هدایت شده از آوای ققنوس
📚 شعله امید 🕯
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
اولین شمع گفت: من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد.
فکر می کنم که به زودی خاموش شوم.
هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد.
شمع دوم گفت: من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد. برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم.
حرف شمع ایمان که تمام شد، نسیم ملایمی وزید و آن را خاموش کرد.
وقتی نوبت به سومین شمع رسید گفت: من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند.
پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد.
کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند.
او گفت: شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟
چهارمین شمع گفت: نگران نباشید، تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. 👏😍
من امید هستم.
چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد.
شعله امید هرگز نباید خاموش شود.👌👏
#داستان
#داستان_آموزنده
#داستان_کوتاه
✨@avayeqoqnus✨
🤍🥀🤍
از دست زندگی خسته شدهام...
هرقدر به مسخرگی میگذرانم
میبینم نمیشود که نمیشود ... 🥀
🔻 از نامههای فروغ فرخزاد به
همسرش پرویز شاپور
#فروغ_فرخزاد
✨@avayeqoqnus✨
آدم ها فقط آدمند
نه کمتر، نه بیشتر
اگر کمتر از آن چیزی
که هستند نگاهشان کنی
آنها را شکسته ای
و اگر بیشتر حسابشان کنی
آنها تو را می شکنند
میان آدم ها باید عاقلانه
زندگی کرد، نه عاشقانه...
#دلنوشته
✨@avayeqoqnus✨
همچون یک بذر زاده شده
و به دنیا آمده ای
می توانی همان بذر بمانی و بمیری ،
اما می توانی گل باشی و بشکفی،
می توانی ،درخت باشی و ببالی… 🍀
#اوشو
✨@avayeqoqnus✨
🍀🌷🌷🍀
گاهی دلت را به دلِ خیابان بزن
با بیخیالیِ جاده همراه شو ...
فراموش کن روزهایت چطور گذشت ،
مهم نیست قرار است چه اتفاقاتی بیفتد ،
و مهم نیست چقدر مشغله رویِ هم
تلنبار شده
روزهایِ رفته را به بادِ فراموشی بسپار
و روزهایِ نیامده را به خدا
چای ات را کمی آرام تر و سرخوش تر
از همیشه بنوش ،
جوری که سقفِ دنیا هم اگر ریخت
آب در دلِ لحظه هایت تکان نخورد
آدم نیاز دارد گاهی عینِ خیالش نباشد
آدم نیاز دارد برای یک روز هم که شده
به خاطرِ خودش نفس بکشد.
#دلنوشته
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
خـوشبختی
در خانه خود شماست
بيهوده آن را در ميان باغِ
ديگران نجـوييد.
صبح زیباتون بخیر رفقا 🙏🌹
✨ @avayeqoqnus ✨
الهی! گفتی کریمم،
امید بِدان تمام است.
تا کَرمِ تو در میان است،
نا امیدی حرام است.
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
☀️ @avayeqoqnus ☀️
☘🌻☘
فردي نزد حکیمی آمد و گفت :
خبر داری فلانی دربارهات چه قدر غیبت
و بدگویی کرده؟
حکیم با تبسم گفت :
او تیری را به سویم پرتاب کرد
که به من نرسید
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی
و در قلبم فرو کردی ؟!
💢 هرگز سببِ نقلِ کینهها و دشمنیها نباشیم ...
#تلنگر
✨@avayeqoqnus✨
گر مُخَیّر بکنندم به قیامت
که چه خواهی
دوست ما را
و همه نعمتِ فردوس شما را
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨
هدایت شده از آوای ققنوس
📚 خانهی پنجره طلایی ⚜
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست
زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع
خورشید از خواب بر می خاست و تا شب
به کارهای سخت روزانه مشغول بود.
هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا
می رفت تا کمی استراحت کند.
در دور دست ها خانه ای با پنجره های طلایی همواره نظرش را جلب می کرد
و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن
خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید
داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود.
با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های
خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه
هم حتما بسیار عالی خواهد بود.
بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک
آن را می بینم...
یک روز پدر به پسرش گفت به جای او
کارها را انجام می دهد و او می تواند در
خانه بماند.
پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی
برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های
طلایی رهسپار شد.
راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش
را می کرد.
بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با
نزدیک شدن به خانه متوجه شد که
از پنجره های طلایی خبری نیست و در
عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده
های شکسته دید.
به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا
در آورد.
پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود.
سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را
دیده است یا خیر؟
پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت
ایوان برد.
در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به
عقب انداختند و در انتهای همان مسیری
که طی کرده بود و هم زمان با غروب
آفتاب، خانه خودشان را دید که با پنجره
های طلایی می درخشید.
#داستان
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus✨
گمان می کنم هر آدمی
باید پشت پنجرهی اتاقش،
یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد،
که هر بار گلهایش خشک میشود
و دوباره گل میدهد،
یادش بیفتد که
روزهای غم هم به پایان خواهند رسید...
غم ازتون دور و عصرتون خوب و
خوش رفقا 🪴🌸
✨@avayeqoqnus✨
♡
♦️ پاندای بزرگ گفت: "تغییر، حتی
اگر ندونی نتیجه اش چه میشود،
بهتر از حرکت نکردن است."
♦️ "ترس مانع مردن نمیشه، ولی میتونه مانع زندگیکردن بشه."
🖇 از کتاب "پاندای بزرگ و اژدهای
کوچک"
✍ جیمز نوربری
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
🥀🤍🥀
جان به لب دارم و
تلخ است دهان
پنداری
حرفِ شیرینیِ جان
هم غلطِ مشهورست
#طالب_آملی
✨@avayeqoqnus✨
پرسیدند آیا او را در حد مرگ
دوست داری؟
گفتم بالای قبرم از او صحبت کن
و ببین چطور مرا زنده میکند... ♥️🍂
#محمود_دوریش
✨@avayeqoqnus✨
مَنگر به هر گِدایی
که تو خاص از آن مایی
مفروش خویش ارزان
که تو بس گرانبهایی 💖
#مولوی
#مولانا
✨@avayeqoqnus✨
Alireza Assar - 02 Heleh Aasheghan ( GandomMusic.ir ).mp3
4.63M
🤍🌹🤍
🎼 آهنگ "هله عاشقان"
🎙 با صدای علیرضا عصار
✍ شعر از مولانا
#آهنگ
#علیرضا_عصار
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
خدایا مرا ببخش
بخاطر درهایی که زدم
اما خانهی تو نبود...
#خدا
✨@avayeqoqnus✨