواند با ارتياض نفس، كشف شهودى نسبت به مجردات داشته باشد، ولى مى‌‏تواند با براهينى سر و كار داشته باشد و بر وجود مبدأ و بر صفات كماليه، از قبيل: قادر، حىّ، مريد، مدرك، براهينى اقامه كند و قلبش قلب برهانى الهى باشد، و خلاصه، خود را با اين ادراكات مأنوس كند و توجه نفس را از غير با برهان قطع نمايد و با برهان متوجه مبدأ و صفات كماليه او شود، و وقتى كه نفس قابليت پيدا كرد و صاف شد هنگامى كه از اين نشئه منتقل شود، بر اساس مأنوسيت با برهان، حقايق ثابته با برهان كشف مى‏‌شود و مدركات بهيّه به خصوص علة العلل اعلى و ابهى به طور شهود كشف مى‏‌شود و سعادت بيشتر و اعلى و ادْوم حاصل مى‏‌گردد. (امام خمینی (ره)، تقریرات فلسفه ج3 ص453) 🌀معرفة العقليات في النشأة الأولى منشأ الحضور في العقبى لما مر أن المعرفة بذر المشاهدة و ذلك لأن الحجاب بيننا و بين العقليات إما عدم التفطن لها و هو الجهل و إما الاشتغال بغيرها كالبدن و المواد الحسية و قواها المنطبعة فالنفس إنما تتوصل إليها باكتساب العلم بحقائقها حتى تصير قوتها العقلية مستعدة بالطبع تهيؤا قريبا- لقبول صورها العقلية من المبدإ المفارق فإذا زال المانع الخارجي بالموت إذ ليس بعد المفارقة عن البدن لصاحب المعرفة إعراض عن تلك الجهة إلى جانب البدن و شواغله‏ فيكون مجرد المعرفة باللذيذ العقلي سبب الوصول إليه و الالتذاذ به عند رفع المانع و هو الاشتغال بالبدن و قد انقطع بالموت.‏ (صدرالمتالهین، اسفار ج9 ص123) 📌پ.ن: رزقنا الله و ایاکم جمیعاً. @almorsalaat