.
گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم
شایداز باغچه کوچک اندیشه مان گل روید 🌹
#سهراب_سپهری
✨ @avayeqoqnus ✨
.
هر چقدر عقاید کسی احمقانه تر باشد،
کمتر باید با او مخالفت کرد!
🔸 از رمان "خداحافظ گری کوپر"
✍ رومن گاری
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
🌻🌿🌻
#حکمت
سخن میان دو دشمن چنان گوی
که گر دوست گردند شرم زده نشوی.
🔸 برگرفته از باب هشتم گلستان سعدی
#سعدی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🌼 ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ،
ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
🍀 ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ
ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
🌼 ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛
🍀 ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭته
ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
🌼 ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
🍀 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ...
ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿﻠﺖ
⚜ کاش بتونیم از عادت ها بکنیم و به سمت فضیلت ها حرکت کنیم. 🪴
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
امروز از عشق بگوییم تا
تمام راهها به دوست داشتن
ختم شوند؛ 💜
از امید بگوییم تا در دلها نور
امید باشیم. 🕊
صبح بخیر 🌞
روزتون مملو از عشق و امید رفقا 🌸
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 دختربچه زیرک و خانم معلم
آن روز خانم معلم مادرِ دخترک را خواست.
او به مادر گفت: "متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکزی داره و اصلا چیزی یاد نمی گیره."
ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد.
وقتی همه چیز همان طور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت:
"خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم."
خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوه ی خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال شد و قبول کرد.
مدت ها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادر دخترک را خواست. این بار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد.
لبخندزنان به دخترش گفت:
"چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!"
دختر خندید و گفت:
"مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم."
_ "چطور؟"
_ "هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش می انداختم! این جوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده!"
خیلی وقت ها، تقصیر را گردن دیگران می اندازیم در حالی که این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم. 👌🌼
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨
🌸
بخشیدهام،
شما هم اگر بخواهید میتوانید ببخشید؛
آدم زمین نیست که بتواند بار همه این تلخیها را به دوش بکشد...
🔻 از کتاب "نیمه تاریک ماه"
✍ هوشنگ گلشیری
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
چشمی به تخت و بخت ندارم
مرا بس است
یک صندلی برای نشستن
کنار تو ❤️
#حسین_منزوی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
مکن اندیشه ماضی
مشو در فکر مستقبل 🍀
غنیمت دان همین دم را
که این دم کیمیا باشد 🌸
#زیب_النسا (متخلص به مخفی)
✨ @avayeqoqnus ✨
.
دوست داشتنت دریاست
گاه آرام و پر از سکوت
گاه طوفانی و پر از هراس
و من سال هاست
دل به دریا زده ام… ❤️💫
#عاشقانه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
درد اینجاست که
درد را نمیشود به هیچ کس حالی کرد 🥀
#محمود_دولت_آبادی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🟣 انسانهایی که زیبا فکر می کنند
با دیگران با محبت رفتار می کنند
شکرگزار هستند
خودشان را دوست دارند
به زندگی لبخند می زنند
🟢 انسانهایی که حتی در بدترین شرایط
سعی می کنند جنبه مثبت قضایا را
پیدا کنند و ببینند
🟠 انسانهایی که با جنس زندگی
و عشق هماهنگ هستند،
و همیشه، در هر مکانی
بذر امید و شادی می پاشند
🔵 اینگونه افراد مغناطیس عشق هستند
و مغناطیس عشق، جاذبهای قوی دارد
و هر چیز زیبایی را به سمت خودش
جذب می کند. 👌🪴
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔸 از تو بعید نیست
جهان عاشقت شود 🌹
🔹 دکلمه ای زیبا با صدای زنده یاد
افشین یداللهی
روانش شاد باد 🙏🥀
#دکلمه
#افشین_یداللهی
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است.
صبح بخیر و شادکامی 🌞🌸
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
بزرگترین آزمون #ایمان
زمانی است که چیزی که می خواهید را
به دست نمی آورید،
با این حال قادرید از ته دل بگویید،
خدایا شکرت.🌱
خدایا هزاران بار شکرت
بابت داده و نداده ات 🙏🌸
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📜 هارون و صیاد زیرک و زبانباز!
🌴 آورده اند که خلیفه هارون الرشید در یکی از اعیاد رسمی با زبیده زوجه خود نشسته و مشغول بازي شطرنج بودند.
بهلول بر آنها وارد شد او هم نشست و به تماشاي آنها مشغول شد.
🌴 در آن حال صیادي زمین ادب را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را به هارون عرضه کرد.
هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند.
🌴 زبیده به عمل هـارون اعتراض نمود و گفت : این مبلغ براي صیادي زیاد است به جهت اینکه تو باید هرروز به افراد لشگري و
کشوري انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قـدر صـیادي هـم نبودیم و اگر زیاد بدهی خزانه تو به اندك مدتی تهی خواهد شد.
🌴 هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت: الحال چه کنم ؟
گفت: صـیاد را صـدا کـن واز او سـوال کن ایـن
ماهی نر است یا ماده ؟ اگر گفت نر است بگو پسند ما نیست و اگر گفت ماده است باز هم بگـو پـسند مـا نیست و او مجبور می شود ماهی را پس ببرد وانعام را بگذارد.
🌴 بهلول به هارون گفت : فریب این زن را نخور و مزاحم صیاد نشو.
ولی هارون قبول ننمود. صیاد را صدا زد و به او گفت : ماهی نراست یا ماده ؟
🌴 صیاد باز زمین ادب بوسید و عرض نمود این ماهی نه نراست نه ماده بلکه خنثی است.
هارون از این جواب صیاد خوشش آمد و امرنمود تا چهار هزار درهم دیگر هم به او انعام بدهند.
🌴 صـیاد پول ها را گرفته ، در بندي ریخت و موقعی که از پله هاي قصر پایین می رفت یک درهم از پول ها به زمـین افتاد.
🌴 صیاد خم شد و پول را برداشت.
زبیده به هارون گفت: این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد.
🌴 هارون هم از پـست فطرتـی صـیاد
بدش آمد و او را صدا زد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید.
🌴 هـارون قبـول نکرد و صـیاد را صـدا زد و
گفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پول ها قسمت غلامان من شود.
🌴 صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد: من پست فطرت نیستم بلکه نمـک شناسـم و از ایـن جهـت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسـم خلیفـه اسـت و چنانچـه روي زمین بماند شاید پا به آن نهند و این از ادب به دور است.
🌴 خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگرهم به صیاد انعام دادند.
🌴 سپس هـارون رو به بهلول کرد و گفت : من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه سه دفعه مرا مانع شدي من حرف تو را قبـول ننمـودم و حـرف همسرم را به کار بستم و این همه متضرر شدم.
#حکایت
#بهلول
✨ @avayeqoqnus ✨
.
بپرهیزیم از اینکه دربارهی مردم
تنها بر مبنای لحظه ای از زندگیشان
داوری کنیم.
🔸 از کتاب "درِ تنگ"
✍ آندره ژید
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🌼 گر خرد کامل شود انسان نمی بیند زیان
🍂 بدترین دشمن چه باشد آدمی را جز زبان؟
🌼 گرگها درّندهاند تکلیفشان روشن ولی
🍂 وای از آن گرگی که پنهان است در ذات شبان
🌼 قبل از آنکه دل برنجانی کلامت را بسنج
🍂 تیر رفته برنمیگردد به آغوش کمان
🌼 هرچه بر خود میپسندی را بگو با دیگران
🍂 فرق دارد نازنینم نیش جان با نوش جان
🌼 گر دلی را بشکنی تعریف حالت این شود
🍂 همچو مرغی که قفس باشد برایش آسمان
🌼 نزد خالق با منیّت من منم هرگز نکن
🍂 ما کجاییم نقطهای در ناکجای کهکشان
#احمد_جم
✨ @avayeqoqnus ✨
🌿🌼🌿
تا زنده ای زندگی کن!
اگر زندگی ات را به کمال دریابی،
وحشت مرگ از بین خواهد رفت.
وقتی کسی به هنگام زندگی نمی کند،
نمی تواند به هنگام بمیرد.
از خود بپرس که
آیا زندگی را به کمال دریافته ای ؟
آیا زندگی خودت را زیسته ای ؟
یا با آن زنده بوده ای ؟
آیا آن را برگزیده ای ؟
یا زندگی ات تو را برگزیده است ؟
آیا آن را دوست داری ؟
یا از آن پشیمانی ؟
این است معنیِ
زندگی را به کمال دریافتن.
🖇 از کتاب "وقتی نیچه گریست"
✍ اروین د. یالوم
#بریده_کتاب
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
درها برای کسانی
گشوده می شوند که
جسارت درزدن را داشته باشند.
با امید با عشق بامحبت
با تلاش در بزن
حتما درها گشوده خواهند.
صبح تون بخیر و شادی رفقا 🌞🌼
✨ @avayeqoqnus ✨
خدایا شکرت
بخاطر درهای بسته زندگیم؛
بخاطر درهای بسته ای
که مرا به سمت درهای مناسبتری
هدایت میکنند.
هزاران بار شکرت خدای مهربانم 🙏🌺
#شکرگزاری
✨ @avayeqoqnus ✨