♨️اصالت وجود و وحدت شخصیه از دیدگاه امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی (ره)
🔰استاد علی فرحانی
🔹استاد علی فرحانی در ادامه جلسات تبیین هماهنگی نظام انسان شناسی امام خمینی و علاممه طباطبایی به مسئله اصالت وجود و وحدت شخصیه آن، از دیدگاه این دو حکیم عارف پرداختند. در این صوت که بخشی از جلسه سوم است، استاد موارد زیر را توضیح می دهند:
👈تبیین مدعای اصالت وجود
👈نسبت بین «ماهیت» در کلام فلاسفه و «اعیان ثابته» در نگاه عرفا
👈نسبت بین اصالت وجود و وحدت شخصیه آن
👈ناسازگاری قول به اصالت وجود و اعیان ثابته و وجیه بودن آن از نظر ذوق عرفانی
⬇️لینک دانلود صوت👇👇
ostadfarhani.ir/morsalat/audio/falsafe-erfan/asalate-vojood-az-negahe-emam-v-allame.mp3
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
📌چند نکته:
🔸قابل توجه است که استاد در این صوت، این مطلب مهم را به صورت مختصر تبیین می کنند لذا فهم آن نیاز به دقت بیشتری دارد. جهت تفصیل این موضوع می توانید به نوارهای تدریس بدایه استاد مراجعه کنید.
🔸بحث وحدت شخصیه وجود از مباحث بسیار بحث برانگیز عرفان است و برخی از علماء همین اعتقاد را دلیل بر رد مسلک عرفا می دانند. اما استاد در این صوت تبیین می کنند که اگر مسئله اصالت وجود به خوبی تصور شود، متوجه می شویم که اصالت وجود ملازم با نفی ماهیت است و با نفی ماهیت، همان وحدت شخصیه وجود نتیجه می شود. البته قول به وحدت شخصیه ملازم با نفی کثرت نیست. بلکه وحدت شخصیه به معنای نفی استقلال موجودات است. این مطلب با این نگاه، از آیات قرآن و روایات هم بدست می آید. در تفصیل این مطلب به جلسات تدریس بدایه استاد مراجعه شود.
🔸همینطور که استاد در این صوت می فرمایند، مسئله اصالت وجود دارای تقریرهای مختلف و نتایج مختلفی است. لذا قول به وحدت شخصیه، از همه تقریرها بدست ها نمی آید. بهترین تقریر از اصالت وجود ازآن علامه طباطبایی است و می توان این نتایج را از آن به دست آورد و همان نتیجه ای را که صدرالمتالهین در مرحله علیت اسفار بدست آورده است و آن را تتمیم فلسفه می دانند، علامه از اصالت وجود نتیجه می گیرد. لذا در کتاب توحید علمی و عینی می فرمایند: «و اين بنده را گمان بر آن است كه: همان برهان حكماء، به طورى كه بيان آن گذشت؛ مسلك عرفاء را بعينه نتيجه مىدهد»
🔰محسن ابراهیمی 99/5/5
#پای_درس_استاد #عرفان #فلسفه #وحدت_شخصیه #اصالت_وجود #در_مدرسه_امام_خمینی #در_محضر_علامه
@fater290
#یادداشت
♨️درباره ارزش تدریس بدایه الحکمه استاد علی فرحانی
🔰برادر بزرگوار آقای طاها رسولی در کانال کلام قدیم و جدید @aghayed_eslam چنین نوشت:
💠 سلام
💠 امروز می خواهیم به خواست خدا مبحث #اصالت_وجود و #تشکیک_وجود را بحث کنیم.
💠 دوستان فهم این مبحث که از آن به بحث وحدت و کثرت تعبیر می شود مشکلترین مساله ی فلسفی است. اینطور نیست که هرکس از راه برسد وحدت کثرت کند فهمیده باشد من جمله خود بنده!
💠 منبع یگانه ی این قسمت #بدایه_الحکمه اثر حضرت #علامه_طباطبایی با صوت شرح آن توسط استاد عزیز استاد #علی_فرحانی است.
💠 عزیزان این صوتهای بدایه ی ایشان را گوش کنید بنده چند سال قبل یک دور بطور خصوصی بدایه را نزد یک استاد فلسفه خواندم و وقتی به این صوتها رسیدم فهمیدم همه ی آن فلسفه خواندن هایم بازیچه بود! افسوس و صد افسوس که توفیق اتمام این مجموعه صوتها را پیدا نکردم و برخورد کرد به مطالعات کلامی ام که من حیث المجموع واجب تر بود.
💠 به اعتقاد من آنچه #شهید_مطهری در یکی از صوتهایی که اخیرا از ایشان بطور اتفاقی شنیدم که می فرمود حضرت علامه بحثهایی در تشکیک دارند که ارزش آن 60 سال دیگر مشخص می شود به عقیده ی من این سالها که 60 سال تمام می شود ارزش بحث مذکور توسط استاد فرحانی معلوم می شود یا خواهد شد ببینیم خدا چه می خواهد. البته نظر شخصی ام است اصراری ندارم.
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
⬇️لینک دانلود صوت بدایه الحکمه
eitaa.com/almorsalaat/1007
⬇️لینک دانلود متن پیاده شده بدایه الحکمه
eitaa.com/soda96/12262
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
🌀کانال کلام قدیم و جدید توسط آقای طاها رسولی و حجت الاسلام جواهری اداره می شود. کانال بسیار خوب و قابل استفاده ایست. انشالله عضو شوید و استفاده ببرید.
#فلسفه #بدایه #پای_درس_استاد
@aghayed_eslam
@almorsalaat
📌درباره تحصیل علم منطق
🔰محسن ابراهیمی
🔸علم منطق، همانطور که معروف است، خادم العلوم است. چرا که در هر علمی برای حل گزاره های نظری نیاز به #فکر داریم و قواعد فکر کردن را #منطق به ما می دهد.
🔸از همین توضیح مشخص می شود که آن چیزی از علم منطق که راه عصمت بخشی از خطا را یاد می دهد، نباید #نظری باشد و الا خودش نیاز به فکر دارد و دور یا تسلسل ایجاد می شود.
🔸اما چیزی که امروزه در کتب منطقی یا تدریس های منطق و نظامات آموزشی، وجود دارد، خلاف این مطلب است. چرا که در این کتب، گاها مطالبی نظری بیان می شود که نیاز به مقدماتی از علوم دیگر دارد. و یا چنین القاء می شود که مثلا منطقی را که در پایه دوم، میخوانیم، یک منطق اولیه و ابتدایی است و بعدا باید پس از فلسفه برگردیم و دوباره منطق را کامل بخوانیم.
🔸واضح است که این نگاه ها، با هدف علم منطق سازگار نیست. البته تنافی ای وجود ندارد که به دلیل اغراض دیگری مثل اغراض آموزشی، مطالب دیگری هم در کتب و تدریس های منطق، ذکر شود، اما باید بدانیم که این موارد، غیر از حقیقت منطق و تفکر منطق است.
🔸همچنین اشکال ندارد که تحلیل و تعمیق برخی مسائل نظری باشد و باید در علم دیگری تحصیل شود. مثل اینکه اصل وجود تصور و تصدیق و تقسیم علم به این دو بدیهی است اما تحلیل نفس شناسانه تصدیق نظری است و در آن اختلاف نظر وجود دارد. و یا اقسام سه گانه علم حسی، خیالی و عقلی بدیهی است، هر چند که تحلیل این سه علم و لوازم آن نظری باشد. و یا تقسیم علم به کلی و جزئی بدیهی است، هر چند که کیفیت حصول کلی، نظری است.
🔸نکته ای که مهم است این مطلب است که این علم در عین اینکه کلیات آن بدیهی است، اما نیاز به تدریب و تمرین دارد تا ملکه تفکر منطقی در ما ایجاد شود. چرا که بسا کسانی که خود صاحب کتب منطقی اند اما دچار مغالطه اند.
🔸نکته دیگری که از نگاه صحیح به علم منطق ایجاد می شود، این است که: این مطلب که منطق مشهور، بر اساس نگاه #اصالت_ماهیت است و با توجه به #اصالت_وجود علم منطق تغییر می کند، لیس فی محله. چرا که مسئله اصالت وجود یا ماهیت، خود، یک مسئله ای نظری است و در علم فلسفه در مورد آن بحث می شود. چگونه علم منطق میتواند مبتنی بر مسئله ای فلسفی شود. البته برای این قول، وجه صحیحی هم شاید بتوان پیدا کرد که انشالله در فرصت دیگری عرض خواهد شد.
۹۹/۷/۳
#منطق
@almorsalaat
🔉🔉بیانات استاد در این موضوع را #بشنوید
👇👇👇👇
💢حکمت چگونه متعالی شد؟
👈(همراهی با ملاصدرا از مشاء تا متعالیه)
🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری @smojtabaamin
🌐🌐🌐🌐🌐🌐
🔸حتما تا به حال زیاد شنیده اید که #ملاصدرا برای تأسیس حکمت متعالیه و نظام فلسفی نوین از دست آوردهای قرآنی و میراث عرفانی بهره برد و توانست #شناخت_توحیدی را به کمک برهان فلسفی در راقی ترین معنای ممکن تبیین کند. ولی این پرسش به ذهن می رسد که چگونه می توان معنایی را از قرآن تعقل کرد یا شهودی را از عارف تحویل گرفت و ره آورد برهان را در مسیرِ او قرار داد؟
🔸این پرسش ما را در درک مسائل اساسی #حکمت_متعالیه و لمس وجدانیات مرحوم ملاصدرای شیرازی کمک می کند.
🔸مسلم است که زیربنایی ترین کبرای فکری در حکمت متعالیه «نظریه اصالت وجود» است. #اصالت_وجود از کجا به ذهنِ صاحب نظریه رسیده است؟ او چه تأملی در کدامین سرفصل های فلسفه می کند تا هستی شناسی خود را از زنجیرهای ماهیت رها کرده و متنِ وجود را موضوعِ #فلسفه قرار می دهد؟
🔸بگذارید مروری کنیم بر آنچه از حکمت در اختیار او بوده است. حکما پیش از ملاصدرا با قانون علیت به تفسیر هستی مشغول بودند و در صفحه به صفحه کتب خود، علیت را مبدأ قرار دادند. مثلاً قیام عرض به جوهر را با علیت تفسیر کردند، مراتب عالم را با علیت توضیح دادند، از علیت برای تبیین رابطه ممکن با واجب بهره بردند و نمونه های زیادی از این قبیل که بیان آن به تفصیل این نوشتار می انجامد.
🔸مرحوم ملاصدرا با دقت در معنای #علیت نسبت به هر یک از این فصول به این نتیجه می رسد که رابطه علت با معلول در انتساب افعال به واجب با رابطه علت و معلول در انتساب معالیل متعارف به علت هایشان متفاوت است. این تفاوت در اندیشه متکلمین یعنی معتزله و اشاعره وجود نداشت از این رو آن ها نتوانستند رابطه صفات با ذات را حل کنند. آن ها یا به انکار صفات تن دادند یا صفات را معلول و مخلوق ذات دانستند و به ناچار قائل به نظریه قدمای ثمانیه شدند.
🔸در ارتکاز حکمای اسلامی همیشه واجب الوجود لایتناهی بود و هیچ محدودیت نمی توانست او را به تناهی بکشاند. این واقعیت با الهام حکما از توحید قرآنی بدست آمده است. از این رو در تبیین برهانی، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود می خوانند چون هر حدی در ذات یا صفات و افعال، نوعی از ترکب را در او ایجاد می کند. چه این که ترکب ناشی از ماهیت باشد چه ناشی از حیثیات عقلانی و حقیقی، در هر صورت پذیرش لایتناهی بودن، ملازم بساطت محض در واجب است. بنابراین برای تبیین رابطه صفات واجب با ذات به نظریه «عینیت صفات با ذات» معتقد شدند. عینیت صفات با ذات در واجب چگونه منجر به ترکب نمی شود؟
🔸حکما همچون #شیخ_الرئیس معتقدند واجب تنها موجودی است که برای توضیحِ صفاتش ناچاریم به رابطه ای غیر از رابطه طبیعی و فرد استناد کنیم. در رابطه طبیعی و فرد علت و معلول هر دو ماهیت هستند. مثل نفس ناطقه و علم که یکی جوهر و دیگری عرض است. اعراض معلول جواهر هستند و علیت در هر دو سو به یک ماهیت ختم می شود ولی در واجب، علیت به ماهیات ختم نمی شود ولی رابطه ضروری همچنان پابرجاست. علیت در واجب به عنوان و معنون در معقول ثانی فلسفی می انجامد و این امر خطر ترکب و کثرت در ذات را دفع می کند.
🔸حکما می دانستند که ترکب و کثرت در ذات به معنای تناهی است و لایتناهی بودن نتیجه دقت در معنای واجب الوجود بالذات است. پس آن ها دست به دامان رابطه ای غیر از طبیعی و فرد نسبت به واجب می شوند. به دیگر سخن، واجب و صفات و افعالش را عاری از حدود دانسته آنگاه علیت را بر او جاری می کنند و بارگاه او را از کثرات تطهیر می کنند.
🔸ملاصدرا از سویی ندای وحدت در #قرآن را می شنود و از سوی دیگر مشاهدات عرفا مبنی بر وحدت در وجود را به چشم می بیند و با ظرفیتی که در حکمت نسبت به واجب و صفاتش دیده است، آن را به کل هستی سرایت می دهد. یعنی ایده نفی حدود از واقعیت را در ذهن خود پرورش می دهد. از نظر او اگر واجب عاری از حدود است باید افعال و صفاتش نیز عاری از حدود باشد و چه موجودی در عالم از دایره افعال و صفات واجب خارج است که در او حد جاری شود؟
🔸ماهیت بنابر سنخیتی که میان علت و معلول هست نمی تواند نسبتی با واجب داشته باشد بنابراین حضور بی واسطه او در عالم واقعیت ناخواسته حکم به تناهی ذات واجب و فعل اوست. از این رهگذر تأمل بر ماهیت را آغاز می کند و اساس یک نظریه زیربنایی در حکمت را طراحی می کند. ماهیت به اعتراف حکما یعنی آنچه وجود و عدم بر او مساوی است پس هر گونه خروج از تساوی ماهیت را لاماهیت می کند. بنابراین آنچه پا به عرصه هستی می گذارد ماهیت نیست بلکه متن وجود است. او در ادامه تلاش می کند که موضوع سخن خود را متن وجود قرار داده و با تحقیق در هر یک از محمولات فلسفی مویدی بر آن بیاورد تا نشان دهد حُکمی که بر واجب و فعلش در ارتکاز حکما وجود داشته، حُکمِ سراسر هستی است و نباید این دو را از یکدیگر تفکیک کرد.
🔸پس ملاصدرا از سویی دغدغه توحید را با نور قرآن در خود مشاهده می کرد و از سوی دیگر این ظرفیت را در حکمت تعقل کرد تا توانست ضوابط رابطه واجب با صفاتش را به کل هستی سریان دهد. از این پس هر آنچه واقعیت دارد فاقد حد است و تنها اوصافی که از رابطه عنوان و معنون (معقول ثانی فلسفی) تبعیت می کنند، حکایت از متن واقعیت دارند.
🔸 #علامه_طباطبایی در امتداد همین مسیر، جایگاه ماهیات را در نظام شناختی روشن می کند و ذیل بحث از مخصصات وجود آن ها را لغو یا خطا نمی خواند بلکه کیفیت حکایت آن ها را تبیین می کند. حدود ماهوی حاکی از اختلاف آثار واقعی است ولی مستقیم خبر از متن واقع نمی دهد.
🔸با این تفسیر یک تحول معنایی در علم فلسفه ایجاد می شود و همه محمولات فلسفی را دچار مشترک لفظی می کند. قوه و فعل، علت و معلول، واحد و کثیر، رابط و مستقل و ... همگی در صورتی فیلسوف را به متن هستی می رساند که عاری از حدود تبیین شود.
🔸نظر به مواجه اندیشه ملاصدرا با توحید قرآنی و ظرفیت های حِکمی موجود، بهترین تعبیر برای مکتب او را می توان همان «حکمت متعالیه» دانست. حکمتی که با نظر به توحید تعالی پیدا می کند و پرسش های متعدد بشر را در همان مسیر برهانی حل می کند.
#فلسفه
#یادداشت
#در_محضر_علامه
@almorsalat
🔰 ملاصدرا؛ جامعِ قلب و عقل
⭕️ بی شک تاریخِ حکمت و عرفان و فهم فقهی از شریعت مدیون صدرالمتالهین شیرازی است. نزاع بی پایان و کشمکش های تاریخی اصحاب این سه مشرب همواره راه را بر همنشینی عقل و عشق و شریعت می بست و این ندا را پر طنین می کرد که:
💢ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
💢بر عارفان جز خدا هیچ نیست
⭕️ اما ملاصدرا در مطلع قرن یازدهم هجری با تبعیت از تعالیم الهی قرآن و اهل بیت (ع)، با بنا گذاشتن حکمت متعالیه نشان داد که نه تنها قلب و عقل نتایج متباین ندارند بلکه حکم قطعی عقل با عبور از تنگناهای حکمت مشایی همان است که همواره عارفان از آن سخن می گفتند. گرچه خودِ این عارفان - به شهادت حضرت آیت الله جوادی آملی در تحریر تمهید القواعدِ ابن ترکه- با تمام جلالت شأن هرگز نتوانستند غایت القصوای خود را به صورت عقلی مبرهن نمایند و جمله براهین ایشان بر #وحدت_شخصی دچار خلط مفهوم و مصداق یا اشکالات دیگر است.
⭕️ اما صدرالمتالهین با بنای #اصالت_وجود و تبیین حقیقتِ #تشکیک_وجود و توضیح عمق قاعده #علیت، این سد را شکست و ناکامی تاریخی عقل را در تبیین فلسفیِ #توحید_قرآنی به پایان رساند.
⭕️ البته عظمت صدرالمتالهین تقریبا به طور کامل در غرب مغفول است. در غرب تقریبا از فلسفه اسلامی پس از #ابن_رشد خبری نیست و با پایان یافتن فلسفه #اسکولاستیک که اوج آن در «سَنت توماس #آکویناس» جلوه گر بود رجوع به فلسفه اسلامی نیز کمرنگ شد.
⭕️ حال آنکه ملاصدرا تقریبا هم عصر با #دکارت - یعنی اندیشمندِ آغازگر فلسفه مدرن- می زیست و بر خلاف دکارت نه تنها در #سوبژکتیویسم فرو نرفت بلکه با تفسیر حقیقتِ نفس، دوالیسم دکارتی را نیز که تا حدود دو قرن اندیشه حکمی را در غرب به تنگنا انداخته بود، پشت سر گذاشت.
⭕️ملاصدرا بر خلاف #اسپینوزا، که پس از اثبات وحدت وجود به جبر کامل گرایید و نتوانست تفسیر موجهی از کثرات ارائه کند، با نظریه تشکیک توانست جمع وحدت و کثرت کند و با تبیین وجود ذهنی تفسیر ماهوی را نیز از عالم وجود موجه نماید.
⭕️ وی در حدود دو قرن پیش از #هگل حقیقتِ حرکت را در یافت و از هم آغوشی قوه و فعل حرکت واحدِ سیال تمام عالم ماده را به صورت امری ذاتی و جوهری به دست آورد و انسان را در تغیّری دائمی در عالم ماده تصویر نمود و البته کار را در اینجا به اتمام نرساند و با اتحاد عاقل به معقول ادامه مسیر این انسان را پس از عالم ماده نیز تصویر نمود.
⭕️ در هر صورت گرچه از او زیاد سخن گفته شده ولی هنوز چهره او نزد ما و خصوصا نزد سایر سنت های فلسفی به شدت مغفول و مجهول است...
رحمه الله و حشرنا الله معه
🖊 سید محمد هاشمی
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد
https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b