eitaa logo
آوای ققنوس
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
545 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 تقدیم به حضرت ولی عصر (عج): حرفی که دارم با شما گفتن ندارد  این حرف‌های بی‌صدا گفتن ندارد  این دردها درمان ندارد غیر وصلت این غصه بی‌انتها گفتن ندارد  چشم گنه‌کار من و دیدار رویت  دردی که باشد بی‌دوا گفتن ندارد هر بار توبه کردم و هر بار … بگذر  این ماجرای توبه‌ها گفتن ندارد  آقا اگر کاری برایت کرده باشم  باشم اگر بی‌ادعا، گفتن ندارد  هر صبح و شب گریان غم‌هایت نبودیم  حال دل این بی‌وفا گفتن ندارد @avayeqoqnus
📚 داستان مدیری که کارمندانش را نمی شناخت! روزی مدیر یکی از شرکت‌های بزرگ در حالی‌که به سمت دفتر کارش می‌رفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه می‌کرد. جلو رفت و از او پرسید: شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می‌کنی؟ جوان با تعجب جواب داد: ماهی دوهزار دلار. مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود شش هزار دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق می‌دهیم که کار کنند نه اینکه یک‌جا بایستند و بی‌کار به اطراف نگاه کنند! جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکی‌اش بود پرسید: آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟ کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: او پیک پیتزافروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود !!! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم 🍂🌱 @avayeqoqnus
بارگیری (4).jpeg
7K
🌸همین جا که هستی و من با توام 🌸 همین جا که از کل دنیا کمیم 🌸 تو بـارون پاییزی و کوچه ها 🌸 چه خوبه تو و چتر و من با همیم ! صبح بارونیتون پر از حرکت و برکت و سلامت عزیزان 🙏♥️ @avayeqoqnus
❣این متن خیلی قشنگه ❣ آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست زيرا : اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است! اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است! اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند! اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است! اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است! اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكار است! و اگر نكند میگویند كافر است و بی ‌دين! لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز از خداوند نبايد از كسی ترسيد. 👌 پس آنچه باشید که دوست دارید. 👌 و شاد باشید؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود 👌 🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/429850951C6e9ed1d2be
♦️ پند جامی در مورد طلب و طمع 🍂 طلب را نمی گویم انکار کن 🌼 طلب کن ولیکن به هنجار کن 🍂 به مُردار جویی چو کرکس مباش 🌼 گرفتار هر ناکس و کس مباش 🍂 طمع پای دل را به جز بند نیست 🌼 طمع کارِ مردِ خردمند نیست 🍂 طمع هر کجا حلقه بر در زند 🌼 خرد خیمه زانجا فراتر زند 🍂 میامیز چون آب با هر کسی 🌼 میاویز چون باد در هر خسی @avayeqoqnus
photo_2018-01-15_20-51-57.jpg
95.1K
باور عشق و شناخت حقیقت آن، مرد ممکن است فریب بخورد؛ اما زن… زن حقیقت عشق را زود تشخیص مى دهد با حس نیرومند زنى، و اگر دبّه در مى آورد از آن است که عشق هم برایش کافى نیست، او بیش از عشق مى طلبد، جان تو را .... سلوک اثر محمود دولت آبادی @avayeqoqnus
🍀 شعر زیبای "اولین روز دبستان بازگرد" 🍀 اولین روز دبستان بازگرد کودکی ها شاد و خندان بازگرد بازگرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسب های چوبکی  خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن مانا ترند درس‌های سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند آموز روباه وخروس  روبه مکار و دزد چاپلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پر از بوی نان گندم است کاکلی گنجشککی با هوش بود فیل نادانی برایش موش بود با وجود سوز وسرمای شدید ریز علی پیراهن از تن میدرید تا درون نیمکت جا میشدیم  ما پر از تصمیم کبری میشدیم پاک کن هایی زپاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستان ما از آه بود برگ دفترها به رنگ کاه بود مانده در گوشم صدایی چون تگرگ خش خش جاروی بابا روی برگ همکلاسی‌های من یادم کنید بازهم در کوچه فریادم کنید همکلاسی‌های درس و رنج و کار بچه‌های جامه‌های وصله‌دار بچه‌های دکه سیگار سرد کودکان کوچه اما مرد مرد کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لااقل یک روز کودک می‌شدیم یاد آن آموزگار ساده پوش یاد آن گچ‌ها که بودش روی دوش ای معلم یاد و هم نامت بخیر یاد درس آب و بابایت بخیر ای دبستانی‌ترین احساس من بازگرد این مشق‌ها را خط بزن 《محمد علی حریری جهرمی》 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکلمه قسمتی از این شعر زیبا با صدای خانم باران نیکراه این دکلمه زیبا رو برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏♥️ @avayeqoqnus
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمی شود ما را تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را 《سعدی》 @avayeqoqnus
Obeyd-e1672490129463.jpeg
59.4K
گویند چون خزانه انوشیروان عادل را گشودند لوحی دیدند که پنج سطر بر آن نوشته شده بود: ... @avayeqoqnus
“من اینجا ریشه در خاکم من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم من اینجا تا نفس باقیست می مانم من از اینجا چه می خواهم، نمی دانم امید روشنائی گر چه در این تیره گیها نیست من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی گل بر می افشانم من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید سرود فتح می خوانم و می دانم تو روزی باز خواهی گشت” 《فریدون مشیری》 @avayeqoqnus
بارگیری (5).jpeg
9.1K
☘هر چه با هر که کنی ☘بر تو همان می گذرد ☘مهربان باش که این عمر گران می گذرد ☘قدر این لحظه بدان چرخ زمان می گذرد سلام دوستان، صبح شنبه تون پر از حرکت و برکت و سلامت 🙏❤ @avayeqoqnus
🌸 دل آزردگی از یار به سبک وحشی بافقی 🌸 گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت شد دل‌آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت   حاش لله که وفای تو فراموش کند سخن مصلحت‌آمیز کسان گوش کند @avayeqoqnus
fu5617.jpg
35.2K
فرقی نمی کند آغازِ هفته باشد یا پایانش … صبح باشد یا شب … بذرِ امید ؛ نه وقت می شناسد ، نه موقعیت … هر وقت بکاری ؛ شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز ، با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن ؛ جوانه می زند … و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ، اوج می گیرد … هرگز نا امید نباش … !!! نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست ؛ به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات … پس تا دیر نشده ، بذرِ جادوییِ امیدت را بکار ، و معجزه هایت را درو کن … ! شب و روزتون پر از امید لحظه هاتون همراه با لبخند دوستان جان ❤ @avayeqoqnus
سلام عزیزان روزتون بخیر 🖐 بچه ها جون امروز ۲۱ ام اسفندماه در تقویم روز بزرگداشت شاعر بزرگ نظامی گنجوی هست.👌🍀💮 بیوگرافی کوتاهی از این شاعر نامدار رو با هم بخونیم:
حکیم نظامی گنجوی شاعر و داستان سرای ایرانی قرن ششم هجریست. او در شهر گنجه متولد شد و آرامگاهش هم در حاشیه غربی این شهر قرار دارد. در آن روزگار شهر گنجه متعلق به ایران بود ولی الان جزئی از خاک جمهوری آذربایجان است. 😔 نظامی از دانش های رایج روزگار خود مثل علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی و فقه به خوبی مطلع بود. نظامی گنجوی خالق منظومه ی مشهور لیلی و مجنون است که شهرتی جهانی دارد. باقی آثار او عبارتند از مخزن الاسرار، هفت پیکر، خسرو و شیرین و ... آثار نظامی روی شاعران بعد از او از جمله خاقانی، جامی و امیر خسرو دهلوی نیز تاثیر گذاشته است. ♦️این پست بفرست برای اون دوستی که به شعر و ادبیات علاقه داره 🙏🌸 @avayeqoqnus
♦️دعای زیبایی به سبک حکیم نظامی: خداوندا در توفیق بگشای نظامی را ره تحقیق بنمای دلی ده کو یقینت را بشاید زبانی کافرینت را سراید مده ناخوب را بر خاطرم راه بدار از ناپسندم دست کوتاه آمین 🙏 @avayeqoqnus
پادشاهی در شهر گذر می‌کرد. مردی را دید که بزغاله‌ای با خود می ‎برد. شاه گفت : بزغاله  را به چند خریده‌ای؟ مرد گفت : خانه‌ای داشتم، سال پیش فروختم که خانه‌ی بهتری بخرم. امسال با پول آن خانه  توانستم این بزغاله را بخرم. پادشاه گفت : خانه‌ای  دادی و بزغاله گرفتی؟ مرد گفت : به برکت پادشاهی شما، سال دیگر با پول این بزغاله مرغکی توانم خرید. از مخزن ‌الاسرار نظامی گنجوی @avayeqoqnus
Road-profile-photo-13.jpg
100.4K
مرا بگیر و ببر تا سکوت و تنهایی … مرا بگیر و ببر هرکجا که آنجایی دلم هوای سفر کرده است، کاری کن مرا بگیر و ببر تا شبی تماشایی… تو باشی و من و جاده، تو باشی و من و عشق منی که ماهیِ قرمز، تویی که دریایی … بیا به رسم پریدن، تو آسمانم شو بیا که اوج بگیرم به شور و شیدایی تو انتهای وفایی، کسی شبیه تو نیست دلم گرفته عزیزم، کجای دنیایی ؟ ♦️این پست برای دوستان علاقه مندتون بفرستید 🙏❤ @avayeqoqnus
📚 خانه‌ی پنجره طلایی ⚜ پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بر می خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجره های طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود. با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه هم حتما بسیار عالی خواهد بود. بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم... یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند. پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد. راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد. بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده های شکسته دید. به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد. پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود. سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر؟ پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد. در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به عقب انداختند و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب، خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید. @avayeqoqnus
🌱تا کی؟ 🌱 ای معدن ناز، ناز تا کی؟ بر من در تو فراز تا کی؟ در حسرت یک نظر بمردیم چشم تو به خواب ناز تا کی؟ تو ابروی خویش می پرستی در قبله کج نماز تا کی؟ شمعم خوانی و سوزیم زار بر سوخته ها گداز تا کی؟ بس نیست هلاک من به زلفت دیگر شب من دراز تا کی؟ تیری که بر سینه خورد محمود در کشمکش ایاز تا کی؟ بخل تو برای نیم بوسی بر خسرو پاک باز تا کی 《امیر خسرو دهلوی》 @avayeqoqnus
بچه ها جون می دونستید که امیر خسرو دهلوی اهل هندوستان بوده؟ امیر خسرو دهلوی یکی از بزرگ ترین شاعران پارسی گوی هندوستان هست که به "سعدی هند" معروف بوده. این شاعر نامدار قرن ۷ و ۸ هجری در پیتالی متولد شده و در دهلی چشم از جهان فرو بسته. @avayeqoqnus
بارگیری (6).jpeg
9.8K
🌸 نمیگویم به وصل خویش شادم گاه گاهی کن 🌸 بلاگردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن @avayeqoqnus
🌱حکایت حاتم طایی و درویش زرنگ 🌱 روزی حاتم طایی در صحرا عبور می‌کرد، درویشی راه بر او گرفت و از وی ده هزار  دینار کمک بلاعوض خواست. حاتم گفت: ده هزار دینار بسیار خواستی، درویش گفت:  یک دینار بده. حاتم گفت: آن زیاده طلبی چه بود و این کم خواستن از چه سبب است؟ درویش گفت: از شخصی چون تو کمتر از ده هزار دینار نباید درخواست کرد و به چون تویی کمتر از این مبلغ نمی‌توان بخشید!! حاتم دستور داد ده هزار دینار درخواستی درویش را به او پرداخت کردند. @avayeqoqnus  
خیلی زیباست 👌❣ اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست من از تو می نویسم و این کیمیا کم است سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است تا این غزل شبیه غزل های من شود چیزی شبیه عطر حضور شما کم است گاهی ترا کنار خود احساس می کنم اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست آیا هنوز آمدنت را بها کم است ♦️ این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم بفرستید @avayeqoqnus
1960103563-samatak-com.jpg
117.3K
☘ سهم امروزتان شادی ☘ سهم زندگیتون عشق ☘ سهم قلبتون مهربانی ☘ سهم چشمتون زیبایی و ☘ سهم عمرتون عزت باشه ☘ صبحتان پرازمحبت الهی 🌸 روزتون پرانرژی و پربرکت دوستانِ جان 🙏❤ @avayeqoqnus
دلبری به سبک مولانای جان ❣ دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من خواب شبم ربوده‌ای مونس من تو بوده‌ای درد توام نموده‌ای غیر تو نیست سود من جان من و جهان من زهره آسمان من آتش تو نشان من در دل همچو عود من جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم هیچ نبود در بین گفت من و شنود من این شعر زیبا رو برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏❤ @avayeqoqnus
بچه ها جون چهار شنبه سوریتون خیلی مبارک 😍🌸✋ در ادامه تاریخچه کوتاهی از چهارشنبه سوری رو با هم بخونیم: 👇
آیین های معروف چهار شنبه سوری چهار شنبه سوری متشکل از واژه ی "چهارشنبه" که نام یکی از روزهای هفته است و واژه ی “سور” که به معنای جشن و شادی، آغاز گرم شدن زمین و جشن آغاز بهار است، می باشد. طبق آیین باستان در این روز ( غروب سه شنبه آخر سال) آتش بزرگی برافروخته می‌شود که تا صبح روز بعد و طلوع خورشید روشن نگه داشته می‌شود. یکی از مهم ترین مراسم این روز آتش افروختن است. مردم کوپه های هیزم را آتش میزنند و در حالیکه از روی آن میپرند این شعر را میخوانند: زردی من از تو، سرخی تو از من غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا یکی دیگر از مراسم این روز قاشق زنی است. این مراسم به این صورت بوده که دختران و پسران چادری بر سر و روی خود می‌کشیدند تا شناخته نشوند. آن ها قاشقی با کاسه ای مسی برمی داشتند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتادند و در مقابل هفت خانه بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زدند. صاحب خانه شیرینی یا آجیل و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذاشت. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نمی آوردند، از برآمدن آرزو و حاجت خود نا امید می شدند. چهار شنبه سوری آیین های دیگری هم دارد از جمله: شال اندازی، کوزه شکستن و فال گوش ایستادن. ♦️ اگر این مطلب براتون مفید بود لطفا برای دوستانتون هم ارسال کنید 🙏 @avayeqoqnus