AUD-20210222-WA0045.m4a
7.53M
بسم الله
گفتاری از استاد رستمنژاد
🔸امیرالمؤمنین علیه السلام عبادتی را که از ترس جهنم یا با طمع بهشت انجام شده باشد، عبادت بردگان یا تاجران نامیدهاند(#حکمت_237 نهج البلاغة).
⁉️آیا این سخن امام ع با آیاتی از قرآن کریم، که مومنان را دعوت به عبادتِ «خوفاً و طمعاً» نموده است، منافاتی دارد؟
📢در این فایل کوتاه صوتی «استاد مهدی رستمنژاد» به این پرسش پاسخ میدهند.
#با_معارف_نهج،شماره 145
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
با زیبایی های نهج
🔵 نقش انگیزه و اشتیاق در کیفیت کارها
قلیل تدوم علیه ارجی من کثیر مملول منه #حکمت_278 :
کار اندکی که تداوم داشته باشد امیدوارکنندهتر است از کار زیادی که رنجآور باشد.
🌹عنصر زیبایی شناختی : #إحتباک
گاهی اوقات از دوطرف کلام بخشی حذف می شود به طوری که به قرینه طرف دیگر آنچه حذف شده معلوم میگردد.
به این صنعت حذف احتباک می گویند. ( الاتقان فی علوم القرآن ج۳ ص ۲۰۴) حبک به معنای زیبا کردن لباس است و به خاطر زیبایی چنین حذفی به آن احتباک می گویند.
🔸مثلا در آیه شریفه میخوانیم :
فِئَةٌ تُقاتِلُ في سَبيلِ اللهِ وَ أُخْرَى كافِرَةٌ. ( ۱۳ آل عمران )
با لحاظ حذف احتباک، تقدیر و معنای آیه اینگونه میشود: فئة [مومنة] تقاتل فی سبیل الله و اخری کافرة تقاتل [فی سبیل الطاغوت]
یعنی به قرینه قیدِ «فی سبیل الله» که در فِقْرهی اول ذکر شده معلوم میشود که از فِقْره دوم «فی سبیل الطاغوت» حذف شده چنانکه به قرینه کلمه «کافرة» که در فقره دوم آمده معلوم میشود که کلمه «مؤمنة» از فقره اول حذف شده است.
🔹معنای این حکمت نورانی هم با لحاظ حذف احتباک اینگونه می شود :
کار اندک [و بدون ملال] که تداوم داشته باشد امیدوارکننده تر است از کار زیاد و ملالآوری [که تداوم نداشته باشد]
بدون لحاظ کردن صنعت احتباک، تمامی مقصود کلام روشن نمیشود. یعنی دقیقا باید معلوم شود چه چیزهایی باهم مقایسه می شوند. حضرت صرفِ کارِ اندک را با کارِ زیادِ مداوم مقایسه نمی کنند. بلکه «کار اندک مداوم اگر با میل و اشتیاق انجام شود» را با «کار زیادِ غیر مداوم که ملالآور باشد» مقایسه فرمودهاند.
✍️استاد محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره 51
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵25 صفت علی ع از زبان خودش در نهج البلاغة
1. اولین کسی که ایمان آورد (والله لانا اول من صدقه)
2. بالاترین مرتبه یقین در ایمان (انى لعلى یقین من ربى و غیر شبهه من دینى.)
3. تمام آنچه را که پیامبر میدید و میشنید علی نیز میدید و میشنید (إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى)
4. هر گز با خدا و ورسولش معارضه نکرد (انى لم ارد على الله و لا على رسوله ساعه قط)
5. هرگز از مسیر حق جدا نشد (فَوَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ الْحَق)
6. نه گمراه شد و نه موجب گمراهی کسی شد (لا ضللت و لا ضُل بى)
7. نور راهنمای بشریت (انما مثلى بینکم کمثل السراج فى الظلمه, یستضىء بها من ولجها)
8. هدایت دشمن را بر کشتن او مقدم میدانست (وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِه)
9. بیشترین بهره را از علم پیامبر ص بُرد (#خطبه_210 نهج البلاغة)
10. وارث علم انبیاء (علمٌ علَّمَه الله نبیَه فعلًّمنیه)
11. تنها صحابی پیامبر که توانست بگوید: «سلونی» (ابن ابی احدید 13/106)
12. در سختترین موقیعتها جانش را سپر پیامبر کرد (وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا الْأَقْدَام)
13. از کودکی در دامن پیامبر تربیت شد(وَضَعَنِي فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِه)
14. از پیامبر جدا نشد (وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّه)
15. تنها کسی که با پیامبر در لحظات عبادتهای غار حرا ارتباط داشت (وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي)
16. پیامبر در دامن او جان سپرد(لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلىاللهعليهوآله وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي)
17. همراه با ملائکة الله پیامبر را غسل داد (وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ صلىاللهعليهوآله وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي)
18. غمخوار مردم بود و حکومت بر آنان را کافی نمیدانست (ا أقنع من نفسى بان یقال هذا امیرالمومنین؟ و لا اشارکهم فى مکاره الدهر(
19. اهل مال اندوزی نبود (فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا)
20. دنیا را سهطلاقه کرده بود (طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا)
21. برای پیروزی بر دشمن به زیردستانش ظلم نکرد (إتإمرونى ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه)
22. خداوندگارِ سیاستِ بدونِ نیرنگ بود (والله ما معاویه بادهى منى, ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس)
23. او را به خاطر تصدیق پیامبر ملامت کردند اما تحت تاثیر قرار نگرفت (وَ هَلْ يُصَدِّقُكَ فِي أَمْرِكَ إِلَّا مِثْلُ هَذَا يَعْنُونَنِي وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم)
24. احیاگر شب تاریک و نشانهی روز روشن (عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَار)
25. قلبش در بهشت و جسمش مشغول کار (قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَل)
#مناسبتی، شماره 51 میلاد امیرالمؤمنین ع
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵چرا و چگونه علی ع به «أعلم صحابه پیامبر» تبدیل شد؟
✍️ابنابیالحدید در پاسخ به این پرسش، تحلیل زیر را ارئه کرده است:
🔸علی ع تنها صحابی پیامبر بود که با ایشان خلوتهای علمی داشت و هیچ کس از محتوای آن خلوتها مطلع نمیشد... و هیچ یک از صحابه توفیق چنین خلوتهایی را نداشتند چون صحابه به طور کلی بر چند دسته بودند:
1. برخی از آنها به خاطر هیبت پیامبر اصلا نمیتوانستند از ایشان سوالی بپرسند و منتظر میشدند تا کسی بیاید و چیزی بپرسد و آنان نیز از پاسخ پیامبر بهره بگیرند.
2. برخی از آنها اصلا قدرت فهم چندانی نداشتند و اصلا نمیفهمیدند، تا بخواهند سوالی بپرسند.
3. برخی دیگر به امور عبادی یا دنیوی مشغول بودند و اصلا در پی علم پیامبر نبودند.
4. برخی معتقد بودند که اصلا نباید سوالی بپرسند.
5. برخی نیز [منافقانی بودند که] در دلشان از پیامبر بیزار بودند و سوالی نمیپرسیدند.
چنین بود که تیزهوشی، ذکاوت، پاکسرشتی و نور باطنی علی بن ابیطالب فرصتی برای او فراهم میآورد و پیامبر نیز میدیدند که او شایستگی و لیاقتش را دارد و علم خود را به او القاء میکردند تا بدانجای که علی همانطور که حسن بصری نیز گفته تبدیل شد به « ربانى هذه الامه و ذا فضلها» و برای همین بود که فیلسوفان نیز او را «امام الائمة و حکیم العرب» نامیدند. (ابن ابی الحدید ج 4 ص 95)
🔻پ ن:
حضرت امیر ع خود فرمودهاند:
وَ اللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُ فِيمَ أُنْزِلَتْ وَ أَيْنَ أُنْزِلَتْ وَ إِنَّ رَبِّي وَهَبَ لِي قَلْباً عَقُولًا وَ لِسَاناً سَئُولا (کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین ع ص 55)
#مناسبتی، شماره 52 میلاد امیرالمؤمنین ع
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#آشنایی_با_خطبه سیزدهم
1️⃣فضای صدور خطبه
این خطبه بعد از جنگ جمل، در مذمت اهل بصره صادر شده است.
2️⃣اهمیت خطبه
بیان اوصاف اصحاب جمل
3️⃣مضامین خطبه
حضرت امیر علیه السلام بصریانی را که در جنگ جمل مقابل ایشان صف آرایی کردند با مضامین ذیل مذمت می نمایند:
1. سپاهیان یک زن؛
2. پیروان حیوانی که چون صدا داد به گرد او جمع شده و چون کشته شد از دور او پراکنده شدند؛
3. صاحبان منش پست؛
4. پیمان شکن؛
5. اهل نفاق و دورویی؛
6. شور و تلخ بودن آب بصره؛
7. کسی که در میان آنان باشد گرفتار گناه می شود و کسی که از میانشان رخت بربندد مشمول رحمت پروردگار خواهد شد.
در پایان خطبه، این پیشگوئی بیان شده است که سیل ویرانگری شهر بصره را در بر خواهد گرفت به گونهای که بجز قسمتی از مسجد شهر، همه چیز در آب فروخواهد رفت. ابن ابی الحدید به دو سیل ویرانگر در زمان «قادر بالله» و «قائم بأمر الله» اشاره کرده است که مطابق با پیشگوئی حضرت امیر علیه السلام تمام شهر بجز قسمت هایی از مسجد جامع را در کام خود فرو برد (ابن ابی الحدید، ج1، ص252) (#علم_غیب)
4️⃣لطایف خطبه
1. هر چند آتشافروز اصلی جنگ #جمل خود #طلحه و #زبیر بودند و عایشه نیز به تحریک آنان وارد این غائله شد، لکن از آنجا که وجود عائشه از مهمترین عوامل تشویق توده مردم به شرکت در جنگ بود، حضرت امیر علیه السلام، بصریان را أتباع عائشه شمردند نه اتباع طلحه و زبیر.
2. حضرت امیر علیه السلام به جای تعابیری مانند «أمّ المومنین» یا «زوجة رسول الله»، که در آن زمان برای #عایشه به کار میرفت، از وی تعبیر به «المرأة» کردند که این خود میتواند به نکات مهمی اشاره داشته باشد.
3. در نگاه رایج آن زمان، پیروی مردان از یک زن، خصوصا در اموری مانند جنگ، عمل شایستهای محسوب نمیشد. حضرت امیر علیه السلام با توجه به همین نکته، بصریان را به دلیل تبعیت از یک زن، ملامت کرده است. چنین بیانی در مقام خطابه، پسندیده و مطابق با قواعد منطق و بلاغت است.
4. تعبیر «کأنّی بمسجدکم کجؤجؤ سفینة ...» از شاهکارهای ادبی نهج البلاغه است.
5️⃣مصادر خطبه
الاخبار الطوال دینوری، ص153/ مروج الذهب مسعودی، ج2، ص377/ عیون الاخبار ابن قتیبه، ج1، ص217 و ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
AUD-20210225-WA0027.m4a
4.31M
بسم الله
وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ (#خطبه_37 نهج البلاغة)
اینکه امیرالمؤمین علیه السلام نخستین تصدیق کننده پیامبر صلی الله علیه و آله، بودند، آیا شاهد قرآنی هم دارد؟
◀️حد اقل دو آیه در قرآن این نظریه را تایید میکند:
1️⃣یکی آیه 43 رعد (وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدَا بَيْنىِ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَاب)
2️⃣ دوم آیه 17 سوره هود (أَ فَمَن كاَنَ عَلىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِه)
📢گفتاری از استاد رستمنژاد.
#با_معارف_نهج،شماره 146
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم اله
🔵حق گرفتنی است یا دادنی؟
فَانّی سَمِعْتُ رَسولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یقولُ فی غَیرِ مَوْطِنٍ: لَنْ تُقَدَّسَ امَّةٌ حَتّی یؤْخَذَ لِلضَّعیفِ حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ « نهج البلاغه، #نامه_53».
شهید مطهری ره نوشته است:
🔹فرنگيها مىگويند: #حق گرفتنى است. ... بعضى مكتبها بر اين اساس است كه حق دادنى است؛ يعنى آن حقى را كه ظالم گرفته است، خودش بايد پس بدهد؛ اگر نداد ديگر نداده است، چون حق دادنى است نه گرفتنى. #مسيحيت بر اين اساس درست شده كه: به ظالم مىگوييم که خودش حق را به تو بدهد، تو كارى با او نداشته باش. ...مبادا يك وقت خودت براى گرفتن حق قيام كنى كه اين برخلاف شأن انسانيت و اخلاق است. از نظر اينها حق دادنى است.
🔺يك عده مىگويند: حق فقط گرفتنى است. مگر ممكن است انسانى كه حقى را خورده است بيايد و به يك شكلى آن حق را بدهد؟ يعنى اينها منكر عاطفه و انسانيت و وجدان انسانى هستند.
◀️از نظر اسلام، حق هم گرفتنى است و هم دادنى؛ يعنى از دو جبهه بايد براى استيفاى حق مبارزه كرد. اسلام آن كسى را كه حق را ربوده است، با تعليم و تربيت خودش آماده پس دادن مىكند- و كرده است- ولى به اين قناعت نمىكند؛ در عين حال به آن كسى كه حقش ربوده شده است مىگويد: حق گرفتنى است، تو هم بايد براى حق خودت قيام كنى و آن را بگيرى.
⏺جملهاى است كه على عليه السلام در نامه معروف خودشان به #مالك_اشتر، از پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل مىكند، مىفرمايد:
هيچ امت و قومى به مقام قداست و تقديس و- به تعبير ما- به مقام ترقى و رُقاء نمىرسد مگر آنكه قبلًا اين مرحله را گذرانده باشد كه ضعيف در مقابل قوى بايستد و حق خود را مطالبه كند، بدون آنكه زبانش به لكنتى بيفتد. جامعهاى كه در آن، ضعفا آنقدر ضعيف النفس باشند كه نتوانند حقوق خود را مطالبه كنند، يك #جامعه_اسلامى نيست.
📚(#مطهری، انسان کامل، ص237).
#با_معارف_نهج،شماره 147
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله
🔵«نهج البلاغة» تجلی ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام
همه هستی جلوه الاهی است اما قرآن تجلی ویژه حضرت حق است بر همین قیاس باید گفت:
🔸همه کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام جلوه ایشان است اما «نهجالبلاغة» تجلی ویژهی ایشان است.
📣گفتاری از آیت الله جوادی آملی
#با_شیفتگان_نهج،48
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵فرماندهان سپاه علی ع، که #شیخین را بیشتر از علی ع قبول داشتند!
ربيعة بن أبيشداد خثعمي از فرماندهان #جمل و #صفین و پرچمدار خثعمیها بود. پس از جنگ صفین که مارقین از سپاه علی علیهالسلام جدا شدند، قرار شد اصحاب و شیعیان مجددا با امیرالمؤمنین علیهالسلام بیعت کنند. ربیعه هم آمد. حضرت در این بیعت دوم با همه بیعت کنندگان شرط میکرد که صرفا به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل خواهد کرد.
ربیعه گفت: نه، من به شرط اینکه به سنت #شیخین (ابیبکر و عمر ) عمل کنی با تو بیعت میکنم. #سیره_شیخین
امام فرمودند: وای بر تو! #ابوبکر و #عمر اگر به غیر کتاب خدا و سنت پیامبر عمل کرده باشند سنتشان هیچ ارزشی ندارد. بعد نگاهی به او کردند و فرمودند: «به خدا قسم گویا میبینمت که با این خوارج از من جدا شدهای و به قتل رسیدهای در حالیکه اسبها تو را لگدمال کردهاند»«أما و الله لكأنّي بك، و قد نَفرتَ مع هذه الخوارج فقُتِلتَ، و كأنّي بك و قد وطأَتْك الخيل بحوافرها» #علم_غیب
🔻قبیصه که راوی این ماجرا بوده، خود میگوید: بعد از جنگ نهروان به جنازه او برخورد کردم. دیدم اسبها صورتش را چنان لگدمال کردهاند که سر از تنش جدا شده است! آنگاه به یاد سخن علی علیهالسلام افتادم و با خود گفتم: عجب انسانی است این ابوالحسن! زبانش به کلمهای نمیچرخد مگر آنکه محقق میشود!
📚 بهج الصباغة ، ج 5 ص 256
پ ن:
اینها همان فرماندهان نافرمانی بودند که علی علیه السلام حاضر بود ۱۰ نفر از اینها را با یکی از یاران مطیع معاویه معاوضه کند؛ و میفرمود: «لَوَدِدْتُ وَاللهِ أَنَّ مُعَاوِیَةَ صَارَفَنی بِكُمْ صَرْفَ الدِّینَارِ بِالدِّرْهَمِ، فَأَخَذَ مِنِّی عَشَرَةً مِنْكُمْ وَأَعْطَانِی رَجُلاً مِنْهُمْ!» #خطبه_97
#با_معارف_نهج،شماره 148
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵ترجمه «ذهب بـ» در نامه ۲۷ نهج البلاغه
أَنَّ الْمُتَّقِينَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْيَا وَ آجِلِ الْآخِرَة #نامه_27
در تعبیر «ذهب بـ» باء به معنای تعدیه بالمعنی الأخص است. معنای «ذهب بـ» هم رفتن نیست بلکه بردن است. معنای جمله هم این است که «متقین سود دنیای عاجل و آخرت آجل را بردند»
🔻حالا این ترجمهها را نگاه کنید:
❌ترجمه دشتی: پرهيزكاران از دنياى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند!
❌آقامیرزایی: پرهيزگاران رفتند با شتاب از دنيا و از آخرت بهرهمند شدند!
❌بهشتی: پرهيزكاران با سود اين جهان و بهره آن جهان از جهان بيرون شتافتند!
ترجمه فیض الاسلام و برخی دیگر از مترجمان دقیق است:
✔️فیض الاسلام: پرهيزكاران (سود) دنياى گذرنده و (سود) آخرت آينده را بردند.
#باء_تعدیه
#با_مترجمان_نهج، شماره 57
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵ادعای شرک ابوطالب علیه السلام در بوته نقد
❌در ذيل کريمة «ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي قُرْبى...» (التوبة:113) روایتی را صحیحین آوردهاند که مضمونش چنين است: هنگام وفات حضرت ابوطالب، پيامبر بر بالين او حاضر شد و به او فرمود: عموجان، بگو لا اله الا الله تا با اين سخنت در نزد خدا به نفع تو احتجاج کنم ... ولي ابوجهل که در نزد او بود به او گفت: «ابوطالب، آيا میخواهی از آئين عبدالمطلب روي برگرداني؟» و بدین ترتیب نگذاشت ابوطالب در لحظات آخر ایمان بیاورد!!! پيامبر فرمود: مادامي که مورد نهي خداوند قرآن نگيرم براي تو استغفار خواهم کرد... ولي اين آيه نازل شد و جلوی استغفار پیامبر برای ابوطالب را گرفت!!(بخاري ج 2 ص 87)
☑️بر اساس تحقیقی که آیتالله معرفت ره در کتاب التمهید (ج 1 ص 249) انجام دادهاند، حضرت ابوطالب سه سال پیش از هجرت وفات یافته و این آیه نه سال پس از هجرت (یعنی 12 سال بعد از وفات ابوطالب ع) نازل شده و هیچ ربطی به وفات حضرت ابوطالب ندارد.
💡 بگذریم که دلایل فراوانی بر #ایمان_ابوطالب نیز وجود دارد.
#مناسبتی، شماره 52 وفات حضرت #ابوطالب
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵رحمت دوبعدی پیامبر در نهج البلاغة
🔸طبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْم #خطبه_108 نهج البلاغة
🔹طبیبی که به دنبال بیمارانش میگشت در حالیکه مرهمهایش را اثربخش کرده بود و ابزار جراحیاش را گداخته [و آماده] نموده بود اما آن ابزار داغ را [فقط] بر بدن بیمارانی مینهاد که به خاطر قلبی کور، گوشی کَر و زبانی لال نیاز به جراحی پیدا کرده بودند.
🔻در منطق نهج البلاغة مخاطبان پیامبر به دو گروه تقسیم شدهاند: نخست آنان که به بیماری جهل مبتلا بودند و با یک درمان سرپایی مداوا میشدند دوم آنانکه به بیماری عمیقتری مانند لجاج مبتلا شده بودند و جز با داغنهادن مداوا نمیشدند. کارویژهی پیامبر برای گروه نخست، همان ابلاغ پیام الاهی و برای گروه دوم همان جهاد و دفاع بود.
لطف بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام این است که با #تشبیه پیامبر به «طبیب»، هر دو کنش پیامبر (ابلاغ و جهاد) را تحت عنوان مداوا که سرشار از اشفاق و مهربانی است، درج کردهاند. این نگاه با خشونتزدایی از جنگها و مجازاتهای پیامبر موجب میشود حتی جنگهای پیامبر نیز به مثابهی جلوهای از رحمت و اشفاق ایشان درک شود. #قدرت_انگاره
↩️چنین درکی از جنگها و مجازاتهای پیامبر میتواند معنای #جهاد ومجازات را تا حدودی تغییر دهد. با این تغییر معنایی، شاید احکامی که در ادله نقلی بر موضوع جهاد یا #مجازات حمل شده نیز از باب تناسب حکم با موضوع، تا حدودی تغییر یابد.
#با_معارف_نهج،شماره 149
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#آشنایی_با_خطبه چهاردهم
1️⃣فضای صدور خطبه
این خطبه همانند خطبه سیزدهم پس از جنگ جمل و در مذمت بصریان صادر شده است. محتمل است که خطبه سیزدهم و چهاردهم در واقع بخشهایی از یک خطبه بوده ولی سید رضی آنها را از یکدیگر جدا کرده است.
2️⃣اهمیت خطبه
أ. بیان اوصاف اهل جمل
ب. جمله «أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاء» با اینکه در اثنای یک خطبه و به صورت ارتجالی بیان شده سرشار از محسنات لفظی و معنوی #علم_بدیع است. آرایه #ابداع
3️⃣مضامین خطبه
حضرت امیر علیه السلام خطاب به اهل بصره، این صفات را برای آنان برمی شمارند:
1. سرزمینتان به آب نزدیک و از آسمان به دور است.
2. عقل هایتان سبک است. (خَفّت عقولُکم)
3. افکارتان سفیهانه است. (و سَفِهت حُلومُکم)
3. هدفی برای هر تیرانداز، طعامی برای هر خورنده و شکاری برای هر صیاد هستید.
4️⃣لطایف خطبه
1. تفاوت میان عقل و حلم آن است که حلم، از نتایج عقل است؛ «عقل» همان نيروى ادراك انسان مىباشد و فكر و خويشتندارى و انديشه در انجام كارها از نتايج آن محسوب مىشود (پیام امام، ج1، ص522).
2. در اینکه عبارت «أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاء» ناظر به جنبه مادی است یا معنوی، در میان شارحان اختلاف است. اگر آن را ناظر به جنبه معنوی بدانیم، می توان این عبارت را اینگونه معنا کرد که سرزمين دلهاى شما با اين كه به آب حيات وجود امام نزديك است، از آسمان رحمت الهى به دور است (پیام امام، ج1، ص520)، با توجه به اینکه امام علیه السلام در مقام مذمت اهل بصره است، همین معنا مناسبت تر از تفسیر آن به امور مادی به نظر می رسد. ابنابیالحدید آن را یکی از پیشگوییهای امیرالمؤمنین علیهالسلام دانسته است. (#علم_غیب)
5️⃣مصادر خطبه
الجَمَل شیخ مفید، ص217/ الجَمَل واقدی/ اخبار الطوال دینوری، ص151 و ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️استاد علی رحیمی ؛ حوزه علمیه شیراز
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵پیامدهای افزایش مالیات در وضعیت بد اقتصادی
وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِيلًا #نامه_53 نهج البلاغه
بیش از آنکه در اندیشه اخذ مالیات باشی باید در اندیشه آباد کردن سرزمینها باشی چرا که مالیات به دست نمیآید مگر در برابر آباد کردن سرزمینها. و حاکمی که بدون آباد کردن سرزمینها از مردم مالیات بستاند هم شهرها را ویران میکند و هم بندگان خدا را نابود میکند و هم حاکمیتش دوامی نخواهد آورد.
✍️حاکمیتی که بین «خدماترسانی به مردم» و «#مالیات گرفتن از آنان» تناسب برقرار نکند، به سه مشکل مبتلا خواهد شد:
1. ویرانی سرزمینها
2. نابودی مردم
3. کاهش عمر #حکومت
#با_معارف_نهج،شماره 150
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵#شجاعت_امام_سجاد علیه السلام
ابن مرجانه وقتی دید اسم امام سجاد نیز علی است از ایشان پرسید: «مگر علی آن برادرت نبود که خدا او را در کربلا کشت؟!» امام سجاد علیه السلام ابتدا به او فرمودند که برادرشان را خدا نکشته بلکه ستمپیشگان کشتهاند اما وقتی ابن مرجانه بر سخن خود اصرار ورزید امام (ع) در پاسخ به وی این جملهی قرآن را تلاوت کردند که: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» (الزمر : 42). ابن مرجانه با شنیدن این جمله چنان از کوره در رفت که بیدرنگ فرمان قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد و اگر ارادهی الاهی شجاعت بیبدیل حضرت زینب (س) را بهنگام به هنگامه نمیکشاند امام سجاد (ع) نیز به شهادت میرسیدند(تاريخ الطبري، ج5، ص:458)!
✅اینک جای این پرسش است که ابن مرجانه از چه چیزی عصبانی شده است؟!
برای فهم این نکته باید به دو چیز توجه کرد: یکی زمینه صدور این سخن امام سجاد علیه السلام و دیگری معنای دقیق آیه قرائت شده.
🔸توجه به زمینهي صدور سخن امام نشان میدهد که سخن امام (ع) در شرایطی صادر شده که دشمن، شهیدان کربلا و بازماندگان آنان را افرادی خارج از دین و بیمبالات به آیین اسلام و در مقابل، خود را مجاهدی دیندار معرفی کرده است. علاوه بر این برای این که تأثیرگذاری سخن امام را در کوفه به صفر برساند علی (ع) و خاندان او را از پیش در بین مردم کوفه کذّاب معرفی کرده است.
در چنین فضایی اولا باید امام سجاد (ع) اعتماد مردم را به صداقت خود جلب میکردند تا تهمت کاذب بودن را نقش بر آب کرده باشند، ثانیا باید نشان میدادند که از دین خارج نشده اند و ثالثاً باید برای مردم کوفه ثابت میکردند که این مدعیانِ دیانت چون از اصل دینداری که کتاب خدا است بیخبرند (و بر خلاف آن سخن میگویند) مسلماننمایان کاذبی بیش نیستند.
🔸از نظر معنای آیه نیز باید توجه کرد که در این آیه (الله یتوفی الانفس حین موتها) اولا مُردن به خود انسان اسناد داده شده بود (موتها)، ثانیا کشتن انسان به خداوند اسناد داده نشده بلکه فقط گرفتن جان میتی که [به سبب هر عامل دیگری] در زمان موت خویش به سر میبَرَد به خدا نسبت داده شده است.
👈بنابراین امام (ع) با تلاوت این آیه به این معانی اشاره کرده بودند:
1️⃣به ابن مرجانه فهماندند که خدا انسانها را نمیکشد بلکه فقط روحشان را [که به سبب هر عامل کشندهای در حال مفارقت از کالبدشان است] برمیگیرد! در نتیجه این سخن او که قتل انسانها را به خدا نسبت میدهد اشتباه است.
2️⃣به دیگر شنوندگان فهماندند که ابن مرجانه نه تنها دربارهی مرگ و زندگیِ انسانها سخن نادرستی زده بلکه این کسی که مدعی مسلمانی است در بنیادیترین مسائل (مرگ و زندگی) به وضوح اعتقادات ضدقرآنی دارد.
3️⃣امام ع کاری کردند که همه بدانند دیدگاه امام سجاد نه تنها درست است بلکه مبتنی بر آیات قرآن نیز هست.
4️⃣به شنوندگان فهماندند که مسلمان واقعی امام است که معارفش را از قرآن کریم اخذ میکند نه مدعیانی که از معارف قرآنی بیخبرند.
5️⃣با تمسک اعتماد برانگیز به کتاب الاهی، قداست مقام ایشان چنان آشکار شد که دیگر وصلهی کاذب بودن به آن مقام قدسی نمیچسبید.
این شجاعت بینظیر بود که در آن #جنگ_سرد توانست #ابن_مرجانه را این چنین مستأصل بکند.
#مناسبتی شماره 29
#امام_سجاد ع
https://telegram.me/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
با زیبایی های نهج
◀️خفتگانِ بیدار...❗️
#خطبه_۱۰۸ :
مَا لِي أَرَاكُمْ ... أَيْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُيَّباً وَ نَاظِرَةً عَمْيَاءَ وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَةً بَكْمَاءَ...
[ ای مردم کوفه ] مرا چه شده که شما را بیدارانی خفته، حاضرانی غایب، بینندگانی نابینا، شنوندگانی کَر می بینم!
🌹عناصر زیبایی شناختی :
1️⃣ پارادوکس:
در اینجا حضرت، مخاطبان خودشان را در عین بیداری خفته خواندهاند. انتساب خفتگی «نوّم» به شخصی که او را بیدار «ایقاظ» میدانیم، باعث میشود کلمه «ایقاظ» خودش با خودش تضاد پیدا کند (خودنقضگری= پارادوکس). این آرایه که به این شکل در علم #بدیع مطرح نشده یکی از جنبههای زیبایی شناختی است که در نقد ادبی از آن سخن به میان میآید. #پارادوکس، افزون بر زیبایی، موجب میشود مخاطب به فکر فرو رود. همین اتفاق در تعبیر «شُهُوداً غُيَّباً» و تعبیر «نَاظِرَةً عَمْيَاء» و تعبیر «سَامِعَةً صَمَّاء» و «نَاطِقَةً بَكْمَاء» نیز رخ داده است.
2️⃣ #مجاز(#استعاره)
کسی که ابزاری در اختیار دارد اما از آن استفاده نمی کند یا درست استفاده نمی کند مثل کسی است که اصلا چنین ابزاری ندارد. لذا نسبت دادن خفته و غایب و نابینا و کور به این افراد مجاز ( استعاره) است چون اینها به درستی و در مسیر حق از بیداری و حضور و چشم و زبانشان استفاده نمی کردند.
3️⃣ #التفات:
حضرت بجای اینکه بفرمایند که ما لکم أراکم... ( چه شده است شما را که این گونه می بینم)، می فرمایند ما لی أراکم... ( مرا چه شده که شما را اینگونه می بینم). وجود این تغییرسیاق# یا التفات# (طبق برخی مبانی) غرضی در پی دارد. چه بسا حضرت می خواهندآنقدر این پدیده را عجیب و غیرواقعی جلوه دهند که می فرمایند من را چی شده که آنهارا اینگونه می بینم! و الا امکان ندارد آنها اینگونه بشوند.
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره ۵۲
https://eitaa.com/banahjolbalaghe