◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۹ #فرزندآوری #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین #معرفی_پزشک من در خانواده ای بزرگ شدم که گر
#تجربه_من ۳۰۰
#فرزندآوری
#فواید_و_برکات_فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
من همسن انقلاب هستم😊 سال ۵۷ بدنیا اومدم و وقتی اول دبیرستان بودم ازدواج کردم. اوایل در دو اتاقی که طبقه بالای پدرشوهرم بود زندگی میکردیم. خانواده همسرم پرجمعیت بودن و بعد چند ماه که باردار شدم، متوجه شدم مادرشوهرم هم باردار هستن...
هشت ماهه بودم که بر اثر پاره شدن کیسه آب بستری شدم و متاسفانه پسرم بعد از تولد زنده نموند😭😭 همون شب مادرشوهرم هم به خاطر ناراحتی از این اتفاق حالش بد شد و زایمان کرد. من هنوز از اتفاقاتی که افتاده بود اطلاع نداشتم گویا مادرم از مادر همسرم خواهش میکنن که فرزندشون رو به ما بدن و بگن فرزند اونا از بین رفته ولی ایشون قبول نمیکنن.
وقتی از فوت پسرم مطلع شدم دنیا روی سرم خراب شد و حالم بد بود. تصور کنین با مادرشوهرم مرخص شدیم، اون هشتمین فرزندش رو در آغوش داشت و من...😭😭😭
روزهای سختی رو سپری میکردم. اسم فرزند منو روی پسرشون گذاشتن(محمد) و صدای گریه های نوزاد از طبقه پایین داغ دلم رو تازه میکرد.
از طرفی همسرم هم به سمت مواد رفت و دچار اعتیاد شد. بعد از چندین ماه دوباره باردار شدم و سال ۷۷ دخترم فاطمه بدنیا اومد. ما بخاطر کار همسرم از شهرستانمون به تهران مهاجرت کردیم، هرچند با سختی و مستاجری و...
چهار سال بعد خداوند دختر زیبای دیگری به من عنایت کرد ولی متاسفانه همسرم به شدت پسر دوست بود و از این بابت کمی اذیت میشدم. به خاطر اعتیاد و وضع مالی نه چندان مطلوب همسرم، تصمیم گرفتم دیگه بچه دار نشم.
سال ۸۸ بود و کم کم زندگی داشت روی خوشش رو بهمون نشون میداد یه خونه ۵۰ متری در یکی از محله های نسبتا خوب تهران خریدیم. همسرم هم اعتیادش رو کاملا کنار گذاشت😍
در چکاپ مامایی متوجه شدم متاسفانه دستگاه IUD از محلش خارج و وارد جریان خونم شده سریعا بستری شدم و با جراحی از بدنم خارج شد. دوسه ماه بعد از اون اتفاقی متوجه شدم بازم باردارم. خوشحال بودم و از طرفی شدیدا استرس داشتم چون همسرم تهدید کرد اگه بچه دختر باشه باید سقطش کنم. روزهای پر التهابی داشتم. شبهای قدر کلی دعا و راز و نیاز کردم😢بالاخره سونو نشون داد که بچه پسر هست و همسرم کم کم آروم شد.
شب عید سال ۹۰ محمدطاها با عمل سزارین بدنیا اومد چون تازه جراحی کرده بودم گفتن طبیعی خطرناکه!! بعد از زایمان دچار بیماری عجیبی شدم سرگیجه و بیحالی به سراغم میومد. گفته شد بدلیل به هم خوردن مایع میانی گوشم هنگام دردهای شدید پس از سزارین این اتفاق افتاده! نمک برام سم تجویز شد و من سالها محکوم به خوردن غذاهای بی نمک شدم.
پسرم پنج ساله شد و دختر بزرگترم ازدواج کرد. با کمک همسرم به سختی در حال تدارک جهیزیه بودیم که در کمال تعجب متوجه شدم برای بار پنجم باردار شدم. همسرم باز پیشنهاد سقط داد ولی من و دخترهام به سختی قانعش کردیم که این کار گناه هست. و اینطوری یه فرشته ی کوچولوی دیگه به زندگیمون اضافه شد.
شبی که برای زایمان بستری شدم قرار بود ساعت ۸ صبح برم اتاق عمل. ولی من اونقدر برای تهیه جهیزیه دخترم فعالیت کرده بودم که درست بعد از خوندن نماز صبح احساس کردم بچه داره بدنیا میاد و سریعا به بلوک زایمان طبیعی برده شدم و دخترم به راحتی بدنیا اومد (سال۹۶ در سن ۳۹ سالگی من)😊 و در مراسم عروسی خواهرش دو ماهه بود😅 راستی از برکات تولد این دختر اینکه بیماری من به کلی از بین رفت🤩
خدا رو شکر در کل از زندگیم ناراضی نیستم. الان فرزند چهارمم نور چشمی کل خانواده است. دامادم خیلی دوستش داره و حتی گاهی اونو چندین روز به منزل خودشون میبرن حتی اربعین پارسال اونو نگهداشتن تا من بتونم برم کربلا😍 و به آروزی چندین ساله ام رسیدم.
خدا رو بابت دسته گلایی که بهم داده شکر میکنم. و اینم بگم سختی های زندگی ماندگار نیست فقط با صبر و شُکر باید با اونها کنار اومد.
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یه جوون بیچاره که قصد ازدواج داشت. ببین چه بلایی سرش اومد!!😐
🆔 @asanezdevag
📖 #معرفی_کتاب
دنیای یک مادر و دختر می تواند به اندازه دو سیاره متفاوت باشد. شاید به خاطر تفاوت نسل ها، شاید کم تجربگی دختر و باتجربه بودن مادر و شاید هم به خاطر شرایط تربیتی متفاوت.
مادر و دختری که حالا دیده ها و شنیده ها و تجربه هایشان را وسط این سفره کاغذی گذاشته اند هم ممکن است به هر دلیلی شبیه به یک دیگر نباشند، اما هرکدام با عینک خودشان موضوعی واحد را روایت کرده اند تا شاید راه گشایی شود برای گفتگوی مادران و دختران و کم تر شدن روز به روز فاصله های میان دو نسل. سرکار علیه چند روایت مادر _ دختری درباره هویت اجتماعی زن است.
این کتاب مجموعه روایتی جذاب و صمیمی به قلم مادر و دختری از دو نسل متفاوت برای درک برخی چالش های هویت زنان در دنیای امروز است که مطالعه آن به همه مردان و زنان خانواده دوست توصیه می شود.
✅نویسنده : زهره عیسی خانی | ریحانه کشتکاران
🆔 @asanezdevag
❆ شما خورشید خدا هستید ❆
ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ، ﻧﺸﺎﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﻋﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮔﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺠﺎﺏ ﻣﯿﺮﯾﺰﻧﺪ، ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﯿﺪ.
ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺛﻮﺍﺏ ﺍﻻﻋﻤﺎﻝ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ : ﻋﺮﻗﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ ﺳﻪ ﺟﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ:
ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﻗﺒﺮ
ﺩﺭ ﺑﺮﺯﺥ
ﺩﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﯽ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﻧﺸﺎﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﯼ ﺳﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺁﺗﺶ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
✧ #آیت_الله_بهاءالدینی (ره) ✧
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۰۰ #فرزندآوری #فواید_و_برکات_فرزندآوری #بارداری_بعداز_35_سالگی #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزا
#تجربه_من ۳۰۱
#فرزندآوری
#بارداری_بریچ
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#معرفی_پزشک
معصومه خانوم فرزند چهارمم هستن
دوتا فرزند اولم طبیعی به دنیا اومدن و خداروشکر هیچ مشکلی نداشتم البته درد زایمان طبیعی رو مثل همه مادران عزیز داشتم. فرزند سومم بریچ بود (با پا بود) بخاطر همین به اجبار سزارین شدم😭بعد از زایمانم به شدت درد داشتم خییییلی، با اینکه بخیه ها مشکل خاصی نداشتن اما مدتها بعد از زایمانم درد داشتم.
تجربه زایمان طبیعی و سزارین مصمم کرد که فرزند چهارمم رو حتما طبیعی به دنیا بیارم. بعد از بارداری رفتم پیش دکتر سیده سکینه لطیفی متخصص زنان که بسیار مذهبی و متعهد بودن و تو قم کسانی رو که سزارین شده بودن رو با زایمان طبیعی فرزند بعدی شون به دنیا می آوردن.
چندین ماه تحت نظر ایشون بودم
تا اینکه هفته ۳۲ سونوگرافی دادم و باز هم فرزندم بریچ (با پا) بود. تو این مدت خیلی تلاش کردم تا سفالیک بشه. از طب فشاری گرفته تا هر ورزش و راهکاری که فکرش بکنید. ولی نچرخید که نچرخید...
روزهای آخر دوباره رفتم پیش دکتر لطیفی یه سونو دیگه برای بررسی وضعیت جفت و جنین و وضعیت خونرسانی نوشتن، این سونوگرافی انجام دادم و دوباره رفتم پیش دکتر
گفتن همه چی خوب هست. گفتم دکتر چه کنم نمیخوام سزارین بشم.
دکتر که تو این مدت اصرار من بر زایمان طبیعی رو دیده بودن، گفتن خب شنبه بیا بیمارستان برات میچرخونم.
باورم نمیشد خیلی خوشحال شدم
شنبه فرا رسید و من رفتم بیمارستان بستری شدم. دکتر لطیفی به همراه یکی از همکارانشون به نام دکتر میرج زحمت چرخوندن بچه رو کشیدن. لحظه به لحظه قلب بچه چک میشد و با دستگاه سونو گرافی وضعیت بچه مشخص میشد.
دکترا بالاسرم چهار قل میخوندن و آروم آروم کارشون انجام میدادن. منم برای حضرت زهرا و حضرت نرجس و حضرت معصومه صلوات میفرستادم و توسل میکردم.
کل کارشون حدود یک ربع طول کشید وقتی کارشون تموم شد و بچه چرخید همه دکترا و پرستارها کف میزدن.
البته مدد ائمه بود که این کار با موفقیت انجام شد بعدش هم به لطف خدا بچه با زایمان طبیعی به دنیا اومد. دکتر لطیفی میگفتن اشتیاق شما به زایمان طبیعی باعث شد این کار انجام بدیم
مادرهای عزیز نگذارید به راحتی سزارین بشید بدونید سزارین برای اضطرار هست
یه مثال هم بزنم اگر پارچه ای رو ببرن و دوباره بدوزن هیچ وقت پارچه اول نمیشه
راستی یه چیزی رو یادم رفت بگم عمل چرخوندن بچه از روی شکم تو بیمارستان، اولین بار بود که تو ایران انجام شد. ان شاالله که پزشک های دیگه هم شروع کنن و این کار تو بیمارستان ها انجام بدن و مادران هم استقبال کنن.
همین جا هم از دکتر لطیفی تشکر میکنم البته زبان من قطعا قاصر هست از تشکر
اجرشون با ائمه 🌺🌺
👈 این تجربه مادر بزرگواری که ، به همت پزشکان در بیمارستان فرقانی قم، موقعیت جنین از حالت بریچ (پا) به حالت سفالیک (سر) تغییر داده شد و با زایمان طبیعی به دنیا آمد.
🆔 @asanezdevag
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🍃🌺🍃
🌺
#شهاب_مرادی :
💠احساسات، اندیشه ها و خواسته های اعضای خانواده را بشناسید💠
♻️ #زندگی خانوادگی شبيه کوه يخ شناور در اقیانوس است. بيشتر مردم فقط جزء کوچکی از آن را می بينند و فکر ميکنند همه کوه يخ همين است. و برخی که می دانند کوه بخش دیگری نیز زیر آب دارد ولی آن را خوب نمی شناسند بنابراین وضعشان با دیگران فرقی نمی کند و کشتی آنها ...غرق می شود.
🌟همانطور که سرنوشت کشتی به آگاهی از باقيمانده کوه يخ در زير آب بستگی دارد، سرنوشت #خانواده نيز به آگاهی از #احساسات، احتياجات و انديشه های اعضای خانواده وابسته است.
اين که در خانواده هرکس فکرکند درست عمل می کند برای به سلامت رسيدن کشتی به مقصد کافی نيست.
🌀شما به عنوان #پدر و #مادر خانواده (ناخدای کشتی) آيا به خوبی می دانيد دختر نوجوانتان چه اهدافی در زندگی دارد؟ و ...
و يا #پسر جوانتان چه آرزوهايي دارد؟ و ...
در بسياري از خانواده ها اين سؤالات يا بی جواب می ماند و يا جواب دقيقی به آنها داده نمی شود چرا که اعضاي آن واقعا يکديگر را نمی شناسند!
💯برای شناسايی دقيق اين کوه يخ چه بايد کرد؟
« #گفتگو» اولين، بهترين و کارآمد ترين راه شناخت است.
انتظار نداشته باشيد که همه، خواسته ها واحساسات شما را از چهره تان بخوانند همانطور که شما هميشه نمی توانيد افکار ديگران را با ديدنشان حدس بزنيد. گفتگو کردن درخانواده هنر است و گوش دادن هنری بالاتر.
ممکن است بگوييد ما سر سفره شام با هم حرف می زنيم اما اين کافی نيست. گفتگوی خانوادگی باهدف ياد شده بايد دقيق و جهت دار باشد.
"جلسات خانوادگی" منظم باهدف گفتن و شنيدن شما را با حقايقی آشنا می کند که شايد تا به حال درباره آنها فکر نمی کرديد.
کافيست شما متوجه شويد که #دختر تان به جای گرفتن هدايای گرانقيمت دوست دارد از شما بشنود : دخترم من به تو افتخار ميکنم. لذت اين دانستن و اثر آن آن قدر زياد است که لحظه های شادی را برايتان بوجود مي آورد. خودتان را از اين لذت محروم نکنيد.
🔅شروع کنید و دیگران را هم تشویق کنید.
#نکات_آموزنده
✨💫✨💫✨💫✨💫✨
🆔 @asanezdevag
🌼آن 6 هزار سال عبادت، کار آن دو دقیقه سجده را نکرد!
✍آیت الله حائری شیرازی: چرا می گوییم «جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ» (جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است)؟ چرا نمیگوییم جهاد مرد هم خوب زن داری کردنش است؟! ابلیس 6000 سال عبادت کرد. وقتی به او گفتند سجده بر آدم بکن، نکرد. اگر سجده بر آدم کرده بود، این 6000 سالش هم مقبول واقع میشد. پس دو نوع عبادت داریم: «عبادت 6000 ساله» و «عبادت سجده بر آدم».
شما مردها میدانید اطاعتی که خانمها از شما میکنند، از نوع چه عبادتی است؟ و وظایفی که شما نسبت به همسرتان انجام میدهید، از نوع چه عبادتی است؟ شما میگویید ما طبق آیهٔ (الرجال قوامون علی النساء)، قوّام هستیم و او تحت قیمومیت ما است. اما میدانید اطاعت زن از چه سنخ عبادتی است و کارهای شما از چه نوع عبادتی است؟
انجام وظایف مرد نسبت به همسرش، از نوع عبادت 6000 ساله است! چرا؟ چون همراه با آقایی است، همراه با عزت است. اما اطاعت زن از شوهر، از نوع «سجده بر آدم» است، چون همراهش پا گذاشتن روی عزت است. این اطاعت، بسیار تلخ است! تلخیاش مثل تیر باران شدن در جهاد است. مثل شمشیر خوردن در جهاد است. همان ثوابهایی که مرد در حین تیر خوردن و قطعه قطعه شدن، در جهاد میبرد، خداوند برای زن در خانه گذاشته است! نمیشود بدون سختی، این ثواب را به زن بدهند. به همین دلیل، اطاعت زن، جهاد است اما حکمرانی شما در خانه، جهاد نیست! اگر زن، قوّامیت مرد را پذیرفت، مانند ملائکه میشود که سجده بر آدم را پذیرفتند.
زنها خیال میکنند خدا رعایتشان نکرده است. اشتباه میکنند! خدا سجده بر آدمش را داد به زن ها! عبادت معمولیِ شش هزار ساله را داد به مردها. از این جهت، مردها یک عبادت از نوع «سجده بر آدم» را بدهکارند. با نماز و روزه و حج و اینها کارشان نمیشود. باید به میدان جنگ بروند تا معلوم بشود منافق هستند یا مؤمن؟ شما مردها باید بروید جهاد! بروید جهاد و آنجا مخالفت با نفس بکنید تا از نوع سجده بر آدم بشود. سجده بر آدمِ زنها این است که حرف مرد را گوش کنند اما «سجده بر آدم» برای شما مردها این است که تحت فرمان رهبر بروید جلوی گلوله. یعنی تحت مدیریت رهبرتان فحش بخورید، هتک بشوید، اهانت بشوید، ذلت ببینید؛ این ذلت سجده بر آدم است.
آن وقت ببین! شش هزار سال عبادت، کار دو دقیقه سجده را نکرد! این را دادهاند به زنها و آن را دادهاند به شما! واقعاً خدای تعالی بین مرد و زن، عادلانه برخورد کرده است.
چه جور شده است که خدا چنین کاری با زنها کرده است؟ چون اطمینان داشته که مؤمنههای آنها میپذیرند. خداوند میدانسته است که اینها جهت عاطفی دارند. اینها وقتی حساب میکنند که خدا گفته است، اطاعت میکنند.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🆔 @asanezdevag
#تربیت_فرزند
📌 نحوه برخورد با کودک غرغرو
🔸معمولا ما موقع برخورد با بچه غرغرو واکنش شدید نشون میدیم، مثلاً میگیم: «بسه دیگه، غر نزن!» یا اینکه بدون هیچ حرفی فقط در یخچال رو محکم میبندیم یا با عصبانیت همون لیوانی رو که بچهمون از رنگ اون خوشش نمیاد جلوش میذاریم؛ اونم نه آروم، بلکه تقریبا لیوان رو روی میز میکوبیم که نشون بدیم چقدر از غرزدن بچه عصبانی هستیم😔
🔸 یادتون باشه غرزدن بچهها دلایل علمی داره و اون میخواد با غرزدن کاری رو پیش ببره. فقط در این صورته که دیگه دلخور نمیشید و سعی میکنید با دلسوزی واکنش نشون بدید.
1️⃣ بچه غرغرو به چیزی نیاز داره
🔸یکی از اصلیترین دلایل غرزدن بچهها درموندگی اوناست. وقتی اونا به چیزی نیاز دارند یا کمک میخوان، غرغر میکنن. گاهی حتی این غرزدن به گریه تبدیل میشه تا به شما بفهمونن که «دیگه نمیتونم مثل یه آدمبزرگ رفتار کنم. لطفا مثل یه بچه ازم مراقبت کن».
وقتی بچهها استرس دارن،گرسنه یا تشنهان،خسته شدن یا در موقعیتی قرار گرفتن که تغییری در روال روزمره زندگیشون ایجاد شده و صدای شیرین اونا تبدیل میشه به صدای بلند و لجبازی 😖
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۰۱ #فرزندآوری #بارداری_بریچ #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین #معرفی_پزشک معصومه خانوم فرزن
#تجربه_من ۳۰۲
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#فواید_و_برکات_فرزندآوری
ما ازدواج آسانی داشتیم توی گرفتن مراسم و خرید جهیزیه نه به همسرم و نه به مامانم سخت نگرفتم.
سه سال اول زندگی مشترکمون بچه دار نشدیم که وضعیت مالیمون بهتر شه ولی هر سال ضعیف تر از سال قبل شدیم با کلی بدهی...
کم کم از هم فاصله عاطفی گرفتیم بیشتر از زن و شوهر شبیه هم خونه و هم اتاقی بودیم. همسرم صبح تا شب سرکار بودن و من تنها توی خونه، خیلی بداخلاق شدم ، کلی اخلاقای زشت پیدا کردم😥
رابطمون رو به نابودی رفت ولی من هنوز خواب بودم، خداروشکر تفکر همسرم عوض شد و متوجه شدن که اگه بچه دار بشیم، زندگیمون دوباره گرم میشه اما حالا ما میخوایم خدا نمیخواد 😔
خلاصه بعد از کلی این در اون در زدن خدا مارو هم مورد رحمتش قرار داد و جوابمونو داد و یه فرشته😍 برامون فرستاد. ولی با چه ویاری😷😷😷 خیلی خیلی بد(الان که منتظر ی تو راهی دیگه ام به اون موقع هام میخندم میگم کاش خدا دوباره باهمون ویار وحشتناک بازم بهمون بچه بده . (انتظار خیلی جالب نیس اصلا جالب نیست. دعا کنید برامون😇)
طی پروسه ۱۷ ۱۸ ساعته بلاخره علی آقامون قدم رنجه فرمودنو تشریف فرما شدن🎉🎉🎉
زندگیمون کنار همه مشکلاتی که هر خانواده ای داره کنار همه غم ها و شکست ها، خیلی بهتر شده بود قبل از این که خانوادمون سه نفری بشه گاهی پول تهیه خوراک هم نداشتیم. علی جانم که اومد یکم شرایط بهتر شد. همسرم توی کارشون معروف تر شدن و ...
برای بارداری دومم حواسم بود که اشتباه چند سال پیشو نکنم و عقب نندازمش خداروشکر این بار خدا خیلی زود راضی شد فرشتشو به ما بسپاره، ویارم کما فی سابق ولی این بار با تجربه تر بودم و کمتر اذیت شدم
و اما وقت زایمان هرچقد تو زایمان علی سخت و طولانی بود، زهرا جانم زود و راحت تشریف فرما شدن. انقد خووووب بود که بدنیا اومد، باورم نمیشد تموم شده😂😇😍 برا همه خانوما از این مدل زایمانا آرزو میکنم.
توی دوران بارداری زهرا جانم من لباسشویی نداشتمو، لباسای علی اقا و ...با دست میشتم توی سرما و گرما
ولی به لطف وجود مبارک زهرا خانوم هم ماشین لباس شویی خریدیم😍 هم ماشین سواری😍
وضعیت درامد همسرم زمین تا آسمون فرق کرد ولی همچنان مستاجر بودیم تا این که زهرا جان دو سالش شد و خدا بهمون یه عزیز کرده ی دیگه داد (ی استادی میگفت خانومای باردار توی بارداری برای هر حمل و مشقتهاش از خدا یه چیزی بخوان ان شاءالله خدا نگهدارش باشه ) خونه دار شدن برای ما با توجه به قیمت خونه و زمین و درآمد همسرم محال بود محااااااااال
این بار بخدا گفتم تو این بارداری بهمون خونه بده هرچند کوچیک ولی مال خودمون که استرس صاحبخونه و جابجایی رو دیگه نکشیم ، یه مدت بعد از این که علیرضامو از دست دادم (ماه آخر بارداری بخاطر اشتباه پزشک، تازه بعد دوتا زایمان طبیعی سزارینم کردن☹) در حالی که خیلی وضعیت روحیم بهم ریخته بود خدا بهمون خونه داد، با چه قیمتی و با چه شرایطی همه چی دست به دست هم داد که ما هم صاحب خونه شدیم 💫 کار خوبه خدا درست کنه💫
خدا که بخواد به اشارتی همه چی رو به راهه(ان شاءالله ک همتون صاحب خونه بشید)
و اما 👈👇
اگه دقت کنیم میبینیم تو زندگی های همون دقیقا سرِ بزنگا خدا یه نشونه یه تلنگر یه چراغ راه بهمون میده و ازش ممنونم که هیچ وقت تنهام نذاشت، حتی تو خطاکار ترین حالتم، توی سخت ترین لحظاتم.
شناخت وظیفه و امر امام خامنه ای عزیزم و خوندن تجربه ی خانوما باعث شد من اول خودمو و بعد همسرمو قانع کنم و قرار بذاریم تا جسممون باهامون همکاری کنه نسلی شیعی ولایت مدار و محب اهل بیت اضافه و تربیت کنیم ان شاءالله
خیلی وقتا به همسرم میگم به برکت وجود این بچه هاس که منو شما داریم از نعمتهای خدا استفاده میکنیم.
و باز هم التماس دعا دارم برا ههههههمه کسایی که بچه میخوان
🆔 @asanezdevag
❌ زن خوب پیدا میشه اما⁉️
💢یه بنده خدایی میگفت کسی را پیدا نمی کنم برای ازدواج !
_گفتم: چی شد که به این نتیجه رسیدی؟
+گفت: تا الان با چند تا دختر آشنا شدم اما بعد از یه مدتی فهمیدم هیچ کدومشون به درد ازدواج نمی خورند؟
_گفتم: چی شد که فهمیدی به درد ازدواج نمی خوردند؟
+گفت: یا به فکر خوشگذرونی بودند یا دلشون به جز من با یکی دو تا دیگه هم بود یا...!
_گفتم: برای همین می گی دختر خوب پیدا نمی شه؟
+گفت: بله!
_گفتم: اشتباهت همینه دیگه!
+گفت: اشتباهم چیه؟
💢 گفتم: خانمی که خوب است و یا با معیارهای حضرت زهرا نزدیک است که پیدا نیست.
بلکه باید بگردی و پیداش کنی! نه با رابطه ی حرام اون هم تو فضای مجازی و یا فضاهای دیگر
💢گفتم خودت پاک باش تا خدا پاکی را سر راهت قرار دهد با همسر و فرزندان پاک
+گفت: منظورتون چیه؟
_گفتم: ببین یه سنگ معمولی توی هر جایی پیداست ولی طلا و الماس رو باید بری بگردی پیداش کنی.
+گفت: می شه بیشتر توضیح بدید
؟
💢_گفتم: یه دختر خوب و یا یه خانم خوب متکی به داشته های باطنیشه نه داشته های ظاهریش،برای همین خیلی کم به چشم میاد و اصلأ با نامحرم ارتباط نمیگیرد و فقط خدا را مد نظرش میگیرد
+گفت: یعنی چی؟
_💯گفتم: یعنی اینکه یه خانم خوب اونقدر به درجه ای از کمال و فهم و شعور رسیده که برای به دست آوردن دل هیچ پسری یا مردی، دست به جلوه گری و تظاهر نمی زنه و ارتباط حرام و بیش از حد با نامحرم ایجاد نمی کنه که فتنه و آسیب و حق الناس بر گردنش بماند
💢پس تو باید خیلی بیشتر دقت کنی که یه خانمی که با معیارهای ائمه و حضرت زهرا سنخیت داشته باشد را پیدا کنی
که خوشبخت و عاقبت بخیر ، دنیا و آخرتت بشی.👌
🆔 @asanezdevag
خواستگاری،فرایند مهمی برای شکل گیری ازدواجه...😮
پس دقت به این نکات،اهمیت زیادی دارن😀
دختر پسر ها! حواستون به سوال و جوابای تو جلسه خواستگاری باشه!😉
🆔 @asanezdevag
❤️ #عاشق_بمانیم ۵۱
تا جـــایی که ممکنه برای اهل خونه تون؛
دست و دلبازی کنید.🍇
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۰۲ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #فواید_و_برکات_فرزندآوری ما ازدواج آسانی د
#تجربه_من ۳۰۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
من تک دختر بودم و سه تا داداش داشتم که آخری ۱۲ سال از من کوچکتر بود. ما دور از فامیل تو تهران زندگی میکردیم و اقواممون مشهد بودن.
تنها دختر خونه و یار مادر و مادر برادرم بودم به طوری که همه می گفتن تو مامان داداش حسینتی.
همیشه به خاطر نداشتن خواهر احساس تنهایی میکردم و تو مدرسه هم با هیچ کی اونقدرا صمیمی نمیشدم.
سر خودمو به کاری بند میکردم تا زیاد از تنهایی اذیت نشم. گاهی اوقات با پدرم بسکتبال بازی میکردم، خیلی خوش می گذشت ولی کم بود.
۱۴ یا ۱۵ ساله که بودم با پدرم کلاسهای تکنولوژی فکر رو میرفتم که کلی باعث ارتباط بهترم با خالقم و با اطرافم شده بود.
هر موقع مسجدالحرام رو تلویزیون نشون میداد از خدا میخواستم که اول ازدواجم برم مکه، نمیدونم چطوری ولی خواسته بودم.
خلاصه تو همین دوران وانفسای نوجوانی به جوانی بودم که مادر شوهرم زنگ زدن با مادرم راجع به پسرشون و من صحبت کردن. جالبه بدونین که تقریبا ۷ یا ۸ سال پیشش موقعی همسرم سرباز بودن، پدرم ایشون و خونوادشون رو میشناختن و به مامانم گفته بودن انشاءالله یه روزی این آقا پسر بیاد خواستگاری دخترمون☺️
خانواده همسرم خیلی مذهبی بودن و خصوصا همه اخلاق و رفتار و منش همسرم رو تایید میکردن. اینطور شد که پدرم اجازه خواستگاری دادن و خانواده همسرم از مشهد اومدن تهران خواستگاری من.
پدرم میخواست مهریه مون ۱۱۴ سکه باشه ولی با کلی خواهش و التماس من و لطف ائمه، پدرم به ۱۴ سکه راضی شدن. چون شنیده بودم از پیامبر روایت داریم عروسی که مهریه اش کمه برای همسرش بابرکته، اینطوری میخواستم ولی واقعا نمیدونستم برکت یعنی چی🤔.
ما یک سال نامزد بودیم، بعد به طور غیر منتظره ای همسرم استخدام شدن و بالاخره پدرم اجازه عقد رو دادن. و بعد هم با کلی اصرار و التماس و خواهش از پدرم ایشون راضی شدن که ما بعد از کمتر از ۱۰ ماه بریم سر خونه زندگی خودمون.
همسرم پشتکار فراوانی داشتن و در عین حال بسیار دوستدار ائمه خصوصا خانوم فاطمه زهرا (س) بودن. همون اول عقد با همسرم دو تا قرار گذاشته بودیم اولیش اینکه هر شب دو رکعت نماز شب بخونیم و دومیش هم اینکه هر شب سوره نبا رو تلاوت کنیم تا انشاءالله بعد یک سال بریم مکه.
قرارمون رو پیگیری میکردیم و طبق وعده روایی که داده شده بود در کمتر از یک سال عازم حج عمره شدیم و بعد هم رفتیم خونه خودمون. خیلی خیلی دوران زیبایی بود در عین سختی. همیشه تو عقد که بودیم به خاطر دوری راه با تلفن ارتباط داشتیم و به هم توصیه صبر میکردیم. میگفتیم میوه صبر شیرینه، واقعا هم شیرین بود.
سال اول ازدواج من پیش دانشگاهی رو در دبیرستان بزرگسالان خوندم و تونستم مادر شوهرم رو هم تشویق کنم بیان مدرسه و دیپلم بگیرن. با هم می رفتیم مدرسه خیلی جالب بود همه فکر میکردن مادر شوهرم مامانمه، بس که با هم صمیمی بودیم. من دانشگاه قبول شدم البته فقط بخاطر ثابت کردن به پدرم که من میتونم هم خونه شوهر باشم و هم درس بخونم.
از اول ازدواج قرارمون بود که دو جین بچه بیاریم🤭😊 همه بهمون میخندیدند البته بعضی هم تشویق میکردن. خودمونم باورمون نمیشد😂
سال دوم دانشگاه دخترم به دنیا اومد و من دو ترم مرخصی گرفتم. دخترم که ۶ ماهه شد دوباره کلاس میرفتم با مادر شوهرم برنامه ریزی کرده بودم روزهایی که ایشون خونه بودن کلاس بر می داشتم تا بتونم دخترم و بذارم پیششون، خدا خیرشون بده خیلی کمکم کردن. تو همون دوران تونستیم یه پیکان بخریم الحمدلله.
دخترم دوسالش بود که پسرم رو باردار شدم و هر طوری بود دانشگاه رو در حد کاردانی تموم کردم و چسبیدم به بچه داری و خونه داری. همون موقع رفتیم خونه ای که خریده بودیم الحمدلله
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
💎ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺷﻨﯿﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﻧﻪ!
ﻣﯿﮕﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺐ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺭﺩ ﺑﺸﻪ، ﺍﻭﻝ ﺁﺏ ﺭﻭ ﮔﻞ ﺁﻟﻮﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ!!
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻦ ﭼﺮﺍ؟
ﭼﻮﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﭘﺎﺷﻮ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ! ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻧﻮﻋﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ ﺗﻮ ﺁﺏ...
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ:
ﺭﻭ ﺩﻝ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ،
ﺭﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ،
ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ،
ﻭ ﺭﻭﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ،
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﭘﺎ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﯿﻢ..!!
#مهارتهای_زندگی
#داودی_نژاد_مشاور
🆔 @asanezdevag
✅ پرسش:
باسلام.بنده يه ساله که ازدواجکردم اولاش همسرمو دوس داشتم ولي طي اين يک سالي که گذشته احساس علاقه اي نسبت به همسرم ندارم هرروز باهم دعواميکنيم وهر روز فکر طلاق ميکنم خواهشا اگه چاره يا راه حلي داريد که بتونيم عشقو علاقه رو تو خودمون بپرورونيم دارين بگين ؟ اخلاقامونن باهم به هيچ وجه نميخوره ديگ خسته شدم راه حلي برا افزايش محبت وجود داره ؟
🌸☘☘☘☘☘🌸
🌺پاسخ:
يكي از مهمترين اركان مشاوره مخصوصاً در زمينه راهنمايي كه باعث مي گردد نتيجه مطلوبي از آن حاصل گردد ميزان اطلاعاتي است كه شما بايد در اختيار مشاور قرار دهيد. اطلاعات مطرح شده در سؤال شما کلي بود و ما نمي دانيم که چه اختلافات شما از چه نوع تعارضي بوده و چرا رخ داده است؟ آيا هيچ نقطه مثبتي بين شما وجود ندارد و هميشه همين حالت را داريد؟ تاکنون چه اقداماتي براي رفع اين تعارضات انجام داده ايد؟ پاسخ اين سؤالات در مکاتبات بعدي تان، ما را در پاسخگويي بهتر ياري مي رساند هر اطلاعي را نيز كه گمان مي كنيد مي تواند راهگشا باشد نيز اضافه كنيد.
جهت افزايش محبت همسرتان و رفع مشکلات توصيه مي کنيم:
- مواقعي که ارتباط عاطفي داريد، از اين فرصت استفاده کنيد با او صحبت کنيد. از احساس تان بگوييد. به او بگوييد که تا چه حد او را دوست داريد و به محبتش نيازمنديد.
- از او بخواهيد که تمريني انجام دهد. هر کدام برگه اي برداريد و انتظارات تان از همسر را يادداشت کنيد و درجه اهميتي که هر خواسته برايتان دارد يا با عددي از 1 تا 100 نمره دهيد و اين برگه ها را به هم بدهيد. او بايد از انتظارات شما آگاه شود.
- به شوهرتان توجه كنيد؛ به سينة فراخ و مردانهاش، به چهرة زيبايش، به چشمان خوش حالتش، به دستان بزرگ و مردانهاش و... به هر چيزي كه از او يك مرد ميسازد توجه كنيد. به شوهرتان بگوييد كه چه مرد پر شور و حرارتي است و شما از رابطة زناشويي با او خيلي احساس رضايت ميكنيد.
- پيش از ورود شوهر، خود را بياراييد، لباسهاي زيبا و اغوا كننده بپوشيد، عطر يا ادكلن خوش بو استعمال كنيد، و به او نشان دهيد كه همة اين كارها را براي او انجام دادهايد.
- به اين نكتة مهم توجه داشته باشيد كه، براي مردان نشان دادن عشق خود از طريق معاشقه و آميزش بسيار راحتتر از بيان لفظي آن است. بنابراين، تمايل شوهرتان را به معاشقه و آميزش، نوعي ابراز عشق و علاقه به حساب آوريد.
- شما مي توانيد کتاب هايي در اين زمينه تهيه کنيد و به او هديه دهيد و لکن بهترين کار اين است که او را ترغيب کنيد تا براي بهبود زندگي مشترک تان با هم در جلسات مشاوره شرکت کنيد.
در هر صورت شما و همسرتان با مهارت هاي ارتباطي و همسرداري آشنا نيست و بايد آنها را از طريق مطالعه کتب افزايش دهد. از جمله اين کتاب ها کتب ذيل هستند:
- اميني، ابراهيم، همسرداري، قم: بوستان کتاب قم، 1392.
- افروز، غلامعلي، روان شناسي خانواده: همسران برتر، تهران: انجمن اولياء و مربيان، 1389.
- بهار، عليرضا، مهارتهاي زندگي در قرن 21: روابط همسران (حقوق متقابل زن و مرد)، اصفهان: نقش نگين، 1388.
موفق باشيد.
🌺
☘🌺
🌺☘🌺☘🌺☘
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خواستم بگم که زندگی همینه!
بالا پایین زیاد داره
غصه نخور حتما با هر سختی، آسونی هم هست…
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۰۳ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #قسمت_اول من تک دختر بودم و سه تا دا
#تجربه_من ۳۰۳
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
پسرم یک سالش شده بود من از راکد بودن خسته بودم انقدر گشتم تا کلاس حفظ قرآن پیدا کردم تو مسجد نزدیک خونمون. میرفتم کلاس حفظ فک کنم ۹ جزء حفظ کرده بودم که دختر سومم به دنیا اومد و ما یه خونه بزرگتر خریدیم الحمدلله
من با سه تا بچه کوچک ده جور فعالیت فرهنگی میکردم تو خونمون جلسات مذهبی میگرفتیم، تو خیابون خیمه شادی و عزای ائمه رو برپا میکردیم. در کنارش قرآن هم حفظ میکردم الحمدلله
این بار فاصله بچه ها بیشتر شد، دخترم سه سالش بود که دختر چهارمم به دنیا اومد الحمدلله و من هم هنوز مثل لاک پشت در کنار تمام وظایف خونه و بچه ها قرآنم رو حفظ میکردم. همه همکلاسی هام از من جلو زدن خیلی ها حفظشون تموم شد ولی من ناامید نشدم و ادامه دادم میگفتم عیب نداره دیر و زود داره سوخت و سوز نداره، همسرم هم در این مسیر بسیار کمکم بودن به طوری که اگر هدایت و پشتیبانی ایشون نبود هیچ وقت اینجایی که هستم نبودم.
خلاصه بعد یک سال و هشت ماه از آخرین فرزندم دوباره باردار شدم. اما همون اوایل کرونا بود که بعد از ۳ ماه و ۱۰ روز جنینم سقط شد و چقدر دوران سختی بود خصوصا برای همسرم. دختر بزرگم که الان ۱۱ سالشه برام کاچی درست میکرد و بهم رسیدگی میکرد. نمیدونین چقدر تو همون بارداری بهم می رسید ماشاءالله خانوم شده همه کار بلده. غذا درست کردن ، بچه داری کردن، خونه تمیز کردن، به مامان باردار یا زائو رسیدگی کردن، قرآن خوندن و حفظ کردن، بچه ها رو مدیریت کردن، خلاصه با این تعداد بچه، خودش بزرگ شده و خواهرا و برادرش هم همینطور.
جونم براتون بگه که بعد دو ماه از سقط به فرمان رهبرم دوباره باردارم😍
الحمدلله که زندگی مون عین وعده ای که خدا داده شیرین و دوست داشتنیه.
و روز بروز برکت مادی و معنوی زندگی مون بیشتر میشه و ما راهمون رو با قدرت تر از قبل پیگیری میکنیم. به امید خدا
🆔 @asanezdevag