◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۴۱ #فرزندآوری #مخالفت_همسر همسرم همیشه می گفت یه بچه بیشتر نمی خواییم، اولین بچه مون که
#تجربه_من ۱۴۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
تمامی قوانین زندگی در خانواده من، طبق دستورات اهل بیت علیهم السلام و قرآن حکم میشد نه حرف مردم... از ازدواج گرفته تا مادیات و سبک زندگی😊
ازدواج در سن کم، از طرف خدا و اهل بیت علیهم السلام نه تنها منع نشده، که توصیه هم شده... پس همه عمل کردیم.
البته تربیت ما با بقیه فرق داشت و از سن تکلیف، بیشتر از دغدغه تحصیل، مادرم دغدغه عفت، پاکدامنی و کدبانو بودن ما رو داشتن...
الگو ما حضرت زهرا سلام الله علیها بود. برای همون وقتی ۱۴ ساله میشدیم، برای ازدواج آماده بودیم.
من ۱۴ سالگی ازدواج کردم ما جهیزیه نمیدیم مگر ضروریات زندگی. من اول زندگی تلویزیون، جارو برقی، بوفه، تخت خواب و چیزا که واجب اولیه نبود، نداشتم. همسرم هم ۲۰ سالش بود، تازه کار پیدا کرده بود.
مهریه من چون در روز تولد امام حسین عقد کردم، از همسرم خواستم به نیت ۷۲ شهید کربلا ماهیانه ۷۲ هزار تومن به حساب کودکان سرطانی بریزند و ایشون هم قبول کردند😊
من چون خانه مادرم، بافتنی و خیاطی یاد گرفته بودم، گاهی برای سرگرمی در خانه انجام میدادم و همسرم بیرون خونه روزی حلال میآورد.
کوثر خانم که بدنیا اومد همسرم کارش رونق گرفت، رسمی شد و کم کم روزیمون بیشتر... تلویزیون و جارو برقی برام خرید و از خونه چهل متری به خونه ۶۵ متری کوچ کردیم. الان هم فرزند دوم رو باردار هستم و تصمیم دارم برای افزایش نسل شیعه، فرزندان زیادی بیارم.
البته اینم بگم که تمام خرید خانه ما کالا ایرانیه. همسرم میگه خرید کالای خارجی خیانت به کشور و مذهب شیعه است چون جوانان ایرانی تنها اقتصاد شیعه دنیا رو بدست دارن باید حمایت کرد😊
من درس خوندن رو دوس داشتم اما پرورش انسان رو بیشتر😊
تو اون دنیا بیشتر از تحصیلات عالیه، مادر مفید بودن و همسر خوبی بودن و اینکه چند تا شیعه برای حضرت زهرا پرورش دادم، بدرد من میخوره.
اینکه اون دنیا بتونم سرم رو جلو حضرت زهرا سلام الله علیها بگیرم بالا و بگم این سرباز ها رو من برای فرزند شما امام مهدی عج تربیت کردم.
بنظرم شنیدن این حرف بیشتر حضرت زهرا خوشحال میکنه تا بگم به خاطر گرفتن فوق لیسانس و دکترا، فرصت ازدواج و مادر شدن رو از خودم گرفتم😊
البته اهل مطالعه هستم. به خاطر همین عضو کتابخانه شدم و هر ماه چندتا کتاب می گیرم تا بخونم...
🆔 @asanezdevag
#نکات_آموزنده از زندگی امام علی و حضرت زهرا
⭐️ابراز محبت❣
✔️ عشق و محبّت واقعاً معجزه مىکند، اکسیر محبّت در زندگی، تحمل سختترین مشکلات را آسان میکند، برقراری رابطه محبتآمیز نقش مهمی در استحکام #خانواده و حسن رابطه و سازگاری #زن و #شوهر دارد، قطعا همه این تاثیرات شگرف زمانی است که محبت با بهترین کلمات و حرکات ابراز گردد، این نکته بسیار اساسی در زندگی حضرت علی و زهرا (علیهماالسلام) به خوبی قابل لمس میباشد همان گونه که حضرت زهرا در کلماتی زیبا، خطاب به امیر المومنین(علیه السلام) میفرماید:
«جانم فدایت و سپر بلایت ای ابا الحسن همواره با تو هستم، چه در خوشی و چه در سختی ها و…» [نهج الحیاه، «دشتی، محمد» ص۱۴۷]
✔️ ابراز #محبت در خانواده حضرت علی طرفینی بود و امیر المومنین نیز با کلماتی مانند «پدر و مادرم به فدایت و…» [بحار الأنوار، ج۴۳، ص: ۱۵۴] محبت خود به حضرت زهرا را ابراز مینمودند، و بدین وسیله موجبات شادی و نشاط همسرش را فراهم میساخت، حضرت در این خصوص میفرماید:
«به خدا قسم، تا گرفته شدن روح او به وسیله خداوند (عزوجل)، هرگز فاطمه را به غضب در نیاوردم، و او را بر کاری مجبور نکردم. و او نیز هرگز مرا به غضب در نیاورد و در هیچ امری از من نافرمانی نکرد. هرگاه به او نظر میکردم، غصهها و ناراحتیهایم برطرف میشد.»
[بحار الأنوار، «مجلسی محمد باقر» ج۴۳، ص:۱۳۵]
#همسرداری
🆔 @asanezdevag
📝سلسله یادداشت :تربیت جنسی چیست؟🎈🎈🎈
♦️قسمت هفتم:جمع بندی چهارسال اول
✅در یادداشت های قبلی در مورد مهارت های تربیت جنسی کودکان در چهارسال اول زندگی نکاتی مطرح شد. در این یادداشت در صدد هستیم که با جمع بندی نهائی، پرونده ی چهارسال اول بسته شود و از یادداشت های بعدی وارد مرحله ی جدیدی شویم که از پنج سالگی شروع می شود.
1️⃣ یادآور می شویم که هدف تربیت جنسی در چهارساله ی اول بیشتر با تاکید بر حفظ حریم جنسی است.
مهارت هائی که در یادداشت های قبلی به آنها اشاره داشتیم بیشتر ناظر به جنبه ی مستقیم از تربیت جنسی که به موضوع رفتارهای جنسی والدین با همدیگر و با کودکان مربوط می شد بود.
اما بعد غیرمستقیم تربیت جنسی بسیار فراتر از رفتارهای جنسی است و به همه ی ابعاد رشدو تربیت کودکان مربوط می شود👫
2️⃣ رشد و تربیت مقوله ای است که با تمام ابعاد زندگی یک فرد پیوند خورده است.
اگر والدین نسبت به وظایف تربیتی خود در سایر ابعاد کوتاهی نمایند قطعا در زمینه ی تربیت جنسی نیز موفقیت لازم را به دست نخواهند آورد؛ کما اینکه بسیاری از ناهنجاری های جنسی در سنین بلوغ و بالاتر از آن نتیجه ی کوتاهی های تربیتی والدین در سایر ابعاد است.
در این زمینه پیشنهاد می شود کتاب" من دیگر ما" نوشته ی آقای محسن عباسی ولدی و هم چنین مباحث استاد تراشیون را والدین محترم دنبال نمایند.👨👩👧👦
3️⃣ نکته ی آخر اینکه سنین مطرح شده در یادداشت های قبلی بیشتر حدودی و تقریبی است و اینگونه نیست که دقیقا در سنین ذکر شده اتفاقات مطرح شده بیفتند بلکه در این سنین والدین باید اقدامات لازم را دنبال نمایند و با روش های مختلف کودکان را به سمت و سوی درست راهنمائی نمایند.
مثلا در مورد دستشوئی رفتن کودکان که گفته شده بود در سن سه سالگی کودکان را آموزش دهید که خود به تنهائی بتوانند این کار را انجام دهند ، لازم نیست حتما در سن سه سالگی بدون رعایت مقدمات این اتفاق بیوفتد بلکه تدریجا و با تشویق و روش های مختلف می توان کودک را به این سمت برد که خودش به تنهائی بتواند کم کم دستشوئی برود.
🆔 @asanezdevag
🪴 #فرزند_دلبندم
کودک ونوجوان آینه درون ماست
اگر مضطرب است، بیانگر احساس نا امنی درونی ماست
اگر بی برنامه و نامنظم است، نشان دهنده جنبه ای از زندگی ماست که برای آن هیچ برنامه ای نداریم.
اگر از او ناراضی هستیم، نشان دهنده احساس عمیق بی ارزشی و عدم رضایت است که نسبت به خود داریم.
ما فقط نقص ها و توانمندیهای خود را به فرزندانمان انتقال خواهیم داد، و نه چیزی فراتر.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۴۲ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند تمامی قوانین زندگی در خانواده من، طب
#تجربه_من ۱۴۳
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#معرفی_پزشک
من سال ۸۵ ازدواج کردم و خیلی زود و تقریبا ناخواسته سال ۸۶ پسرم بدنیا اومد. بخاطر یک سری مشکلات و عدم تفاهمات اول زندگی که داشتیم یک عده میگفتن اشتباه کردی بچه دار شدی!! دیگه بچه نیار...
منم تحت تاثیر همین حرفها دیگه تمایلی به بچه دار شدن مجدد نداشتم و میگفتم هر گلی بخواد به سرمون بزنه همین بچه میزنه و همه امکاناتو براش فراهم کردیم..
البته قدم پسرم خیر بود برامون، هنوز ۶ ماهه بود که برای حج تمتع ثبت نام کردیم.. دو ساله بود که به زیارت حضرت زینب مشرف شدیم و ۳ ساله بود که برای حج عمره ثبت نام کردیم و وقتی ۵ ساله بوده سه تایی رفتیم حج عمره...
سالها میگذشت و نه من و نه همسرم تمایلی نداشتیم برا بچه دوم.. منم تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدم بعد از ۸ سال وقفه بین مدرسه تا دانشگاه، مشغول به درس خوندن شدم..
تا اینکه خواهرم که دو سال ازم کوچیک تر بود، بچه دومشو بدنیا آورد...
خواهر کوچیکمم بعد یه ماه بچه اولشو دنیا آورد و این یک تلنگر شد برای شوهرجان بنده که همه میگفتن باجناق بزرگه عقب موندین و شیرینی و عزیزی بچه های خواهرهام شد جرقه ای که ما هم بفکر بچه بیفتیم...
اما انگار خدا میخواست جواب ناشکری هامونو بده، حالا که ما بچه میخواستیم خدا بهمون بچه نمیداد. تمااام آزمایشات و سونوگرافی ها رو که انجام دادم سالم بود و دکتر گفت شاید مشکل از شوهرته برای اونم آزمایش نوشت. اونم سالم بود اما خدا میخواست اشتباهمونو نشونمون بده.
خلاصه با کلی نذرو نیاااااز و دارو و قرص بعد از یکسال وقتی که تقریبا باورمون شده بود که دیگه نمیشه بچه دار شیم خدا لطف کرد بهمون و دامنم سبز شد. اون موقع ترم ۷ دانشگاه بودم و خیلی برام سخت بود اما درسمم رها نکردم تا اینکه بعد از یک هفته از امتحانات پایان ترم ۸، دخترم دنیا اومد اما به اصرار خودم و کلی بهونه تراشی سزارینم کردن. چون بچه اول طبیعی و سخت بود و اون زمان نه کلاس آمادگی بود نه آگاهی بود. برخورد پرسنل بیمارستان خیلی زننده و بد بود و من استرس شدید داشتم که دومی حتما باید سزارین بشم. اما از شانس بدم بسیاااار اذیت شدم بیشتر از اولی..
اول که بیحسی زدن بیحس نشدم. بیهوشم کردن بچه دنیا اومد تازه بهوش اومدم، گفتن خونریزی کردی و سریع دوباره منتقل کردن اتاق عمل و مجدد بیهوشم کردن.. فشار خونم تا نزدیک 20 بالا رفت و بشدت تب و لرز داشتم خلاصه بهم فرآورده های خونی وصل کردن و بعد دو روز که در قسمت مراقبتهای ویژه بودم مرخص شدم اما درد بخیه هاام خیلی زیاد بود گاهی اوقات از شدت درد ضعف میکردم و چشمام سیاهی میرفت. این درد تقریبا تا ۵۰ روز با من همراه بود.. و هیچ کارم رو نمتونستم خودم انجام بدم.
خلاصه سال ۹۵ دخترم اومدو زندگیمون شیرین شد. شوهرم محبتش به من و بچه ها بیشتر شد. مسئولیت پذیر تر شد. وقتی دخترم یکسال و سه ماهش بود متوجه شدم دوباره باردارم...
اولش که خیلی شوکه شدیم و گریه میکردم دودل بودم چون هنوز خیییلی بچم کوچیک بود و شیر میخورد اما باز میگفتم این بچه وااااقعا خداخواسته است. اینا همه یطرف زایمانمو چکار کنم😥 تصمیم گرفتم کلاسهای قبل از زایمان شرکت کنم تا بتونم دوباره مثه بچه اولم زایمان طبیعی داشته باشم چون حالا واقعا از سزارین ترسیده بودم...
خدا خیر بده خانوم دکتر زهرا موهبتی که از همون اول منو دلگرم میکرد و میگفت میشه طبیعی باشه فقط باید خودت بخوای، خلاصه کلاسای آمادگی زایمان و نرمش ها رو انجام میدادم و یک ماما همراه هم گرفتم چون ریسک زایمانم بالا بود و فاصله دوتا بچه ۲ سال بود... اما به لطف خدا و اهل بیت تونستم زایمان طبیعی خوبی داشته باشم و خدا یک دختر خوشکل دیگه سال ۹۷ بهمون داد.
درسته که خیلی اذیت شدم و هنوزم میشم اما دیدن بازیهای خواهرانشون، قهرو دعواهاشون منو به وجد میاره و خستگی رو از تنم بیرون میکنه.
الحمدالله زندگیمون با اومدن دوتا دخترام روح تازه ای گرفت. دخترا شدن سوگلی های باباشون و از سرو کولش بالا میرن.
شوهرم اول زندگی اصلا توی خونه تاب و قرار نداشت اما الان دخترا باعث شدن باباشون دلش غش کنه واسه اینکه از سرکار زودتر بیاد خونه...
الان که به گذشته نگاه میکنم خیلی حسرت میخورم برای ظلمی که بحق پسرم شد. برای تنهاییهاش و اینکه خیلی وابسته و متکی و شکننده شده و الان که ۱۳ سالشه و دنیاش با خواهراش فرق داره، نمیتونن همدیگرو درک کنن.
این همه پرحرفی واسه این بود که شما اشتباه من نکنین. فاصله زیاد بین بچه ها خییلی بده. سزارین نسبت به طبیعی خییییلی بدتره من تجربه هر دوشو دارم. و اینکه زندگی با حضور بچه ها شیرین تر میشه...
ان شاالله که خداوند به همه بچه سالم و صالح عطا کنه.
🆔 @asanezdevag
چقدر خودتو میشناسی ؟
برای اینکه بتونیم توی ارتباطاتمون مخصوصا ازدواج که مهم ترینشه، موفق تر عمل کنیم، بهتره شناخت حداقلی از خودمون داشته باشیم.
امروزه تست های شخصیت شناسی مختلفی روی کار اومدن که میتونیم نسبت به خودمون و شریک زندگیمون آگاهی پیدا کنیم.
تست شخصیت نئو:عواملی که با انجام دادن این تست بهشون آگاهی پیدا میکنیم شامل هیجانات منفی درونیمون هست.
شاید شناخت این هیجانات مارو نسبت به خودمون حساس کنه ولی به طور کلی باعث عملکرد بهتر توی زندگیمون میشه... مثله شیوه کنترل عصبانیت و...
تست شخصیتmbti:یکی از تست های پر کاربرد امروزی، تست mbtiهست که 16 تیپ شخصیت رو بیان میکنه و باعث میشه هم نسبت به سطوح پنهان شخصیتمون اطلاعات کسب کنیم و هم با دونستن علایق و ویژگی های ذاتی طرف مقابلمون ک، بهتر باهاش ارتباط برقرار کنیم.
شما تاحالا این تست هارو انجام دادین؟
🆔 @asanezdevag
💢 The Last Of Us 2 بازی آخرالزمانی که شخصیت اصلی آن دختری #همجنسبازِ و در پی انتقام قتل پارتنر خود میرود.
⭕️ در حالی که این بازی در کشورهای غرب آسیا ممنوع شده همزمان با عرضه جهانی، در ایران بدون هیچ محدودیتی درحال فروشه.
📛 مسؤولان فرهنگی کلاشون رو بالاتر بذارن.
✍ Amirreza Gharghani
🆔 @asanezdevag
@ostad_shojae4_310226054725763650.mp3
زمان:
حجم:
4.1M
🎵 استاد شجاعی | #کنترل_شهوت
🔰 قسمت ۱۷
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۴۳ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین #معرفی_پزشک من سال ۸۵ ازدواج
#تجربه_من ۱۴۴
#فرزند_آوری
من ۲۱ ساله بودم که ازدواج کردم و همسرم ۲۴ ساله❤️ یک سال بعد از عروسیمون بخاطر امر امام خامنه ای عزیز، تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم. اما چون دانشجوی سال سوم دندانپزشکی بودم مادرم شدیدا مخالفت کردند و گفتند هیچ کمکی به من نمیکنن.😔
من تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم که بتونم به زندگیم برسم و مادر بشم.👨👩👧👦
اما مادرم، منو تهدید کردند که: اگه تغییر رشته بدی، دیگه اسمت رو نمیارم و مادرت نیستم!!
تا اینکه بعد از گذشت دوسال و سه ماه از عروسیمون، باردار شدم😍 اما وقتی به مادرم گفتم باردارم، ایشون اصلا خوشحال نشدن😒 و گفتن: تو گواهی نامه رانندگی تو نگرفتی، درستم مثل گواهینامه، رها میکنی! حالا ببین!
اما شاید باور نکنید، من از ترمی که باردار شدم مرتب معدلم بالاتر رفت. توی بارداریم، امتحان جراحی عملی دو دادم و نمره اول کلاس شدم، خودمم باورم نمیشد😱
دخترم که یکساله شد، گواهینامه رانندگی هم گرفتم👍
متأسفانه مامانم همونطور که قول داده بود، قبول نکرد دخترمو نگه داره ولی هزینه مهدکودک بچه مو تقبل کردن، که از کمک مالی شون سپاسگزارم🌺
منم برای اینکه به مادرم ثابت کنم به درسم لطمه ای وارد نمیشه، از دانشکده مرخصی نگرفتم.
بخاطر پیدا نکردن پرستار مطمئن و مذهبی، مجبور شدم از پنج ماهگی دختر نازم رو بذارم مهد کودک، هر روز صبح زود با غصه دختر ناز پنج ماهه مو میبوسیدم و میذاشتمش تو بغل مربی مهد😭
ترم آخر دخترم دو ساله بود و دیگه مهد رو قبول نمیکرد و از صبح تا ساعت سه عصر جیغ و داد و گریه... و مربی ها به سختی تحملش میکردن😨
منم در یک حرکت جهادی، وقتی آخرین بخش عملی مو به پایان رسوندم، دخترمو از مهد گرفتم و امتحانات ترم آخرمو با دخترم تو خونه خودمون خوندم، برا دخترم کتاب شعر میخوندم و بازی میکردیم 😅 بعدش بکوب درس میخوندم و جالبه که معدل اون ترم بالای هفده شد.
خلاصه آخرین امتحانات رو دادم و
تصمیم گرفتم پایان نامه مو ترم بعد دفاع کنم. بعد از امتحانات، یک کارگاه عملی داشتیم که آخرین روز دانشکده محسوب میشد.
.
بدون هیچ وقفه ای، همون روز که اومدم خونه، نماز طلب فرزند خوندیم و...
بعد از گذشت مدتی، بالاخره نتیجه آزمایش بارداریم مثبت شد و ما بسیاااااار خوشحال❤️
اما از هفته ششم بارداری ویار و تهوع وحشتناک به سراغم اومد😢
من که برای بچه اولم هیچ مرخصی از دانشکده نگرفته بودم و یک ماه بعد زایمان اولم سرجلسه امتحان حاضر شده بودم، حالا از پس کارهای ساده زندگیم برنمیومدم😭
همسرم که اغلب دیر وقت به منزل میرسید به تمیز نبودن خونه و ظرف های نشسته اعتراض میکرد.🙊
دخترم دوست داشت باهاش بازی کنم.😢
مادرم تماس میگرفت و بابت عقب انداختن دفاع و سرکار نرفتن بهم اعتراض میکرد و کار به جر و بحث میکشید.😤
اطرافیانم مخصوصا خانواده شوهرم مستقیم و غیر مستقیم به جنسیت بچه و اسم گذاری و... حساسیت نشون میدادن😨
و من خسته و عصبی و داغون بودم😤😨😢
تا اینکه متوجه شدم پدرم دچار حمله قلبی شدن...اون شب فشار عصبی زیادی بهم وارد شد، وقتی ایشون در بیمارستان بستری بودن، من هم بستری شدم و جنینم رو از دست دادم.😭
الحمدلله، پدرم از بیمارستان مرخص شدن، من هم بعد از مرگ جنین و سقط، مرخص شدم. 😔 اما چون مادرم مشغول پرستاری از پدرم بودند، به منزل مادر همسرم رفتم. و بعد از سه روز، افسرده و مغموم به منزلمون برگشتم.😞
یک ماه و نیم بعدش، از پایان نامه ام دفاع کردمو درسم تمام شد🌸
حالا مادر و پدرم منتظر بودند که من مشغول کار شوم!! و بحث های مفصلی در گرفت😢
اما من محتاج مادر شدن بودم👼
چهار و نیم ماه از سقط جنینم میگذشت که پزشک زنان، باتوجه به شرایط روحی ضعیفی که داشتم، بهم گفتن باید هرچه زودتر باردار بشی و گذشت سه ماه از سقط کافی بوده نیاز نبوده این همه مدت صبر کنم!
این در حالی بود که همه ی اطرافیانم من رو از بارداری تا یک سال آینده منع میکردند!!!
من که از این همه دخالت به ستوه آمده بودم، تصمیم گرفتم این بار چراغ خاموش پیش برم و به هیچ کس نگم که باردارم. این خبر تا هفته بیستم بارداری، به حول و قوه الهی پنهان موند😊 و بعد از اونم با تمام کسانی که میخواستن توی زندگیم دخالت کنند، محترمانه و قاطع برخورد میکردم و اصلا بحث نمیکردم👍
همسرم توی این مدت بعد از سقط، خیلی مراقبم بودن و توی کارهای منزل واقعا عالی به من کمک میکردن❤️ خدا حفظشون کنه
الحمدلله فرزند دوممون به دنیا اومد😍
اما هنوز نگاه متعجب خانواده و دوستان، روی زندگیم متمرکزه که چرا سرکار نمیرم!!!
نیت کردم إن شاء الله تا مدرسه رفتن همه بچه هام، اونا رو زیر پر و بال خودم بزرگ کنم تا مثل بچه های پرورشگاهی در مهد کودک،حسرت آغوش مادر نداشته باشند.
از خدا میخوام بهم توفیق خوب مادری کردن و فرزندآوری مجدد عطا کنه، لطفا شما هم با یک صلوات برام دعا کنید.
🆔 @asanezdevag