فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
°
•
°
او یک کاربره🕋
همیشه آنلاین است، تک تک کلیک ها
و حرفها را میبیند :)🍃
.
.
| المیعلمباناللهیری |♥️
#صبحتونبخیر🦋
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ مَالی لَا اَبکی
چرا من بر احوال خودم اشک نمیریزم .
[ #ابوحمزهثمالی ]
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کردی از میدون مین رد شدی خدا ندید؟....
#حاجحسینیکتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🍃
°🦋
°🍃
السّلامُ علی ملاذ الأمنیات..
- سلام بر تو ای پشت و پناه آرزوها♥️ -
•🍃
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
میگویند:اگروقتیڪہدردۍدارۍ،بہ
عڪسآنڪسڪہدوستشدارینگاهڪنی،،،
44% دردٺڪاهشمیابد😍✅
ولـےمنوقتـیبہعڪسحاجینگاهـ
میڪنم،دردمناخداگاهازبینمیرود'!
حاجقاسمیہمعجزهدیگہس♥️
•••━━━━━━━━━
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
خودَت را زندگی کن
خودت باش .
اگر خودت نباشی ،
اگر نقش بازی کنی ،
اگر در وهم و خیال غرق باشی ،
فردا جز خودِ ساختگی ات
باقی نمی ماند !
و در آن فردا ، بازنده خواهی بود .
#بازنده_نباشیم
#فکر_کنیم!
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_311
_خب....
_اون که اینجا بود همین فرمانده اومد دیدنش تا نیم خیز شد که بهش سلام کنه و بگه فرمانده با دست اشاره کرد سکوت کنه... ولی من فهمیدم مافوقش هست.
_عجب!
_حالا حالش چطوره؟
_سِرُم زدم براش.... خوابه ولی هیچ کی نیست بالای سرش باشه... اینجا هم تخت ها پر بود بردنش تو سنگر خودش.
_خب الان که تخت ها خالی شده می خوای بگو بیارنش.
با خنده گفتم :
_الان اگه بگم منو می کشند.... خیلی سخت تا سنگر بردنش... حالا چطوری بیارنش باز؟!....یه ویلچر واقعا اینجا لازمه... جز لوازم لازمی که قراره از تهران برامون بفرستن حتما یه ویلچر بنویس.
_باشه... حالا اون رو چکار کنیم... فرمانده ی پایگاه رو می گم....
_تو می گی چکار کنیم؟
_والا الان که اینجا کاری نیست.... می بینی که تخت ها هم خالی شده... جا به جایی اون فرمانده ی سخت گیر هم دردسر داره.... الان خوابه، حرکتش بدیم و بزنیم دست یا پاشو بشکنیم دیگه واویلاست.
از حرف عادله خنده ام گرفت.
راست می گفت.
_چکار کنم پس؟
_خودت برو پیشش بمون دیگه.... هر چی می خوای ببر که همونجا بالای سرش باشی..... خوابه ممکنه بزنه سوزن سرُم رو از دستش بکشه و رگش رو پاره کنه.
نفس بلندی کشیدم.
_به دکتر شهامت می گی؟
_آره... برو تو.
چند تا وسیله برداشتم و برگشتم سنگر یوسف.
او که هنوز خواب بود و من هم کنج سنگر نشستم و همانطور نشسته، کم کم خوابم برد.
خسته بودم و این اولین باری بود که در طول روز، سرم آنقدر خلوت بود که لااقل کمی استراحت کنم.
اما خبر نداشتم که این آرامش هم دوامی ندارد!
جنگ بود و جنگ یعنی اضطراب و نگرانی... یعنی بمباران و دلهره... و آنجا هم با آنکه از خط مقدم جبهه دور بود اما از قاعده ی بمباران های ناجوانمردانه ی عراق، چندان دور نبود.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
اِلهی
کَیفَ أسکُنُ فی النّار
و رَجایی عَفوُک؟!
#کمیل
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنها به من خندیدن چون من متفاوت بودم
من به آنها خندیدم چون همه مثل هم بودن
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
به یک تنهایی!
در ابَدیّت ،
احتیاج است...
.
”خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا”
نسا| ۵۷
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
پشیمون میشید اگ این عڪسو باز نڪنید ...
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_312
خوابم برد....عمیق.
آنقدر که زمان و مکان فراموشم شد.
و یک دفعه با صدای مهیبی از خواب پریدم!
انگار زمین بلند و پر صدا لرزید.
حتی یوسف هم از خواب پرید.
_چی شده؟.... چی شده؟
این سوالی بود که من باید از او می پرسیدم اما نمی دانم چرا او داشت از من می پرسید.
_من کجام؟...... اینا چیه به دستم وصله؟
_آروم باشید.... فشارتون پایین بود سِرُم زدم..... بذار سِرُمت رو قطع کنم.
_نه... کلا درش بیار.
_نمی شه باید استراحت کنی.
_نمی شنوی صدا رو؟.... باید برم....
ناچار سِرُم را از دستش کشیدم که برخاست و از سنگر بیرون زد.
بمباران بود.... عراقی داشتند پایگاه را می زدند.
صدای یوسف که بلند و رسا فریاد می زد بر سر و صدای اطراف غلبه کرد.
_همه برید تو سنگرا.... هیچ کی اینجا نمونه.... همه برید تو سنگرا..... پناه بگیرید.
و چرخید یک لحظه و مرا دید.
_چرا وایستادی؟.... مگه نمی بینی دارن بمباران می کنند.
گیج شده بودم شاید. کمی نگاهش کردم و او باز سرم فریاد کشید :
_برو تو سنگر...
این بار اطاعت کردم و آنقدر در سنگر ماندم که وضعیت سفید شد. از سنگر بیرون دویدم تا به مجروحان احتمالی کمک کنم.
نه دیگر خبری از بمباران بود و نه خبری از یوسف!
نگاهم به اطراف چرخید تا ببینم آیا کسی مجروح شده یا نه.
که با صدای یوسف سمتش چرخیدم.
_خانم پرستار.....
_بیا اینجا.....
دویدم سمت کسی که روی زمین افتاده بود و یوسف بالای سرش بود.
یکی از رزمنده ها بود.
خون زیادی داشت از پایش می رفت.
_باید ببریدش تو درمونگاه.
چند نفر کمک آمدند و مجروح را روی دست بلند کردند. همراه آنها سمت درمانگاه رفتم.
_بذاریدش روی تخت....دکتر شهامت رو صدا کنید.
عادله هم به کمکم آمد. پایین شلوار مجروح را از زانو با قیچی پاره کردیم، صحنه ی دلخراشی را دیدیم.
پایش در اثر انفجار از زانو قطع شده بود و تنها به تکه ای از ماهیچه وصل بود.
این اولین صحنه ی بدی نبود که می دیدم....اما....
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــــدایــــاحفـظ ڪن مردمِ سـرزمینـم را
از بلاها، سختیها،
مصیبتها و گرفتاریها
خدایا خودت پناه و
تسڪینِ دردهایشان باش
خدایا دلشوره و دلواپسے را
از ڪشور ما دور ڪن
آمیـــن
🌙شبتون در پناه امن الهــی🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام روزت بخیر دوست من☀
🌹نیایش صبحگاهی🌹
🌺الهی ای دور نظر و ای نیکو حضر
🌺و ای نیکوکار نیکمنظر،ای دلیل هر برگشته،
🌺و ای راهنمای هر سرگشته،ای چاره ساز هر بیچاره
🌺و ای آرندهٔ هر آواره،ای جامع هر پراکنده
🌺و ای رافع هر افتاده ، دست ما گیر
🌺ای بخشنده بخشاینده.
✅امروز ساحل دلم را به پروردگارم میسپارم و میدانم زیباترین و امنترین قایق را برایم میفرستد.او همواره بر من آگاه و بیناست.خدایا شکرت🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖🌸قرآن جیبتون بزارید ...
#حاجحسینیکتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
81.at-Takwir:The Cessation - Menshavi.mp3
705.1K
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان قراره هر روز سوره ی تکویر و جن از قران کریم به نیت ظهور امام زمان عج همزمان با گوش دادن به صدای تلاوت انها در حدتوانمون بخونیم. برای داشتن حداقل ارامش در برابر بلایا هم در زندگیمان حتما در طول شبانه روز مثلا ازهنگام خواب تا صبح به صدای ویس سوم که مربوط دعای جوشن صغیر (دعای با سند رسمی از امام کاظم ع برای دفع بلاها که در مفاتیح شیخ عباس قمی هم هست) و برای دفع بلاهای جسمی و امراض به تلاوت سوره ی تکویر یا بهطور مستمر گوش یا صدای ان را پخش کنیم(باصدای خودتان هم میتوانید این دعا رو ظبط کنید) .برای ارامش بیشتر حتما از دادن صدقه و قربانی ؛گفتن ایت الکرسی و معوذتین یا سوره ی فلق؛توسل به مولا علی ع در طول شبانه روز؛انجام تمام تمام اعمال مستحبیمان اول (مثل زیارت رفتن،خواندن ادعیه،قران و..)به نیت سلامتی و ظهور امام عصر عج و در روز زیاد به فکر امام عصر بودن دریغ نکنیم
#به_نیت_سلامتی_امام_عصر_عج
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❪🖇♥️❫
بگہ:
اینجورۍ قرار بود مجاهد بشۍ؟! :)
#شهیدانھ✨
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
問 - Motaz Aaqayi.mp3
602.9K
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمه کم داریم...✨
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از مستِ مهتاب
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#رمان_آنلاین
#مستِ_مهتاب
#مرضیه_یگانه
#پارت_313
با آنکه تا آن روز مجروحان زیادی دیده بودم اما نمی دانم چرا حالم بد شد.
یک لحظه نگاه کردم به چهره ی رزمنده ای که روی تخت خوابیده بود و از شدت خونریزی بی هوش بود.
حتی چهره اش لحظه ای برایم شبیه یونس به نظر آمد.
حالم بد شد.... سینی که روی دستم بود و وسایل پانسمان رویش بود، از دستم افتاد.
تلو تلو خوران عقب رفتم و افتادم کنج درمانگاه.
صدای بقیه را می شنیدم اما....
_دکتر شهامت رو صدا کنید... فرشته!..... فرشته چی شد؟!
حتی صدای یوسف را....
_خانم پرستار!... فرشته خانم....
و همان « خانم پرستار »!.... چقدر خاطره با صدای یونس را برایم زنده کرد.
اشکی از چشمم افتاد و زیر لب بی اختیار صدا زدم.
_یونس!
سرم را برگرداندم که یوسف را دیدم که نگران نگاهم می کرد. و دکتر شهامت هم از راه رسید با یک نگاه به پای مجروح دستور انتقال به بخش جراحی را داد و بعد سراغ مرا گرفت.
_خانم عدالت خواه!.... چی شده؟!
_ببخشید... چیزی نیست.... حالم... حالم یه لحظه بد شد.
_شما که باید به دیدن این صحنه های دلخراش عادت داشته باشید....
_بله... اما نه عادت.... عادت به دیدن صحنه هایی دارم که بیمار را از اتاق جراحی آوردند نه از جنگ.... ولی باز هم حق با شماست.
_شما نزدیک ده روزه که اینجایید... یعنی هنوز عادت نکردید؟
_گفتم که ببخشید جناب دکتر.
_خیلی خب.... چند دقيقه همین جا بنشینید تا حالتون بهتر بشه.
دکتر که رفت. نگاه خاص یوسف به من رسید و من نمی دانم چرا بی اعصاب بودنم را سرش خالی کردم.
_چیه؟!.... شما هم می خوای منو توبیخ کنی که چرا عادت نکردم به دیدن این صحنه ها؟!
غم نگاهش می گفت حرفش چیز دیگری است و من همان حرف را گرفتم و گفتم :
_یه لحظه منو یاد یونس انداخت.
و بغضم شکست. دیگر نتوانستم آن بغض شکسته شده را جمع کنم و صدای گریه ام آنقدر بلند شد که توجه همه را به خودش جلب کرد و من ناچار به فرار شدم.
🥀#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀@be_sharteasheghi🥀
〰〰〰〰〰〰〰〰
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
گفت : چه عکس های قشنگی !
-شنید : آنچه که در عکس ها می بینید ،
دیده های چشم هستند ،
اما آنچه که دل ها می بینند چه؟
اگر عکس زیباست ، دل چگونه است؟!
اگر عکس دیدنی است ، دل دیدنی تر است.
کاش قابلیت عکسبرداری از دل ها هم بود .
.
#دل ... و همچنان دل ...
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝