eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
4.4هزار ویدیو
133 فایل
💞کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت بیشتری ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما و تبلیغات👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا حتماً بخوانيد 👇 ربات 🤖کوچک على 😁 يه روز از روز ها که على از مدرسه به خانه امد 🏨👞👞 به مامانش گفت :مامان درنزديکى ميدان نمايشگاه رباتیک باز شده🚪 وادامه داد : من دوست دارم به آنجا بروم مامانش گفت : من غذا رو بپزم ميبرمت🍲👞 على وقتى به آنجا رفت 👞 ديد پرچم هاى کشور هاى ديگر هم انجاست 🇮🇩🇹🇷🇮🇷🇹🇴🇮🇪🇮🇳🇮🇶🇨🇺🇨🇻 از نگهبان دم در پر سيد : چرا پرچم هاى کشور هاى ديگر اينجانست ؟ 🇹🇴🇮🇪🇮🇳🇮🇶🇮🇷🇮🇩🇹🇷 نگهبان جواب داد : خوشبختانه امسال از کشور هاى ديگر هم ربات هاى زيادى شرکت کرده اند وبعد از گيشه بليط فروشى بليط فروشى 2 بليط خريدند ووارد شدند🎫 على وقتى ربات ها را ديد عاشق ساختن ربات ها شد 🤖 عمو ى على وقتى متوجه ى علاقه على شد ❤️ يکى از دوستانش را که ربات مى ساخت را صدا زد و گفت : برادر زاده ى من به ساخت ربات علاقه ى زيادى دارد❤️ وادامه داد : تو ميتوانى به او کمک کنى تا بتواند ربات بسازد؟ 🤖🔨⚒🛠⛏ دوستش گفت : بله دوست عزيز حتماً! ❤️👍 مادر على فردا او را دعوت کرد 🏨 او به على کمک کرد تا ربات کوچکى بسازد🤖⛏⛏ على نام او را خال خالى گذاشت 🔴⚫️🔴 چون پيچ هاى اون مثل خال خال هاى قشنگى شده بود🔩 داستانهای کودکانه_محمد حسین😎 https://eitaa.com/dastanhay
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند روز گذشت و من درگیر بودم . با خودم، باافکارم. لحظه ای حرف های قادر را فراموش نمی کردم. چرا این طوری حرف زد؟ چقدر تفاوت بود بینِ حرفهاش با حرفهای سپهر. وقتی که نخواستم به حرفهای سپهر گوش کنم سرم داد زد و صداش را بالا برد. ولی قادر ، گفت :حق دارم . وفقط اومده ازم حلالیت بگیره. چرا حرفهای عاشقانه سپهر ، این همه ذهنم را درگیر نکرده بود؟ ولی حرفهای قادر که از دوست داشتن و عشق چیزی نگفته بود، لحظه ای خاطرم را رها نمی کرد؟ چه اتفاقی برام افتاده بود.؟ من عاشقِ هیچ کدامشون نبودم. ولی احساس می کردم باید یه چیزهایی به قادر بگم. باید بهش بگم که من اصلا از دستش ناراحت نیستم . باید بگم؛ که رفتارهاش آزارم نداده. چی را باید حلال کنم ؟ هر چی بیشتر فکر می کردم کلافه تر می شدم. و بیشتر حس می کردم که احتیاج دارم باقادرصحبت کنم . ویه مسائلی را براش توضیح بدم. هر چند از همه ی مسائل زندگیم آگاه بود. ولی از حسِ خودم ؛ نه . اون نمی دونست که من هیچ حسی نسبت به سپهر ندارم . و باید می فهمید که ازش ناراحت نیستم . ولی چطوری ؟ نمی تونستم به بابا بگم که می خوام با قادر حرف بزنم. اونم که دیگه حلالیت گرفت ورفت. نه نمی شد این جوری تمومش کرد. اگر باید تموم می شدـ من حق داشتم که احساسِ خودم را بگم. وگرنه یه عمر باید مثلِ یه بغضِ کهنه ؛ این حرفها را توی سینه نگه می داشتم. من باید باهاش حرف می زدم. بیتابی می کردم که چطور این موقعیت پیش میاد. در حالیکه اون رفت . واز حرفهاش معلوم بود که امیدی به دیدار دوباره نداره . باید یه کاری می کردم . ولی چه کار می تونستم کنم جز صبوری؟ https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
انگار مامان وبابا متو جه بیقراری و حالِ بدم شده بودند.ولی چیزی نمی گفتند. هر کاری می کردم نمی شد پنهان کنم. اصلا عذا از گلوم پائین نمی رفت و مرتب از جلوی چشمشون پنهون می شدم. و در تنهایی اتاقم می موندم . این چند روز مرتب آب گلهای رز را عوض می کردم و بهشون رسیدگی می کردم . دلم نمی خواست پژ مرده بشن. یه حسی پیدا کرده بودم که تا اون موقع نداشتم . تا اینکه آخرِ هفته شد. و می دونستم سپهر پیداش می شه. نمی دونم چرا از یاد آوریش هم استرس می گرفتم.؟ من که زمانی عاشقش بودم و برای رسیدنِ بهش لحظه شماری می کردم. ولی حالا از یادش هم استرس می گرفتم. دلم نمی خواست بیاد. نگران بودم . می ترسیدم دوباره با حرفهاش دلم را ببره. با حرفهای عاشقانه اش و با اصرار های زیادش. ترس ودلهره به جونم افتاده بود. از طرفی هم امیدی به دیدارِ دوباره قادرنداشتم. توی همین یکی دوروز؛ تکلیفِ همه چیز باید روشن می شد. و من باید برای آینده ام تصمیم می گرفتم. شکی نداشتم که با هیچ کدام ازدواج نمی کنم. وجواب مثبت به هیچ کدام نمی دم. ولی خب تا جواب منفی بدم و همه چیزتمام بشه؛ ذهنم درگیر بود. این چند روزاصلا اون گندم قبل نبودم. بیچاره بچه ها که اصلا باهاشون بازی نمی کردم. یعنی دل و دماغِ این کارها را نداشتم. سراغِ آبجی فاطمه هم نمی رفتم. فقط تنهایی می خواستم. پنجشنبه شب بود . داشتیم شام می خوردیم که زنگ در به صدا در آمد. دلم هری ریخت. حتما سپهر بود. احساس کردم رنگ از رخم پرید. دلم آشوب شد. بابا رفت در را باز کرد. از پشت پنجره نگاه کردم. اِی وای خودش بود. مثلِ همیشه ؛ خوشتیپ و خوشگل ؛ با دسته گلی بزرگ در دست . ولی چرا حالم بد شد. چرا نمی خواستم ببینمش. باید کاری می کردم. سریع رفتم اتاقم و در را بستم. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 درونِ این دلم عشقی نهفتم کزان رو ساعتی راحت نخفتم ولیکن در پسِ این دردو رنجم جوانه زد دلم چون گل شکفتم چو نامت بر زبانم می سرایم رها گردم ز محنت چون که گفتم الهی، این دلم بهر تو باشد که جز تو برخودم یاری نجُستم اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریپلی به قسمت اول👆👆👆🌹 گندمزار طلائی
سلام اگه دنبال يه کانال با کلى داستان هاى زيباى اون ميگردى 😊 زود باش کليک کن 👎 داستانهای کودکانه_محمد حسین😎 https://eitaa.com/dastanhay دست به کار شو و عضو شو 😊 پس چرا ايستادى؟ سرى تو کانال داستان هاى کودکانه محمد حسين عضو شو😁 داستانهای کودکانه_محمد حسین😎 https://eitaa.com/dastanhay راستى لينک بالا را براى دوستانتان فروارد کنيد👍
┄┅─✵💝✵─┅┄ به نام خداوند لــــوح و قلم حقیقت نگـــار وجود و عـــدم خـــــدایی که داننده رازهاست نخســــــتین سرآغاز آغازهاست باتوکل به اسم اعظمت الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر🌹 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮ 💚حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:💚 آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه (زکات) آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است، زیرا تیره شدن رابطه میان مردم ریشه کن کننده دین است. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺✨ ✨افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد✨
دراین چند جلسه گفتیم که👇👇 پدر و مادر ⬅️ موضوعشون خیلی شبیه و جایگزین 🍃"ولایتن"🍃 💢💫 مادر باید جا بندازه✔️✔️ اگر پدر در مهربانی کردن به مادر جلوی بچه ها کوتاهی کنه ✔️✔️✔️ مادر حقیقت امامت رو و بچه حقیقت امامت رو خوب نمیتونه بفهمه ☢ 👆❌💢
🌴💫 روایت از امام رضا(ع) 🔰که شاید یکی از معدود روایات مفصل و شفاف و دقیق درباره✨ "ولایت" ✨ باشه که از امام رضا (ع) در مرو نقل شده ( البته نقل های متفاوتی هست ) 💠 من نقل "تحف العقول" رو برای شما میگم که مثلا دو صفحه سه صفحه حدودا طول میکشه. ولی خب اصل مطلب رو میگیم
⚜🍃 میفرماید : ⚜🍃""الاِمام الْاَمین الرَّفیٖق""🍃⚜ 💠 امام امین است که با انسان رفق و مدارا داره. در امانی پیش امام خودت و بعد این امام با تو مدارا هم میکنه♻️ بعد میفرماید : 🌴 ⚜🍃والْوَلَدُ الشّفیٖق""🍃⚜ 💠 پدر دلسوز است♻️ و 🍃⚜""الاَخُ الشَّقیٖق" ⚜🍃 💠برادری ست که از جانش برای تو مایه میگذاره ♻️ و 🍃⚜""کَالْاُمِّ الْبِرَّهْ بِالْوَلَدِ الصَّغیٖر""⚜🍃 💠 امام مانند مادر است نسبت به طفل شیرخوار.♻️ ♻️💯♻️
📛 حالا اگه بچه مزه💟 "مادر"💟 رو درک نکنه 👇 ← امام شناسیش→ دچار مشکل میشه 📛 👌 آقایون به خانم هاتون تو خونه ⤵️⤵️ 💠"احترام" 😌 بگذارید 💠 بهشون💖 محبت کنید، 💠 گرامی بدارید💝 خانم ها رو 💠⏪ گرامی داشتن خانم ها به اینه که مراقب باشی دلش نشکنه💔 نه به اینکه خانم سلطان بشه آقا ذلیل بشه 😳 😒👆❌
اشتباه برداشت نشه ❌⛔️ یادتون باشه جلسات قبل گفتیم مدیر خانه مرد هست✅ نه زن❌
💢ببینید خیلی فرق میکنه بین این دو تا 👌👆 دوجور میشه "گرامی" داشت⤵️⤵️ 🔴 ماشاءالله هزار ماشاءالله کَمَن ولی خب بلاخره هستن 🙄😒 💢 بعضی از خانم ها سلطنت طلبانه میخوان جای خودشونو باز بکنن شاید آقاشون بهشون "محبت" نکرده میخوان با←جیغ و داد→ کار خودشون رو راه بندازن 👑♨️
🗣❌. خانم اگه یه وقتی هم جیغ و داد کرد منظورش اینه که ★محبت★ میخواد❤️ نه "اطاعت"❌ نوازش میخواد💚 نه "چشم قربان" بترسی در بری. 😒〰
💢 البته آقا هم همینطور👌 آقایی که داد و بیداد کرد 😤🗣 ↘️↘️ ای خانم بدون 📣 👈 حتما شما ""غرورشو"" حفظ ←نکردی→❌ این میخواد با داد و بیداد .•° غرور °•. خودشو حفظ کنه ⚠️ 💠 وگرنه مرد دلش رحیمه نسبت به زن😊 و جَعَلَ بَینکُم مَودة و رحمة(سوره روم/۲۱) 💟 خدا این "رَحْم" رو قرار داده در دل زوج نسبت به یکدیگر ⚜ دلش نمیاد به تو ظلم کنه❌ ⬅️✔️داد میزنه حتما شما احترام نذاشتی😒 ⬅️✔️ یکمی احترام بذار ببین چی میشه ⬅️✔️ مثلا بگین : آقای من ✅ سرور من😍☺️
اون عزیزانی که از ابتدا باما بودن میدونن ما این جمله رو چندین و چند بار گفتیم👇👇 ✔️⬅️ زن تقاضای"" محبت"" داره از مرد و « احترام » .✅ ✔️⬅️ مرد تقاضای ""اطاعت"" داره از زن و ""تواضع"".✅
💢حالا نه اطاعت مطلقه ⛔️ و 💢 نه محبت مطلقه ⛔️ 📢📢 طبیعتا شنونده باید عاقل باشه 🤔 که الحمدلله عقل شما دیگه از من بیشتره و اگر در لسان بنده هم نقصی باشه اون عقل شما جبران میکنه 🌀💠🌐
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 💠 یکی از کارهایی که آستانه و تحمل شما را در مواجهه با زندگی و بداخلاقی‌های همسرتان بالا می‌برد این است که در تمام لحظات، خدا، اهل بیت علیهم السلام، انبیاء، شهدا و ملائکه را و ناظر رفتارهای خود بدانید. 💠 بدانید با صبر خود، لبخند را بر لبان امام زمان علیه‌السلام جاری ‌می‌کنید. 💠 همیشه طرف معامله‌تان در زندگی باشد نه همسرتان. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🔴 : 💠 سه طایفه از زن‌ها هستند که قبر از آن‌ها برداشته شود و با فاطمه (سلام الله علیها) محشور می‌شوند: 🔅زنی که بر غیرت شوهر کند. 🔅زنی که با شوهر بسازد. 🔅زنی که را ببخشد. 📙ترجمه ارشادالقلوب، ج۱، ص۴۱۳ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
💠 تازه از جبهه برگشته بود ولی خستگی براش معنی نداشت، رفت سراغ لباس‌ها و شروع کرد به شستن. فردا صبح هم ظرف‌ها رو شست. مادرم ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه، ولی یونس می‌گفت: «خاله جون این کارها وظیفه منه، من که هیچ وقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانومم کنم». 📕 همسفر شقایق، صفحه ۳۱ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون