eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی ایها الجواد یابن رسول الله ای نام تو نور دل ما ادرکنی ای چشمه ی هر جود و سخا ادرکنی بر باب کرامت تو، سر می ساییم ای زاده حضرت رضا ادرکنی . ✍ .
2.79M
🌴🌴 توضیح درباره ی استفاده از هشتک پاسخ به سوالات 🌴🌴 حدود 3500 سوال در تمام موضوعات عاشوراء در کانال پاسخ داده شده است که در ضامن اشک ، و باب الحسین ع تلگرام و 1600 سوال در ایتا جواب داده شده است. 🌴🌴 اهمیت نشر مطالب کانال در اتصال مداحان جوان و عزیزانی که می خواهند در اجتماعت مدافع حرم باشند. 🌴🌴 شرح نام جواد و اهمیت آن در خود سازی 🌺 پست را حتما منتشر کنید السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
. منتظَر منتظرماست بیا یارشویم وقت آن است همه طالب دیدارشویم غافل از کرده خویشیم وگرفتارهوس ازچه خوابیم خدارا همه بیدارشویم یوسف فاطمه هرروز به فکرمن وتوست ماچه کردیم برایش که طلبکارشویم گر زلیخای دل ما نکند هیچ تلاش بی تمتع نتوان برسربازارشویم چشم حق بین من وتو زچه نابینا شد شدگنه مانع از این واقف اسرارشویم همه درحرف پی امرفرج مشتاقیم درعمل خوب عیان است ریاکارشویم خون ببار ازصدف دیده برایش طاهر اوغریب است چرا ماهمه سربار شویم ✍ .
. بن ابی‌شَبیب شاکِری . . در رجزهای تو پژواک دعای جوشن است چاک از آن گلچرخ رنگین بر تنت پیراهن است در سماع خون فشانت گفت دشمن با هراس: مست این‌سان ار کدامین باده مرد افکن است؟! "پیرهن چاک و غزلخوان" می‌روی تا قتلگاه پیرهن چاک و سر افشانی به وجه احسن است پیرهن چاک و رجز خوان،آخر این پیر از کجاست؟ از کجای بیشه تازان این یل شیر اوژن است؟! عقل آن دم گفت: این جامه درانی‌ها چرا عشق گفت :اینجا خموش او از شهیدان من است! از خروش خصم بشنو کیست این سرو رشید این شقایق جامه آخر از کدامین گلشن است؟ کو چکاچاک دگر از تیغ ها در معرکه بعد از آن هنگامه در حیرت تمام دشمن است نعره هل من مبارز مانده بی پاسخ تو را لشکر از هر سو گریزان رو به سوی مکمن است کس نمی‌آید به جنگ تن به تن، یاللعجب! تابه دستت تیغ همچون تندری بنیان کن است آی بگریزید از میدان! کسی فریاد کرد ای بسا سرها که با تیغ تو افشان از تن است سنگ بارانش کنید ای قوم از هر سو که او در هجوم این همه شمشیر، سد آهن است جوشن و خود و کلاه آن سوتر افکندی به شور خصم را از برق تیغت شعله‌ها بر خرمن است عابسی و جلوه عباس داری در نبرد آری این شور دگرگونت، دلیلی متقن است پشت سر، یکسر عطشناک اهل بیت آینه پیش رو، صف در صف اما تیره اهریمن است شب شکاری ای سفیر سربدار کربلا! بر زمین، خون مبینت آیه‌هایی روشن است از ازل سرخ ست اوراق شهادت نامه ات بر سپهر این ظهر غربت، خون فشان پرویزن است بر افق‌های شهود آیینه گردان تواَند پیش چشمانت بر آن سوها پیاپی روزن است عاجزم از شرح آن شور سر افشانی ببخش از چنان وصفی زبان شوق، یکسر الکن است . ✍ ..
. دلهای عرش و فرش با شادی عجین است پیوندی از افلاکیان روی زمین است «انسیه الحورا» عروس و شاه داماد مولای مظلومان «امیر المومنین» است در سیل تبریک تمام خلق عالم تبریک خالق با دم روح الامین است غیر از علی(ع) در شان زهرا هیچ کس نیست آیینه ی زهرا (س)فقط «حبل المتین» است تصویر زیبایی است در تفسیر این وصل «خیر البریه» خاتم و «کوثر» نگین است دست علی(ع) را گرم می گیرد،از این پس از عشق «بحرالعلم» ،زهرا (س)خوشه چین است عشقی که دارد یازده خورشید با خود در اوج زیبائی است ،زیبا آفرین است ✍ .
. آسمان می‌خواند امشب، قدسیان دف می‌زنند حوریان کِل می‌کشند و خاکیان کف می‌زنند شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟ تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟ آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی آمدی آیینه‌ی انسیه‌ی حورا شدی امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا! شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا! «لیلةُ القدرِ» نگاهش یا علی! اجر تو است او «سلامٌ فیه حَتی مَطلَعِ الفجر» تو است از ازل در پرده بود آیینه‌دارش می‌شوی در عبور از کوچه‌باغ عشق، یارش می‌شوی قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی‌ست وای! وقتی می‌رسد دریا به دریا دیدنی‌ست ماه در امواج دریا دیدنی‌تر می‌شود قدر زهرا با علی فهمیدنی‌تر می‌شود مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد ای بلال! امشب اذانی را که می‌خواهی بگو «اَشهدُ اَنَّ علیاً حجتُ الله»ی بگو عقد زهرا و علی در آسمان‌ها بسته شد سرنوشت عشق هم بر زلف آن‌ها بسته شد گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است خوب می‌دانست حیدر بی زره هم حیدر است تا در میخانه امشب روح را پر می‌دهیم دل به چشم کوثر و دستان حیدر می‌دهیم ✍ .
. عشق لبخند است لبخندی بدون واهمه قطره ی اشک است آرام و بدون زمزمه در تمامی جهان از ابتدا تا خاتمه عشق تصویری ندارد جز علی و فاطمه لحظه لحظه دم به دم از یکدگر دل می برند گر ببینی‌شان نمی فهمی کدام عاشق ترند گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی دست پروانه است همواره کلاف عاشقی مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست در نگاهش افضل الاعمال یاریِ علیست لذتش در زندگانی خانه داریِ علیست بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست می رسد دستت به دامان علی با فاطمه سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه ✍ .
. به لب ذکر ملائک  بی عدد شد به دریای ولایت جذر و مد شد خدیجه گشته خندان چونکه زهرا عروس فاطمه بنت اسد شد ✍ .
. السلام علیکَ یا ابوتراب السلام علیکِ یا امـ الائمه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ترکیب بند سالروز ازدواج امیرالمؤمنین با حضرت صدیقه (علیهم السلام) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قافيه‌هاي شعر من امشب به احساس آمده هر حرف و هر صوت و هجا مانند الماس آمده شوق و شعور و شور من فارغ ز وسواس آمده شيدايي‌ جان و دلم بيرون ز مقياس آمده دل را ببين دل را ببين در اوج شور و در شعف شام وصال فاطمه با حضرت شاه نجف ـــــــــــــــــــ عاقد خدا شاهد نبي جبريل هم آينه‌دار خيل ملک تسبيح گو ميکال هم شد پرده‌دار جمع تمام انبياء اين بزم را شد سفره‌دار اهل سماوات و زمين از شوق جمله بيقرار هم شانه ناموس حق ساقي کوثر را ببين گرد و غبار راهشان صد ماه و اختر را ببين ــــــــــــــــــ داماد ختم الانبياء شد حضرت يعسوب دين شير خدا دست خدا وجه خدا حصن حصين اوج ادب اوج حيا اوج وفا اوج يقين سر را به زير انداخته مولا اميرالمؤمنين سرگرم تسبيح خدا باشد لسان ذاکرش زهرا عروس او شده بنگر وجود شاکرش ـــــــــــــــــ دخت نبي امشب نهد پا در سراي مرتضي عطرش صفايي داده آري بر سراي مرتضي زهرا شود شمع و چراغ سرسراي مرتضي دارد صفايي بيکران ديگر سراي مرتضي ام‌اليقين ام‌الحياء ام‌النجابت فاطمه هم علت ايجاد و هم بانوي جنت فاطمه ـــــــــــــــــ از امتزاج نورشان عالم منور مي‌شود از انتشار عطرشان هستي معطر مي‌شود از شاخه‌هاي نسل‌شان عالم مُشَجّر مي‌شود از نامشان از يادشان دلها مسخّر مي‌شود ما را مريد کوثر و ساقي کوثرساختند ما را گدايان در اولاد حيدر ساختند ــــــــــــــــــــ با نام زهرا و علي ما را سعادت داده‌اند با حب زهرا و علي بر ما بشارت داده‌اند با مهرشان در اين جهان بر ما کرامت داداه‌اند بر ما کرامت داده و نور هدايت داده‌اند عشاق زهرا و علي مشهور بر هم عهدي‌اند اهل یقین، اهل حیا، چشم انتظار مهدي‌اند ـــــــــــــــــــ ما اهل ایمانیم اگر، سِرّش دعای فاطمه است این عزت و آزادگی اصلاً برای فاطمه است دار و ندار ما همه لطف و عطای فاطمه است سوگند بر نام علی هستی گدای فاطمه است از برکت زهرا خدا داده به ما عزّ و شرف پس خانه‌ی بابای ما هم می‌شود شهر نجف ـــــــــــــــــــ ✍ .
. او دست های پر ترک و قلب شاد داشت علامه بود!، پنجم نهضت سواد داشت جز مهربانی از پدرم هیچ‌کس ندید دستی دهنده با دل روشن نهاد داشت دخلش نبود در خور خرجش،عجیب بود مهمان همیشه خانه ی بابا زیاد داشت هشتش نبود در گرو نُه، چرا که او دائم به لطف و قول خدا اعتماد داشت یا روضه بود خانه ی ما یا سرور و جشن انگار شعبه از خود باب المراد داشت هر جا گره به کار بود، مادرم ذکر توسلی به امام جواد(ع)داشت با نُه سر عائله پدرم پای انقلاب جان را گذاشت ،گرچه به آن انتقاد داشت .
. چاوُش که می خوانی دعایت می‌کند زهرا می ریزد اشک و می زند بر سینه‌اش مولا چاوش که می‌خوانی پیمبر می‌کشد آهی شخصاً خدا در عرش روضه می‌کند برپا این بی‌قراری‌هایِ پایِ پرچمِ ارباب آرامش و اُمّید شد در قلبِ نوکرها دارد خدا حتماً هوایِ گریه‌کن‌ها را شالِ عزا  انداخته بر شانه‌ها  آقا آقا نگاهم کرده که از شاه می‌گویم شد این نفس تسبیح وقتی آه می‌گویم آه از تَهِ دل می‌کشم چه بر سرت آمد ؟! هر جا به پا شد روضه فوراً مادرت آمد بر سینه‌اش کوبید با ذکرِ حسینم وای ظالم که با خنجر به سویِ پیکرت آمد پشتِ سرِ هم زخم خوردی پشت‌ ُو رو شد تن خنجر نمی‌برّید وقتی خواهرت آمد خیلی معطّل شد برایِ کشتنَت قاتل تا اینکه از خیمه صدایِ دخترت آمد راحت کنید این تشنه‌یِ مظلوم و تنها را این صبرِ بیجایِ شما که کُشت زهرا را ای سرفرازِ بی‌سرِ نیزه‌نشین ارباب ای پاره پاره پیکرت نقشِ زمین ارباب بر رویِ نِی قرآن که می‌خواندید زینب گفت شاهِ سَریرِ عشق عاشق را ببین ارباب چه بر سرِ آن نازنین دختر نیاوردند ناز و نوازش شد چه بد این نازنین ارباب جانم فدایِ روضه‌خوانی که ادب دارد عالم فدایِ ناله‌یِ اُمُّ‌البنین  ارباب بر سینه‌اش می‌زد به جایِ مادری غمگین جایِ همان بانو که خورده سیلیِ سنگین از روضه‌یِ گودال سنگین‌تر کجا ؟!  کوچه ای وای از روزی که رفته مجتبی   کوچه دستِ پلیدی راه را بر مادرِ ما بست بر چادرِ ناموسِ ما بُگذاشت پا  کوچه خون می‌چکید و خاکِ رویِ معجری گِل شد آویزه‌ای افتاده رویِ خاکها    کوچه چشمی نمی‌دید و تنی لرزید و می‌خندید .... بر گریه‌هایِ کوثرِ پرپر    چرا؟! کوچه در کوچه راهِ پابه‌ماهی با لگد بستند که سینه را در حینِ ندبه سخت بِشکستند ✍ .
. بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید به چشم دید یلی رفت و اربا اربا شد به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر به روی خار مغیلان کنار عمه دوید به نیزه دید سر بهترین عالم را و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید چگونه می شود از داغ این بلا نشود تمام موی سر کودک سه ساله سپید صبور در غم عظمی کشید قد اما به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید کسی به یاد ندارد میان مردم شهر کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم خبر رسید که شد باقر العلوم شهید حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت برای حضرت خورشید بارگاه جدید .