eitaa logo
پایگاه بسیج شهید آوینی خواهران
517 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
872 ویدیو
27 فایل
بسیج لشکر مخلص خداست ارتباط با ادمین : @basijshahidaviniiadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه‌ی افلاکیان.»
۳ شهریور ۱۳۳۸ در تهران دیده به جهان هستی گشود . پس از طی دوره‌های مقدماتی تحصیلی با بالاترین رتبه‌ها وارد دانشگاه شیراز شد و مدرک کارشناسی خود در رشته فیزیک را از این دانشگاه در سال ۱۳۶۴ دریافت کرد. پس از آن برای طی دوره‌های تکمیلی به مهم‌ترین دانشگاه صنعتی کشور راه یافت و در مقاطع کارشناسی ارشد (۱۳۶۷) و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی از دانشگاه صنعتی شریف فارغ‌التحصیل شد. او از نخستین دانشجویان دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین شخصی است که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت کرده است. او ده‌ها مقاله ISI منتشر کرد و همچنین از نخستین دانشجویان پسا دکتری در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی بود. تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژی‌های بالا و کیهان‌شناسی بوده است. با پژوهشگاه دانش‌های بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشت. ازجمله درس‌های ارائه شده توسط وی می‌توان به مکانیک کوانتومی و الکترو مغناطیس، مکانیک آماری، ذرات بنیادی و نظریه میدان‌های کوانتومی اشاره کرد. ، یکی از برگزیدگان جشنواره بین‌المللی خوارزمی در سال ۸۶ بود و در پژوهش‌های بنیادی رتبه دوم را کسب کرد. وی از سال ۱۳۷۴ در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مشغول به تدریس بود و عضو هیأت علمی این دانشگاه بود. وی در مقاطع مختلف تحصیلی شاخه فیزیک در تربیت معلم و همچنین به ‌عنوان استاد راهنما و مشاور در پروژه‌های پایان‌نامه‌های مرتبط با علوم فیزیکی، به فعالیت مشغول بوده است. انفجار بمب در قیطریه تهران در ساعت 7:30 صبح ۲۲ دی ۱۳۸۸ روی داد. در این حادثه مسعود علیمحمدی شد، دو فرد دیگر زخمی شدند و خساراتی به ساختمان مجاور وارد شد.
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 در هفتم دی‌ماه سال ۱۳۸۷ هجری شمسی، رژیم صهیونیستی در حمله‌ای وحشیانه و غیرانسانی، نوار غزه را هدف حملات جنگنده‌های خود قرار دارد که این حمله ۲۲ روز به طول انجامید و در نتیجه آن بسیاری از منازل مسکونی، بیمارستان‌ها، مدارس، مساجد و درمانگاه‌ها و زیرساخت‌ها و تأسیسات نوار غزه تخریب شدند و شمار زیادی از غیرنظامیان از جمله کودکان و زنان بی‌گناه به رسیدند. براساس آمارهای ارائه شده، در جنگ ۲۲ روزه، ۱۴۵۵ نفر شدند که ۴۰۴ نفر از آن‌ها را و ۱۱۵ نفر را نیز زنان تشکیل می‌دهند و تعداد جنگ ۲۲ روزه رژیم صهیونیستی نیز ۵۳۰۳ نفر برآورد شد که از این تعداد ۱۸۱۵ نفر بودند . شادی روح و
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ماه مبارک رمضان بود که عکسی برای من ارسال کرد . پرسیدم : آقامهدی موضوع این عکس چیه؟ در جواب پیامم گفت : سفره افطار را ببین همسرم . این عکس در دست تو بماند به امانت ، تا آن زمان که من شدم، آن وقت به کسانی نشان بده که می‌گویند : « هر کسی بره سوریه نونش تو روغنه » نشان بده و بگو : این سفره افطار هست .
بسیاری از ، با زبان روزه شدند. برخی از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را می گرفتند، اما آن را به هم رزم هایشان می دادند و خودشان روزه می گرفتند. اولین بار که در جبهه رفتم، نزدیک شب قدر بود. شب قدر که رسید، به اتفاق چندین تن از هم رزم هایم، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم. از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم. شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا بچه ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند. از محل برگزاری احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت. به سمت صحرا حرکت کردم، وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می کند. چون صدای مراسم احیا از بلند گو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره ها، با خدای خود راز و نیاز می کردند. بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد. بین دزفول و اندیمشک، منطقه ای بود که درخت های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت، ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند، نیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند. آنجا دیگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هایی کنده بودند و داخل آن می رفتند و در تنهایی عجیبی با خدا راز و نیاز می کردند.
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 خاطرات دفاع مقدس خیلی از رزمندگان، در ماه رمضان و در آن هوای سوزان، با دهان روزه می شدند. خود ما در منطقه پاسگاه زید، عملیات رملی می کردیم و به چشم می دیدیم که در آن منطقه، بعد از منور زدن توسط عراقی ها، برخی از رزمندگان‌مان، با دهان روزه و با تیر خلاص دشمن به می رسیدند. یکی از این ، از بچه های سپاه بود؛ یادم می آید یک بار این ، پس از آن که سحری خود را خورده بود تا روزه بگیرد، شروع به خواندن نماز صبح کرد که همه ما از جمله خود سردار فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)، به او اقتدا کردیم تا نماز را به امامت او و به جماعت اقامه کنیم ( البته خودِ متوجه نشد که ما به او اقتدا کردیم) این قدر معنویت بالا بود که فقط قنوت نماز دو رکعتی صبح او، حدود ده دقیقه طول کشید و در طول قنوت هم اشک می ریخت. خیلی ها بودند که با دهان روزه شدند، اما متأسفانه عده ای در حال حاضر آن طور که باید و شاید، قدردان زحمات و مجاهدت های این نیستند. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و
🥀🕊🌹🌴🌹🥀 بخشی از پیام در پی فیلسوف ، متفکر ، استاد و معلم ، حجت الاسلام و المسلمین بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ انا للَّه و انا إلیه راجعون‏ این جانب به اسلام و اولیاى عظیم الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعه أسف‏انگیز بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقاى حاج شیخ قدس_سره را تسلیت و تبریک عرض مى‏ کنم. تسلیت در شخصیتى که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجروی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در مردى که در اسلام‏شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزى را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایى بود که حاصل عمرم محسوب مى‏شد. در اسلام عزیز با این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمه‏اى وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک در داشتن این شخصیت هاى فداکار که در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى کرده و مى‏کنند. من در تربیت چنین فرزندانى که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات مى ‏بخشند و به ظلمت ها نور مى ‏افشانند، به اسلام بزرگ، مربى انسانها و به امت اسلامى تبریک مى ‏گویم. من گرچه را که بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فداکارى در اسلام وجود داشته و دارد . 🌹 🕊 شادی روح و
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف می‌کرد که با پینت بال می‌رفتیم . به شوخی به گفتم : آقا همه تیرها عین این بازی‌های کامپیوتری به سر و کله من خورد . او گفت : اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شوی . خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی‌شود ! همه تیرهایی که نثارت کردم به و خورد . وقتی که را آوردند و نحوه را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان می‌کردم چیزی به تو نمی‌رسد.
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 می‌گفت : من توی مکه، زیر ناودون طلا، از خدا خواستم که نه زخمی بشم و نه اسیر، فقط را از خدا خواستم. مادرش بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت : ننه، آخه این چه حرف‌هاییه که میزنی؟ چرا مارو اذیت می‌کنی؟ می‌گفت : نه مادر، مرگ حقه و بالاخره یه روزی همه‌مون باید از این دنیا بریم. این حرفش در ذهن من باقی مانده بود. یک روز ولی‌الله آمد و گفت : ظهر اخبار رو گوش کردی؟ گفتم : نه، مگه چی شده؟ گفت : از ابراهیم خبری، چیزی داری؟ گفتم : نه، چطور مگه؟ گفت : میگن ابراهیم زخمی شده، تا گفت زخمی شده، فهمیدم شده است . حرف آن روزش همیشه در ذهن بود و می‌دانستم که خدا به خاطر اخلاصی که دارد، دعایش را برآورده می‌کند . آمدم خانه و خبر دادم . مادرش در حالی که گریه می‌کرد، گفت : یادت میاد که این بچه رو توی ۳ماهگی کی به ما داد؟ گفتم : بله . گفت : یه خانم بلند بالا ، این بچه، هدیه‌ی امام حسین (ع) بود ؛ همون کسی که اون روز این بچه رو به ما داد ، امروز هم در 29 سالگی اونو ازمون گرفت . بعدش هم گفتیم : انا لله و انا الیه راجعون خداوند اولاد خلفی به ما عطا فرمود که همواره مایه‌ی افتخار و سربلندی ماست و ما همیشه به خاطر این نعمت شرمنده و شکرگزار او هستیم .. 📚 کتاب : برای خدا اخلاص بود
📣 سریال ؛ زندگی مجاهدانه راوی کتاب «عصرهای کریسکان» از امشب شبکه یک ✊ مردی که مبارزه برایش تمام نشد... َ💬 «کُرد وطنش را نمی‌فروشد» سال ۹۹، به بهانه رونمایی از تقریظ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر کتاب رفته بودیم مصاحبه با ؛ رزمنده از شمال‌غرب ایران که حاضر نشده بود وطنش را بفروشد، سرباز استعمار شود و به آغوش حزب بعث برود. همین هم باعث شده بود که ضدانقلاب کینه‌اش را برای همیشه به دل بگیرد. در دیداری که با داشت، گفته بود: «افتخار دارم که سرباز عزیزان بزرگی مثل شهید چمران، باکری، بروجردی و صیاد شیرازی بوده‌ام. همه رفتند و من ماندم. علتش چه بوده نمی‌دانم!» رهبری هم ایشان را جزو خواندند. ❗وی دو مرتبه توسط اسیر شده بود تا بالاخره در ۱۳۷۴ آزاد شد. هم خودش و هم خانواده‌اش مشقات زیادی کشيدند‌؛ اما از مسیر برنگشت. خودش روایت جالبی از آن دوران دارد: «اسیر شدم، ولی تسلیم نشدم!» 🎞️ حالا از قصه این قهرمان سریالی تولید شده به اسم و قرار است از امشب روی آنتن برود. چهارشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها ساعت ۲۲:۱۵. تماشای آن را از دست ندهید! 🌷 ✳️ شادی روح این والامقام صلوات @BisimchiMedia
🏴🥀🌹🕊🌹🥀🏴 شب به متوسل شدیم و فردا هم تفحص را با رمز اسم آن حضرت شروع کردیم. دست به کار شدیم اولین پیدا شد. محتویات جیب را بررسی کردیم. کارت شناسایی اش پیدا شد. ، گردان امام محمد باقر (ع) ، گروهان حبیب اعزامی از کاشان . بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرمت امروز و اسم با هم یکی شده . بی اختیار به زبانم جاری شد که اگر اسم بعدی هم بود، اینجا گوشه ای از حرم آقاست . دقایقی بعد داشتیم زمین را می کندیم . پیکر یک دیگر پیدا شد. اما خیلی عجیب بود! یک دست در عملیات قبلی قطع شده بود . پلاکش را پیدا کردیم . سریع استعلام کردیم . گفتند : ، گردان امام محمد باقر (ع) ، گروهان حبیب اعزامی از کاشان . 📚 کتاب راهیان علقمه ، صفحه ۱۱۲ جهت سلامتی و تعجیل در فرج و شادی روح و
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 یادم هست یک روزی ، و بنده در جایی نشسته بودیم. گنجی جمله ای را ابراز کرد که در جواب جمله جالبی گفت. من بین این دو بودم. خطاب به گفت: « حاج مرتضی! دیگر باب هم بسته شد ». در جواب گفت: «نه برادر، لباس تک سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می کنی، مطمئن باش »! من که میان این دو بودم گفتم: « حاج مرتضی، پس من چی؟ من کی پرواز می کنم؟». در جواب گفت: « تو در کوله ات چیزهایی داری » و نام چند منطقه جنگی که در آنها مستند ساخته بودم را آورد و بعد ادامه داد: «در کوله ات چیزهای دیگری هم هست که نمی دانم چیست، هر وقت کوله ات سبک شد، پرواز خواهی کرد». مدتی پس از این گفت وگو به رسید و به فاصله یک سال دیگر نیز گنجی شد. راوی : رضا برجی از همراهان
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ، ۱۴ ساله است که تنها به جرم داشتن و شرکت در راهپیمایی علیه مورد خشم منافقین قرار گرفته و در شب اول فروردین سال ۱۳۶۱ وقتی از بازمی‌گشت، منافقین او را ربودند و با گره زدن او را کردند و به رساندند. پیکر مطهر ، سه روز بعد پیدا شد و با غرقِ به خون ۳۶۰ عملیات در اصفهان و در به سپرده شد . 🌹 @dashtejonoon1🥀🕊
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 و یاد و خاطره دانشجویان شانزدهم آذر 1332 ، والامقام ، ، و و بیش از دانشجوی و هسته ای گرامی باد . شادی روح و خصوصاً 🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از کارکردهای جالب هوش مصنوعی... دلمون برای صدای حاج قاسم تنگ شده بود.😭 صدای در پاسخ به شهادت عزیزان‌مون در کرمان ، زنده است... ✨
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 گذری کوتاه بر زندگی در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۸ در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده ای فقیر گذراند. خانواده وی در محله ای واقع در پشت امامزاده یحیی همدان به نام محوطه آقاجانی بیگ و در خانه ی اجاره ای و قدیمی، با امکاناتی اندک زندگی می کردند . پدر وی راننده مینی بوس بود و در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سال های بسیاری را به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت. وی تحصیلات خود را در زادگاه خویش آغاز کرد. دوره تحصیلی راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغ التحصیل شد و به دبیرستان ابن سینا رفت. هشتاد و پنجمین دبیرستان ابن سینای همدان است. پس از آن نیز در آزمون سراسری سال ۷۷ شرکت کرد و وارد دانشگاه صنعتی شریف تهران شد و سپس در سال ۸۱ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. با سن پایین حدود ۳۲ سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود. وی در سال ۱۳۸۰ و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد، همکاری داشت. او همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت. به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی شد. از یک فرزند به نام به یادگار مانده است. 🌹 @dashtejonoon1🌷🌴
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 لحظاتی قبل از و پس از اتمام نماز، نواب بار دیگر امت جدش را چنین هدایت نمود : شما بندگانی ضعیف در برابر خدای جهان هستید . چند روزِ دنیا به زودی می گذرد ، کاری کنید که در جهان دیگر در برابر آفریدگارتان شرمنده نباشید . شما به دستور شاه ستمگر، ما را می کنید ، ولی طولی نمی کشد که همگی از این کردار زشت پشیمان می شوید ، آن روز پشیمانی دیگر سودی ندارد ، شما باید سرباز اسلام باشید و در راه دین بجنگید ، نه اینکه سِلاحتان را برای حفظ حکومت شاه رو به سینه عاشقان اسلام نشانه بگیرید ... ای افسران و مقامات عالی مرتبه ارتش ! شما هم به جای اینکه خود را به حکومت پوسیده و فاسد شاهنشاهی بفروشید ، به اسلام رو بیاورید تا در دو جهان به عزت برسید . فریب این درجه ها و مقامات ظاهری را نخورید و بدانید که قیامت بسیار نزدیک است . 🌹 🕊
🌺🍀💐🌴💐🍀🌺 زماني بچه ها در پيكر يكي از را كه از نيروهاي بود، كشف كردند.... اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند آن بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: كه پيدا نشد، پس پيكر را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم. صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟» من گفتم دنبال مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، را هم پيدا مي كنيد». صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك را هم پيدا كردند. راوي : شادی روح و شهدا
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 پیام بنیانگذار انقلاب اسلامی در خصوص آیت الله مهدی شاه آبادی بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ إنا للَّه و إِنّاإلیه راجعون‏ با کمال تأسف و تأثر استادزاده محترم، جناب حجت الاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاه‏ آبادی، را به پیشگاه معظّم حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‏ کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با افتخارآمیز خود ملت عظیم الشأن ایران، بویژه روحانیت عالی قدر، را سرفراز می‏ نمایند. این عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی ‏آیم. از خداوند متعال برای این سعید و سایر در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‏ آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏ صحیفه امام، جلد ‏۱۸، صفحه ۴۰۷ 🌹 🕊 شادی روح و
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 حکمت خرابی آمبولانس و پیدا کردن آمبولانسی داشتیم که دائم رسیدگی میشد. سابقه خـرابی نداشت. در راه برگشت از منطقـه، در یک سرپایینی خـاموش شد. هرچه استارت زدم روشن نشد.از تعمیرگاه ارتش هم آمدند اما فـایده ای نداشت. لذا تصمیم برآن شـد تا شـب نشده یک تانکـر بیـاید و بکسـل کند. اما وقتی به آمبولانس وصـل شد، گـاز که میداد خاموش میشد! گفتم: «فایده نداره، بعداً می آییم آنرا میبریم.» صبح زود رفتم سراغش. تک و تنها توی حال خودم بودم که رسیدم به مکانی صخره مانند که دقیقـاً روبـروی مـاشین بود. دیدم تعـدادی پـلاک و استخوان افتاده بود. پیکر مطهـر هفت بودند. بچـه ها را خبـر کـردم و پیکـرها را داخـل ماشین دیگـری گذاشتیم. بطـرف آمبولانـس کـه رفتم، بچه هـا فکر کردند من فـراموش کرده ام ماشین خـراب است؛ خندیدند! اما ماشین با همـان استـارت اول روشـن شـد! 🎙راوی: محمد احمدیان
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است: "نرخ رفتن به سوريه چند است؟ قدر دل كندن از دو فرزند است" آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده" گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود" باور کنید الان هم با اینکه پسرم شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده... مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع نائل آمد... شادی روحش
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 در خاطره‌ای درباره فعالیت‌های در زمان انتخابات می‌گوید: « بچه حزب‌اللهی‌ها توی خیابان چهارمردان ستاد زده بودند، رفته بود بهشان سر بزند، دیده بود شور و حال ندارند، گفته بود چرا بیکار نشستید؟ گفته بودند نه پول داریم نه بودجه. حقوقش را همان روز گرفته بود «۱۲۰۰ تومان» ۳۰۰ تومانش را همانجا درآورده بود و گفته بود : « در انتخابات آبروی انقلاب اسلامی در میونه، همه باید کمک کنیم تا پرشور برگزار بشه. اینم سهم من راوی :
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 واقعه مسجد گوهرشاد، تجمع مردم مشهد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ در مسجد گوهرشاد در اعتراض به قانون تغییر لباس توسّط رضاخان بود که توسط نیروهای دولتی سرکوب شد . علّت اصلی این تحصن اعتراض به اجباری شدن کشف و کلاه شاپو و سیاست‌های تغییر لباس، و حصر آیت الله سید حسین قمی (در پی اعتراض به قوانین تغییر لباس) بود . در ۲۰ تیرماه، درگیری اولیه در مسجد گوهرشاد باعث ۲۰ نفر شد. پس از آن بر تعداد متحصّنین افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند . فردای آن روز در ۲۱ تیرماه و پس از آنکه تلاش نظامیان برای متفرّق کردن جمعیت با مقاومت مردم رو به رو شد، راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد بسته و دستور شلیک صادر شد . بدین ترتیب این تحصّن به شدّت سرکوب و بیش از ۱۶۰۰ نفر شدند. پس از این واقعه روحانیان سرشناس مشهد دستگیر شدند و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از روسای ادارات مشهد تغییر کردند. 1600 در یک روز وااااااااااااااااااااااااای بر ما .... کجاست آن کجاست آن کجاست آن کجاست آن کجاست آن کجاست آن کجاست آن .... وااااااااااااااااااااااااای بر ما .... شادی ارواح طیبه همه والا مقام
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شده‌بودند. حتی لات‌هـای محله هم از او حساب می‌بردنـد. شده بود بزن‌بهادر محله قطب‌آباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدری‌هایش در آسایش نبود. بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق‌ در خون برادر بزرگ‌ترش را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد. فقط حرف بی‌بی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، شده. شما که عزیزتر از اولاد نیستید. همه شما باید شوید تا اسلام زنده بماند. سید حمید هم به جبهه رفت. کفش‌هایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید! می‌گفت: این‌جا جایی است که خون روی زمین ریخته. شب‌ها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه می‌رفت و با اشک، استغفار می‌کرد. معروف شد به . آن‌قدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیات‌ها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن می‌خورد. سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به رسیدند. که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و هم پیشانی و پهلویش. همانی شد که سید حمید می‌خواست؛ دلش می‌خواست به جده‌اش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود.
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 گذری کوتاه بر زندگی حجت الاسلام دکتر ، در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی در خانواده ای پیشه ور در شهر کرمان به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۲ به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم سپری نمود؛ فقه را در محضر مرحوم ، اصول را در محضر و تفسیر و فلسفه را نزد مرحوم فرا گرفت و سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و در دو رشته علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در اسفند ماه ۱۳۴۲ پس از ایراد سخنرانی هائی در مسجد «هدایت» ، «الجواد» و«حسینیه ارشاد»، به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه و به کوتاه مدت محکوم شد و از سال ۱۳۵۰ ممنوع المنبر گردید. وی در سال ۱۳۵۷ به فرمان به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد . به دنبال برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری و انتخاب به عنوان بنا به پیشنهاد ایشان در سال ۱۳۶۰ به عنوان به مجلس معرفی شد و مجلس نیز به او و وزرایش رای اعتماد داد. به همراه در انفجار توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق ترور و شد . 🌹 🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 یادم هست یک روزی ، و بنده در جایی نشسته بودیم. گنجی جمله ای را ابراز کرد که در جواب جمله جالبی گفت. من بین این دو بودم. خطاب به گفت: « حاج مرتضی! دیگر باب هم بسته شد ». در جواب گفت: «نه برادر، لباس تک سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می کنی، مطمئن باش »! من که میان این دو بودم گفتم: « حاج مرتضی، پس من چی؟ من کی پرواز می کنم؟». در جواب گفت: « تو در کوله ات چیزهایی داری » و نام چند منطقه جنگی که در آنها مستند ساخته بودم را آورد و بعد ادامه داد: «در کوله ات چیزهای دیگری هم هست که نمی دانم چیست، هر وقت کوله ات سبک شد، پرواز خواهی کرد». مدتی پس از این گفت وگو به رسید و به فاصله یک سال دیگر نیز گنجی شد. راوی : رضا برجی از همراهان
🌷🕊💐🌹💐🕊🌷 خیلی به بسیجےها علاقه داشت. وقتی یکی از مجلس پیش او آمد و گفت شنیدیم می خواهی نماینده بشوی،گفت : نه من هرگز همچین فکری نکرده ام. بنده یک هستم و اگر اجازه می دادند و را از دوش من بر می داشتند، من به عنوان یک می رفتم توی . نماینده گفت : خب اینجا هم در به تو احتیاج داریم. اما جواب داد: من دراین ها انسی پیدا کرده ام که به هیچ وجه حاضر نخواهم شد آنجا را ترک کنم، بیایم نماینده شوم. سه ماه بعد هم شد.