eitaa logo
آوای ققنوس
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسیار سخن بود نگفتیم و گذشتیم 🍂 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌼 زندگی دیکته ای نیست که آن را به ما خواهند گفت! 🍁 زندگی انشایی است که تنها باید خودمان بنگاریم؛ 🌼 زندگی می چرخد... چه برای آنکه می خندد، چه برای آنکه می گرید... 🍁 زندگی دوختن شادی هاست زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست 🌼 زندگانی هنر هم سفری با رنج است زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است. @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زندگیت رنگی می شود وقتی که تو شادی را در قلب دیگران نقاشی کنی… صبح بخیر و شادی 🌞🌿 جمعه خوبی داشته باشید رفقا 🌺 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. خدای مهربانم؛ بدون نوازش‌های تو، بدون مهر و محبت تو، بدون عشق تو، میان دست‌های زندگی مچاله می‌شویم؛ مهربانی ات را از ما نگیر… ‌ آمین 🙏🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. 📕 یک داستان زیبا و خواندنی: پیرمردى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج شده و به مسجد مى رفت. دریک روز بارانى، پیرمرد صبح براى نماز از خانه بیرون آمد. چند قدمى که رفت در چاله ای افتاد و خیس و گلى شد. به خانه بازگشت لباسش را عوض کرد و دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. پس از طی مسافتى براى بار دوم خیس و گلى شد؛ برگشت، لباسش را عوض کرد و دوباره راهی مسجد شد. جلوى در مسجد که رسید جوانى را دید که چراغ به دست ایستاده است. جوان به او سلام کرد و چند قدم همراهش شد ولی برای نماز داخل مسجد نیامد. پیرمرد از او پرسید: "ای جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟" جوان گفت: "نه ،اى پیر ،من شیطان هستم. بار اول که بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشیدم. بار دوم که بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم.  ترسیدم اگر براى بار سوم در چاله بیفتى خداوند به فرشتگان بگوید تمام گناهان اهل روستا را بخشیدم! و من این همه تلاش کردم تا آن ها را گمراه کنم. براى همین آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى." @avayeqoqnus
. هر چه انسان‌تر باشیم زخم‌ها عمیق‌تر خواهندبود. هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصّه خواهیم‌داشت. بیشتر فراق خواهیم‌کشید و تنهایی‌هایمان بیشتر خواهدشد. 🍂 🔸 از کتاب "نامه به کودکی که هرگز متولد نشد" ✍ اوریانا فالاچی @avayeqoqnus
. خوشا صحرای عشق و وادی او خوشا ایام وصل و شادی او 🌸 @avayeqoqnus
. از عارفی پرسیدند: "روی نگین انگشترم چه حک کنم که وقتی شادم به آن بنگرم و وقتی غمگین شدم به آن نظر کنم؟" گفت: "حک کن می‌گذرد..." ✨ @avayeqoqnus
🌿🌹🌿 مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گُدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست مبر ظَن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست به گفتن راست ناید شرح حُسنت ولیکن گفت خواهم تا زبان هست ندانم قامتست آن یا قیامت که می‌گوید چنین سرو روان هست توان گفتن به مَه مانی ولی ماه نپندارم چنین شیرین دهان هست بجز پیشت نخواهم سر نهادن اگر بالین نباشد آستان هست برو سعدی که کوی وصلِ جانان نه بازاریست کان جا قدر جان هست @avayeqoqnus
🌼🍂 انسان شریف مشغول به خویشتن است و انسان فرومایه مشغول به دیگران. @avayeqoqnus
. الهی تو ما را برگرفتی و کسی نگفت که بردار. اکنون که برگرفتی وا مگذار و در سایه لطف و عنایت خود میدار. آمین 🙏🌺 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ صبح شد 🍂 یک آسمان پرواز می‌خواهد دلم ✨ بهترین، زیباترین آغاز 🍂 می‌خواهد دلم ✨ کوک شد ساز دل من 🍂 صبحدم با نام تو ✨ نغمه‌ای شیرین تر از آواز 🍂 می‌خواهد دلم صبح بخیر و شادکامی 🌞🌹 هفته پرباری پیش رو داشته باشید رفقا 🙏🪴 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. خدایا سپاس تو را ... که از من بی نیازی ولی با همه‌ی عظمتت مرا دوست داری، روزی‌ام می دهی، و فراموشم نمی‌کنی. هزاران بار شکرت ای مهربانترین معبودم 🙏🌸 @avayeqoqnus
. 📗 ضرب المثل "شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است" 🖇 معنی و کاربرد: منظور این است که برای یک لقمه غذا نباید دست به هر کار ناروایی زد چرا که با قناعت هم می شود زندگی کرد. 🖇 داستان: روزگار اسکندر مقدونی بود. کار لشگر کشی و جنگ اسکندر آن قدر پیش رفت تا به چین رسید. اما برخلاف انتظار او، نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده ای به جنگش آمد. خاقان چین که فرمانده بزرگ مردم چین بود، دستور داد اسکندر و لشگریانش را با احترام به پایتخت چین ببرند. اسکندر و سربازانش خوشحال بودند که بدون جنگ وخونریزی چین را هم فتح کرده اند،اما نمی دانستند که در پشت پرده حکایت هایی است... وقتی اسکندر به پایتخت چین رسید، خاقانِ چین به استقبالش رفت و او را با عزت و احترام وارد قصر کرد. شب که شد، خاقان چین مهمانی بزرگی راه انداخت و همه‌ی بزرگان چین را به آن مهمانی دعوت کرد. از اسکندر و فرماندهان سپاه او هم خواست که در آن مهمانی شرکت کنند. مهمانان که آمدند و جمع شدند، بساط شام چیده شد. جلوی هر کدام از مهمانان ظرف سرپوشیده ای بودکه غذای خوشمزه ای در آن گذاشته بودند. وقت خوردن شام شد. همه ی مهمانان سرپوش های غذا را برداشتند و مشغول خوردن غذا شدند. اسکندر و فرماندهان او هم سرپوش های ظرف خود را برداشتند، اما با کمال تعجب دیدند که در ظرف آنها غذا نیست! در ظرف غذای آنها به جای غذا، طلا و جواهرات گران قیمت گذاشته بودند!! اسکندر با دیدن طلاها و جواهرات شگفت زده شد و روکرد به خاقان چین و با خنده گفت: متشکرم که به من و فرماندهانم احترام گذاشتید و این جواهرات گران بها را به ما هدیه دادید اما من انتظار داشتم که مثل بقیه برای ما هم شام بیاورند،دلیل این کارتان چیست؟   خاقان چین با آرامش جواب داد: من فکر می کردم که اسکندر و فرماندهانش به جای غذا طلا و جواهرات می خورند،به همین دلیل  برای شما چنین چیزهایی را به عنوان شام گذاشته ام. اسکندر کمی ناراحت شد و گفت: این چه حرفی است که می زنی. تا حالا چه کسی به جای غذا طلا وجواهرات خورده است؟!   خاقان چین گفت: اگر طلا وجواهرات نمیخورید، این همه کشورگشایی و جنگ و خونریزی برای چیست؟ اگر پادشاه یک کشور کوچک هم باشید، بهترین غذاها را می توانید بخورید. شکم را پهن کنی از دشت هم بزرگتر است ولی اگر جمعش کنی اندازه‌ی یک مشت است.  ✨ @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. گلی از شاخه اگر می چینیم برگ برگش نکنیم و به بادش ندهیم لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم شایداز باغچه کوچک اندیشه مان گل روید 🌹 @avayeqoqnus
. هر چقدر عقاید کسی احمقانه تر باشد، کمتر باید با او مخالفت کرد! 🔸 از رمان "خداحافظ گری کوپر" ✍ رومن گاری @avayeqoqnus
🌻🌿🌻 سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی. 🔸 برگرفته از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
. خدایا، در خلوت ما خیال سبزت جاریست 🌺 @avayeqoqnus
. 🌼 ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛ 🍀 ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! 🌼 ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ 🍀 ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭته ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! 🌼 ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ 🍀 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ... ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿﻠﺖ ⚜ کاش بتونیم از عادت ها بکنیم و به سمت فضیلت ها حرکت کنیم. 🪴 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. امروز از عشق بگوییم تا تمام راهها به دوست داشتن ختم شوند؛ 💜 از امید بگوییم تا در دلها نور امید باشیم. 🕊 صبح بخیر 🌞 روزتون مملو از عشق و امید رفقا 🌸 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. خداوندا؛ آسان کن برایم آنچه را که از دشواری‌اش می‌ترسم. آمین 🙏🌱 @avayeqoqnus
. 📕 دختربچه زیرک و خانم معلم آن روز خانم معلم مادرِ دخترک را خواست. او به مادر گفت: "متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکزی داره و اصلا چیزی یاد نمی گیره." ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همان طور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: "خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم." خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه ی خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد. دختر خوشحال شد و قبول کرد. مدت ها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد. خانم معلم دوباره مادر دخترک را خواست. این بار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد. در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: "چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!" دختر خندید و گفت: "مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم." _ "چطور؟" _ "هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش می انداختم! این جوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده!" خیلی وقت ها، تقصیر را گردن دیگران می اندازیم در حالی که این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم. 👌🌼 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 بخشیده‌ام، شما هم اگر بخواهید می‌توانید ببخشید؛ آدم زمین نیست که بتواند بار همه این تلخی‌ها را به دوش بکشد... 🔻 از کتاب "نیمه تاریک ماه" ✍ هوشنگ گلشیری @avayeqoqnus