eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃به نام خالق رازق🍃 دمی پلک بر هم می‌نهم و از دریچه ی حلما به او می‌نگرم. . 🍃تولدت بابایی! خیلی دوستت دارم ولی کاش نمی‌رفتی ، کاش من رو هم با خودت می‌بردی، کاش می‌اومدی فوت می‌کردی، کاش می‌اومدی باهام می‌کردی، کاش...😞 . 🍃نمی‌شود، دل من تاب احوال و اقوال این غنچه‌ی دار را ندارد. و چه اندازه همگون‌اند این . تا چه حد نهفته در مسکوتشان به هم شباهت دارند. . 🍃چقدر شان، شیوا سخن می‌گویند. اما جای آن است که ضمیرمان را بکاویم که تا کجا از جام این پر ارج و معنایشان آشامیده است؟ و تا چه حد دل و مسئلت‌هایش را در ذیل مدفون ساخته است؟ . 🍃آری! جای آن است که باشیم. رهرو باشیم و با رهگذاران ، همراه و همراز گردیم. . ◾️به مناسبت سالروز تولد . ✍نویسنده: . 📆 تاریخ تولد: ۱۸ فروردین ماه ۱۳۶۷ قزوین . 📆 تاریخ شهادت: ۲۱ دی ماه ۱۳۹۴ حلب سوریه جاوید الاثر . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۹ . 🥀مزار یاد بود: بهشت زهرا، مهر شهر، امام زاده طاهر .
🍃 به قول خودش، در تمام و بی کسی اش ، دست هایش فقط در خانه را زد وچشم هایش بهانه او را گرفت و بارید.😢 . 🍂 پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد...♡ ، شد نان آور خانواده ،آن هم چه نانی...! نانی که ، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم. . 🍂 علی در وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد محل آغاز کرد. . 🍃نام مادر، ننه علی " سکینه پاکزاد " است وبه راستی فرزند پاکی زاده .پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند.👊 . 🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که هم نتوانست طعم ، لعبت دنیا را به او بچشاند . . 🍂چهار ماه بعد از ازدواجش بود که به سوی حقیقی پر کشید❤️ . بر مزارش نوشتند: . زادروز: ۱۳۴۵/۸/۱۸ . شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴ . 🍃بعد از این تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥 . ✍نویسنده : . ❣به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۴۵ . 📅تاریخ شهادت: ۴ دی ۱۳۶۵ . 📅تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : گلزار شهدا کرمان .
🍃کم آورده‌ام برای نوشتن چون حس میکنم که قطره‌ام و باید توصیف دریا کنم. 🍃سال به سال و لحظه در لحظه دورتر می‌شویم از آنچه باید می‌بودیم از آنچه برای ما رسم کرده‌اید و ما در طول زندگی داریم خط خطی می‌کنیم و از رسم چیزی نمی‌دانیم. 🍃رسیده‌ایم به درس هفتم، درس و فرو بردن خشم درس و بندگی، درس و تاریکی، درس و غل و زنجیر، درس زندان‌بان و تازیانه و 15 سال سیاه‌چال😔 🍃امام گیر کرده‌ام میان باید‌هایی که نکرده‌ام میان رسم‌هایی که حل نکرده‌ام و فقط سر کلاس درس خواب بوده‌ام و ؛ عمر کلاس دارد تمام می‌شود و ترس مردود شدن دارم کمک کن تا بگذرم از این سیاه‌چال دنیا، از غل و زنجیر ، از زندان‌بانی چشم، از لرزیدن دست و دل😞 یاعزیزُ یا عزیزُ یا عزیز ✍🏻نویسنده: 🖤به مناسبت سالروز شهادت
✨به نام خدا 🍃ای آخرین ،آقا جان دیگر بی شما نمیتوان شاد زیست که غم نبودنتان همچون گلو گیر است، راه نفس را می بندد. اگر میبینید دیده ام تر نیست بدانید دیگر نایی از بهر گریستن ندارم. وگرنه شهر را از هایم دریاچه می کردم. 🍃داغم از آن است که در بین مایید ما نمیبینیمتان، گویا غبار گناهانمان بر چشمانمان نشسته و نابینایمان کرده این روز ها کمتر یاد شماییم مگر در تقویم های خاک خورده نامتان را ببینیم، یا آن هنگام که از زمین و زمان سیر شدیم بیادتان بیاوریم. 🍃سختی بسیار آزارمان میدهد و از آن سخت تر پر کردن تنهایی با آدم های نادرست است. در و پیشرفتیم اما شمارا گم کردیم آنقدر گول ظاهر دنیا را خورده ایم که کمتر باور میکنیم چه بر سر روزگارمان می آید. 🍃چه بر سر مظلومان می آید بدون شما در سقوط به سر میبریم و ادعای داریم. اشتباه دل بسته ایم به زمانی که دارد از دستمان میرود نه صاحب زمانی که قرار است بیاید کاش آقا جان بیایی و از بگوییم نه . 🍃از پایان های بی شما از شادمانی غروب جمعه درکنار شما نه از دلتنگی و غم انتظارش... " اللهم عجل الولیک الفرج " ✍نویسنده: 💔 📅تاریخ انتشار : ۲۰ فروردین ۱۴۰۰
🍃سلام بر تو ای خورشیدی که در پشت ابر گناهان امت پنهان شده ای و در غربت و نظاره گر تمام لحظات زندگی ما هستی. 🍃سلام بر تو ای عزیز دل تویی که مادرت در آن لحظه های سرتاسر غم و درد در میان شعله های آتش با دلی مالامال از غم و درد تو را صدا زد و گفت: «ای من! کی خواهی آمد تا انتقام مرا از ظالمان و غاصبان رو سیاه روزگار بگیری؟» 🍃سلام بر تو ای شمشیر در غلاف؛ ای کسی که علی آرزومند دیدار توست و می کند برای لحظه ای که تو بیایی و با حیدری انتقام پدرت را از دشمنانش بگیری؛ همان دشمنانی که حق او را غصب کردند؛ بر صورت همسرش سیلی زدند و بازو و پهلوی تنها یاورش را شکستند و او غریبانه در گوشه تنهایی و سالها به سر برد در حالی که به فرموده خودش خار در چشمش و استخوان در گلویش بود. 🍃 در کنارم هستی و بر کارهایم نظارت داری. در مشکلات زندگی دست های شما یاری کننده من است گرچه تو آسمانی هستی و پاک و من زمینی و غرق اما برای من چه تکیه گاهی محکم تر از شما، به خاطر همین تو را بهترین مونس و پناه گاهم می دانم و در غروب ها غصه هایم را برایت می گویم و از تو می خواهم که برایم دعا کنی تا عاقبت به خیر گردم و روزی که تحقق پیدا نمود رو سفید باشم. ✍نویسنده : 📅تاریخ انتشار : ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍃 به قول خودش، در تمام و بی کسی اش ، دست هایش فقط در خانه را زد وچشم هایش بهانه او را گرفت و بارید.😢 🍂 پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد. ، شد نان آور خانواده ،آن هم چه نانی...! نانی که، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم. 🍂 علی در وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد محل آغاز کرد. 🍃نام مادر، ننه علی " سکینه پاکزاد " است وبه راستی فرزند پاکی زاده .پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند.👊 🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که هم نتوانست طعم، لعبت دنیا را به او بچشاند. چهار ماه بعد از ازدواجش بود که به سوی حقیقی پر کشید❤️ بر مزارش نوشتند: زادروز: ۱۳۴۵/۸/۱۸ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴ 🍃بعد از این تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥 ✍نویسنده : ❣به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت: ۴ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار: ۱٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدا کرمان