♨️ آیا نمرهٔ #قیاس در همه موارد صفر محض است؟
💠در کتب اصولی و فقهی شیعه با توجه به نهی أکید امامان ( علیهم السلام) از به کار گیری برخی از شیوه های استنباطی اهل سنت، از جمله قیاس موضع گیری خاصی در این باره وجود دارد و نتیجتا قیاس مطلقا از دایره تحلیل ها و بررسی های فقهی طرد شده است.
💠اما باید گفت جایگاه قیاس در فقه شیعه نیاز به یک بازخوانی مجدد دارد.
💠از نگاه ما قیاسی که مورد نهی شدید واقع شده است، در واقع قیاس به عنوان یک دلیل مستقل در عرض کتاب و سنّت است.
💠در زندگی معمولی و مادی انسان ها قیاس بسیار مشاهده می شود . اما نباید فراموش کرد که برخی فقهای اهل سنت از این ساز و کار فکری در جهت بستن درب خانه عترت و در راستای خاموش کردن این چراغ نورانی سوء استفاده کردند .... ولی می توان از قیاس تنها و تنها به عنوان یک #قرینه و #مؤید، آن هم بیشتر در دائرهٔ امضائیات بهره برد و نیز به نظر می رسد استفاده از آن به عنوان یک قرینه در جبران ضعف سند و دلالت روایت و یا قرینه ای بر وهن خبر مشکلی ندارد.
💠 اگر چه بزرگانی مثل شیخاعظم( قدس سره) قیاس را به طور کلی هم بر مسلک انسداد و هم بر مسلک انفتاح طرد کرده اند ولی مرحوم شیخ مفید(رضوان الله علیه) به آن اشاره ای کرده اند.
💠عبارت زیر نقل محقق حلی ( قدس سره) در معارج الاصول از شیخ مفید است: «خبر الواحد القاطع للعذر هو الذی یقترن الیه دلیل یفضی بالنظر فیه الی العلم و ربما یکون ذلک اجماعا او شاهدا من عقل او حاکما من قیاس».
💠البته بعد خود محقق حلی می فرماید اگر مراد شیخ مفید از قیاس ، برهان است سخنی تام است ولی اگر مقصود قیاس فقهی است قابل قبول نیست ..... آیت الله سیستانی( دامت برکاته) برداشت دیگری از عبارت مرحوم مفید دارند ولی ما آن را با توجه به قاعدهٔ تجمیع قرائن و شواهد تفسیر می کنیم...
💠هر کسی که این قاعده را پذیرفته باشد مخصوصا بر مسلک مختار که «اضطرار در استنباط » است می تواند از این عنصر البته با رعایت قیود ذکر شده بهره ببرد ولی مطرح شدن آن به عنوان دلیل مستقل به ویژه در تاسیسیات قطعا و جزما باطل است.
💠البته می توان با مراجعه به آثار فقهی فقهای بزرگ ریشه هایی از این روش را یافت.
✅توضیح بیشتر در متن درس👇
💠استاد محمد عندلیب همدانی
@alnokat
11.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 چه بکنیم از بی علمی؟!
چه بکنیم از ضعف در ایمان؟!
از ضعف در تدین! ...
چه بکنیم از این ضعفها؟!
🔸چه بکنیم از این ضعفهای اختیاری؟! نمیرویم دنبال تحصیلات علمیه!
درس خوندن و گفتن!
✅هیچ کس از درس مستغنی نیست.
📚 بخشی از فرمایشات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت اعلیالله مقامه در دیدار جمعی از طلاب مشهد با معظمله - تابستان 1376
بسم الله
🔵زیباترین هجو تاریخ ادب عربی
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ #خطبه_3
تا اینکه سومین [خلیفه] این قوم به قدرت رسید در حالیکه باد به پهلوی خود افکنده بود [و فقط] در فاصله میان فضله خودش و علوفه خودش [سیر میکرد]. عموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهاری را. تا بدانجای که سرانجام رشته هایش بر خلاف میلش پنبه شد و عملکرد خودش به او تیر خلاص زد و شکمبارگی اش او را سرنگون کرد.
✍️امیرالمؤمنین علیه السلام در سخن گفتن دربارهی خلفای سهگانه غالبا #مصلحت (#تقریب بین مسلمین) را رعایت میکردند و معمولا از راهبردهای ابهام گویی و #ایجاز گویی استفاده میکردند (مثل #خطبه_162) اما در خطبه #شقشقیه ظاهرا فضای مناسبی وجود داشته و دیدگاه انتقادی خودشان را درباره خلفا واضحتر از جاهای دیگر بیان فرمودهاند.
🔺این جمله بخشی از همین خطبه #شقشقیه است که حضرت درباره #عثمان ارائه کردهاند. این عبارت که برای سرزنش عثمان (#هجو) صورتبندی شده، آنقدر زیبا و مؤثر است که #ابن_ابی_الحدید میگوید: تا قبل از صدور این خطبه، ادبپژوهانِ عرب معتقد بودند شعرِ «دَع المَکَارِمَ لا تَرحَل لبُغیَتها فإنک انت الطاعم الکاسی» #زیباترین_هجو زبان عربی است ولی بُعد زیباشناختی هجوی که در این بخش از خطبهی شقشقیه به کار رفته، حتی از این شعر هم بالاتر است.
#بازیباییهای_نهج، البلاغه
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
#توکید
🔵تأکید لفظی: با تکرار خود لفظ ایجاد می شود: جاء زید زید
🔵تأکید معنوی: با الفاظی مثل عین نفس کل جمع و... ایجاد می شود : جاء الامیر نفسه
✅تأکید لفظی به اجماع نحاة و بیانیون مفید دفع توهم سهو است، مثلا در جاء زید زید ممکن بوده گمان شود عمرو آمده و متکلم سهوا زید را گفته(به خاطر شرایطی که این امکان سهو باشد) لذا متکلم یک مرتبه دیگر زید را تکرار کرده است.
✅تأکید معنوی فقط برای دفع توهم مجاز است نه توهم سهو:
🔷مثلا قطع الامیر نفسه اللص ،در جایی که گمان می رود مأمور امیر دست دزد را قطع کرده است.
☑️نکته:تاکید معنوی برای دفع توهم سهو نمی آید زیرا در جاء زید نفسه اگر گمان شود عمرو آمده نفسه این توهم را دفع نمی کند ،زیرا سامع گمان می کند همان عمرو متوهم مؤکّد شده است.
☑️نکته: تفتازانی توسعه در تاکید لفظی داده و او را مفید دفع توهم مجاز هم می داند که اابته از بزرگان بلاغت کسی این حرف را قبول ندارد.
☑️نکته:استاد حجت خراسانی: اللص،غلط مشهور شده که به ضم لام است اما ضبط لغوی صحیح آن به کسر لام است : الِلص.
📔مطول ص ۲۲۵
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#توکید 🔵تأکید لفظی: با تکرار خود لفظ ایجاد می شود: جاء زید زید 🔵تأکید معنوی: با الفاظی مثل عین نف
✅مرحوم شیخ اعظم انصاری،تفریع بر این قاعده ادبی،استفاده ای مهم در تبیین دقیق دلالت یک روایت،که مورد اختلاف واقع شده است، دارند که بارگذاری می شود.
🔰گفته شده است که روایت شریف:
🔆کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه
دلالت دارد بر اینکه غایت حلیت اشیاء شناخت حرمت است بشخصه،یعنی در صورت معیّن بودن، فقط و علم اجمالی در تنجز حرمت کفایت نمی کند؛ زیرا روایت فرموده است که همه اشیا حلال هستند مگر علم داشته باشی که فلان شیء بعینه حرام است.
💠قید بعینه شامل جایی هم می شود که علم اجمالی به حرمت یک شیء وجود دارد اما تفصیلا معلوم نیست ، مثل اینکه یقینا یکی از دوظرف شراب است و دیگری اب، اما چون بعینه نمی دانی،این حرمت منجز نیست و احتیاط لازم نمی باشد.
✅پاسخ شیخ انصاری ره:
💠تاکید بعینه(تاکید معنوی) وزان تاکید در جمله:
رایت زیدا نفسه بعینه است.
💠برای دفع توهم اشتباه در رویت است(مجاز! مثلا زید امیر است سامع گمان میکند نماینده او مقصود متکلم است که با تاکید بعینه این توهم دفع می شود)
✅شیخ اعظم ره می فرمایند:در روایت هم امر همین است یعنی برای اهتمام به علم، تاکید امده است، به این معنا که:
💠گمان نرود ظن وشک به حرمت نیز موجب تنجز است و علم مجازا به کار رفته به گونه ای که اعم از ظن هم باشد(زیرا این توهم ممکن است برای متشرعین وجود داشته باشد)،بلکه تنها وتنها علم موجب حرمت است.
❇️و واضح است که این معنا منافاتی با تنجز علم اجمالی ندارد زیرا آن هم علم بعینه است نه ظن و شک.
📘رسائل،ج۲،ص۲۰۱
@ALNOKAT
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
#تحلیل_قواعد ✅اصل رفع التقاء دو ساکن بوسیله اصلِ: 💠اذا التقی الساکنان حرِّک بالکسر 💠یا گاهی با ف
#تحلیل_قواعد
💠التقاء الساکنین علی حدّه جایی است که حرف اول از دو ساکن مدّ(لین)باشد و حرف دوم مدغم و هردو در یک کلمه باشد.مثل:ضالّین.
💠که ساکن اول: الف و مد و ساکن دوم لام و مدغم.
✅در تحلیل جواز التقاء دو ساکن تفتازانی گفته است:
زبان در تلفظ مدغم و مدغم فیه بالا می رود به صورت یک دفعه ای و ساکن دوم بدلیل شدت اتصال به مدغم فیه کانّ اصلا ساکن نیست زیرا مدغم فیه متحرک است و مدغمِ ساکن با او مثل یک حرف شده است.
ضالّین.دابّه و...
✅لذا جواز التقاء الساکنین علی حدّه از قاعده وجوب رفع التقاء الساکنین تخصصا خارج است زیرا در تلفظ آن ثقالت وجود ندارد و به قول تفتازانی:
التقاء الساکنین خالصی السکون محقق نشده است.
شرح التصریف با حاشیه تدریج صفحه ۲۱۵.
@alnokat
#مجاز_در_اسناد
#خلط_قواعد_دقیق_کلامی_با_قواعد_لغت_عربی
✅در تعریف مجاز در اسناد گفته شده:
💠اسناد الفعل او ما هو بمعناه الی ملابس غیر ما هو له بتاویل.
💠برای اسناد غیر ماهو له امثله ای ذکر کرده اند مثل:
انبت الربیع البقل
شفی الطبیب المریض
💠گفته اند: اگر موحّد این قول را گفته باشد مجاز است زیرا در نظر او فاعل حقیقی الله است نه ربیع یا طبیب ...
💠بسیاری از ایات هم حمل به این معنا کرده اند:
اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا
یوم یجعل الولدان شیبا
و..
💠که فاعل در اینها آیات و یوم بالمجاز است و فاعل حقیقی الله تعالی می باشد.
✅علامه ابوالمجد اصفهانی:
💠در هیچ یک از امثله بالا مجازی رخ نداده است
زیرا برای هر نسبتی جهتی وجود دارد که مخالف جهت دیگر است مثلا:
💠اگر کسی مقابل پادشاهی بی ادبی کند و او امر کند به شُرطی که کردن او را بزند،صحیح است گفته شود:
💠قتله الامیر...قتله الشرطی....قتله سوء ادبه...قتله السیف...
💠تمام این جهات نسبت حقیقیه هستند و هیچ یک احقّ نسبت به دیگری نیست و ترجیح یکی، ترجیح بلا مرجح است، بلکه حتی اسناد به الله تعالی هم حقیقت است زیرا این فعل به علم و اراده و مشیّت و قضا او واقع شده است.
💠همچنین است انبت الله البقل و انبت الربیع البقل.
💠چه از مومن صادر شود چه از کافر
فقط کافر خطا کرده که نسبت الهی فعل را تعطیل کرده است.
همچنین صحیح است نسبت انبات بقل به اب و خاک زراع آمر به ان و...
💠خلط مسائل عربیه با دقائق مباحث کلامیه از جانب اشاعره موجب این اشتباه شده است و الا با این مبنای غلط غالب اسناد ها غیر از موارد کمی مجاز محسوب میشوند.
📗وقایة الاذهان ص ۱۲۷
@alnokat
#نکته_نحوی
💠در باره کاربرد واژه أیضا گفته اند:
🔶کلمة «أیضا» لا یستعمل إلاّ مع الشیئین بینهما توافق و یمکن إستغناء کلٍّ منهما عن الآخر
🔻فخرج بـ«الشیئین» ⚡️نحو: «جاءنی أیضاً»مقتصرا علیه لفظا أو تقدیرا
🔻و بـ«التوافق» ⚡️نحو: «جاء و مات أیضا»
🔻و بـ«إمکان» الإستغناء ⚡️نحو: «إختصم زید و عمرو أیضا»
🔹فلا یقال شیء من ذلک
🔹ثم هو مفعول مطلق حُذِفَ عاملُه وجوبا سماعا أو حُذِفَ عاملُها و صاحبُها.
🔄توضیح:
🔶واژه أیضا بین دو شیء به کار می رود که با هم توافق و مناسبت دارند و هر کدام می توانند بی نیاز از دیگری شوند، با توجه به این نکات استفاده واژه أیضا در مثال های زیر غلط است:
1️⃣⚡️«جاءنی ایضا»:دو شیء در این مثال وجود ندارد.
2️⃣⚡️«جاء و مات أیضا»:بین فعل جاء و فعل مات توافق و تناسب وجود ندارد.
3️⃣⚡️«إختصم زید و عمرو أیضا»:اختصام نیاز به دو طرف و دو فاعل دارد و هیچ کدام بی نیاز و مستغنی از دیگری نیست.
🔹در ضمن این کلمه مفعول مطلق تأکیدی برای فعلی است که به وجوب سماعی حذف شده است یا حالی است که عامل و ذو الحالش حذف شده است.
🔸منبع: حاشیه جونگی بر شرح تصریف، برگ ۳۷؛
@alnokat
💠الکنایة ابلغ من التصریح
💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر استعاره و تمثیل مزیت دارد بر کلام خالی از اینها،به این معنا نیست که این اسالیب در ذات معنا زیادت ایجاد می کنند!بلکه مقصود زیادت در اثبات معنا است!
🔰مثلا برای اثبات بخشندگی زید هم میتوان گفت:
زید جواد
یا می توان گفت:
زید کثیر الرماد
💠هر عاقلی می داند اثبات یک وصف به همراه دلیل و شاهد بیشتر قابل اثبات است تا بیان صرف وصف و القاء ادعا!
💠در کنایه دلیل و شاهد اثبات وصف ذکر می شود:
مثلا وقتی گفته می شود:
زید کثیر الرماد
کثرت خاکستر شاهد بر کثرت مهمان داری زید است پس زید بخشنده است.
برخلاف زید جواد گفتن که صرف ادعا است.
یا زید طویل النجاد
ینی دسته شمشیر زید بلند است که شاهدی بر بلند قدی زید است تا اینکه گفته شود زید قد بلند است.
دلائل الاعجاز ص ۱۲۹.(همراه شرح)
@alnokat
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
💠الکنایة ابلغ من التصریح 💠اینکه گفته می شود کنایه ابلغ از تصریح است یا گفته ی شود کلام مشتمل بر است
✅عبدالقاهر جرجانی در کتاب دلایل الاعجاز نظریه نظم را مطرح میکند و با نگاهی متفاوت به بررسی علل مزیت کلام در قرآن میپردازد.
💠تقدم معنا بر لفظ و معنا گرایی جرجانی و ابداع نظریه نظم برخی محققین را وادار به مقایسه او با نظریات روز زبانشناسی و زبان شناسان غربی کرده است،زبان شناسان دکارتی خصوصاً چامسکی!
💠هرچند برخی از محققین متاسفانه منفعلانه نسبت به زبان شناسان غربی برخورد کرده اند در صورتی که نظریات عبدالقاهر جرجانی قوی تر و منسجم تر از نظریه زبان شناسان غربی است اگر نگوییم زبان شناسان غربی با رجوع به نظریات علمای زبانشناس اسلامی پیشرفته اند.
💠از نظر جرجانی مزیت کلام در نظم و چینش آنها است نه در ذات معانی...
💠که در رابطه با ان توضیحاتی خواهد آمد.
💠در مطلب بالا به صورت جزئی اثبات شده مزیت کلامِ دارای کنایه نسبت به کلامِ خالی از کنایه، در اثبات معنا با یک نظم و اسلوب خاص است نه اینکه مزیت در ذات معنا باشد.
@alnokat