eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
282 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. کاش روز از غمشان تیره تر از شب میشد کاش از ماتمشان جان به روی لب میشد آسمان کاش که بر روی زمین می افتاد تا که شرمنده حسین از رخ زینب میشد شعلۀ ماتمشان بر تن بیجان میخورد سوز بی آبی شان بر لب عطشان میخورد تازه میگشت غم اکبر و داغ قاسم نیزه ها تا که به اندام دو طفلان میخورد ✍ .
. علیه السلام مرا شرمنده ی عفوت نمودی،شرمسارم کردی ز لطف خود نگاهی بر من و احوال زارم کردی اگر چه دیده ام لایق نباشد بهر دیدارت ولیکن تو ترحم بر دو چشم اشکبارم کردی ز فیض حسن دلجویت تو ای حسن خدادادی خدا داند مرا فارغ ز قلب داغدارم کردی چنان مهرت در این کاشانه ی دل جای بگرفته که بهر دادن جان از برایت بیقرارم کردی ز تو ممنونم ای آلاله ی گلزار پیغمبر دل پاییزی ام را دیدی و غرق بهارم کردی از این لطفی که کردی شامل حال پریشانم قسم بر عشق در عشقت همیشه پایدارم کردی بدم اما دخیل زلف خوبانت شدم مولا بزرگی از تومیباشد،که عفوت را نثارم کردی ✍ .
((حضرت حر علیه السلام)) نگاهی سوی قلبم کردی و شعله ورم کردی تو لطفی بر من و بر مادر غم پرورم کردی خجل باشم ز تو اما تو از احسان بی حدت خدا داند که عاشق بودم و عاشق ترم کردی نیم قابل به پیش محضرت ای پادشاه عشق ز تو ممنونم از آنکه غلام اکبرم کردی تو ای شمع شب افروزم در این بزم خداوندی بگردم گرد رویت تا که از جان بهترم کردی توان آنکه بینم روی زینب را، ندارم من تو باعفوت به من لطفی به چشمان ترم کردی بیا قربانی این کاروان باده نوشم کن که سرمست از شراب لاله گون ساغرم کردی ✍ .
. مرا خاک ره این کاروان کن فدای اصغرشیرین زبان کن تنم راچون سپر از بهر زینب به پیش خنجروتیروسنان کن ✍ .
. (( دوبیتی ها)) آمدم تا که یاورت باشم  ای عموی غریب و تنهایم  بر لبم ذکر یا علی باشد خون حیدر بُوَد به رگهایم تا رسیدم کنار پیکر تو  نیزه ای بر گلوی تو جا شد ازدحامی میان مقتل بود بهر پیراهنت چه غوغا شد دست وپا میزدی به صد محنت دیدمت غرقِ خون ودرگودال جان به لب گشتم ای عموجانم تا که دیدم تو را به این منوال روز روشن مقابلم شب شد تا که دیدم دو دیدۀ ترتو کام خشکت نشد ز آبی تر نیزه ها شد نصیب حنجر تو  مقتل از خون تو چه رنگین شد رفته تاب و توان ز اعضایت ای مرا جای مجتبی بابا نای گفتن نمانده در نایت دست من شد سپر که نگذارم تیغ دشمن خورد به روی تنت ازدحامی میان گودال است جامه ات شد نصیب نیزه زنت هرکه کینه داشت از بابایت نیزه برجسم اطهرت می زد بین مقتل تو گرم جان کندن ناله از غصّۀ تو خواهرت می زد ✍ .
. زینبم! جلوهء ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره دار حَرَمت خواهر توست بیقرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنان حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن جان مادر، دل من را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی موکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چکنم؟! تو که غصه بخوری، من چکنم؟! نفسی نیست که راحت بکشم بنشین! نالهء حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می کشانم گله ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشهء گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت تو فقط نیزه، هماهنگ نخور آب را با لب خونرنگ نخور زیر پا از همه جا سنگ نخور چکمه با پیرهن تنگ نخور خواهرت هست، فقط آه نکش وسط سینهء خود، راه نکش کاش با شمر، برابر نشوی کشتهء ضربهء خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه دار من و معجر نشوی کاش بر پاره حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی ✍ .
. با سیلی و زور هرچه زیور بردند... هم از سر او به زور معجر بردند... از خار مغیلان و بیابان که گذشت آغوش پدر خواست ولی سر بردند... .
. السلام علیک یا زینب کبری عقیلة بنی هاشم در مقام بندگی فوق تصوّر باورش غرق در ذات خداوند است از پا تاسرش طبق دستور خدا آداب دارد محضرش می نشیند مادر عباس پای منبرش نام او زینب شده از سوی حیِّ داورش صف کشیده می رسد این حیدر زهرا نشان تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان وَه بنازم بر امیرِ عشق و این سرلشگرش خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان کرد از جام شهادت واله و مدهوششان مرتضی در قالب زن بود روز آخرش تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید رشته ی هرچه محبت بود، از طفلان برید کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش گفت می دانم کم است اما تو دست رد نزن در کنار گوش تو آهسته گویم این سخن گفته ای توبارها درد اسارات را به من در تن این دو نیفتد جانِ من درد حسن شد سپید از خاطرات کوچه موهای سرش گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر این غریب کربلا و هدیه های خواهرش گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید از ابوفاضل مدد گیریدو سالاری کنید من زَنَم اما شما باید علمداری کنید جانتان قربان یک تاری ز موی اکبرش هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود لشگری را با دو رزمنده عجب رسوا نمود خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود دستی از دل بر دعا ،دستی دگر بر معجرش مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت هر دودست مستجابش را به روی سر گرفت تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او چون همای پر شکسته خون چکد از بال و تا که دید آن انکسار چهره و احوال او از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او این اصول عاشقی آموخته از مادرش .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
‍ . #فهرست اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: #سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی .............
. 👈 👈 👈 👈 لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا ۷ بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .
. سلام الله علیها یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است □□ صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است ✍ .
. (س) دید زینب چون حسین بن علی تنها شده شد بلا گردان ، دوباره یاور مولا شده گفت آقا من نباشم همدم غمها شوی خواهرت زینب نمرده تا که تو تنها شوی ای برادر بهر مظلومیِ تو حیران شدم با غم تنهایی تو دم به دم گریان شدم دسته گلهایم همه قربانیِ یک موی تو دلبر من ، هَستیَم بادا فدای روی تو این دو گل را یا حسین از عشق تو پرورده ام هستی خود را همه نذر نگاهت کرده ام گرد شمعت این دو را پروانه کردم یا حسین جان نثار و خادم این خانه کردم یا حسین هر دو گل را ای حسین آورده ام در محضرت هدیه های من فدای روی ماه اکبرت دل پریشانم نکن آقا به جان مادرت می نمایم هر دو را نذر علیِ اصغرت تا پرستوهای زینب پر زدند در خاک و خون گفته زیر لب حسین اِنّا اِلیهِ راجعون خواهرش زینب نمی آید بُرون از خیمه ها تا نگردد شرمسار مولا از او در کربلا .
. 📝 🖊 🖊 🖊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من کیم حر گنهکار اباعبدالله شده ام سخت گرفتار اباعبدالله رهبر و سید و مولای همه توابین چهره بنهاده به دیوار اباعبدالله جان به کف راهی بازار محبت شده ام گشتم امروز خریدار اباعبدالله پیش از آنی که خدا خلق کند آدم را نام من بود به طومار اباعبدالله دست و دل از سر و سرداری لشکر شستم تا شدم بنده دربار اباعبدالله او مرا یار شد و رخصت جانبازی داد من کیم تا که شوم یار اباعبدالله میشوم آب ز شرم دو لب عطشانش چشمم افتد چو به رخسار اباعبدالله آمدم بوسه به پای علی اکبر بزنم شوم از زمره ی انصار اباعبدالله یوسف فاطمه با یک نگهش عفوم کرد که بود لطف و کرم کار اباعبدالله میثما آرزوی هر دو جهان گر خواهی باش خاک ره زوار اباعبدالله شاعر: ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .