eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
281 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سِرّ توحید احمدی اینست: که را فقط خطاب کند. عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود، روی فقط حساب کند ✍ .
. تجلّی عشق در غدیر ---------- تا که خورشید ولایت شد درخشان در غدبر بسته ام ای عشق با آئينه پیمان در غدیر آیه ی سرسبز اَکْمَلْتُ لَکُمْ شد باروَر گوئیا نازل شده امروز قرآن در غدیر تا شود تکمیل دینِ حق تعالا از علی داده حق بهرِ ولای نور فرمان در غدیر تا که احمد دستِ حیدر را به دستِ خود گرفت وادی خُمّ غدیر آمد گل افشان در غدیر نغمه ی مَنْ کُنْتُ مَوْلا شد بلند از مصطفی ناگهان آمد برون خورشیدِ تابان در غدیر باید امروز از طلوع نامِ حیدر آسمان نور افشانی کند در هر خیابان در غدیر دل به دریا می زند از شوق دلدار علی رو به ساحل می رود امروز توفان در غدیر می رود هر ذَرّه از خاک غدیر خُم به عرش آسمان هم می شود آئينه باران در غدیر می رود در قعر آتش ، می شود اهل جحیم هر که دارد نیّت آشوب و عِصیان در غدیر جایگاه پاک دامانان بُوَد در بزم عشق نیست آری جای هر آلوده دامان در غدیر می شود یاغی ترین فرد بجا مانده ز کفر هر که باشد در پی ایجادِ طغیان در غدیر می شود سر زنده در تاریخ با حُبّ علی هر که باشد در پی دارو و درمان در غدیر در غدیر ایمان تجلّی کرد بر دستِ نبی با علی آری تجلّی کرد ایمان در غدیر پیشِ روی دینِ کامل حیدر کرّار ، نیز چهره بر خاک مذلّت داشت شیطان در غدیر بس که از عرشِ بَرین می ریخت گلبرگ امید بوی عطر و گل گرفته هر بیابان در غدیر هر منافق چشم گریان دارد از روزِ غدیر دارد اهلِ دین ولیکن لعلِ خندان در غدیر بس که نوشیدند از جام ولایت عاشقان مانده «یاسر» دیده های عشق حیران در غدیر ** «یاسر»✍ ............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab .
مدح علی به روی لب گوهر ناب میشود قلم به دست شاعرش مست وخراب میشود گر نظری عطا کند حضرت آفتاب حسن عالمی از نگاه او حُسنُ مآب می شود نقطه ی زیر با علی مفسران نوشته اند مدح همین نقطه فقط چندکتاب میشود شیعه زخاک قدم علی سرشته شد گلش کسی به غیر مرتضی ابوتراب میشود؟ زدست ذوالفقار او خصم فرار می کند همین که بین معرکه پا به رکاب میشود بگو به دشمن علی سوال کن زمادرت برای نوکری او که؟ انتخاب میشود حلال زاده بودنم حرام زاده بودنت به کفه ی ترازوی علی حساب میشود طناب را به گردنش دید یهودی و گریست سنگ برای غربتش کوه مذاب میشود کاش که در روز جزا (بهار‌) بیند از کرم زشاعران درگه نجف خطاب میشود ابوذر رییس میرزایی(بهار)
یا حضرت امیرالمومنین(ع) هرکس که در راه امامش بی هدف شد کج رفت و هر ثانیه از عمرش تلف شد ای وای برحال کسی که در سقیفه در انتخاب حق و باطل بی طرف شد آن بی طرف هم مثل دشمن شک نکن از ناپاکی دامان مادر ناخلف شد نان حلال سفره ی مولا علی را هرکس تناول کرد آخر باشرف شد هرجا که در این زندگی خوردم به بن بست با ذکر مولا مشکلاتم برطرف شد فیروزه نه یاقوت نه الماس هم نه زیباترین انگشترم دُرّ نجف شد از دوری ایوان طلای حضرت عشق ذکر لبم با آه و گریه وا اَسف شد ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
مدح مولا امیرالمومنین(ع) ترکیب بند ازامیرلافتی باید نوشت ازعلی شیرخدا باید نوشت انما و هل اتی باید نوشت ازوصی مصطفی باید نوشت فاتح بدر و حنین و خیبراست عشق سلمان است و عشق بوذر است خانه زاد حضرت داور علیست شهرعلم مصطفی را در علیست ازتمام انبیا برتر علیست شوهرصدیقه ی اطهر علیست کیست آنکه بر عدو غالب بود او علی ابن ابیطالب بود کیست حیدر پادشاهی بی بدل نور او در طینت ما از ازل نام شیرینش به لبها چون عسل ذکرجان بخشش بود خیرالعمل نام مولا می کند دل منجلی یاعلی و یاعلی و یاعلی شیعه بی همتاست وقتی باعلیست پرچمش بالاست وقتی باعلیست مادرش زهراست وقتی باعلیست محشرش زیباست وقتی باعلیست برجبین ما نوشته حق چنین دوستداران امیرالمومنین شعربی حیدر ندارد اعتبار شعر باحیدر بماند یادگار رسم شاگردی به جا آرد (بهار) گوید این بیت از زبان سازگار "شیعه از آغاز خلقت باعلیست اول و آخرکلامش یاعلیست" ابوذر رییس میرزایی(بهار) بیت آخر ترکیب بند از استاد عزیزم حاج غلام رضا سازگار می باشد.
مدح مولا امیرالمومنین علی(ع) بحر طویل به اذن و مدد خالق یکتا به اذن و مدد حضرت طاها به اذن و مدد حضرت زهرا بنویسم نمی از مدحت دریا وصیِّ سید بطحا ولی والی والا علی عالی اعلا تولا و تبرا دمش معجز عیسای مسیحا ونامش ید بیضایی موسی به خلیل آتش نمرود زعشقش شده بردا و سلاما علی کیست علی عبد عبیدی که قیاسش به خداوند نمایند شگفتا به وصفش چه بگویم که کند وصف امیر دوجهان را خداوند تعالی علی صوم و صلاه است که در حال رکوع اهل زکات است و شایسته ی صدها صلوات است بگو مظهر الطاف خداوند جلی کیست بگو در همه آفاق ولی کیست بگو ذکر خفی ذکر جلی کیست بگو تا ابدالدهر امیر دوجهان غیر علی کیست کسی نیست به جز او که هم شان رسول است کسی نیست به جز او که هم کفو بتول است علی بحر معارف علی کنز عقول است به دستش همه عالم شده تسخیر زده با مدد خالق اکبر سر تزویر دو رویی و صداقت به کرسی قضاوت به دستش شده تدبیر شجاعان عرب روبه رویش خارو حقیرند‌ وباید که به دست اسدالله بمیرند میان همه ی معرکه ها شیر و دلیر است علی مونس هر فرد فقیر است وهم بازی هر طفل صغیر است به هر شیعه ی اثنی عشری نعم الامیر است و روزی ده مسکین و اسیر است علی خیر کثیر است بپرسند اگر مذهب مارا بگوییم که آغاز مسلمانی ما عید غدیر است علی ساقی کوثر علی مُظهر و مَظهر علی شیر دلاور علی صاحب محشر علی حیدر صفدر علی برهمه رهبر علی نفس و دم و لحم پیمبر علی سرور قنبر علی عشق ابوذر علی فاتح خیبر چه جنگی همان جنگ که شد بر همگان واضح و روشن چه کسی اهل شکاراست چه کسی اهل فرار است بگو دشمن شیعه که بی مهر علی شیعه شدن نیز محال است همه زندگی ات رو به زوال است بهشتی شدنت خواب و خیال است اگر نطفه ی تو حیض و حرام است ولی نطفه ی ما پاک و حلال است ولی حیف نه گوش شنوایی نه تصدیق زبانی که دشمن کر و لال است رود در پی آن پیر خرفتی که شغال است به کوری شما حب علی در رگ ما در جریان است به روی همه ی ماذنه ها ورد زبان است بزرگ مرد جهان است و با خطبه ی بی نقطه ی نابش نشان داد که استاد بیان است به تن روح و روان است و آرامش جان است ابوذر رئیس میرزایی
مدح حضرت امیرالمومنین(ع) جان ناقابل من باد به قربان علی همه عالم به فدای لب خندان علی مالک و قنبر و سلمان و ابوذر بودند همه دیوانه ی سیمای درخشان علی ابر و باد و مه و خورشید،تمام افلاک همگی جان به کف وگوش به فرمان علی روزگاریست سرسفره ی مولا هستم پدرم داده مرا لقمه ای ازنان علی هرکجاهم گره کور به کارم افتاد درهمان لحظه زدم دست به دامان علی مطمئنم که جنان ،نیست دل انگیز تر از حرم و گنبد و گلدسته و ایوان علی "ای نسیم سحرآرامگه یار کجاست" حرم حضرت عباس و حسین جان علی ابوذر رییس میرزایی(بهار)
. مدح مولا امیرالمومنین علی (ع) گذرم تا که بیفتد به خیابان نجف می شوم معتکفی سرزده مهمان نجف فخرم این است که ازعهد شبابم تا حال نوکرم نوکر درباری سلطان نجف ذکر یا فاطمه دل می برد از حضرت عشق می روم از حرمش تا به شبستان نجف بس که صحن حرمش نزد خدا محترم است بال جبرییل شده قالی ایوان نجف برده بی شک زسلیمان نبی هوش و هواس نقش رنگین روی فرش سلیمان نجف بهر خدمت به علی هرملکی صف بسته تاشود خادم و جاروکش و دربان نجف بارها گفته به فیروزه،عقیق یمنی ناب ناب است فقط در بیابان نجف جرج جرداق مسیحی یکی از عشاق است که شده واله و شیدا و پریشان نجف یاعلی بر در تو مثل فقیر آمده ایم نان و خرما بده بر دست یتیمان نجف ای (بهار) این نمک و طبع روان را داری تو ز نان و نمک سفره ی احسان نجف ابوذر رییس میرزایی(بهار)✍ ............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
🔰 با سلام خدمت دوستان عزیز شرح و تفسیر زیارت عاشوراء از امروز به یاری خدا در کانال ضامن اشک بارگزاری می شود ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل @m_h_tabemanesh کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk1
. خورشید غدبر آن یار که شهر جان چراغانی اوست دریای دلم همیشه توفانی اوست اثبات ولایت علی هر کس خواست اَکْمَلْتُ لَکُمْ دلیلِ قرآنی اوست **** این غدیر است که خورشید درخشان دارد ریشه در آیه ی نورانی قرآن دارد این غدیر است ، اگر اهلِ دیانت باشید منطقِ وحی در آن نقشِ فراوان دارد این غدیر است که در متنِ کتابِ هستی صفحه در صفحه به هر واسطه عنوان دارد این غدیر است ، بخوان آیه ی اَکْمَلْتُ لَکُمْ تا بدانی که چنین منطق و برهان دارد این غدیر است که در سنجش حقّ و باطل شاخصی مثل علی در همه دوران دارد این غدیر است‌ که‌ میزان عدالتخواهی ست راهِ جز راهِ علی عاقبتش گمراهی ست این غدیر است که میزان همه ایمان هاست این غدیر است که بیدارگرِ انسان هاست این غدیر است که درهَم شکند طغیان را این غدیر است که در شعله کِشد عِصیان را این غدیر است که هر فتنه ازو می میرد این غدیر است که حق جلوه ازو می گیرد این غدیر است که احیای ولایت از اوست این غدیر است که گلبانگ هدایت از اوست این غدیر است که اندیشه ی برتر دارد این غدیر است که گلواژه ی حیدر دارد این غدیر است که طاغوت شکست از تیغش رشته ی ظلمت و بیداد گسست از تیغش این غدیر است که عشق از دَم او می تابد آب و آئينه هم از شبنم او می تابد این غدیر است که همسایه ی او خورشید است این غدیر است که سرچشمه ی او توحید است این غدیر است زند مُهر ولا بر هستی این غدیر است که آورده صفا در هستی این غدیر است و شده صبح ظفر در خاطر این غدیر است و دَمَد نور به قلب «یاسر» ** «یاسر»✍ .
. سلام ای نام نیکت، بابِ حاجات سلام ای قبله کوی مناجات سلام ای ذوب، در درگاه ایزد سلام ای جلوه ی روی محمد سلام ای عبد صالح، بنده ی حق امامِ عصمت و شرمنده ی حق سلام ای مُظهِرِ آیاتِ کوثر سلام ای حضرت موسی بن جعفر سلامِ ما، به خیرِ مقدمِ توست سلامِ ما، جوابِ هر دمِ توست تو که فرزندِ ختم المرسلینی تو دلبندِ امیرالمومنینی تو زهرا را عزیز و نور عینی تو موسای حسن، نوحِ حسینی وصیِ سیدِ سجاد هستی چو باقر، مَظهرِ ایجاد هستی تو نورِ صادقِ آل عبایی امینِ وحی، بابای رضایی امامِ پنج معصومی، نگارا به معصومه پدر، حجت خدا را وجودت مایه ی لطف و کرم شد ز فرزندان تو، ایران حرم شد تَوَلا با تو هر جا گسترش یافت تَبَرا با تو آقا گسترش یافت علومِ دین، ز علمِ تو عیان شد مواساتِ تو درسِ شیعیان شد ز کَظمِ غِیضِ تو، شد حِلم لبربز و از حِلمِ تو الطافِ خدا، نیز تو آقای تمام انبیائی تو فخر اولیا و اوصیائی رهِ قرآن و عترت از تو برجاست علَم در دستِ اعجازِ تو برپاست خدا فرمود: این فرزند زهرا برای حفظِ دین، آمد به دنیا □ □ □ اَلا ای آسمانها تحتِ امرت شَها ای کهکشانها تحتِ امرت ترا آلِ سیادت میشناسند همه اهلِ ارادت میشناسند تو مولای جمیعِ ممکناتی نه گمنامی، که فخر کائناتی نباشد دهر در اَمرت مردد فَلَک، با گردشِ چشم تو گردد ولایت بهرِ فوقَ الارض داری تو بر تحتَ الثَری، رحمت بباری به اذنِ تو رسد فصلِ بهاران به یُمنِ تو ببارد برف و باران به امر تو شود دریا خروشان به فرمان تو معدنهاست جوشان به نطق و منطقَت، مَنطوق داری امامت بر همه مخلوق داری به موجودات، روزی میدهی تو و بر ذرات منّت مینهی تو به دستت، مِهر و مَه، چون دانه تسبیح کند قرآن، مقاماتِ تو تشریح تو آیاتِ خدا را روح و جانی روایاتِ نبی را حکمرانی □ □ □ اَلا ای جان و هم جانانِ خاتم تویی فرمانروای کلِ عالم تویی شاهَنشَهِ عالم به هر حال به فوقِ عرش یا قعرِ سیه چال چنان محوِ خدای خویش بودی که با مولای خود خلوت نمودی تو بودی که شبیهِ عمه جانت به زندان، حفظ کردی آرمانت نه زندان مانعِ نورِ وجودت که زندانبان مزاحم بر سجودت به دیدار خدا بس بیقراری چه اُنسی با غل و زنجیر داری شنیدم یاسِ رویت، خورده سیلی رخِ ماهت، چو مادر گشت نیلی ولی با اینهمه، با خویش گفتی: که زیر پای مرکب ها نرفتی ندیدی تاخت و تازِ سواران نشد پا تا سرِ تو نیزه باران نشد رَاست جدا پیشِ عیالت نبود از اهلِ بیتِ خود، مَلالت ندیدی خواهرت را در اسارت ندیدی دخترت را در جسارت نشد بزم یزیدی ها نصیبت ندیدی دختران را در مصیبت امان از ننگِ عنوانِ کنیزی نمیگویم ز هیزی، هیچ چیزی . ✍ .
. چشـم امیـد خلق بـه روز نتایج است اصلا شفیع بودن او خیر رایج است موسی است بی عصا و در این نیل روزگار کارش گره گشایی و باب الحوائج است