حاشیه خوانی مغنی۶.mp3
36.68M
خلاصه درس:
💠تحلیل مرحوم رضی از عامل اذا شرطیه در مقابل ابن هشام و اکثر نحات!
💠ملاک در اینکه دو یا چند کلمه بمنزله کلام واحد است از منظر مرحوم رضی(چرا مضاف الیه در مضاف یا توابع در متبوعات یا صله در موصول نمیتواند عمل کن اما فعل شرط،در شرط ماقبل عمل می کند و...)
💠ثمره عملی تحلیل مرحوم رضی از بحث اذا شرطیه در فهم دقیق و بهتر آیات .
✅اینکه در حاشیه خوانی مغنی ،متن شرح کافیه رضی تدریس شد:
💠اولا بخاطر ارجاع بسیاری از حاشیه های مغنی به مبنای مرحوم رضی در بحث اذا شرطیه.
💠ثانیا اشنایی با سبک بحث های مرحوم رضی.
💠ثالثا بخاطر ثمره علمی بحث نسبت به آیات و کلام عرب.
والحمدلله.
@alnokat
#تحلیل_قواعد
✅اصل رفع التقاء دو ساکن بوسیله اصلِ:
💠اذا التقی الساکنان حرِّک بالکسر
💠یا گاهی با فتح یا ضم یا حذف علی خلاف الاصل.
✅دلیل رفع التقاء دو ساکن: ثقالت بر زبان عرب آن زمان.
♨️اما سه جا رفع التقاء دو ساکن لازم نیست.
۱. التقاء ساکنین علی حدّه.
۲.اسم ذو اللام که بر آن همزه وصل داخل شده است( آلله اذن لکم..).
۳.هنگام وقف بر اسم هایی که حرف یکی مانده به آخر انها ساکن است: زید عمرو بکر.
💠اما آیا در این سه مورد تخصیص قاعده رخ داده است است یا تخصص؟
💠پاسخ:
💠در برخی تخصیص است و دربعضی تخصص:
💠مثلا در جایی که همزه استفهام بر ال داخل می شود برای رفع التقاء دو ساکن نمی شود همزه اسفهام یا ال را حذف کرد، زیرا استفهام فهمیده نمی شود( مثلا در آلله اذن لکم گفته شود: الله اذن لکم) لذا با وجود ثقالت، عرب فصیح تن به ثقالت می دهد تا اشتباه رخ ندهد.
💠در برخی هم تخصص: مثل وقف بر کلمات و التقاء ساکنین علی حدّه:
💠 از انجا که وقف محل تخفیف است، التقاء دو ساکن موجب ثقالت نیست زیرا ثقالت جایی است که بعد دو ساکن بلافاصله شروع به حرکت شود پس نیازی به رفع ندارد.
↪️توضیح التقاء ساکنین علی حدّه و وجه تخصص می آید ان شاء الله.
✍احمد مومیوند.
@alnokat
#تقیید
💥شیخ عبد القاهر جرجانی در دلائل الاعجاز گفته است:
📎نفی و اثبات در کلامی که مقیّد است به قیدی،متوجه این قید می شود (نه اصل حکم) به طور کلی هر کلامی که علاوه بر اثبات شیء لشیء یا نفی شیء عن شیء دارای قیدی باشد، حکم مربوط به آن قید است بلا شک.
❇️تفتازانی فرع بر این حکم گفته است:
📎پس مثل جائنی زید فعمرو ، غرض اثبات آمدن عمرو #بعد از زید است بدون فاصله به گونه ای که کأنّ روشن است زید و عمرو امده اند و شک در ترتیب و تعقیب آنها بوده!که این کلام ترتیب و تعقیب را تعیین می کند.
♻️یا در ما جائنی زید فعمرو، نفی به عقیب زید آمدن عمرو است نه نفی حکم، به گونه ای که ممکن است با هم آمده باشند یا یا زید بعد از عمرو آمده باشد یا عمرو بعد از زید آمده باشد ولی با مهلة!
📔مطول ص۲۳۵
@alnokat
هدایت شده از احمدحسین شریفی
🔴زن؛ «ریحانه» یا «قهرمانه»؟
نقدی بر ترجمهای از کتاب علامه تهرانی
🖊احمدحسین شریفی
ــــــــــــــــــــــــ
به دلیل تشابهات فراوان زبان فارسی و عربی، به ویژه در سدههای اخیر، بعضاً مشاهده میشود برخی از افراد حتی در ترجمه آیات و روایات معنای فارسی و عربی برخی از واژگان را خلط میکنند و بعضاً به خلط و خطاهای بزرگی دچار میشوند.
فيالمثل، در حديث بسيار مشهوري از امام علي(ع) دربارة زنان ميخوانيم: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ». اما بسياري از افراد، حتي برخي از مشاهير علمي، حديث را به زبان فارسي چنين ترجمه ميکنند که زن گلي خوشبو است نه قهرمان و پهلوان و روئينتن.
مرحوم #علامه_تهرانی در کتابی با عنوان رساله بدیعه که در تفسیر آیه الرجال قوامون علی النساء نوشته است، ضمن نقل این حدیث، در توضيح آن چنين آورده است: «مطلبى لطيف: در استعارهاى كه امام عليه السّلام بكار برده، و زن را ريحانه خوانده، سرّ عجيبى نهفته است كه تمام سخنان گذشته ما را از لطافت، رقّت و احساس و ساير صفات زن، در بر ميگيرد. زيرا ريحان يعنى گياه خوشبو مانند گل است. و ريحانه در لغت به دسته گياه خوشبو و گياه معطّر معروف ميگويند. و شادابى و طراوت وى تا وقتى است كه در بوستان و باغ و بر شاخسار يعنى محيط طبيعى خود بماند، و در كنار درخت و اصل خويش زندگى كند. و به سبب همين لطافت بسيار است كه بادى شديد، گلبرگهايش را مىپراكند و لطافت و بويش را از بين ميبرد. و آن را به وادى تباهى ميرساند. همينطور زن، چون قهرمان روئينتن خلق نشده، كه تحمّل شدائد را داشته باشد و مشكلات رتق و فتق امور را تحمّل كند، بايد در گلزار خانوادگى خود به حفظ شخصيّت و كرامت خود بپردازد و از اين حدّ تجاوز نكند. ولى اگر در اجتماع مردان داخل شود، و در كار آنان دخالت كند، و متصدّى امور مهمّ گردد، باد كشندة مهالك و آفات و انحرافات، بر وى وزيدن گيرد، و وجودش را درهم شكند، و سجاياى فطرى و خدادادى و غرائز لطيف و مناسب در او را از وى بگيرد، و بوى خوش نفسانيش از بين برود. در نتيجه وجود عزيز و صفات ويژه و خلق نيكوى او به پستى گرايد و ضايع گردد؛ و اين مطلب ظلمى نابخشودنى در حقّ او است.»
این در حالي است که «قهرمانة» هر چند در اصل، لغتي فارسي بوده و به عربي وارد شده است (به اصطلاح، معرَّب است) اما هرگز به معناي پهلوان نبوده و نيست. بلکه به معناي «وكيل مخارج» و يا «متصدى امور دريافت و پرداخت» و يا «خادم و پيشخدمت» است. به تعبير خليل «القهرمان: هو المسيطرُ الحفيظُ على ما تحت يديه». و به تعبير ابن اثير: «هو كالخازن و الوكيل و الحافظ لما تحت يده، و القائم بامور الرجل». کليني در کافي نقل ميکند که «اسْتَقْرَضَ قَهْرَمَانٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ رَجُلٍ طَعَاماً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ...؛ قهرمان امام صادق(ع) از مردي مقداري غذا براي امام صادق قرض گرفته بود ...» روشن است که در اينجا منظور يکي از خادمان يا پيشخدمتان امام صادق و يا يکي از متصديان امور دريافت و پرداخت آن حضرت بوده است؛ و نه پهلوان او! امام صادق پهلواني نداشته است و اگر هم ميداشت، تناسبي ميان پهلواني و استقراض طعام نيست!
#زن
#اجتهاد
#فهم_دین
@Ahmadhoseinsharifi
🌹
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
🔴زن؛ «ریحانه» یا «قهرمانه»؟ نقدی بر ترجمهای از کتاب علامه تهرانی 🖊احمدحسین شریفی ــــــــــــــــــ
🔰بسم الله الرحمن الرحیم
✅بر اهل فضل پوشیده نیست که از اولیات امر تحقیق در صورت امکان رجوع به منابع دسته اول است نه منقولات و محکیات افراد چه رسد به رجوع به ترجمه کلمات بزرگان که امر مستهجنی در باب تحقیق شمرده می شود...
💠روشن است ناقد محترم با توجه نقدی که دارند،به اصل کلام مرحوم علامه در رساله بدیعه رجوع نداشته اند بلکه کلام ایشان را از ترجمه اخذ کرده که متاسفانه مترجمین این اثر در ترجمه عبارت(قهرمانه)اضافه ای داشته اند که عبارت است از( رویین تن و پهلوان) ناقد هم همین عبارت را دست خوش نقد خویش قرار داده وحال آنکه عبارت رساله بدیعه اصلا شامل این کلمه نیست و با توجه به اصل عبارت روشن می شود مولف محترم رساله بدیعه کاملا آگاه به ترجمه صحیح عبارت( قهرمانه)بوده اند
💠اما عین عبارت از کتاب رساله بدیعه:
فکذلک المراة حیث لم تخلق قهرمانة حتی تتحمل الشدائد و تحکم فی الامور و تتصرف فیها بامرها فلابد ....فاذا ادخلت فی اندیة الرجال او جعلت متصدیة لمهام الامور...(رسالة بدیعة.ص ١٣٩).
💠تحکم فی الامور و تصرف فی الامور بامرها و تصدیتها للامور.... دقیقا ترجمه صحیح قهرمانه است، در لغت عرب، باتوجه به لغت نامه های معتبر، باذعان خود ناقد.
💠آنچه انسان را به تعجب وا می دارد آن است ایشان با آنکه در تیتر نقد خویش فرموده اند: نقد بر ترجمه، اما اولا به اصل رساله رجوع نکرده اند با انکه ضروری بوده است ثانیا نقد را متوجه مرحومه علامه دانسته اند با انکه در رساله چنین تعبیری اصلا وجود ندارد.
علاوه بر این تمام این عبارات که ترجمه صحیح واژه قهرمانه است، در ترجمه امده و ناقد بدون توجه به هیچکدام صرفا به کلمه رویین تن توجه نموده و بدور از انصاف صاحب رساله بدیعه را متهم به خلط بزرگ کرده اند...
💠بله اجتهاد و فهم دین علاوه بر هشتک، محتاج انصاف در برخورد با کلام دیگران است چه رسد به اینکه فرد مورد نقد، سید الطائفتین باشد که خود استاد فن در لغت عرب و سایر علوم اسلامی است.
والسلام علی من اتبع الهدی.
✍احمد مومیوند
۱۴۰۱.۱.۱۲
@alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در رابطه با متعلَق بسم الله الرحمن الرحیم
نیاز به ترجمه نداره.
زبان مکالمه کتابی هست.
مکالمه فصیح.
@alnokat
🧕ایشان حاج خانوم (رضا)جِندیه هستند.
👩🎓از معلم های خوب مصری ،که کویت تدریس دارند.
💠دارای چندین هزار نفر(بالای 536 هزار)دنبال کننده در فیسبوک و توییتر و...
💠که بعض نکات ادبی را با تطبیق بر قران کریم بیان میکنند.
♨️نکاتی که ایشان میفرمایند، دقیقترش را اساتید سنتی ادبیات ماهم سر درس میفرموندند اما...
💠غرض از بارگذاری این چندتا ویدئو این هست که پی ببریم همین نکاتی که لا بلای کتب قدیمی ما هست الان در بروز ترین دانشگاهای زبان عربی دنیا و از جانب اساتید معروف عرب در حال تدریس می باشد.
💠باقی ویدئو ها ان شاء الله بزودی بارگذاری می شوند.
@alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فرعی بر حذف نون کان در فعل مضارع.
💠هیچ چیزی در قران حکیم اضافه و حذف نمی شود مگر برای غرضی.
💠لم اکُ بغیا
💠و ان تکُ حسنة یضاعفها
💠حذف نون کان دال بر این است که حدوث اقل درجات شی نفی یا اثبات می شود.
💠مریم س ظلم را از خود نفی نمی کند بلکه حدوث اقل درجات ظلم را از خود نفی میکند.
یا
💠مقدار خیلی کم حسنه هم خدای متعال زیاد میکند نه حسنه معتنی به.
❇️تجارت با خدای متعال پرسود است.
@alnokat
(شتر یا طناب کشتی؟!)
مقدمه: یکی از معانی جمل،طناب کشتی است که بسیار زمخت و ضخیم است.با حفظ این مقدمهی بسیار کوتاه میرویم سراغ نقدی بر برداشت مشهور.
اكثر مترجمان و مفسران و قرآن پژوهان از دیرباز تاکنون،این واژهی قرآنی الجمل(طناب کشتی) در آيه٤٠اعراف "اِنّ الذين كذّبوا بآياتنا و استكبروا عنها لاتُفتّحُ لهم ابوابُ السّماء و لايدخلون الجنّةَ حتّى يَلِجَ الجملُ فى سمّ الخياط" را با اتكا بر قرائت مشهور_ كه جمل را بر وزن فرس مىخوانند_بر همان معنای ظاهری و ابتدایی حمل میکنند یعنی به معنی شتر میگیرند!
آخر،شتر را با سوراخ سوزن(سمّ الخیاط) چه مناسبت و سوراخ سوزن را با شتر چه مشابهت؟!
به قول مولوی در دفتر اول مثنوی بیت۳۰۶۵:
رشته را باشد به سوزن ارتباط
نیست درخور با جمل سمّ الخیاط
باری،با سوراخ باریک و ظریف سوزن،نخی باریک و ظریف،مناسبت و سنخیّت دارد...و دقیقا آیه میخواهد بگوید:هرگاه نخی زمخت و ضخیم چون جمل یعنی طناب کشتی به سوراخ ظریف سوزن درآمد_که از محالاتِ بسیار بدیهی است_گردنفرازانِ دروغانگار هم به بهشت راه مییابند و داخل شوند!مانند این بیت معروف:
به کنه ذاتش خِرد بَرَد پی
گر خس رسد به قعر دریا
نکته:جمل هر چند در قرائت مشهور بر وزن فرس است،اما تداعیگر جَمْل بر وزن و معناى حبل(طناب كشتى)میباشد.چنانکه قرائتی دیگر دقیقا بر همین وزن و معنا در دست داریم.حال،گیریم که برای همان معنای ظاهری واژه ی جمل به معنی شتر،شواهدی از اناجیل سهگانه(متّى،باب١٩،آيات٢٤و٢٥،و مرقس،باب١٠،آيه٢٥،و لوقا،باب١٨،آيات٢٥و٢٦)و برخی ترجمههای انگلیسی(camel)_که متأثر از زبان عبرى،فنیقی است_بیاوریم،اما در عين حال،هرگز نباید کلام بلند خداوند حکیم در قرآن کریم را در سطح و حدّ آن شواهد تنزّل داد.چه،با روح سخن قرآنی_ که در اوج فصاحت و بلاغت است_هیچ سنخیّتی ندارد.فتدبر
سه نکته
یکم.در زبان عبرى_فنيقى،جملِ عربى به معناى شتر،به صورت جامال/گامال تلفظ میشود که این تلفظ هم برگرفته از کامیلوس یونانی است و جالب است کهcamel انگلیسی از همین واژهی کامیلوس گرفته شده است.
دوم.در بین مترجمان قرآن فقط ابوالقاسم پاینده،واژهی محور بحث را به درستی برگردانده و ترجمه نموده است ببینید:
"کسانی که آیههای ما را تکذیب کرده و از آن گردن کشیدهاند،درهای آسمان را بر آنها نگشایند و به بهشت،درون نشوند تا طناب کشتی به سوراخ سوزن درشود"
سوم.ممکن است برخیها از معادل گرفتن شتر برای جمل در آیهی مورد بحث دفاع کنند و بگویند خداوند میخواهد محال بودن ورود ملحدان مزبور را به بهشت،با تأکید فراوان بیان کند و مسألهی محال بودن را حتمی و صد در صدی نشان دهد...که در پاسخ باید گفت که خداوند_معاذالله_ بیذوق و کجسلیقه نیست که بخواهد محال بودنِ قطعی و صد در صدی را با مثالی ضد ذوق و ضد بلاغت تبیین کند!مثالی ذوق ستیز و بلاغت سوز!
از کانال استاد یوسف زاده گیلانی
@alnokat
♨️لغة
💠لغة العرب نوعان:
💠احدهما :عربیة حمیَر و هی التی تکلَّموا بها من عهد هود و من قبله و بقی بعضها الی الیوم.
💠ثانیهما: العربیة المحضه التی نزل بها القرآن و اول من اطلق لسانه بها اسماعیل بن ابراهیم الخلیل علیهما السلام.
💠وهی اوسع اللغات مذهبا و اکثرها الفاظا و لا یحیط بها من الناس الا نبیّ او وصیّ نبیّ و لعل الموجود منها دون ما ذهب بذهاب اهله.والله اعلم.
📗الطراز الاول،سید علیخان مدنی ره،ج۱،ص۱۱
@alnokat
♨️ آیا نمرهٔ #قیاس در همه موارد صفر محض است؟
💠در کتب اصولی و فقهی شیعه با توجه به نهی أکید امامان ( علیهم السلام) از به کار گیری برخی از شیوه های استنباطی اهل سنت، از جمله قیاس موضع گیری خاصی در این باره وجود دارد و نتیجتا قیاس مطلقا از دایره تحلیل ها و بررسی های فقهی طرد شده است.
💠اما باید گفت جایگاه قیاس در فقه شیعه نیاز به یک بازخوانی مجدد دارد.
💠از نگاه ما قیاسی که مورد نهی شدید واقع شده است، در واقع قیاس به عنوان یک دلیل مستقل در عرض کتاب و سنّت است.
💠در زندگی معمولی و مادی انسان ها قیاس بسیار مشاهده می شود . اما نباید فراموش کرد که برخی فقهای اهل سنت از این ساز و کار فکری در جهت بستن درب خانه عترت و در راستای خاموش کردن این چراغ نورانی سوء استفاده کردند .... ولی می توان از قیاس تنها و تنها به عنوان یک #قرینه و #مؤید، آن هم بیشتر در دائرهٔ امضائیات بهره برد و نیز به نظر می رسد استفاده از آن به عنوان یک قرینه در جبران ضعف سند و دلالت روایت و یا قرینه ای بر وهن خبر مشکلی ندارد.
💠 اگر چه بزرگانی مثل شیخاعظم( قدس سره) قیاس را به طور کلی هم بر مسلک انسداد و هم بر مسلک انفتاح طرد کرده اند ولی مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) به آن اشاره ای کرده اند.
💠عبارت زیر نقل محقق حلی ( قدس سره) در معارج الاصول از شیخ مفید است: «خبر الواحد القاطع للعذر هو الذی یقترن الیه دلیل یفضی بالنظر فیه الی العلم و ربما یکون ذلک اجماعا او شاهدا من عقل او حاکما من قیاس».
💠البته بعد خود محقق حلی می فرماید اگر مراد شیخ مفید از قیاس ، برهان است سخنی تام است ولی اگر مقصود قیاس فقهی است قابل قبول نیست ..... آیت الله سیستانی( دامت برکاته) برداشت دیگری از عبارت مرحوم مفید دارند ولی ما آن را با توجه به قاعدهٔ تجمیع قرائن و شواهد تفسیر می کنیم...
💠هر کسی که این قاعده را پذیرفته باشد مخصوصا بر مسلک مختار که «اضطرار در استنباط » است می تواند از این عنصر البته با رعایت قیود ذکر شده بهره ببرد ولی مطرح شدن آن به عنوان دلیل مستقل به ویژه در تاسیسیات قطعا و جزما باطل است.
💠البته می توان با مراجعه به آثار فقهی فقهای بزرگ ریشه هایی از این روش را یافت.
✅توضیح بیشتر در متن درس👇
💠استاد محمد عندلیب همدانی
@alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 چه بکنیم از بی علمی؟!
چه بکنیم از ضعف در ایمان؟!
از ضعف در تدین! ...
چه بکنیم از این ضعفها؟!
🔸چه بکنیم از این ضعفهای اختیاری؟! نمیرویم دنبال تحصیلات علمیه!
درس خوندن و گفتن!
✅هیچ کس از درس مستغنی نیست.
📚 بخشی از فرمایشات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت اعلیالله مقامه در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظمله - تابستان 1376
بسم الله
🔵زیباترین هجو تاریخ ادب عربی
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ #خطبه_3
تا اینکه سومین [خلیفه] این قوم به قدرت رسید در حالیکه باد به پهلوی خود افکنده بود [و فقط] در فاصله میان فضله خودش و علوفه خودش [سیر میکرد]. عموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهاری را. تا بدانجای که سرانجام رشته هایش بر خلاف میلش پنبه شد و عملکرد خودش به او تیر خلاص زد و شکمبارگی اش او را سرنگون کرد.
✍️امیرالمؤمنین علیه السلام در سخن گفتن دربارهی خلفای سهگانه غالبا #مصلحت (#تقریب بین مسلمین) را رعایت میکردند و معمولا از راهبردهای ابهام گویی و #ایجاز گویی استفاده میکردند (مثل #خطبه_162) اما در خطبه #شقشقیه ظاهرا فضای مناسبی وجود داشته و دیدگاه انتقادی خودشان را درباره خلفا واضحتر از جاهای دیگر بیان فرمودهاند.
🔺این جمله بخشی از همین خطبه #شقشقیه است که حضرت درباره #عثمان ارائه کردهاند. این عبارت که برای سرزنش عثمان (#هجو) صورتبندی شده، آنقدر زیبا و مؤثر است که #ابن_ابی_الحدید میگوید: تا قبل از صدور این خطبه، ادبپژوهانِ عرب معتقد بودند شعرِ «دَع المَکَارِمَ لا تَرحَل لبُغیَتها فإنک انت الطاعم الکاسی» #زیباترین_هجو زبان عربی است ولی بُعد زیباشناختی هجوی که در این بخش از خطبهی شقشقیه به کار رفته، حتی از این شعر هم بالاتر است.
#بازیباییهای_نهج، البلاغه
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
#توکید
🔵تأکید لفظی: با تکرار خود لفظ ایجاد می شود: جاء زید زید
🔵تأکید معنوی: با الفاظی مثل عین نفس کل جمع و... ایجاد می شود : جاء الامیر نفسه
✅تأکید لفظی به اجماع نحاة و بیانیون مفید دفع توهم سهو است، مثلا در جاء زید زید ممکن بوده گمان شود عمرو آمده و متکلم سهوا زید را گفته(به خاطر شرایطی که این امکان سهو باشد) لذا متکلم یک مرتبه دیگر زید را تکرار کرده است.
✅تأکید معنوی فقط برای دفع توهم مجاز است نه توهم سهو:
🔷مثلا قطع الامیر نفسه اللص ،در جایی که گمان می رود مأمور امیر دست دزد را قطع کرده است.
☑️نکته:تاکید معنوی برای دفع توهم سهو نمی آید زیرا در جاء زید نفسه اگر گمان شود عمرو آمده نفسه این توهم را دفع نمی کند ،زیرا سامع گمان می کند همان عمرو متوهم مؤکّد شده است.
☑️نکته: تفتازانی توسعه در تاکید لفظی داده و او را مفید دفع توهم مجاز هم می داند که اابته از بزرگان بلاغت کسی این حرف را قبول ندارد.
☑️نکته:استاد حجت خراسانی: اللص،غلط مشهور شده که به ضم لام است اما ضبط لغوی صحیح آن به کسر لام است : الِلص.
📔مطول ص ۲۲۵
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#توکید 🔵تأکید لفظی: با تکرار خود لفظ ایجاد می شود: جاء زید زید 🔵تأکید معنوی: با الفاظی مثل عین نف
✅مرحوم شیخ اعظم انصاری،تفریع بر این قاعده ادبی،استفاده ای مهم در تبیین دقیق دلالت یک روایت،که مورد اختلاف واقع شده است، دارند که بارگذاری می شود.
🔰گفته شده است که روایت شریف:
🔆کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه
دلالت دارد بر اینکه غایت حلیت اشیاء شناخت حرمت است بشخصه،یعنی در صورت معیّن بودن، فقط و علم اجمالی در تنجز حرمت کفایت نمی کند؛ زیرا روایت فرموده است که همه اشیا حلال هستند مگر علم داشته باشی که فلان شیء بعینه حرام است.
💠قید بعینه شامل جایی هم می شود که علم اجمالی به حرمت یک شیء وجود دارد اما تفصیلا معلوم نیست ، مثل اینکه یقینا یکی از دوظرف شراب است و دیگری اب، اما چون بعینه نمی دانی،این حرمت منجز نیست و احتیاط لازم نمی باشد.
✅پاسخ شیخ انصاری ره:
💠تاکید بعینه(تاکید معنوی) وزان تاکید در جمله:
رایت زیدا نفسه بعینه است.
💠برای دفع توهم اشتباه در رویت است(مجاز! مثلا زید امیر است سامع گمان میکند نماینده او مقصود متکلم است که با تاکید بعینه این توهم دفع می شود)
✅شیخ اعظم ره می فرمایند:در روایت هم امر همین است یعنی برای اهتمام به علم، تاکید امده است، به این معنا که:
💠گمان نرود ظن وشک به حرمت نیز موجب تنجز است و علم مجازا به کار رفته به گونه ای که اعم از ظن هم باشد(زیرا این توهم ممکن است برای متشرعین وجود داشته باشد)،بلکه تنها وتنها علم موجب حرمت است.
❇️و واضح است که این معنا منافاتی با تنجز علم اجمالی ندارد زیرا آن هم علم بعینه است نه ظن و شک.
📘رسائل،ج۲،ص۲۰۱
@ALNOKAT
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#تحلیل_قواعد ✅اصل رفع التقاء دو ساکن بوسیله اصلِ: 💠اذا التقی الساکنان حرِّک بالکسر 💠یا گاهی با ف
#تحلیل_قواعد
💠التقاء الساکنین علی حدّه جایی است که حرف اول از دو ساکن مدّ(لین)باشد و حرف دوم مدغم و هردو در یک کلمه باشد.مثل:ضالّین.
💠که ساکن اول: الف و مد و ساکن دوم لام و مدغم.
✅در تحلیل جواز التقاء دو ساکن تفتازانی گفته است:
زبان در تلفظ مدغم و مدغم فیه بالا می رود به صورت یک دفعه ای و ساکن دوم بدلیل شدت اتصال به مدغم فیه کانّ اصلا ساکن نیست زیرا مدغم فیه متحرک است و مدغمِ ساکن با او مثل یک حرف شده است.
ضالّین.دابّه و...
✅لذا جواز التقاء الساکنین علی حدّه از قاعده وجوب رفع التقاء الساکنین تخصصا خارج است زیرا در تلفظ آن ثقالت وجود ندارد و به قول تفتازانی:
التقاء الساکنین خالصی السکون محقق نشده است.
شرح التصریف با حاشیه تدریج صفحه ۲۱۵.
@alnokat
#مجاز_در_اسناد
#خلط_قواعد_دقیق_کلامی_با_قواعد_لغت_عربی
✅در تعریف مجاز در اسناد گفته شده:
💠اسناد الفعل او ما هو بمعناه الی ملابس غیر ما هو له بتاویل.
💠برای اسناد غیر ماهو له امثله ای ذکر کرده اند مثل:
انبت الربیع البقل
شفی الطبیب المریض
💠گفته اند: اگر موحّد این قول را گفته باشد مجاز است زیرا در نظر او فاعل حقیقی الله است نه ربیع یا طبیب ...
💠بسیاری از ایات هم حمل به این معنا کرده اند:
اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا
یوم یجعل الولدان شیبا
و..
💠که فاعل در اینها آیات و یوم بالمجاز است و فاعل حقیقی الله تعالی می باشد.
✅علامه ابوالمجد اصفهانی:
💠در هیچ یک از امثله بالا مجازی رخ نداده است
زیرا برای هر نسبتی جهتی وجود دارد که مخالف جهت دیگر است مثلا:
💠اگر کسی مقابل پادشاهی بی ادبی کند و او امر کند به شُرطی که کردن او را بزند،صحیح است گفته شود:
💠قتله الامیر...قتله الشرطی....قتله سوء ادبه...قتله السیف...
💠تمام این جهات نسبت حقیقیه هستند و هیچ یک احقّ نسبت به دیگری نیست و ترجیح یکی، ترجیح بلا مرجح است، بلکه حتی اسناد به الله تعالی هم حقیقت است زیرا این فعل به علم و اراده و مشیّت و قضا او واقع شده است.
💠همچنین است انبت الله البقل و انبت الربیع البقل.
💠چه از مومن صادر شود چه از کافر
فقط کافر خطا کرده که نسبت الهی فعل را تعطیل کرده است.
همچنین صحیح است نسبت انبات بقل به اب و خاک زراع آمر به ان و...
💠خلط مسائل عربیه با دقائق مباحث کلامیه از جانب اشاعره موجب این اشتباه شده است و الا با این مبنای غلط غالب اسناد ها غیر از موارد کمی مجاز محسوب میشوند.
📗وقایة الاذهان ص ۱۲۷
@alnokat
#نکته_نحوی
💠در باره کاربرد واژه أیضا گفته اند:
🔶کلمة «أیضا» لا یستعمل إلاّ مع الشیئین بینهما توافق و یمکن إستغناء کلٍّ منهما عن الآخر
🔻فخرج بـ«الشیئین» ⚡️نحو: «جاءنی أیضاً»مقتصرا علیه لفظا أو تقدیرا
🔻و بـ«التوافق» ⚡️نحو: «جاء و مات أیضا»
🔻و بـ«إمکان» الإستغناء ⚡️نحو: «إختصم زید و عمرو أیضا»
🔹فلا یقال شیء من ذلک
🔹ثم هو مفعول مطلق حُذِفَ عاملُه وجوبا سماعا أو حُذِفَ عاملُها و صاحبُها.
🔄توضیح:
🔶واژه أیضا بین دو شیء به کار می رود که با هم توافق و مناسبت دارند و هر کدام می توانند بی نیاز از دیگری شوند، با توجه به این نکات استفاده واژه أیضا در مثال های زیر غلط است:
1️⃣⚡️«جاءنی ایضا»:دو شیء در این مثال وجود ندارد.
2️⃣⚡️«جاء و مات أیضا»:بین فعل جاء و فعل مات توافق و تناسب وجود ندارد.
3️⃣⚡️«إختصم زید و عمرو أیضا»:اختصام نیاز به دو طرف و دو فاعل دارد و هیچ کدام بی نیاز و مستغنی از دیگری نیست.
🔹در ضمن این کلمه مفعول مطلق تأکیدی برای فعلی است که به وجوب سماعی حذف شده است یا حالی است که عامل و ذو الحالش حذف شده است.
🔸منبع: حاشیه جونگی بر شرح تصریف، برگ ۳۷؛
@alnokat
💠الکنایة ابلغ من التصریح
💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر استعاره و تمثیل مزیت دارد بر کلام خالی از اینها،به این معنا نیست که این اسالیب در ذات معنا زیادت ایجاد می کنند!بلکه مقصود زیادت در اثبات معنا است!
🔰مثلا برای اثبات بخشندگی زید هم میتوان گفت:
زید جواد
یا می توان گفت:
زید کثیر الرماد
💠هر عاقلی می داند اثبات یک وصف به همراه دلیل و شاهد بیشتر قابل اثبات است تا بیان صرف وصف و القاء ادعا!
💠در کنایه دلیل و شاهد اثبات وصف ذکر می شود:
مثلا وقتی گفته می شود:
زید کثیر الرماد
کثرت خاکستر شاهد بر کثرت مهمان داری زید است پس زید بخشنده است.
برخلاف زید جواد گفتن که صرف ادعا است.
یا زید طویل النجاد
ینی دسته شمشیر زید بلند است که شاهدی بر بلند قدی زید است تا اینکه گفته شود زید قد بلند است.
دلائل الاعجاز ص ۱۲۹.(همراه شرح)
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
💠الکنایة ابلغ من التصریح 💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر است
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت کلام در قرآن میپردازد.
💠تقدم معنا بر لفظ و معنا گرایی جرجانی و ابداع نظریه نظم برخی محققین را وادار به مقایسه او با نظریات روز زبانشناسی و زبان شناسان غربی کرده است،زبان شناسان دکارتی خصوصاً چامسکی!
💠هرچند برخی از محققین متاسفانه منفعلانه نسبت به زبان شناسان غربی برخورد کرده اند در صورتی که نظریات عبدالقاهر جرجانی قوی تر و منسجم تر از نظریه زبان شناسان غربی است اگر نگوییم زبان شناسان غربی با رجوع به نظریات علمای زبانشناس اسلامی پیشرفته اند.
💠از نظر جرجانی مزیت کلام در نظم و چینش آنها است نه در ذات معانی...
💠که در رابطه با ان توضیحاتی خواهد آمد.
💠در مطلب بالا به صورت جزئی اثبات شده مزیت کلامِ دارای کنایه نسبت به کلامِ خالی از کنایه، در اثبات معنا با یک نظم و اسلوب خاص است نه اینکه مزیت در ذات معنا باشد.
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت
✅جرجانی اعجاز قرآن را در خود متن و ترتیب و چینش و الگوهای خاص جملات در قرآن میداند( برخلاف کسانی که اعجاز قرآن را در نظریه صرفه یا اعجاز های علمی و سخن از غیب می دانند) از نظر جرجانی اعجاز قرآن در متن و در هر آیه از آیات آن چه کوتاه و چه بلند وجود دارد و این اعجاز را در هر زمان میتوان کشف کرد.
درک و کشف این مطلب در انحصار مردم عرب معاصر پیامبر ص نیست.
💠 جرجانی در کتاب دلایل اعجاز به ۱۶۶ آیه از ۴۵ سوره قرآن استشهاد کرده است در بسیاری از موارد وجوه معجزه بودن آن ها را از حیث بلاغت مشخص کرده اند
لذا بررسی نظریات جرجانی بسیار مهم است.
@alnokat
♨️اعلم أن ضرورة الشعر تسعة أوجه و هي:
✅الزيادة، و النقصان، و الحذف، و التقديم، و التأخير، و الإبدال، و تغيير وجه من الإعراب إلى وجه آخر على طريق التشبيه، و تأنيث المذكر، و تذكير المؤنث.
📗النكت في تفسير كتاب سيبويه و تبيين الخفي من لفظه و شرح أبياته و غريبه ؛ ص ۳۴
📝تفصیل هر یک با ذکر مثال در منبع مذکور موجود است
@alnokat