eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
210 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
Audio_457998.m4a
3.04M
مهر من! مهر من! از جلوه‌ات، همواره قلبم روشن است هر کجا باشی فروغت روشنی بخش من است سرو، می‌رقصد ز شوقت، شاخه‌ی طوبای من! پای‌کوبان نسترن، نیلوفر است و سوسن است خُلق، گل؛ رُخسار، گل؛ لب، غنچه و اندام، گل ای گل اندر گل! گلم! این گل، تویی؟ یا گلشن است؟ قلب من در آتش هجرت مسوزان بیشتر پیکرت نازک‌تر از گل! دل مگر از آهن است؟ کی به درگاه وصالت می‌رسد اندیشه‌ام!؟ در فراقت، مردن آسان‌تر از این جان‌کندن است آه! ای ماهم! برون آی از غبار ابرها ای که رسمت، همچنان از عاشقان، دل بردن است! @azsabuyeeshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چنگ می‌زنیم به ریسمان وحدت الهی و برمی‌داریم از میان سنگ تفرقه را انتخابی بزرگ در راه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من تن بی‌جانم و جانم تویی خود نه تنها جان که جانانم تویی در شب تاریک یأس امیّد من! اختر من! ماه تابانم تویی تشنه‌ام من، تشنه‌ی دیدار تو در کویر خشک، بارانم تویی پابه‌پای عاشقانت، آمدم چون دلیل راه و برهانم تویی ایستادم بر سر پیمان خود هم گواه عهد و پیمانم تویی تلخ‌کامم، ناله‌ام از هجر توست ای که خود قند فراوانم تویی! دامنت کی می‌شود آرم به کف؟ دردمندم، ای که درمانم تویی! آرزویم! یوسف گمگشته‌ام! زود باز آ، ماه کنعانم تویی ۱۴۰۲/۱۲/۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر یک دم نباشی در برم ای یار! می‌ترسم در آغوشم بگیر از دوریت، بسیار می‌ترسم دلم مثل کبوتر در هوایت می‌پرد هر دم نگردم گر به دورت مثل یک پرگار، می‌ترسم نترسم سیل خون جاری چو شد از دیده‌ام اما ز لبخندی که بندد نقش بر دیوار، می‌ترسم رقیبم می‌نماید چهره‌ی چون سیب سرخش را ولی من از دو روی با دل بیمار، می‌ترسم برای کودکان ای والدین! باید که الگو شد که من از سختی این راه ناهموار، می‌ترسم دهان ما ببند از گفتن حق، چشم‌مان باز است گمان کردی من از خودکامه‌ی غدّار می‌ترسم!؟ ندارم هیچ پروایی که از سر بگذرم اما اگر مویی شود کم از سر دلدار، می‌ترسم ۱۴۰۲/۱۲/۰۲
نردبان هم عاشق آینه است تماشای دیگران را بهانه قرار داده