این دنیا به کوه می ماند.
هر فریادی که بزنی پژواک همان را میشنوی.
اگر سخنت خیر باشد پژواکش خیر
و اگر شر بگویی همان به سراغت میآید.
پس هر کس دربارهات سخن زشتی بر
زبان راند ، تو چهل شبانه روز دربارهاش
نیکو بگو.
در پایان روز چهلم میبینی همه چیز
دگرگون شده است...
آنگاه که دلت دگرگون شود
دنیا دگرگون می شود.
📕ملت عشق
✍ الیف شافاک
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
هدایت شده از آوای ققنوس
📚 ضرب المثل با یک گل بهار نمی شود
معنی و کاربرد:
ضربالمثل با یک گل بهار نمیشود تقریباً هممعنی با ضربالمثل «یک دست صدا ندارد» است.
این دو ضربالمثل را زمانی به کار میبریم که میخواهیم بگوییم با دیدن اولین نتیجهی خوبی یا بدی یک کار نباید از آن دست بکشیم و یا دیگران را به آن تشویق کنیم بلکه باید صبر کنیم تا نتیجهی نهایی را ببینیم.
داستان:
در زمانهای قدیم جوانی بود که به او ارث زیادی رسیده بود اما با نادانی و بیفکری و دوستان نابابی که اطرافش را گرفته بودند تمام ثروتش را از دست داد و هیچچیز برای آینده و معاشش پس انداز نکرد.
دوستانش هم که فقط رفقای دوران خوشی و ثروت او بودند؛ کمکم از اطرافش رفتند و تنها و بیکس و بیپول، خودش ماند و خودش.
خلاصه کار به جایی رسید که به جز بالاپوشی که با آن خودش را در فصل زمستان گرم میکرد چیز دیگری برایش نماند.
یک روز که گرسنگی به او فشار آورده بود به دنبال یک لقمه نان خشک میگشت تا با آن شکمش را سیر کند.
در حین جستوجو دید که در کنار جاده بوتهای به گل نشسته و روی درختی نیز پرستویی لانه کرده است.
پسر جوان با این فکر که دیگر زمستان سپری شده است و بهار سر رسیده است و دیگر نیازی به بالاپوش خود ندارد آن را به چند سکه فروخت و با پول لباس غذای گرمی تهیه کرد و بعد از مدتها دلی از عزا درآورد.
اما بعد از یکی دو روز سرمای شدید و یخبندان آغاز شد.
او که از شدت سرما میلرزید و بر بخت بدش لعنت میفرستاد خودش را سرزنش می کرد که «چرا با دیدن یک بوته گل بهاری و یک پرنده فکر کردی زمستان و سختی آن تمام شده است با این که هنوز سرمای هوا به این زودیها نمیرود.»
#ضرب_المثل
✨@avayeqoqnus✨
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
✨@avayeqoqnus✨
شازده کوچولو پرسید: دوست داشتن
بهتره یا دوست داشته شدن؟
روباه جواب داد: کدوم یکی برای پرنده
مهمتره؟ بال چپ یا بال راست؟
📗 شازده کوچولو
✍ آنتوان دوسنت اگزوپری
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
🌹 دل را به رضایِ دوست پیوند بزن
💫 با عشق ، دلِ شکسته را بند بزن
🌹 با شورِ نگاهِ خود ، ببین دنیا را
💫 آنوقت به هر چه هست ، لبخند بزن
🌹 در قابِ کتابِ خاطراتت با دوست
💫 حرف از شبِ خاطراتِ دلبند بزن
🌹 هر چند جهان پر از غمِ پاییز است
💫 لبخند ، به درگهِ خداوند بزن
🌹 هر لحظه به درگاه خدا شکر کن و
💫 با عشق دل شکسته را بند بزن
🔻 ارسالی از خانم لیلا سادات کباری
از اعضای محترم کانال
#لیلا_سادات_کباری_قطبی
#شما_ارسال_کردید
✨@avayeqoqnus✨
💎 بعضی وقتا آدما
الماسی تو دست دارن،
بعد چشمشون به یه گردو می افته...
💎 خم میشن تا گردو رو بردارن،
یهو الماسه می افته رو شیب زمین،
قل میخوره و تو عمق چاهی
فرو میره...
💎 میدونی چی می مونه...؟
یه آدم دهن باز...
یه گردوی پوک...
و یه دنیا حسرت...
💎 مواظب الماسهای زندگیمون باشیم،
شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم و
بودنش برامون عادی شده ارزشش رو از
یاد بردهایم ... 👌🌺
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
هيچ چيز در اين زندگی
آنقدر سخت نيست كه
هيچ وقت حل نشود!
هيچ چيز آنقدر تلخ نيست كه
رَد نشود!
هيچ چيز آنقدر بد نيست كه
خوب نشود!
صبح بخیر و شادی دوستان ☕️🌹
هفته پرباری پیش رو داشته باشید 🌸
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
🍀 مناجاتی زیبا از وحشی بافقی 🍀
🌷 الهی جانبِ من کن نگاهی
🍀 مرا بنما به سوی خویش راهی
🌷 چو وحشی جز گُنَه کاری ندارم
🍀 تو میدانی که من خود در چه کارم
🌷 اگر بر کرده من میکنی کار
🍀 عذابی بدتر از دوزخ پدید آر
🌷 که جُرم من چو جرم دیگران نیست
🍀 گناهم چون گناه این و آن نیست
🌷 به چشم مرحمت سویم نظر کن
🍀 شفیع جرم من خیرالبشر کن
آمین 🙏🌷
#وحشی_بافقی
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
.
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود.
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده.
پسر دوم گفت: نه... درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.
پسر سوم گفت: نه... درختی بود سرشار از شکوفههای زیبا و عطرآگین و باشکوهترین صحنه ای بود که تا به امروز دیدهام.
پسر چهارم گفت: نه... درخت بالغی بود پربار و پر از میوه، پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید!
شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصلِ مجموعِ فصلها هستند و لذا لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود. وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند!
اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف دادهاید!
مبادا بگذارید درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبینید؛ در راه های سخت پایداری کنید. لحظههای بهتر بالاخره از راه می رسند.
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨@avayeqoqnus✨
به حرمت
نان و نمکى که با هم خوردیم،
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه...
نمک را بگذار برای من!
میخواهم
این زخم،
تا همیشه تازه بماند… 🥀
#شمس_لنگرودی
✨@avayeqoqnus✨
📚 ضرب المثل "نور علا نور" بودن:
🔸 معنی و کاربرد:
ضرب المثل نور علاء نور بودن به معنی این است که نوری مضاعف بر نور قبلی شده باشد.
اگر کار خیر دیگری در یک وضعیت خوشبینانه انجام شود میگویند نور علا نور شده است؛ یعنی حالا با اتفاقی که افتاده، اوضاع خیلی بهتر و نتیجه بخشتر شده است.
این ضرب المثل در شرایط خوب که همچنان اوضاع بهتر شده، بسیار کاربردی است.
این ضربالمثل برداشتی از آیه 35 سوره نور است که در برداشت و تفسیر این آیه این ضربالمثل قابل بیان است.
#ضرب_المثل
✨ @avayeqoqnus ✨
🍂🍁🌼🍁🍂
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
#قیصر_امین_پور
✨@avayeqoqnus✨
📗 #حکایت_طنز
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت: "از کسی پولی طلب دارم و او پس نمی دهد."
گفتند: "آیا شاهدی هم داری؟"
گفت: "خدا"
گفتند: "کسی را معرفی کن که قاضی او را بشناسد... !" 👌😁
#عبید_زاکانی
#حکایت
✨ @avayeqoqnus ✨
.
شراب تلخ میخواهم
که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم
ز دنیا و شَر و شورَش
#حافظ
✨ @avayeqoqnus ✨
هدایت شده از آوای ققنوس
.
دلم به بوی تو آغشته است
سپيده دمان
کلمات سرگردان برمیخيزند
و خواب آلوده دهان مرا میجويند
تا از تو سخن بگويم...
کجای جهان رفته ای ؟
نشان قدمهايت
چون دانِ پرندگان
همه سويی ريخته است...
باز نمیگردی ، میدانم
و شعر
چون گنجشک بخارآلودی
بر بام زمستانی
به پاره يخی
بدل خواهد شد 🤍🥀
#شمس_لنگرودی
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی باغی ست که باعشق باقی ست
مشغول دل باش نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما ازقصه های خیالی ماست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای روزهای خوب
خدای روزهای سخت هم هست
اگه سکوت کرده دلیلی داره...
حکمتی داره ...
به خودش توکل کن رفیق... 🤍
#خدا
#استوری
✨@avayeqoqnus✨
هدایت شده از آوای ققنوس
.
📗 مرد ناشنوا و عیادت از بیمار
مرد ناشنوایی بود که میخواست به عیادت همسایه مریضش برود.
با خود گفت: "من کر هستم. چگونه حرف بیمار را بشنوم و با او سخن بگویم؟ او مریض است و صدایش ضعیف هم هست. وقتی ببینم لبهایش تکان میخورد. میفهمم که مثل خود من احوالپرسی میکند."
مرد ناشنوا در ذهن خود گفتگویی با این مضمون آماده کرد:
من میگویم: حالت چطور است؟ او خواهد گفت(مثلاً): خوبم شکر خدا بهترم.
من میگویم: خدا را شکر چه خوردهای؟ او خواهد گفت(مثلاً): شوربا, یا سوپ یا دارو.
من میگویم: نوش جان باشد. پزشک تو کیست؟ او خواهد گفت: فلان حکیم.
من میگویم: قدم او مبارک است. همه بیماران را درمان میکند. ما او را میشناسیم. طبیب توانایی است.
مرد کر پس از اینکه این پرسش و پاسخ را در ذهن خود آماده کرد. به عیادت همسایه رفت و کنار بستر مریض نشست.
پرسید: حالت چطور است؟ بیمار گفت: از درد میمیرم. کر گفت: خدا را شکر. مریض بسیار بدحال شد. گفت این مرد دشمن من است!!
کر گفت: چه میخوری؟ بیمار گفت: زهر کشنده. کر گفت: نوش جان باد!!
بیمار عصبانی شد.
کر پرسید پزشکت کیست. بیمار گفت: عزراییل. کر گفت: قدم او مبارک است!!
حال بیمار خراب تر شد.
مرد ناشنوا پس از این عیادت از خانه بیمار بیرون آمد و خرسند از اینکه حقِ همسایگی را مراعات کرده خدا را سپاس گفت.
از آن طرف بیمار هم که آزرده و دلشکسته شده بود با خود می گفت: عجبا ، من می دانستم که او با من میانه خوبی ندارد . ولی نمی دانستم که خواهان مرگ من نیز هست.
آنگاه شروع به ناسزا گفتن و دشنام به آن شخص کرد و دوستی آن ها پایان یافت.
📌 این داستان ، حکایت حال انسان هاست که در زندگی خویش با معیارهای محدود و پیش فرضهای بی اساس ، قضیه ای را نزد خود می سازند و می پردازند و آنگاه به نتیجه گیری جَزمی و قطعی دست می زنند و لحظه ای هم در این کار درنگ و تأمل روا نمی دارند و احتمال دیگری را مورد نظر قرار نمی دهند.
🔻 برگرفته از دفتر اول مثنوی معنوی
#حکایت
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🥀 انتحار تدریجی 🥀
🍂 خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
🍂 به زندگانیِ من فرصت جوانی نیست
🍃 من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
🍃 خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
🍂 همه به گریه ابر سیه گشودم چشم
🍂 دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست
🍃 به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
🍃 دریغ و درد که این انتحار آنی نیست
🍂 نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس
🍂 به بَزمِ ما رخی از باده ارغوانی نیست
🍃 ببین به جلدِ سگ پاسبان چه گرگانند
🍃 به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست
🍂 ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس
🍂 که از خزان گلشن شور نغمهخوانی نیست
🔻 شعر از استاد شهریار
🎙 دکلمه آقای پوریا بهارلو
#شهریار
#دکلمه
✨@avayeqoqnus✨
از خودم برایت بگویم؟
از خانه، از خیابان،
شهر، صدای پایِ ما، شب؟
از ڪجا برایت بگویم
عشق من!
جایی ڪه تو نیستی، گفتن دارد؟💔
#عباس_معروفی
#عاشقانه
✨@avayeqoqnus✨