#اسارت_شور
#شام_شور
#شور
نامحرمان و دختر حیدر امان از شام
بزم حرام و آل پیمبر امان از شام
خون گریه می کند چشم ابوتراب
شد جای اهلبیت در مجلس شراب
وای از شام ۲ وای از شام بلا
زینب کجا و این همه آزار امان از شام
زینب کجا و کوچه و بازار امان از شام
این شامیان همه دشنام می دهند
بر آل فاطمه دشنام می دهند
وای از شام...
آتش به قلب خواهرت افتاد حسین من۲
از روی نیزه ها سرت افتاد حسین من۲
از خون به صورتت هی رنگ می زنند
بر نی سر تورا با سنگ می زنند
وای از شام...
اشک از دو دیده ی ترت افتاد حسین من
از روی ناقه دخترت افتاد حسین من
دیدی که قاتلت در پای نیزه ها
پیش نگاه تو می زد رقیه را
وای از شام...
#عبدالزهرا
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
این سواران کیستند انگار سر میآورند
از بیابانِ بلا، گویا خبر میآورند...
تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بیپیراهن و بیبال و پر میآورند
هم عمو میآورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر میآورند و هم پسر میآورند
آشنا میآید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیکتر میآورند
تا بگردد دور این خورشیدهای نیمهشب
ماه را نامحرمان از پشت سر میآورند...
زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران میآورند و طشت زر میآورند
🔸شاعر:
#سعید_بیابانکی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
#مرثیه_حضرت_زینب
به نام و حمد او کز عشق او ارباب لبریز است
و اما بعد حال زینب کبری غم انگیز است
رسید آن کاروان جایی که بوی غصه می آید
چه باید کرد وقتی غصه روی غصه می آید
سر صبح است و انگاری که اینجا عیدالایام است
برای کاروان عشق اما مطلع شام است
عجب روزی که بود از روز عاشوراش سوزان تر
ندیده هیچکس روزی از این شام غریبان تر
چه بود آن روز آن روزی که از صبحش چنان شب شد
و غم آنقدر بالا رفت و سنگین شد که زینب شد
بلی اسلام پایان یافت مذهب چشم خود را بست
سر بر نیزه هم از شرم زینب چشم خود را بست
دم دروازه ساعات غم در جان او حل شد
معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد
علمداری که یک کوفی به غارت برد مشکش را
دم دروازه شامی ها در آوردند اشکش را
چه بر زینب گذشت آن روز بین کوچه و بازار
تمسخر، طعنه و تحقیر، سنگ و آتش و آزار
هزاران دلقک از اولاد عمرو عاص آوردند
برای پایکوبی دورشان رقاص آوردند
خبر دادند ابنای یهودی های خیبر را
برای بازدید آورده اند اولاد حیدر را
مجال خطبه خواندن نیست از بس ساز و آواز است
همین که زنده میمانند دیگر اوج اعجاز است
به شمر و اخنس و خولی و ابن سعد صد لعنت
اگر بازار شام این است پس بر کوفه صد رحمت
میان کوچه ها روزی نمیرفتند راه اصلا
ندیدند این زنان را پیش از این خورشید و ماه اصلا
مدام از روی نی سر روی خاک افتاد عیبی نیست
سر شش ماهه هم بر روی خاک افتاد عیبی نیست
بلا این است بفروشند آن دُرهای سرمد را
به بازار کنیزان برده اند آل محمد را
به قرآن پاره ها آن بی وضوها دست ها بردند
عروسان علی را از میان مست ها بردند
چنان آتش ز بام افتاد، دستار امامت سوخت
همان چادر که باقی مانده بود از روز غارت، سوخت
زنانی را که روی خویش را از کور پوشاندند
صلاه صبح تا مغرب میان شهر چرخاندند
یکی ای کاش بود آن روز و کم میکرد مشکل را
و هول میداد از نزدیکی زینب اراذل را
پس از دروازهی ساعات غم در جان او حل شد
معطل شد معطل شد معطل شد معطل شد
کسانی را که فردوس برین ماوایشان باشد
به لطف شامیان دیگر خرابه جایشان باشد
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#اسارت #شام
آه، یاران روزگارم شام شد
نوبت شرح ورود شام شد
شام شهر محنت و رنج و بلا
شام، یعنی سخت تر از کربلا
شام یعنی مرکز آزارها
آل عصمت را سربازارها
شام یعنی از جهنم شوم تر
اهل بیت از کربلا مظلوم تر
شام یعنی ظلم و جور بی حساب
اهل بیت عصمت و بزم شراب
در ورود شام، از شمر لعین
کرد خواهش ام کلثوم حزین
کای ستمگر بر تو دارم حاجتی
حاجتی بر کافر دو ن همتی
ما اسیران، عترت پیغمبریم
پرده پوشان حریم داوریم
خواهی ار ما را بری در شهر شام
از مسیری بر که نبود ازدحام
بلکه کمتر گِرد عترت صف زنند
خنده و زخم زبان و کف زنند
آن جنایت پیشه آن خصم رسول
بر خلاف گفتۀ دخت بتول
داد خبث طینت خود را نشان
برد از دروازۀ ساعاتشان
پشت آن دروازه خلقی بی شمار
رخت نو پوشیده، دست و پا نگار
بهر استقبال، با ساز و دهل
سنگشان در دست، جای دسته گل
ریختند از هر طرف زن های شام
آتش و خاکستر از بالای بام
زینب مظلومه بود و گرد وی
هیجده خورشید، بر بالای نی
هیجده آئینۀ حق الیقین
هیجده صورت زصورت آفرین
هیجده ماه به خون آراسته
با سر ببریده بر پا خواسته
رأس ثارالله زخون بسته نقاب
سایبان زینب اندر آفتاب
آن سوی محمل سر عباس بود
روبرو با رأس خیرالناس بود
یک طرف نی سر طفل رباب
بر سر نی داشت ذکر آب آب
ماه لیلا جلوه گر بر نوک نی
گه به عمّه گه به خواهر چشم وی
بس که بر آل علی بیداد رفت
داستان کربلا از یاد رفت
خصم بد آئین به جای احترام
کرد اعلان بر یهودی های شام
کاین اسیران عترت پیغمبرند
وین زنان از خاندان حیدرند
این سر فرزند پاک حیدر است
روز، روز انتقام خیبر است
طبق فرمان امیر شهر شام
جمله آزادید بهر انتقام
این سخن تا بر یهود اعلام شد
شام ویران شام تر از شام شد
آن قدر آل پیمبر را زدند
دختران ناز پرور را زدند
خنده های فتح بر لب می زدند
زخم ها بر قلب زینب می زدند
آن یکی بر نیزه دار انعام داد
این به زین العابدین دشنام داد
پیر زالی دید در شام خراب
بر فراز نیزه قرص آفتاب
آفتابی نه سری در ابر خون
لب کبود اما رخ او لاله گون
بر لبش ذکر خدا جاری مدام
سنگ ها از بام گویندش سلام
از یکی پرسید این سر زآن کیست
گفت این رأس حسین بن علیست
این بود مهر سپهر عالمین
نجل احمد یوسف زهرا حسین
وای من ای وای من ای وای من
کاش می مردم نمی گفتم سخن
آن جنایت پیشه با خشم تمام
زد بر آن سر سنگی از بالای بام
آن سر آن آئینۀ حق الیقین
اوفتاد از نیزه بر روی زمین
ریخت زین غم بر سر خورشید خاک
گشت قلب آسمان ها چاک چاک
#غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_رقیه #مرثیه_حضرت_رقیه
#مصائب_شام
از در و دیوار ضربه خورده ام
در سر بازار ضربه خورده ام
یا تو خیلی زخم خورده بر سرت
یا که من بسیار ضربه خورده ام
در نماز نافله از چکمه ها
وقت استغفار ضربه خورده ام
بیشتر از هر کسی پیش سرت
من ز نیزه دار ضربه خورده ام
در میان ازدحام سنگها
با تو ای دلدار ضربه خورده ام
هر دفعه افتادی از نیزه زمین
از غمت هر بار ضربه خورده ام
از میان خیمه های سوخته
تا به شام تار ضربه خورده ام
کار دنیا را ببین آنقدر از
زجر بی مقدار ضربه خورده ام
من هم از این خیزران لعنتی
مثل تو انگار ضربه خورده ام
🔸شاعر:
#ابراهیم_میرزایی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مرثیه_حضرت_رقیه #مناجات_با_امام_زمان
شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست
آی مردم! یار را گم کرده ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست
از عذاب بچهء نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست
ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم
خانه ها ویران شده خانی که نیست
جای من را بر کس دیگر مده
چون که می ترسم از الآنی که نیست
معنی ناز و ادای نوکرت
هرچه باشد جز پشیمانی که نیست
مورم و جاروکش این روضه ام
کار دارم با سلیمانی که نیست
چون که مجنون حسینم شیعه ام!
بی خیال هر مسلمانی که نیست
در میان سفرهء ارباب مان
بی رقیه خیر و احسانی که نیست
ناخنش افتاد و با زحمت کشید...
شانه بر موی پریشانی که نیست
گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ
ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟
آخرش با آن دهان خونی اش
بوسه زد بر جای دندانی که نیست
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
صاحب عزای ماه صفر زودتر بیا
🏴➖🏴➖🏴➖🏴
ماه صفررسیدو محرم تمام شد
هنگامه مصائب غم بار شام شد
وقتی خبر ازآمدن کاروان رسید
ناگاه در ورودی شهر ازدحام شد
آن سروری که هست مقامش فرازعرش
برروی نیزه ها سراو رامقام شد
پایین فتاد،باز سرش ازفراز نی
سنگی رها دوباره زبالای بام شد
زینب کجاومجلس نامحرمان کجا!
آری چنین به دخت علی احترام شد
آن بانویی که سایه اوکس ندیده بود
باچون یزید بدگهری هم کلام شد
درسینه اش هنوزغم کوفه تازه بود
اما دوباره وارد دربزم عام شد
خیره سری برای کنیزی خانه اش
خیره سوی سکینه علیهاسلام شد
زینب اگرنبودشهادت عقیم بود
صبرواسارتش سبب این دوام شد
ای صاحب انتقام و،ولی دم حسین
بازآ که لحظه ی طلب انتقام شد
صاحب عزای ماه صفر زودتر بیا
این روزگاربی توسیه همچوشام شد
عجل علی ظهورک یاصاحب الزمان
بنگرکه صبرمنتظرانت تمام شد
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
روز دوشنبه اول ماه صفر
*ختم سوره واقعه*
🔹 *شروع از دوشنبه ای که اول ماه باشد*
🌿روز دوشنبه اول ماه
*برای افزایش رزق و برآوردهشدن حاجات مهم*✅
آیتالله بهجت رحمهالله علیه برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، ختم سورۀ «واقعه» را به اطرافیان خود توصیه میکردند. دستور این ختم بدین شرح است:
چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند
به خواندن این سورۀ مبارکه،
با طهارت
و رو به قبله.
*روز اول* یک مرتبه سوره واقعه
، *روز دوم* دو مرتبه سوره واقعه
*روز سوم* سه مرتبه سوره واقعه
و همچنین تا چهاردهم، چهارده مرتبه سوره واقعه را بخواند
🕔🕝🕗 *(این سورهها را میتوان در طول روز و به مرور زمان خواند.)*
❌ *هرکس یک روز فراموش کرد فردای آن میتواند تعداد سوره واقعه هایی که فراموش کرده را بخواند*
*به فرموده آیت الله بهجت رحمه الله علیه حتی در یک نوبت یا کمتر از ۱۴ روز با تلاوت مجموع سورهها (یعنی ١٠۵ سوره واقعه) میتواند ختم را به پایان برساند*
❇️ و بعد از تلاوت سورۀ های مبارکه هر روز ، این دعا را بخواند(یعنی روزی یک بار این دعا خوانده میشود) :
*يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ*
✳️ *در ادامه، از مرحوم مجلسی رحمهالله به نقل از امام سجاد علیهالسلام این عمل را با دعایی در پنجشنبههای میان این چهارده روز نقل میکند؛ آن دعا چنین است:*
*يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.*
☄ هر چه سریعتر برای دیگران ارسال کنید
تا در این ختم عظیم شرکت کنند
غفلت نکنید
📚اللیالیالمخزونه، ملا محسن فیض کاشانی، نسخه خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص۵٣-۵۵.
📚 بهجت الدعا، ص٣۶٢ـ٣۶۴
🎙️درس خارج فقه آیت الله بهجت رحمه الله علیه، کتاب حج، ٢۶ آذر ١٣٨۶2
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
این جماعت که همه راهزن و دزد رهند
زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم
معجرم را به سر یک زن شامی دیدم
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه
بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم
حالا باید همه آماده بشیم
دم دروازه ساعات رسیدیم
دستامون بسته شده کنار هم
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد
سر سلسله به دست دشمنه
پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین
تازیونه می زنن که راه بریم
راه بریم بچه ها میخورن زمین
دستی که برای ما حجاب میشد
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم
میون نامحرما گیر افتادیم
کاش می شد از این قفس فرار کنیم
باورم نمیشه نامسلمونا
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن
اینا سنگم میزنن ولی داداش
میسوزه دلم برای بچه هات
تا میشد پناهشون شدم ولی
حالا هی با گریه میزنن صدات
خیلی سخته گذر از این مرحله
کاش فقط سنگ میزدن به قافله
بارون آتیش و ما چی کار کنیم
دستامون بسته شده با سلسله
بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ
که تن ما پره از کبودیه
سخت ترین مسیر ما تو این دیار
رد شدن از کوچه یهودیه
شاعر: #موسی_علیمرادی
🌴🌴🌴🌴🌴🌴
این قافله ی عشق به مقصود رسید
(تا کور شود هر آنکه نتواند دید)
با پای پیاده آبله نُقل ره است
شیرینی این درد بجانش بخرید
با دیده ی دل اگر ببینی همه را
یک رنگ شده سیاه وزرد سرخ و سفید
از شهر نجف پیاده تا کرب و بلا
(تا کورشود هر آنکه نتواند دید)
یک نیت و یک مقصد و یک حال قریب
با عشق حسین.ع.و ساقی و خیل شهید
شور است و شعور و معرفت درهمه جا
(تا کور شود هر آنکه نتواند دید)
هم شیعه و هم سنی و هر مذهب وکیش
این قافله ی عشق به مقصود رسید
🚩🏴🚩🏳🏴🚩🏴🏳🚩🏴🏳🚩
🍃 غلامرضا خرّمیان🍃
#حضرت_زینب_س_شام
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان
بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان
امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود
دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟!
کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم...
پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان
در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس
می روم حالا میان خولی و شمر و سنان
وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟!
مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان
به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من
خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان
بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند
من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان...
...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین
کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان
وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین
بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران
قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا
شد بهار عمر من در شام یکباره خزان
شاعر: #علی_میرحیدری
.
#شام #اسارت
مصائب اول ماه صفر
از این خلق شامی خدا نگذرد
از این بد مرامی خدا نگذرد
به توهین بر اهل بیت ِ ولا
ز بی احترامی خدا نگذرد
خدا نگذرد از گروهی پلید
از آل شیاطین از آل یزید
چها شد به حال دل اهل بیت
عزا خانه شد محفل اهل بیت
به طشت طلا راس سالارشان
چه ویرانه ها منزل اهل بیت
پذیرایی از قافله ننگشان
شکسته دل لاله از سنگشان
حرام ازل روح طاعاتشان
نبوده محبت مراعاتشان
به دروازه های جهنم رسد
عذاب ابد کل ساعاتشان
مبدل شود بر عزا ، هروله
که شد موجب شادی حرمله
مسیری که شد کاروان در عبور
خلایق تمامی به جشن و سرور
یکی مست باده به رقص آمده
به پای سر ِ آمده از تنور
لگد زد به نیزه که شد آن چنین
سر روی نی واژگون بر زمین
بلند مرتبه شاه ِ کرب و بلا
در افتاده از نیزه در کوچه ها
دوباره رخ ماه و خدالتریب
به زیر سم مرکب و دست و پا
همه ناکسانه هجوم آورند
لگد میزنند و ثوابی برند
تمام گذرها پر از کینه بود
که بغض ِ علی کنج هر سینه بود
زدند و شکستند به هر چه که شد
پر از رَد سنگی بر آئینه بود
یهودی گرفته کمین وای من
خریدار ناموس دین وای من
چه بر حال غم بار زینب گذشت
تمامش به آزار زینب گذشت
به بازار و انظار نا محرمان
خدا تا کجا کار زینب گذشت
در آن کاروان آب و تابی نبود
بر اهل پیمبر حجابی نبود
دل قافله جمله در التهاب
جراحاتشان زخم ضرب و عتاب
کشیده شده کار غم دیده گان
به جمعی حرامی به بزم شراب
الهی مداوم غروب یزید
خدا بشکند دست و چوب یزید
به هر ضربه ای گوهر جان شکست
چرا حرمت روح قرآن شکست
به مستی چنان ضربه زد ناگهان
لبش زخمی و دُر دندان شکست
یکی زد صدا ضربه ها را نزن
به لب های فرزند زهرا نزن
#محسن_غلامحسینی✍
#ماه_صفر
#راس_الحسین_علیه_السلام
.....................................................
#واحد #امام_حسین علیه السلام
#اربعین #حسرت_اربعین
#احسان_نرگسی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
من که هر لحظه به پای علمت می افتم
می میرم بی حرمت؛ ببین آقا کی گفتم
اجازه بده منم بشم بلاگردونت
نوکرت یه اربعین دیگه بشه مهمونت
(دل من تنگه برات
چه برو بیاییه این روزا توی کربلات
خالیه جای گدات
باورش سخته، نگو جای ما نیس پایین پات) ۲ پایین پات
خونه ی امیده هر چی نوکره کرببلات
ممنونم اجازه دادی بزنم منم صدات
شنیدم یه قطره آبم نرسید به خیمه ها
فدای غربت تو فدای خشکی لبات
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
پادشاه عالمه هر کسی نوکر توئه
آقا هر چی که دارم از صدقه سر توئه
مادرت اجازه داده که بشم سینه زنت
زیر پرونده ی ما امضای مادر توئه
(حال زارم رو ببین
دل من تنگه برا صحن یل ام بنین
رومو نندازی زمین
زنده ام یه سالیه فقط به عشق اربعین) ۲ عشق اربعین
عمریه که به نخای پرچمت محتاجم
به نفس کشیدنِ توو حرمت محتاجم
کیه که ندونه زندگیمو مدیون توام
دست خالیمو ببین! به کرمت محتاجم
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
عاقبت بخیری یعنی زیر سایت بمونم
خودمو هر جوری هس به کربلات می رسونم
به خودم میام می بینم جای من توو روضه نیس
وصله ی ناجور روضه هاتم آقا میدونم
(خوش به حال زائرات
خوش به حال اونا که راشون دادی توو کربلات
جون نوکر به فدات
میشه بازم بشینم رو به رو ایوون طلات) ۲ ایوون طلات
یه دلم میگه خدا رو شکر گرفتار توام
یه دلم میگه منو ببخش که سربار توام
به تو مدیونم آقا صفر تا صد زندگیمو
هر جوری حساب کنم بازم بدهکار توام
.
4_5764941808928820454.mp3
184.8K
ورود اهل بیت ع به شام
سبک: با نوای کاروان
راهیان کربلا
آمدند شام بلا
از آن همه کینه،دل ها همه خون است
زینب غمدیده،افسرده محزون است
امان ز شهر شام۲
بی قراران حسین
پرده داران حسین
در انتظارند در،دروازه ی ساعات
طفلان بی بابا،با عمه ی سادات
امان ز شهر شام۲
کرده مردم از دحام
جای عرض احترام
مردم شهر شام،شد کارشان دشنام
سنگ می زدند از کین،آن جا ز روی بام
امان ز شهر شام۲
دست آن ها با طناب
بسته بود اهل عذاب
اهل حرم گشتند،از این سفر خسته
دشمن ز ظلم و کین،دستان شان بسته
امان ز شهر شام۲
محرم اسرارها
دیده اند آزارها
بهر گل زهرا،همه عزادارند
در دست دشمن ها،از کین گرفتارند
امان ز شهر شام۲
بر روی نی نور عین
رأس پر نور حسین
رأس حسین در شام،خورشید تابان بود
بهر حسین جاری،اشک یتیمان بود
امان ز شهر شام۲
شامیان بی حیا
مردم دور از خدا
بس که جفا کردند،جان ها همه بر لب
خون گریه می کردند،سکینه و زینب
امان ز شهر شام۲
#رضا_یعقوبیان
🏴سبک زمینه یا زمزمه یا شور روضه ای شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها زبانحال
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#شور_حضرت_رقیه_س
#بابانوای_قرآنه_تو
🏴بند اول
بابا
نوای قرآنه تو به،دلم چه میشینه
بابا
کجای این ویرونه ای،چِشَم نمیبینه
بابا
شبیه تو دخترتم،غریب و مظلومه
بابا
سرت روی دامنمه،دلم چه آرومه
خیلی از این زمونه دلگیرم
توی سه سالگی زمینگیرم
منم شبیه مادرت پیرم
بسکه لگد زدن به من اینا
جونی ندارم افتادم از پا
تیر میکِشه پهلوی من بابا
بابا حسین بابا حسین بابا
مَن الذی ایتمنی بابا
🏴بند دوم
بابا
هر جا تورو صدا زدم،فقط کتک خوردم
بابا
منو ببر پیش خودت،دیگه کم آوردم
بابا
نبودی اون شبی که از،رو ناقه افتادم
بابا
نبودی زیر دست و پا،رفتم و جون دادم
دیدی چقدر بد دهنن بابا
دیدی سرم داد میزنن بابا
حرمتمونو میشکنن بابا
بی حرمتی کارشونه بابا
هر جا گرفتم بهونه بابا
زدن به من تازیونه بابا
بابا حسین بابا حسین بابا
مَن الذی ایتمنی بابا
🏴بند سوم
بابا
توام ترک خورده لبات،مثه لبای من
بابا
لخته شده خون تو چشات،مثه چشای من
بابا
سوخته توام موی سرت،مثه موهای من
بابا
کی پا گذاشته رو سرت،بگو برای من
کجا بودی بابا سرت سوخته
گونه و چشمای ترت سوخته
رگهای زیر حنجرت سوخته
ببین بابا که معجرم سوخته
ببین بابا چشم ترم سوخته
ببین تمومه پیکرم سوخته
بابا حسین بابا حسین بابا
مَن الذی ایتمنی بابا
۱۴۰۱/۰۶/۰۶
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها زبانحال
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#واحد_حضرت_رقیه_س
#کجایی_بابا
🏴بند اول
کجایی بابا
دست بکشی روی سرم،مثه قدیما
من بخوابم رو پات برام،بخونی لالا
کجایی بابا
خیلی دلم میخواد بودی،کنارم حالا
خسته شدم بی تو من از،این دار دنیا
بابا دعا کن دخترت،بمیره زودتر
تا که دیگه زجر نکشه،تو دنیا بیشتر
دختر تو هستم ولی،جام تو خرابس
برام شده خاکای این،ویرونه بستر
تو خواب میدیدم اومدی
سرو گذاشتم روی پات
خوب شده زخمای تنم
بابایی با نوازشات
بابا حسین بابا حسین
🏴بند دوم
دلم گرفته
شبیه عمه زینبم جاریه اشکام
سه سالمه ولی بابا میلرزه دستام
دلم گرفته
تو این خرابه وحشتو حس میکنم من
جون کتک خوردن و باز ندارم اصلا
بزار موهاتو صاف کنم شده پریشون
نشسته رو لبای تو گرد بیابون
رگ گلوتو کی برید با لب تشنه
شده چشای دختر تو خیس بارون
دشمن بی حیا چقد
موهای من رو میکشید
یه جوری زد تو صورتم
که این چشام چیزی ندید
بابا حسین بابا حسین
۱۴۰۱/۰۶/۰۶
🙏التماس دعای خیر
✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
✍️🎵کربلایی مجید آقاجانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴سبک شور ایام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
#شور_حضرت_رقیه_س
#تاج_روی_سر_اربابی
🏴بند اول
تاج روی سر اربابی
دردونه گوهر نایابی
یا عزیزه الحسین بی بی
چی میشه گداتو دریابی
طوفان میکنه اسمت
اعجازه کف دستات
هستی باب الحوائج
ای جان عمه ی سادات
یا رقیه کرمت خیلی زیاده
یا رقیه نوکرت دل به تو داده
یا رقیه من به نیت تو میرم
کربلا پای پیاده
یا رقیه یا رقیه مددی بنت الحسین
🏴بند دوم
پای عشق تو زمینگیرم
سر سفرتون نمک گیرم
به گدایی از تو معروفم
کربلامو از تو میگیرم
از تو معجزه دیدم
چون داری تو کرامات
حق داری گردنه من
ای جان عمه ی سادات
یا رقیه گدای تو پادشاهه
یا رقیه میذارم برا تو مایه
یا رقیه اربعین به نیت تو
پا میذارم تو مشایه
یا رقیه یا رقیه مددی بنت الحسین
۱۴۰۱/۰۶/۰۷
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
#زمینه_ورود_به_شام
۱
پرده نشین خیمه ها
افتاد گیر ازدحام
بر ناقه های بی جهاز
زینب رسیده شهر شام
دور اسیران حرم
رقاصه ها صف میزنن
پای سر بر روی نی
زن های شام کف میزنن
کاروان پشت دروازه ی ساعاته
شهری در انتظار مخدراته
بین نامحرم ها عمه ی ساداته
واویلا واویلا واویلا واویلا
۲
خورده به جانِ مصطفی
تیر غم و آزارِ شام
فریاد وا محمدا
زینب رسید بازارِ شام
چشمِ خریداران کجا؟
ناموس مرتضیٰ کجا؟
ساداتِ مردمان(این عالم) کجا؟
بازار برده ها کجا؟
پیش دو چشمان گریان ثارالله...
بهر تماشای ناموس آل الله...
شد ازدحامی...لا اله الا الله...
واویلا واویلا واویلا واویلا
۳
دف میزد و کِل میکشید
مطرب میان هلهله
آل نبی وارد شدند
در بزم إبنِ آکله
زین العباد و کودکان
بسته به هم در سلسله
دیدند در بزم یزید
بالا نشسته حرمله
پرده نشینان را بزم مِیْ آوردن
آل علی را بین نامحرم بردن
دختر کبرای حیدر را آزردن
واویلا واویلا واویلا
میزد به صورت مرتضی
میزد به سینه فاطمه
حرف از کنیزی میزدند
در محضر سقا همه
طشت و سر و جام شراب
لب های خشک و خیزران
خون میچکد در بین طشت
پیش دو چشم کودکان
رأس مطهر در طشت زر واویلا
گریه کند بر حال خواهر واویلا
با خیزران میزد بر آن سر واویلا
محمدعلی انصاری