بسم الله الرحمن الرحیم
#اربعین #زمینه_اربعین
#امسالم_نشد #زمینه_گریه_دار 😭😭
#جاماندگان_اربعین #اربعین_زمینه
#مهدی_طاهرزاده
بند اول❤️🖤❤️
امسالم نشد
رفیقام پیش تو ان من دورم ازت
زیادی بودم برات انگار این وسط
همه رو بردی ولی من موندم فقط
قلبه من شکست
عکس دوستام و دیدم بین موکبا
یه نگاهی بندا به حاله این گدا
که شب و روزش شده فکره کربلا
عجب فراقی
من و یاده مزهٔ چای عراقی
عجب فراقی
اربابم نمیگیره ازم سراغی
عجب فراقی
تو این شبا
خون گریه میکنم
منه محتاج و ببر کرببلا
امسال نشد
اما ساله دیگه
نزاری جا بمونم ازت آقا
تنگه دلم
منه محتاج و ببر کرببلا
بند دوم ❤️🖤❤️
امسالم نشد
تو تلاطما بیام سوی صحنه تو
راه و هی نشون بده بوی صحنه تو
تا که آخر بشینم توی صحنه تو
دوستان جای ما
تو سرازیری میرن سمته یک حرم
توی راه سلام میدن به صاحب علم
اینجا من زیره علم محتاجه کرم
دارم میمیرم
شبا هی خواب میبینم توی مسیرم
دارم میمیرم
پا میشم هنوز توی خونه اسیرم
دارم میمیرم
به خاطره
اشک های مادرم
منه محتاج و ببر کرببلا
دلم میخواد
تا صبح گریه کنم
تا که بندازی به من یه نیم نگاه
تنگه دلم
منه محتاج و ببر کرببلا
بند سوم ❤️🖤❤️
امسالم نشد
بخونم قدم قدم با خنده یبار
هر دفعه با گریه و قلبه غصه دار
هی میگم کی میرسه وقته این قرار
بیچارم نکن
ببرم کرببلا مثل خیلیا
آره بد بودم ولی تو کوتاه بیا
نزار فکر کنم شدم پیشت رو سیا
هوش و حواسم
حتی تو ردم کنی عزیزی واسم
هوش و حواسم
بنویس اسم منو تا پر شه کاسم
هوش و حواسم
رقیتو
بازم قسم میدم
منه محتاج و ببر کرببلا
اگه میشه
واسه دفعهٔ بعد
اسممو اضافه کن به زائرا
تنگه دلم
منه محتاج و ببر کرببلا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5899891558269848081.mp3
8.6M
❣﷽❣
🏴#زمزمه_حضرت_رقیه_س
🏴#آقای_واعظی
🏴#پیشنهادم 👌👌
بابا ای بابای خوب و خوشگلم
خیلی تنگ شده برات دلم
بابای گلم
بابا...
کی بریده حنجر تو رو
گذاشته تو تنور سر تو رو
یتیمه کرده دختر تو رو
بابا...
دختراتو تک به تک زدند
روی زخم ما نمک زدند
عمه زینب و کتک زدند
صورت من کبوده بابا
گناه من چی بوده بابا
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
@majmaozakerine
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#حضرت_رقیه_س_شهادت
روضهات را قصه میگفتم برای دخترم
گریه کردم تا سحر با هایهای دخترم
گفتم از آب و غذا افتادی از روز دهم
غصه خورد آنقدر، کم شد اشتهای دخترم
نیمهشبها میپَرم از خواب تا ویرانهات
با صدای گریههای بیصدای دخترم
با عروسکهای زیرِ خیمهی چادرسیاه
اشک میریزیم، پای روضههای دخترم
آستین را برد بالا؛ گفت بابا گوش کن
نوحه میخواند النگوی طلای دخترم
تا زمین میخورد، میدیدم شبیه قصهات
اشک را در خندههای زخمِ پای دخترم
هیچ دختربچهای را زود بیبابا نکن
گریه کردم بارها با این دعای دخترم
اشکهایش ریخت، روی گنبدِ نقاشیاش
یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم
روضهات جاریست، در دنیای دختردارها
حاجتم را داد، ممنون از خدای دخترم
شاعر: #رضا_قاسمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
وقت عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
یکجور میزنند مرا پای نیزه ات..
انگار بین شام پدر داشتن بد است
وقتی زنان شهر به من حمله میکنند..
باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است
بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم..
با یک لباس پاره گذر داشتن بد است
دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم
اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است
با گریه فتح کرده ام این شهر شام را
اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
حال من خوب است بابا حال تو انگار نه
بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه
چهرهام قدری پریشان است قدّم خم شده
اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه
من به دنبال تو میگشتم که هی گم میشدم
در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه
عمه بعداز تو علمدار و امیر ما شده
قافله بی یار شد بی قافلهسالار نه
بعد تو هرجا به من آبی تعارف کردهاند
شرمسار از روی سقا گفتهام هربار: نه
زندگی کافیست باباجان مرا با خود ببر
زندگی خوب است اما بعداز این دیدار نه
شاعر: #علی_سلیمیان
.
#غزل جاماندهیِ کاروانِ #اربعین و روضهیِ حضرتِ رقیّه سلام اللّه علیها
جاماندهاَم از قافله اِی جانِ رقیّه
شد نوکرتان دست به دامانِ رقیّه
رزقم نشد امسال وصالِ حرمِ تو
حالم شده چون روضهیِ ویرانِ رقیّه
رفتند رفیقان و شدم نوحهسرایِ....
دلتنگیِ دلهایِ پریشانِ رقیّه
از قافله جا مانده و جانانه رسیده
تازه شده زخمِ دلِ سوزانِ رقیّه
او کربوبلایی شده قبل از همه در شام
باشد سندَم دنده و دندانِ رقیّه
با صورتِ نیلی و پَر وُ پهلویِ خونی
افتاد به پایِ سر و پایانِ رقیّه....
آغازِ غمی تازه و یک روضهیِ تلخ است
در ندبه بسوزید مُریدانِ رقیّه
#غزل #روضه #مدح_مرثیه #شام #حضرت_رقیه #سلام_الله_علیها #حسین_ایمانی
..______________________
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5794309261995541827.mp3
420.2K
🏴سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#پرستوی_حسینم_و
🏴بند اول
پرستوی حسینم و
شکسته بال و پر من
خونیه چشم تر من
رو خاک ویرون سر من
دختر پادشاهم و
شده خرابه جای من
گریه کنید برای من
برای غصه های من
سر پدر اومده دیدنم۲
رسیده وقت پَر کشیدنم۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🏴بند دوم
ریحانة الحسینم و
شدم به رنگ ارغوان
خسته و پیر و ناتوان
که قامتم شده کمان
عزیزة الحسینم و
بعد پدر شدم اسیر
پای برهنه این مسیر
شدم با طعنه ها حقیر
محله ی یهودی بُردنم۲
به زجر بی حیا سِپُردنم۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🏴بند سوم
بشین به روی دامنم
بگم چی اومد به سرم
نگم چی شد با معجرم
زخمه تمومه پیکرم
زخمه تمومه پیکرم
سوخته پدر موی سرم
سو نداره چشم ترم
نداره قوت کمرم
ای پدر ای ماه رو نیزه ها۲
سرت رو کی بریده از قفا۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#سلطان_وفا_بابا
🏴بند اول
سلطان وفا بابا،رفتی به کجا بابا
بعد تو نصیب ما،شد جورو جفا بابا
قربان روی تو،روی نیکوی تو
مثل گیسوی من،سوخته گیسوی تو
از غم تو،بی شکیبم_نور چشمم،ای حبیبم
بابا حسینِ غریبم
(بابا حسینِ غریبم)
🏴بند دوم
ای دلبر جانانه،خوش آمدی ویرانه
شمع شب تاری و،من گرد تو پروانه
میبوسم روی تو،روی نیکوی تو
بشکسته ابرویم،مثل ابروی تو
کشته ی شیب الخضیبم_ای نگارم،ای طبیبم
بابا حسینِ غریبم
(بابا حسینِ غریبم)
🏴بند سوم
بابای وفادارم،ای محرم اسرارم
میگویمت از دردی،که در دل خود دارم
بعد تو بی هوا،خوردم سیلی پدر
از زجر و حرمله،دارم خون بر جگر
خسته حال و بی شکیبم_کشته ی شیب الخضیبم
بابا حسینِ غریبم
(بابا حسینِ غریبم)
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴زمینه یا شور شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#شور_حضرت_رقیه_س
#هوای_خرابه_سرده
🏴بند اول
هوای خرابه سرده/دختر تو پر از درده
نیمه ی شبی دنبال/سر بریدت میگرده
خسته شده،از این زمونه
یک گوشه ای،گرفته بونه
افتاده روی،خاک غربت
هی زیر لب،داره میخونه
کجایی بابا جون بیا،داره میمیره دخترت
کجایی تا ببینی که،شده شبیه مادرت
کجایی نازنین بابا،کجایی مه جبین بابا
بیا ببین که دخترت،افتاده رو زمین بابا
(حسین وای)
🏴بند دوم
ترکیده بغض قلبش/هوای چشاش بارونه
معلومه که از این دنیا/سیره و دلش پرخونه
از شامیا دلش گرفته
جایی نبوده که نرفته
از اون محله ی یهودی
حرفا داره هنوز نگفته
کجایی بابا جون بیا،بیا سراغ دخترت
بیا و مرهمی بذار،به روی داغ دخترت
کجایی نازنین بابا،کجایی بی قرین بابا
بیا و روی دامنم،یه امشبو بشین بابا
(حسین وای)
🏴بند سوم
چند روزیه که باباجون/خوابتو میبینم هر شب
چند روزیه که سربارم/دیگه برا عمه زینب
تاول زده،رو خارا پاهام
دیگه توون،نداره دستام
سیلی و تازیونه خوردم
بازوم کبود و تاره چشمام
تو کوچه و تو معبرا،دخترتو چه بد میزد
چشم عمورو دور میدید،بی حیا با لگد میزد
منو ببر دیگه بابا،نداره دشمنت حیا
سخته یه روز دیگه ام،بمونم از تو من جدا
(حسین وای)
🎤با نوای زیبای کربلایی کمال شریفی
🎪هیئت شیفتگان حضرت رقیه (س) شوش
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_رقیه_س_مدح
هرکس که شنید از غمِ تقدیرِ رقیه
یک شب نگذشت است که شد پیرِ رقیه
هرگز نکند نیم نگاهی به گناهی
چشمی که شود گریه کنِ تیرِ رقیه
آن کوه که نزدیک ترین قُلّه به ماه است
سرشانه ی سقاست به تعبیر رقیه
هرگاه که برخاست اذان علی اکبر
در خیمه شنیده شده تکبیر رقیه
ما را خود زهرا سر این سفره نشانده
می خواست شود شیعه نمکگیر رقیه
در شیعه عموماً پدران،دختری هستند
در جامعه دیده شده تاثیر رقیه
در آینه با"حیدر" و "زهرا" نَزَنَد مو
تصویر"علی اصغر" و تصویر "رقیه"
صد مرجع تقلیدِ مُفَسِّر نتوانند
یک خط بنویسند ز تفسیر رقیه
"لبنان"و"عراق"و"یمن"و"سوریه"را کاش
یک روز بنامیم،"جماهیرِ رقیه"
تیغ دو دم دختر این طایفه،"اشک" است
ارثیه ی زهرا شده شمشیر رقیه
با "گریه ی جانکاه" سرِ شام چه آورد...
دشمن شده مبهوتِ تدابیر رقیه
▪️
▪️
این طفل چه کرده است که یکریز کتک خورد
ای زجر مگر بوده چه تقصیرِ رقیه
بس کن همه ی موی سرش ریخته نامرد
بس کن شده از زندگی اش سیر،رقیه
شاعر: #بردیا_محمدی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود
چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود
همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود
چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود
اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد
میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود
نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود
نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود
به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
زمینه و زمزمه🎙
حضرت رقیه (سلام الله علیها )
سلام بابا...بیا بنشین به دامانم
سلام بابا...ببین در کنج ویرانم
سلام بابا
سلام بابا . ببین گیسو سپیدم من
به آغوشم . تورو آخر کشیدم من
پدر جانم
از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره
منو بد زد... لباسامم پر از خاره
پدر جانم
خبرداری شبا رو خاکا می خوابم
ببین کرده موهای سوخته بی تابم
پدرجانم
✍قاسم نعمتی
باحذف دو بند
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
#زمینه
زمزمه🎤
زبا ن حال حضرت رقیه (علیها سلام)
عمه بیا تماشا یارم ز ره رسیده
گردیده میهمانم امشب سر بریده
خوش آمدی پدرجان امشب دراین خرابه
ازشوق دیدن تو جانم بلب رسیده
بابا در انتظارت شب تا سپیده بودم
این روز را من ای کاش هرگز ندیده بودم
بابا ببین رسیده هنگام چیدن گل
با دیدن سر تو حالی نداره بلبل
گردیده روی ماهم مانند لاله نیلی
باشد بصورت من آثار ضرب سیلی
بابا بدست دشمن اگرچه من اسیرم
دور سرت بگردم پروانه سان بمیرم
امشب در این خرابه ذکر پدر بگیرم
اشک غم از دو چشمم شب تا سحر بگیرم
گرد فراغ رویت بنشسته بر عذارم
امشب غمی ندارم هستی تو در کنارم
بابا چرا نیامد اکبر برادر من
ساقی نموده پر غم از غصه ساغر من
ممنونم ای پدر جان از من خبر گرفتی
دختر ناز خود را امشب به بر گرفتی
با اشک دیده شویم غبار روی ماهت
آتش زند بجانم شرار هر نگاهت
✍شیدا نیشابوری
گوشواره:باباحسین حسین جان
#زمزمه
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
غزل مصیبت حضرت رقیه(سلام الله علیها)
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی
من هیچ کس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را زدستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت کردند
کاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربه پا دنده هایم را شکستند
کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم
نشناختم بابا تو را تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
#قاسم_نعمتی
4_5794309261995541827.mp3
420.2K
🏴سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#پرستوی_حسینم_و
🏴بند اول
پرستوی حسینم و
شکسته بال و پر من
خونیه چشم تر من
رو خاک ویرون سر من
دختر پادشاهم و
شده خرابه جای من
گریه کنید برای من
برای غصه های من
سر پدر اومده دیدنم۲
رسیده وقت پَر کشیدنم۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🏴بند دوم
ریحانة الحسینم و
شدم به رنگ ارغوان
خسته و پیر و ناتوان
که قامتم شده کمان
عزیزة الحسینم و
بعد پدر شدم اسیر
پای برهنه این مسیر
شدم با طعنه ها حقیر
محله ی یهودی بُردنم۲
به زجر بی حیا سِپُردنم۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🏴بند سوم
بشین به روی دامنم
بگم چی اومد به سرم
نگم چی شد با معجرم
زخمه تمومه پیکرم
زخمه تمومه پیکرم
سوخته پدر موی سرم
سو نداره چشم ترم
نداره قوت کمرم
ای پدر ای ماه رو نیزه ها۲
سرت رو کی بریده از قفا۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_رمضان
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#ماه_رمضان
آنقدر سنگ زدن تاکه سرت شکسته شد
ازهمان مشت ولگد.بال وپرت شکسته شد
نشود پاک ازآن صورت تو .ضربت دست
زیرشلاق ولگدها کمرت شکسته شد
بخدا ازسره نی .بودحواسم به همه
وای دیدم گل من.گل سرت شکسته شد
دختر شامی وآن طعنه وآن زخم زبان
صبرکردی دخترم اما پرت شکسته شد
توکه از حرمله وزجر ندیدی خیری
دختر فاطمه هستی.زیورت شکسته شد
تا پدرگفتی عزیزم روی نی گریان شدم
خوردی از زجر لگد. چون سپرت شکسته شد
میکشم نازه تورا تاکه دهم تسکینت
درد دل کردی که بغض حنجرت شکسته شد
باسر غرقه بخونم رازها گفتی .گلم
درده دل کردی که بغض حنجرت شکسته شد
وای دیدی دخترم قنداق خونی علی
این همه خاطره ها در نظرت شکسته شد
گفت (مجنون) که حسین.معجر او دست نخورد
ازاصابت گشتن سنگی سرت شکسته شد👉
📓شاعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
🙏🍀🌹🙏🍀🌹🙏🍀🌹.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_رمضان
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام_
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
خرابه بودورقیه دلش پُردرداست
هوای سینة دختر،خدا،عجب سرداست
ستاره ها همگی ازرقیه باخبرند
میان یک نگهش آسمانی ازدرداست
گل خرابه نشینی،ولی چه خوش بوئی
خزان نشسته بررویت جمال توسرداست
عدوزده به رُخ تو،ولی سپر داری
قسم به جان اباالفضل،که عمّه چون مرد است
نوای سینة مجنون،همیشه ازشام است
خرابه برسردختر،خدا چه آورداست
📕📕شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)..
____________________________
کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_ماه_مبارک_رمضان
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
لب خشک توواین آب گوارا،دیدنی است
سرنازت به رویِ نیزه ی اعدا،دیدنی است
آمدی تاکه کنی داغ مرا،تازه پدر
آن ترک خوردگیِ گوشة لبها دیدنی است
یادداری بغلم کردی وهی بوسیدی
سرِتودربغل ،ای معنی رؤیا دیدنی است
چه بلائی به سرت آمده ای باباجان
حنجربریده ونیزة اعدا دیدنی است
توکه استاد مَنی،درهمة صبروبلا
دخترت دربین این گرگانِ صحرا دیدنی است
دل مجنون همه جاتنگِ غمِ رقیّه است
نازدانه ،غم تودراین بلایا دیدنی است
📕📕شعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)..
____________________________
کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
#حضرت_رقیه_شهادت
شام غریبان
ای سری که در سحر با دخترت هم صحبتی
شب نرو جای دگر، شام غریبان دعوتی
به عمو جانم بگو شد مجلس تدفین بیا
غیرت الله حرم، از نیزه ها پایین بیا
ای که جاری در نگاه توست ، صد دریا غزل
وقت غسل من شده، آبی بیاور لااقل
گوش من پاره ست ای پاره بدن ، کم آه کن
رو به قبله نه ، سرم را رو به قتلگاه کن
هر تکان این بدن ، دردسر تلقین شود
خاک را طوری نریزی سینه ام سنگین شود
خاک، من را از تو دورم کرده هق هق می کنم
زود از بالای قبر من نری ، دق می کنم
ای کسی که هر خزانی را بهارش می کنی
ترس از تاریکی من را چه کارش می کنی
بر مزارم آمدی، با یک لب بهتر بیا
فاتحه خوان رقیه ، با علی اصغر بیا
وارث روی کبود مادرت زهرا منم
سفره داری که گرسنه رفت از دنیا منم
آسمانی بودم و ویرانه ماوای من است
قبر پروانه ست هرجایی که شمعی روشن است
#ناصر_دودانگه
.
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_زمان
ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها
شاه غریب ، وارث صبر کریم ها
بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی
زائر برای مظهر جود خدا شدی
وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست
اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست
این روزها که گشته دل کلّ مؤمنین
آماده ی زیارت ایّام اربعین
گریه کنی به دور حصارش نمانده است
جز تو کسی کنار مزارش نمانده است
حالا به روی خاک حریمش نشسته ای
از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای
مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه
صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه
اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود
آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود
یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت
از فرصت نبودن حیدر توان گرفت
جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد
بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد
از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید
روی کبود حوریه را در حجاب دید
از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید
در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید
راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش
وقتی که شد شهید جنایات همسرش
با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن
او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن
دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش
در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش
✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
#امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
من کرم زاده ام و شهر کرامت وطنم
گرد و خاک ره ارباب کرم خاک تنم
"روزها فکر من اینست و همه شب سخنم"
چه شد از بین همه بنده کوی حسنم
هاتفی گفت اگر گرد رخ او همه اید
چون در این دایره دعوت شده ی فاطمه اید
با وجود تو کسی را هنری نیست که نیست
تو که باشی ز فقیری اثری نیست که نیست
من تو را دارم و دیگر خطری نیست که نیست
و در این چرخ بجز تو خبری نیست که نیست
زندگی را به تمنای تو خوش می دارم
که من از فکر بجز تو بخدا بیزارم
ای که با آمدن توست ، علی بابا شد
و به لبخند تو غم از دل زهرا وا شد
نوبتی باشد اگر نوبت این رسوا شد
که بگویند به لطف تو گدا دارا شد
آبرو یافته از لطف و عطای حسنم
پس عجب نیست بگویم که برای حسنم
همه را باب حیات است حسین بن علی
ناجی وقت ممات است حسین بن علی
که در اوج درجات است حسین بن علی
تا که کشتی نجات است حسین بن علی
بادبان است در این کشتی امداد حسن
نه ؛ بگو آب حسن ،موج حسن ،باد حسن
نیست بالاتر ازین درد در عالم دردی
بین مردان بنشینی و نباشد مردی
و نفهمند تو را صلح چرا می کردی
همه هستند کنارت و تو تنهاگردی
صبر را برده ای از رو و تمامش کردی
کربلا را تو به تدبیر قیامش کردی
چه سکوتیست تو کردی که چنین فریاد است
و به تدبیر تو بنیاد ستم بر باد است
نام تو لرزه ی بر قامت استبداد است
وارث قدرت مولایی تو اولاد است
قاسمت روز دهم یک تنه غوغا می کرد
کربلا مات شد و خیره تماشا می کرد
خیره گشتند و به ماه تو حسد ورزیدند
صد حرامی همه با نیزه گلت را چیدند
گریه می کرد حسین و همگی خندیدند
بعد ازان پای سرش یکسره می نوشیدند
مرگ مشتاقی او دید و بسی کم آورد
عسل روی گلش چهره او هم آورد
جگرت سوخت ، کنارت تو برادر داری
زینب اینجاست غمی نیست تو خواهر داری
گرچه یک خاطره از کوچه و مادر داری
بی وفایی و حسد از بر همسر داری
لیک مهمان سر نیزه نگشته سر تو
میزبان لبه ی تیغ نشد حنجر تو
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_حسن #مرثیه_امام_حسن
شانه اش گفتم و دلم لرزید
دستم از حرکتِ قلم لرزید
شانه اش بی سبب نشد خم شد
جایی انگار که عصا هم شد!
وقتِ مضمونِ بی هوا شده است
راهِ کوچه به شعر وا شده است
کوچه ای که در آن شهید شده
از غمش گیسویش سپید شده
کوچه ای که نزد پَر از قَفَسش
تا لبش وا شد آخرین نَفَسش
گفت یک کوچه و من و مادر
گُذرِ و روز ِ روشن و مادر
با پر و بال بود مادرِ من
شاد و خوشحال بود مادرِ من
ارثِ شیعه شده نصیب بس است
نیست بابا دگر غریب بس است
تا سرش پیچِ کوچه را رد کرد
ناگهان راه را عدو سد کرد
جانِ من بود روی لب میرفت
مادرِ من عقب عقب میرفت
اینکه رخسارِ ماه هاله شده
بعدِ قاپیدنِ قباله شده
آسمان از صداش میلرزید
رگم از ناسزاش میلرزید
مادرم صورتش به پایین بود
علتِ ناگهانی اش این بود
وای دستش چگونه جرات کرد
سر به دیوار بد اصابت کرد
از خجالت سرم زمین افتاد
پیشِ من مادرم زمین افتاد
جگرم این شده که پاره شده
داغدارِ دو گوشواره شده
قاتلم خاکِ تارِ چادر شد
جای پای کنارِ چادر شد
تا که با زحمت از زمین پا شد
صدمه ی چشمها هویدا شد
ای امان از به شانه بردنِ او
از غمِ تا به خانه بردنِ او
روی دوشم فرشته باران بود
به لبِ مادرم "حسن جان" بود...
🔸شاعر:
#حبیب_نیازی
___________________________
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam