#اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_صادق_علیه_السلام
اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ وَ كَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِيلَةً
نگاه حرام تیری از تیرهای مسموم شیطان است و چه زیاد است نگاهی که حسرتی طولانی به جای میگذارد.
📗 الكافی، ج۵، ص۵۵۹
🔹مراقبت از چشم🔹
آنان که به کار عشق، بودند استاد
کردند «ز دست دیده و دل فریاد»
از«چشم»خودت مراقبت کن،ای دوست
تا آخرت تو را، ندادهست به باد
#محمد_جواد_غفورزاده
#دورهء_محرم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سید_جواد_مظلوم_پور
دیشب مه من، دلبر و دلدارِ که بودی
من فکر توبودم، تو گرفتار که بودی
در خواب تو را دیدم و بیدار شدم لیک
ای دلبر گم گشته تو بیدار که بودی
در طشت طلا دیده ات آن سو نگران بود
آرامِ دل من، پی دیدار که بودی
پیش نظرت گشت عدو مشتریِ من
ای یوسف زهرا، تو خریدار که بودی
ویرانه شده منزل ما خاکنشینان
ای جان جهان گنج گهربار که بودی
پروانهصفت گِرد سرت گردم و سوزم
تا فاش شود شمع شب تار که بودی
زود از بر من رفتی و ناگفته بسی ماند
جز ما تو مگر محرم اسرار که بودی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#نوحه
#میثم_مومنی_نژاد
ماه زهرا آمد ، کنج ویرانه
من در طواف او هستم پروانه
عمه کجایی آمده بابا
من الذی ایتمنی ابتا
از خون رنگین رخ نورانی توست
دلم شکسته چون پیشانی توست
حال من وتو دارد تماشا
من الذی ایتمنی ابتا
دیگر من طاقت دوری ندارم
سرت در آغوشم جان می سپارم
جای خیزران بوسم لبت را
من الذی ایتمنی ابتا
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#خوشدل_تهرانی
مُرد در ویرانه و ویرانه ها آباد کرد
دیدبس بیداد، بر پا رسم عدل و داد کرد
قتل این دُخت سه ساله شامیان و شام را
با خبر از راه حق، چون خطبۀ سجاد کرد
کس نبُد در شام آگه از علی و از حسین
مکتب آل علی، با مرگ خود ایجاد کرد
در دل شب شدسرِشه شمع و اوپروانه اش
سوزعشقش سوخت،هم خاکسترش بربادرفت
بود رأس شه گل و او بلبل و آن سرخگل
بلبل بشکسته پر را از قفس آزاد کرد
کرد کارِ خون بابش، اشک آن طفل یتیم
واژگون بر فرق دشمن کاخ استبداد کرد
هدیه کس ازبهردخترمیفرستد رأس باب؟
آل سفیان خوب اولاد علی را شاد کرد
برد او جای کفن رخت اسیری رابه خاک
بین وفایش راکه خوش ازبیکفنهایادکرد
بهر غسلش حاجت آبی نبدبرخواهرش
چون ز اشک زینب و کلثوم استمداد کرد
در رثایت ای سه ساله دختر شاه شهید
«خوشدل»ازسوزجگراین ناله وفریاد کرد
#امام_صادق_علیه_السلام
#یوسف_رحیمی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
نگاه کن به دلی خسته از تحیر و جهل
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
نگاه و مرحمت تو به دل بها داده
و با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تویی تو ضامن صبح سعادت شیعه
تویی تو روشنی هر عبادت شیعه
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شده ست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شدهست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه...» نمایان است
کرانههای کرامت چه بیکران و وسیع
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدائی حرم اهل بیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
هدایت شده از منبع سبک
#امام_صادق_علیه_السلام
#جواد_محمدزمانی
چه شدکه درافق چشم خودشقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
میان حوزهٔ علمیه اختلاف نبود
که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت
و تا همیشه دگر بیمراد میمانند
چهار هزار مریدی که مرد عاشق داشت
به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش
هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت
چه با شُکوه غم خود به دل نهان میکرد
چه شِکوهها که از آن فرقهٔ منافق داشت
به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید
چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که درنفسش عطری ازحدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
وماندشیعه که «قال الامامُ صادق» داشت
سخن به محضرش اینست ای حقیقت علم
ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم
کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود
که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود
هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست
حریم مدرسههایی که رزمگاهت بود
گواه گفتهام این نخلها که همچو علی
شب مدینه پر از بغضِ سربهچاهت بود
نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم
که بین خانه فقط شعلهها پناهت بود
چنان به نیمهشبی میشکست حرمت تو
که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود
چه خوب میشداگردست کم سه شمع وضریح
به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود
برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود
و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
#زمینه
#حاج_محمدرضا_بذری
#هیئت_یافاطمه_الزهرا_س_بابل
#مدینه_و_دم_غروبش
—------------------------------
—------------------------------
مدینه و دم غروبش
یه بقیع و غم غروبش
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
این که حرم نداری
باز منو گریه زاری
یه دنیا بی قراری
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
یاد غمات میفتم
کجا به پات بیفتم
من که همیشه گفتم
خاک پاتم و
خدا می دونه گداتم و
داری تو دستات براتمو
هر چی می خوام و
مزد نوکریم
کی میده جز حضرت کریم
حرف الان نیست از اون قدیم
داری هوامو
یه حسن و یه دنیا صبرش
یه بقیع و چهار تا قبرش
مدینه و دم غروبش
یه بقیع و غم غروبش
—------------------------------
—------------------------------
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
کرببلا رو دیدم
دور حرم دویدم
کجاها پر کشیدم
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
چطور باید ببینم
دارم رو خاک می شینم
عقده بشه تو سینم
سینه زنم
گریه کن داغ تو منم
از روضتم دل نمی کنم
روضه ت همینه
راهیو که بست ،
تو کوچه ها بی حیای پست ،
گوشواره مادر و شکست
اُف به مدینه
مدینه زخم ما نمک خورد
تو کوچه مادرت کتک خورد
مدینه و دم غروبش
یه بقیع و غم غروبش
—------------------------------
✅کانال سبک وشعرباب الحرم
#دوبیتی
#امام_صادق_علیه_السلام
شب وصل است و راه عشق باز است
دلم آکنده از راز و نیاز است
تو شاهد باش بهر شیعیانم
خدایا آخرین حرفم نماز است
🌴🌴🌴
اگر چه از تبار مصطفایم
فکنده شعله دشمن در سرایم
میان آتش درگاه خانه
به یاد خیمه های کربلایم
🌴🌴🌴
مدینه باغ تو بی بار و برگ است
غمت باران رگبار و تگرگ است
دوباره هیزمت یک خانه را سوخت
مدینه ، توبه ی این گرگ مرگ است
🌴🌴🌴
منم که یادگار مرتضایم
یگانه وارث خیر النسایم
از این رو خانه ی من هم بسوزد
که من کشته ی ضرب جفایم
🌴🌴🌴
شبی در خانه ام بیدار بودم
به ذکر حضرت دادار بودم
به ناگه حرمت کاشانه بشکست
که من هم یادگار یار بودم
#محمد_مبشری
═══✼🍃🌹🍃✼═══
#زمینه_شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
دوباره غربت و تنهایی و بی یاوری
می سوزه قلب پسری ، با خاطرات مادرى
دوباره کوچه و یک پیرمرد بى پناه
پاى خسته میون راه ، قلبى لبریز سوز و آه
واى، میون کوچه ، شده باز غوغا
زنده شد داغ ، مادرش زهرا
میکِشه کوچه ، بار این درد و
دوباره بستن ، دست یک مرد و
وای از غریبی و ، وای از اهانتا ، بى احترامى و جسارتا
ای وای ، غریب آقام ، غریب آقام
═══✼🍃🌹🍃✼═══
نغمه ى بى کسى جاریه روى لباى تو
بغضى توى صداى تو ، یا فاطمه نواى تو
پشت مرکب تو رو ، پا برهنه میکشیدن
اشک چشماتو میدیدن ، به گریه هات میخندیدن
واى، بی کس و یاور ، با دلی مضطر
تو رو می بُردن ، شبیهِ حیدر
مث گل بین ، کوچه پژمردی
چند دفعه آقا ، به زمین خوردی
آقای بی کسم ، همتای حیدری ، تو وارث غمای مادری
ای وای ، غریب آقام ، غریب آقام
✍بهمن عظیمی
#زمزمه_شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
دوباره تو مدینه غوغا شده برپا
دوباره غرق خون دل حضرت زهرا
دوباره کوچه ها پر از بوی دوده
دوباره چشم آسمون خون آلوده
بازم امامی بی کس و تنها مونده
واغربتا 3
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
بازم شده غرق به خون دلای عاشق
آتیش گرفته خونه ی امام صادق
یه پیرمرد قد کمون تنها ، خسته
کشون کشون می برنش دل شکسته
پای برهنه دل خون دست بسته
واغربتا 3
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
این مرد تنها که به غصه ها دچاره
همون امامه که هنوز حرم نداره
اسیره این دلم به دردی بی درمون
بازم داره از دیده می باره بارون
فدای اون مزار خاکیت آقاجون
واغربتا 3
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
این دستای بسته و قلب پر شراره
اسیریه زینب و یاد من میاره
یقین دارم که صادق آل عبا
با دست بسته میون اون کوچه ها
گریه می کرده واسه بانویی تنها
واغربتا 3
✍بهمن عظیمی
کانالی پرازسبک
شعرنوحه جدید👇👇
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
هدایت شده از منبع سبک
#امام_صادق_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار
سیدی مدح توگویم که توممدوح خــدائی
ششمین حجت حق نجل رسول دوسرائی
صادقالوعدی ومصداق صداقت همه جائی
مخزن علم خــدا مشعــل انــوار هـدائی
گوهـر پنج یـم نور و یم شش دُرِ نابی
همدم پنج رسـل همسخن چارکتابی
علم چون سایه به هرعصر به دنبال توآید
حلـم پیش گـل لبخنـد تـو آغـوش گشاید
روی نادیــدهات از چشـم همـه دل برباید
که توانـد کـه تـو را غیر خـدا مـدح نماید
مگر ازچشمۀ عرفان دهن خویش بشویم
تـاتوانـم سخـن از جابـــر حیــان تـو گویم
دانش خلـق بـوَد قطـرهای از بحر کمالت
حسن غیب ازلی جلوهگر از مهر جمالت
عرشیان یکسره زانو زده درپیش جلالت
ملک و جن و بشر را عطش جام وصالت
همه گوشند که گیرند تجــلاّ ز کــلامت
همه مشتاق سخن ازلب جانبخش هشامت
مؤمن طاق تو برطاق سپهراست ستاره
بوبصیــر تـو بصیـرت بـه بشـر داده هماره
چشـم هــارون درت لالـه برآرد ز شراره
دو درخشان دُرِناب توهشام است و زراره
مکتب دهر دگر مثل تو استاد ندارد
تـا که شاگرد همانند ابوحمزه بیارد
توئی استــاد و اساتیـد جهـان آینـهدارت
بوده شاگرد در ایراد سخـن چـار هـزارت
تالب خویش گشائی همه بیصبر وقرارت
باغبـانی و نکویـان همه گلهـای بهـارت
جلوهگردرفلک،علم سـه خورشیــد منیـرت
«شیخ طوسیِ»توو«مجلسی»و«خواجه نصیر»ت
«شیخ انصاری»یک شاخهگل ازباغ کمالت
زهی از«شیخ مفید»تو و آن بحــر زلالت
«کافیِ»«شیخ کلینی»ست فروغی زجلالت
«مرتضی»و«رضی»استاداصولندو رجالت
«ابن طاوس»تو در مکتب توحیـد درخشد
تـاقیـامت بـه دل و دیـدۀ مــا نـور ببخشد
نهضت کرب و بـلا داد بر از علم کلامت
بلکه اعجـاز حسینبنعلی کرد قیامت
جوشش خون امام شهدا داشت پیامت
تا صف حشر ز خون شهدا باد سلامت
تا ابد مشعل توحید تو خاموش نگردد
انقـلاب تـو و جـد تـو فرامــوش نگردد
چه ستمها که ز منصـور ستمکار کشیدی
جگرت سوخت ازآن زخم زبانهاکه شنیدی
سوختی، دم نزدی، داغ بنی فاطمه دیدی
دل شب، پــای پیــاده ز پـیِ خصم دویدی
ریخت درخانهءتوخصم ستمگربه چه جرمی؟
شعلـۀ آتش وبیـتاللهِ اکبـربه چه جرمی؟
گریههاعقده شدای یوسف زهرا به گلویت
دشمنـان شــرم نکردنــد نکردنــد ز رویـت
همــه دیدنـدغبــار غـم و انـدوه بـه مویت
قاتلت تیــغ کشیــد از ره بیـداد بـه سویت
عاقبت دست عدو زهرجفاریخت به کامت
بضعـۀ پـاک نبــی بـر جگـر پـاره سلامت
دوست دارم که نهم چهره به خاک حرم تو
سوزم و شمعصفت اشـکفشانم ز غم تو
چه شـودای بـه فدای تـو و لطف و کرم تو
که دم مرگ بـوَد بـر سـر چشمم قدم تو
چه شودای به دل«میثم» دلسوخته داغت
که بسوزم به سرتربت بیشمع و چراغت؟
هدایت شده از منبع سبک
#دورهء_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#محمد_رضا_یاسری
زهی حسین و زهی کار جاودانهء او
زهی سری که بساید بر آستانهء او
چه مرد بود، که شد مایهء نجات بشر ؟
چه بحر بود، که پیدا نشد کرانهء او؟
به سر بلندی و عزت شهید گشت ولی
به زیر بار مذلت نرفت شانهء او
به هر زمانه زمین وامدار همت اوست
خوشا کسی که نگردد کهن زمانهء او
اگرچه دشمن بدکیش،سوخت خیمهگهش
ببین که دردل هردوست ، هست خانهء او
سرش به عرشهءنی رفت ودرخرابهء شام
به خاک رفت تن پاک نازدانهء او
تن رقیه شد از ضرب تازیانه کبود
که روسیاه شود دشمن از نشانهء او
بهانهء پدرش بُرد در کنار پدر
چه جانگداز بود قصه و بهانهء او
بگو به ظالم غافل، که خانمان سوزست
دم ستمزده و نالهء شبانهء او
یزید را اثری چون ثمود و عاد ، نماند
که شد به باد فنا تخت ظالمانهء او
ستم نماند و ستمگر به لعن دائم ماند
«چمن»ببین که چه شد لشکر و خزانهء او
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
سبک #واحد_سنگین_زمزمه_ _شهادت_امام_صادق(ع)
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
شب شبِ غریب و
باز دلای عاشق
میخونند دوباره
یا امام صادق
آی دلای عاشق
تاحالا کی دیده
پیرمردی پشتِ
مرکبا دویده
با دست بسته خدایا
یادغریبیِ مولا
هربار که میخورد زمین هی
باگریه میخوند یازهرا
ای وای کوچه.مادرو زد اون نانجیب
حالا کوچه.گیر اوردن منو غریب
ای وای اقام غریب امام صادق ع
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
بند دوم
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
باز یه خونه بین
شعله ها گرفتار
باز یه بار دیگه
روضه میشه تکرار
روضهِ اتیشِ
خیمه هاتوصحرا
مشغول فرارن
دخترای زهرا
اتیش و دود و حرارت
یه عده مشغول غارت
ناموس حیدر اسیره
بی حیایی و جسارت
ارباب مونده.خیره به سمت خیمه ها
بین گودال.فقط میگه خدا خدا2
ای وای آقام.حسین غریبِ مادر
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
✍شعر و سبک:کربلایی ابوالفضل آلوئیان
کانالی پرازسبک وشعرنوحه جدید
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست
مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله»
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست
من اگر مورم اگر هیچ ولی میدانم
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
زندگینامهٔ او سطر به سطرش روضهست
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست
لفظی از کوچه در این مرثیه محزونتر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
__________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
اگرچه بر همه عالم گره گشا بودم
میان موج مصیبات مبتلا بودم
همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است
به وقت فتنه چه بی یار و آشنا بودم
کنار منبر من مکتب جدید زدند
در آن غبار زمان چشمۀ هدی بودم
حیققت همه قرآن میان قلب من است
منم که بر همۀ خلق رهنما بودم
شبی که از همه سو ریختند در خانه
فقط به یاد غریبیِ مرتضی بودم
قیام داشتم و ناگهان زمین خوردم
سحر که غرق مناجات با خدا بودم
در آستانۀ در صورتم به جایی خورد
اسیر ضربۀ سیلیِ بی هوا بودم
میان کوچۀ باریک گیر افتادم
شبیه مادر خود زیرِ دست و پا بودم
همین که شعلۀ آتش به دامنم افتاد
نفس نفس زدم و یاد خیمه ها بودم
اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی
به یاد شام غریبان کربلا بودم
سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد
به یاد شام و نظرهای بی حیا بودم
کمی ز روضۀ گودال بر سرم آمد
به گیسوان پریشان چو در نوا بودم
نخورد یک نوک نیزه به پیکرم اما
به یاد قاری بالای نیزه ها بودم
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
___________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
در محضرت اصول صداقت به هم نخورد
جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد
ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما
هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد
در وقت سر نگونی آن قامت بلند
من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد
آتش زدند و هلهله کردند پس چرا
پلک امام این همه مدت به هم نخورد
آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای
اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد
من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد
حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد
حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید
این بار داستان امامت به هم نخورد
دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که
پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
___________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم
هدایت شده از منبع سبک
#امام_صادق_علیه_السلام
#سید_محمد_رستگار
تا بر سر سیم و زر، تفاهم باشد
پیداست که در دیده، خدا گم باشد
از فقه امام صادق آثاری نیست
آنجا که ذَهَب، مذهب مردم باشد
دمساز امام صادق آه ست هنوز
در وادی غم، چشم به راه ست هنوز
پیداست که انتظار مهدی دارد
ویرانی تربتش گواه ست هنوز
گیرم که فلک درست کردار نبود
بر آل علی، ستم سزاوار نبود
تا بود امام صادق، آزار کشید
منصور ز کینه دست بردار نبود
آیینهء غمهای دل مولا بود
جانان جهان بود ولی تنها بود
آن شعله که منصور به جانش میزد
از آتشِ دربِ خانهء زهرا بود
نوحه امام صادق علیه السلام
آسمان و زمین گشته گریان در عزایت
یا امامِ صادق سَیّدی جانم فدایت
عاقبت قاتلت زهر جفا شد
مادرت فاطمه صاحب عزا شد
آه و واویلتا آه و واویلا...
ای تجلیّ تو آیه های کوثر و نور
سر برهنه تو را برده اند به بزم منصور
شد روانه زِ تو اشک از دو دیده
زنده شد روضهٔ سر بریده
آه و واویلتا آه و واویلا...
یا امام صادق جان فدای غربت تو
شکر لِلَّه که اینجا نبوده عترت تو
نانجیبی به بغضِ بی کران زد
پیش چشم رُباب با خیزران زد
آه و واویلتا آه و واویلا...
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
نوحه سنتی شهادت امام صادق علیه السلام
ای کشته راه خدا قرآن ناطق
مَسموم زهرِ اشقیا امامِ صادق
ای نور حیّ منجلی
عزیز زهرا و علی
مظلوم اماما...
واغربتا واغربتا...مظلوم اماما
عُمری پِیِ اِحیای دین بودی به هر جا
آخر شدی کشته زِ ظلم و جورِ اَعدا
بی یاور تنها تویی
گریانِ عاشورا تویی
مظلوم اماما...
واغربتا واغربتا...مظلوم اماما
جانت رسید از غصه دیرینه بر لب
در آتش خانه شدی دلخونِ زینب
قلبت پریشانِ حسین
یاد یتیمان حسین
آه و واویلا...
واغربتا واغربتا...مظلوم اماما
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم
هدایت شده از منبع سبک
#امام_صادق_علیه_السلام
كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود:
ببينيد دوستانش چه كسانى هستند؟
نمازش چگونه است؟
و در چه وقت آن را مى خواند؟
محاسن ص ۲۵۴، ح ۲۸۱
هدایت شده از منبع سبک
حدیثی بسیار مهم و پر محتوا راجع به سبک زندگی از #امام_صادق_علیه_السلام
🔹 سأله (الصَّادِقِ علیهالسلام) بعض اصحابه: عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِی فَاجْتَهَدْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْيَيْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.
[ترجمه: بعضی از شاگردان امام صادق علیهالسلام از ایشان سؤال کردند که بنای زندگی خود را بر چه چیز قرار دادید؟ حضرت فرمودند: بر چهار چیز
دانستم که کار من را غیر از من انجام نمیدهد پس بسیار تلاش کردم.
دانستم که خداوند عزوجل بر من آگاه است پس حیا کردم.
دانستم که روزی من را کسی غیر از من نمیخورد پس آرامش یافتم.
دانستم که پایان کار من مرگ است پس برای مرگ مهیا شدم.
هدایت شده از منبع سبک
#مرثیه_شهادت_امام_صادق_ع
جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد
باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد
مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند
پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانی تر شد
خانه ی سوخته را بار دگر سوزاندند
باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد
همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین
پشتشان آه فقط ناله یِ من مادر شد
دست من بسته و از داغِ غمت اُفتادم
یادِ دستت که به دنبالِ علی پرپر شد
یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر
بین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد
گوشواره، گُلِ سر رفت زِ یادش اما
در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد