eitaa logo
این عماریون
325 دنبال‌کننده
260.3هزار عکس
71.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
سردارشهید محمدعلی شاهمرادی 🌴🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌴 محمدعلی شاهمرادی در سال 1338 در ورنامخواست در لنجان در استان اصفهان به دنیا آمد. شهید شاهمرادی از کرانی و ساکن عشایر استان چهار محال بختیاری و اصفهان بود. ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل تولد به پایان رساند و دیپلم خود را در زرین‌شهر گرفت. تحصیلات متوسطه او همزمان با شروع انقلاب اسلامی بود. فتح‌المبین و بیت‌المقدس به‌عنوان فرمانده گردان در صحنه پیکار حضور یافت و پس از تشکیل تیپ قمر بنی‌هاشم(ع) مسئولیت طرح و عملیات این تیپ را بر عهده گرفت و با همین سمت در عملیات‌های والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8 شرکت کرد. وی سرانجام به لشگر قمر بنی‌هاشم(ع) منصوب شد و با همین مسئولیت در کربلای 5 در تاریخ به درجه رفیع نائل آمد. ‌زمانی‌وکجابود؟ زمانی که آمد در پاوه جنگ شده است محمدعلی با عده‌ای از جوانان و دکتر چمران عازم پاوه شدند، آن زمان هنوز اسمی از جنگ به میان نبود. آنها برای این شهر رفتند، یادم می‌آید که همان سال پیروزی انقلاب بود. وقتی از برگشت به سپاه زرین‌شهر رفت، مدتی آموزش دید و عضو سپاه شد، پس از آن جریان کردستان و سنندج پیش آمد که باز هم سریعا به کردستان رفت، آن زمان شهید متوسلانی فرمانده‌شان بودند. که در کردستان بودند با ضد انقلاب‌ها جنگیدند و وقتی اوضاع آنجا آرام شد برگشتند وقتی از کردستان برگشت اوضاع آرام شده بود به آمد و در دو فیلم سینمایی بازی کرد. «غروب خونین» و «جان برکف»، در غروب خونین هنرپیشه نقش اصلی بود که به مسائل قبل انقلاب و پرداخته بودند. جان برکف هم در مورد مسائل کردستان بود که شهید از آن آگاهی کامل داشت. در هم با نام «تیر غیب» ایفای نقش کرد که در زرین‌شهر اجرا می‌شد. علاوه بر اینکه مبارزی قوی و شجاع بود هنرمندی حرفه‌ای و متواضع نیز بود. او در این زمینه خیلی داشت و بدون اینکه دوره‌ای بگذراند به خوبی از عده اجرای نقش‌هایش برمی‌آمد. فرصتی برای ادامه فعالیت‌های هنری نداشت، چون جنگ ایران و عراق پیش آمد. اعلان جنگ شهید و یارانش به جنوب رفتند و جلودارهایی بودند که همراه شهید چمران راه عراقی‌ها را سد کرده بودند تا نیروهای سپاه و ارتش رسیدند و جنگ در آنجا ادامه پیدا کرد. در همه عملیات‌ها فعالانه شرکت می‌کرد و به خاطر که داشت او را فرمانده عملیاتی تیپ قمر بین هاشم و معاون فرمانده کردند. در تمام عملیات‌ها شرکت می‌کرد و در همه آنها هم زخمی می‌شد اما آدمی نبود که استراحت کند او اصلا جبهه را رها نکرد و در نهایت در عملیات کربلا 5 به شهادت رسید و آن موقع سمتش قائم مقام فرمانده لشگر قمر بنی هاشم بود. من محمدعلی بودم او در که مدیر بودم از شاگردان ما بود. اما ماجرای شهادتش از این قرار است که بعد از عملیات کربلا 5 هر چه منتظرش شدیم نیامد، البته داشت که گاهی بعد از عملیات نمی‌آمد اما این بار از هر کس می‌پرسیدیم و را می‌گرفتیم جواب ما را نمی‌دادند انگار می‌خواستند چیزی را پنهان کنند. تا اینکه خانمی بود که از مدرسه‌ای از شهرکرد آمده بود، همسایه ما بودند. او گفت که یک عده از را در شهرکرد تشییع کردند و یکی از آنها فامیلی‌اش شاهمرادی بود و قرار است او را به بفرستند. او که شهید همان است اما من متوجه شدم که این شهید محمدعلی است و اینگونه متوجه شهادت ایشان شدم. چیزی به خانواده نگفتم تا زمانی که را آوردند و گفتند که به مسجد جامع زرین‌شهر بیایید آن زمان بود که همه متوجه محمدعلی شدند. دارید. از آنها بگویید. ما تقدیم انقلاب کردیم. قبل از شهادت محمد علی منوچهر، (که در عملیات بیت المقدس شهید شد)، رضا که رتبه اول کنکور بود (در عملیات رمضان شهید شد)، دیگرم علیداد که دانش آموز هنرستان بود، هم در و به دست عراقی‌ها دستگیر و تیرباران شد چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. دارید. از آنها بگویید. ما تقدیم انقلاب کردیم. قبل از شهادت محمد علی منوچهر، (که در عملیات بیت المقدس شهید شد)، رضا که رتبه اول کنکور بود (در عملیات رمضان شهید شد)، دیگرم علیداد که دانش آموز هنرستان بود، هم در و به دست عراقی‌ها دستگیر و تیرباران شد
زمانی که  را به منزل‌مان آوردند در هنگام آخرین بدرقه با لمس بدنش هنوز آن و را با پوست دستم احساس می‌کردم.😭😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام سیف الله شیعه زاده هم درتاریخ ۱۳۶۴/۵/۱۰# درسن ۱۶# سالگی به دست منافقین به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : زادگاهش، روستای محمودآباد، استان مازندران. 🍃🌷🍃 قسمتی از وصیت نامه شهید: وقتی به طرف ها می روم همراه با شوق و اشتیاق است چون می دانم برای و می روم. من درس اسلام شناسی را وقتی که امام خمینی به ایران آمد از او یاد گرفتم و این را هم بگویم که من برای و به می روم و نه برای ، نه تنها من بلکه همه همینطور هستند.💔 🍃🌷🍃 علاوه بر علاقمندگی خود بر نظام و امام خمینی(ره) عنوان کرد: «به آن برادر و خواهری که در عمرم ندیدم، بیاورید بر سر مزارم تا کمی برایم زاری کنند.» و این امر پس از بر سر مزار تحقق یافت.💔 🍃🌷🍃
سيدجمال موسوى به آغشته رو به عقب برگرداند و بنا بر در پاى شد. 😭 🍃🌷🍃 سرانجام شهید سهراب اسماعیلی هم درتاریخ ۱۳۶۲/۹/۱# با سمت گردان ابن ابیطالب🌷در عراق بر اثر ترکش توپ به آرزویش که همانا در راه 🌷 بود رسید. 🍃🌷🍃 : درقارختلو روستای زادگاه ایشان،شهر زنجان. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠سردار شهید سهراب اسماعیلی 💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
خودم را هم به داده بودم که او هم بلند شد و دو نفر از تکفیری‌ها را زد. اما در همین حین دیدم شده و به شدت دارد. 🍃🌷🍃 از او خواستم به برگردد. رفت و در حین راه گویا کنارش شده بود که را پیدا کردیم. بعدها وقتی برادرم به شهرمان آمد و او را دیدم، در و به چشم می‌خورد.😭 🍃🌷🍃 یکی از می‌گفت قبل از ، با هم بودیم و فرزند کوچکش را در آغوش داشت. مشغول صحبت بودیم که با عجیبی گفت: یکی از آشناها به من گفت چقدر می‌گیری که می‌خواهی به بروی؟ من هم در جوابش گفتم اگر دنیا را بدهند، حاضر نیستم با یک موی باقر کنم.» 🍃🌷🍃 امثال مثل هر بودند اما این بود که هرگز چنین آنها را از در مسیر . 🍃🌷🍃
هر 2 مریم در به رسیدند. در بیت المقدس به رسید و را در گلزار به خاک سپردند. بعد از در به رسید و را در آباد به خاک سپردند. 🍃🌷🍃 در واقع بود که از بیرون آمد و بود که وارد شد. کنار پل گوسفندی را ذبح کرد در حالی که یک شده اش شده بود با ها خانه اش را کرد و منتظر شد. 🍃🌷🍃 مراد سال بعد از به . در اثر های اسارت در سال 86# به رسید و مریم هم 40 بعد از رفت. الان اگر به سر بی مریم بروید بالای نوشته است «مادر یک شهر»😭 🍃🌷🍃 مریم که وقتی با قطعه شده در مواجه شد، یک آورد و بدن را جمع کرد و به سپرد. 😔 🍃🌷🍃
سيدجمال موسوى به آغشته رو به عقب برگرداند و بنا بر در پاى شد. 😭 🍃🌷🍃 سرانجام شهید سهراب اسماعیلی هم درتاریخ ۱۳۶۲/۹/۱# با سمت گردان ابن ابیطالب🌷در عراق بر اثر ترکش توپ به آرزویش که همانا در راه 🌷 بود رسید. 🍃🌷🍃 : درقارختلو روستای زادگاه ایشان،شهر زنجان. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠سردار شهید سهراب اسماعیلی 💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
به روایت از دوستان : را با دو دیگر ، تحویل بنیاد داده و گذاشته بودند سردخانه . نگهبان سردخانه می گفت : یکی شان آمد به خوابم و گفت : " جنازه من رو فعلا تحویل خانواده ام ندید ! " 🍃🌷🍃 از خواب بیدار شدم . هرچه فکر کردم کدامیک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده دیگه . فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل بدیم که شب دوباره رو دیدم. 🍃🌷🍃 دوباره همون جلمه رو بهم گفت . این بار فورا اسمشو پرسیدم  ،گفت ناصر سلیمانی . از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها😭 🍃🌷🍃 روی سینه یکی شان نوشته بود " شهید امیر ناصر سلیمانی " . بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ ، خانواده اش در تدارک بودند ؛ خواسته بود نخورد !😭 🍃🌷🍃
ولی  ما را به   10 دادند و اصرارهای ما به جایی نرسید و با هم رفتیم علی اکبر (ع)🌷 🌷 را به نصر دادند و من را به دسته . 😔 🍃🌷🍃 در کربلای 1 با هم شرکت کردیم ، به دچار گرفتگی شد به طوری که تونست بر بزنه😔 چون به تنش می افتاد این وضع مدتی ادامه یافت تا این که این مشکل کمتر شد. 🍃🌷🍃 در کربلای 2 هم باز شرکت کردیم و بعد از برگشتیم تهران و باز هم مهر ماه .😊 🍃🌷🍃 همین روزها بود که یک بسیار سخت در اطراف منطقه اسلام آباد غرب برگزار کردیم و بعد از اومدیم تهران بعد از برگشتن من به متوجه شدم که گرفته برای عمار و دیگر را ندیدم. 🍃🌷🍃 تهران بودم که رفتم به راه آهن بلیط گرفتم برگردم که رفته بود بعد از گرفتن بلیط در خیابان چیتگری را دیدم بود. 🍃🌷🍃 اون گفت از خبر داری ؟ گفتم نه . دارم می رم ،گفت نرو،گفتم چرا؟ گفت شده و الان هم را آوردن تهران برو به خانواده اش خبر بده.😭😭 🍃🌷🍃
زمانی که  را به منزل‌مان آوردند در هنگام آخرین بدرقه با لمس بدنش هنوز آن و را با پوست دستم احساس می‌کردم.😭😭😭😭 🍃🌷🍃 سرانجام سیف الله شیعه زاده هم درتاریخ ۱۳۶۴/۵/۱۰# درسن ۱۶# سالگی به دست منافقین به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 #شهید : زادگاهش، روستای محمودآباد، استان مازندران. 🍃🌷🍃 قسمتی از وصیت نامه شهید: وقتی به طرف ها می روم همراه با شوق و اشتیاق است چون می دانم برای و می روم. من درس اسلام شناسی را وقتی که امام خمینی به ایران آمد از او یاد گرفتم و این را هم بگویم که من برای و به می روم و نه برای ، نه تنها من بلکه همه همینطور هستند.💔 🍃🌷🍃 علاوه بر علاقمندگی خود بر نظام و امام خمینی(ره) عنوان کرد: «به آن برادر و خواهری که در عمرم ندیدم، بیاورید بر سر مزارم تا کمی برایم زاری کنند.» و این امر پس از بر سر مزار تحقق یافت.💔 🍃🌷🍃
شهید جاویدالاثر دفاع مقدس، سرباز تقی اردانی 🍃🌷🍃 هشتم آذر 1339، در روستاي اميرآباد از توابع شهرستان تفت در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. پدر ایشان آقا محمدعلي، كشاورزي مي‌كرد و ایشان هم در کارهای کشاورزی به پدرش کمک می کرد و مادرش هم خانه دار بودند. 🍃🌷🍃 دوران کودکی روپشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد. بعداز گذروندن مقطع ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد و در رشته دیپلم گرفت. بعداز گرفتن دیپلم به خدمت مقدس سربازی رفت. با شروع تحمیلی به عنوان سرباز ژاندارمری به رفت. 🍃🌷🍃 سرانجام در روز آغاز تحمیلی در تاریخ و يكم شهريور 1359#، در پل نوخرمشهر به رسید. 🍃🌷🍃 ایشان شد و اثری از به دست نیامد و شد.💔 🍃🌷🍃 تقی اردانی نداشت.💔 ولی مزار ایشان در روستای زادگاهش قرار دارد. 🍃🌷🍃
در فتح المبین محمد حسن روزی طلب کوچکترِایشان به رسید و پس از 15 در شیراز تشییع و به خاک سپرده شد. 🍃🌷🍃 ایشان چند ماه بعد که به تازکی به رسمی پاسداران پیوسته بود با عبدالحمید حسینی که در شیراز به عنوان زمان (عج)♡ معروف است، ازدواج کرد. 🍃🌷🍃 حاصل این ازدواج فرزند به نام های ، و محسن است در اسفند 1362#، محسن  خانواده  در 15# سالگی در خیبر و در مجنون به رسید. 🍃🌷🍃 ایشان در پاسداران های متعددی مانند و تیپ امام سجاد(ع)🌷  و پذیرش فارس را عهده دار شد. 🍃🌷🍃 از چهره ها در استان فارس بود که در مقابل نفاق سید علی محمد دستغیب در دهه 60# ایستاد و به خاطر این مورد و و شتم این باند قرار گرفت. 🍃🌷🍃 در سال 1365# و با مستقل 35 حسن (ع)🌷 پرسنلی این تیپ را بر عهده گرفت و در کربلای 4 شرکت کرد. 🍃🌷🍃