بان گفت : این خیلی خوبه بزاریم روی پرونده اش ولی ..من صلاح شما نمی ببینم .
گفتم :ولی نداره من می خوام ازش شکایت کنم ؛ می دونی چند ساله دارم دنبالش می گردم ؟ حالا شما به ما میگن ماجرای این بارش چیه ؟ گفت : پرونده شون همون شمال تشکیل شده و فرستادن اینجا امشب مهمون ماست و فردا می برنش دادسرا ؛ گویا یک زن شوهر دار رو باچند تا از دوستانش دعوت می کنه ویلای شمال ؛ اینطور که فهمیدیم خانمه که بیست و هفت سال بیشتر نداشته مدتی بوده با این آقا رابطه داشته ؛ در واقع جای دختر این جلالی محسوب می شده شوهر دختره رد اونا رو زده بوده به پلیس خبر میده ولی قبل از اینکه برسن صبر نمی کنه وخودش وارد ویلا میشه و موقعی که جلالی و زنش در حال خوردن مشروب و کباب بودن اونا رو می ببینه عصبی میشه و به جلالی حمله می کنه جلالی اولش پا می زاره به فرار و میره توی یکی از اتاق ها در رو می بنده ؛ پسره میره سراغ زنش که اونم یک جا مخفی شده بود ؛ گیرش نمیاره برمی گرده بره سراغ جلالی که اونو سر پله ها می ببینه ؛دیگه اونقدر عصبانی بوده که فریاد می زنه و به بهش حمله می کنه ؛
جلالی با یک لگد اونو از پله ها پرت می کنه پایین ولی اون از پشت میفته روی نرده ها و جلالی هم از فرصت استفاده می کنه و پای اونو می گیره و هلش میده پایین سرش به یک جای تیز برخورد می کنه و جا بجا از دنیا میره ؛
فاجعه ای اتفاق میفته و حالا این آقای جلالی و اون خانم هر دو گیرن و خانواده ی پسره هم خوشبختانه نفوذ زیادی دارن و فکر نمی کنم ولشون کنن ؛ گفتم : خب اگر منم شکایت کنم حتما مجازاتش بیشتر میشه گفت : از من می شنوین صداشو در نیارین ؛ به نقع شما نیست ؛ اول اینکه اونقدر شما رو می برن و میارن و می پرسن که بیزار می شدین آخرم ممکنه همه ی تقصیر ها رو بندازن گردن خانم شما که خدای نکرده حتما یک گوشه نظری بهش نشون داده ؛ و کلی برو و بیا های اعصاب خرد کن هست این یارو الان خودش توی درد سر بدی افتاده به نظر من شما خودتو داخل این ماجرا نکن جز یک آبرو ریزی و برو بیا چیزی برات نداره ؛
کمی بعد من و محسن گوشی هامون رو از بازرسی کلانتری گرفتیم و سوار ماشین شدیم و رفتیم بطرف خونه ؛ هنوز هر دو هیجان داشتیم ولی من دلم نمی خواست حرف بزنم ؛
محسن با فرانک و الیکا تلفنی حرف می زد و توضیح می داد که چرا گوشی هامون رو جواب نمی دادیم ؛ معلوم بود که بشدت نگران شدن و محسن هم با آب و تاب تقریبا همه ی ماجرا رو برای اونا تعریف کرد ؛ اما من حواسم به اون نبود همینطور که رانندگی می کردم حوادثی که برام اتفاق افتاده بود رو به سرعت در ذهنم کنار هم میذاشتم . آخه چطور ممکنه اینقدر همه چیز از روی حساب جلو رفته باشه انگار یکی نقشه ی این کار رو کشیده بود ؛ اون روز که شمال بودیم و من قصد داشتم برم سراغ جلالی ممکن بود همین اتفاق برای من بیفته و یکی جلوی منو گرفت ولی همون کس نذاشت که فکرش از سرم بیرون بره ؛ تا منو کشوند به اینجا حتی رفتن ساناز هم به گالری جزوی از همین نقشه می دونستم وگرنه من اون شب پایین شهر کاری نداشتم ؛
وقتی نگاه می کردم همه ی اون لحظه ها تا دیدن دوباره ی جلالی توی اون نقشه دقیق اثر گذاشته بود ؛ انگار بار سنگینی رو از روی شونه هام برداشته بودن سبک شدم مثل کسی که تازه از مادر متولد شده همه چیز های بد از ذهنم شسته شد و رفت ؛که من کسی رو دارم قوی و دانا که بر همه ی امور ما آگاهه ؛
پس با جون دل از هر آنچه برام پیش بیاد چه خوب و چه بد استقبال می کنم و می دونم که یکی هست که هوای منو داره ؛
و اونشب بهترین شب عمر من بود با محسن و فرانک شام خوردیم و الیکا تعریف کرد که اون روز رفته به مدرسه ی توکا تا جریان رو برای مدیر مدرسه ی ساناز توضیح بده ؛ اون زن ساده ای بود و باورش شده بود که واقعا برای ساناز دردسر درست شده ؛ ولی با اولین جمله هاش متوجه شده که اصلا همکارای اون از ماجرای ما خبر نداشتن ؛ و در یک اقدام شجاعانه میره سراغ ساناز و میگه کاری نکن که هم نتونی مدرسه بیای و هم پولی عایدت نشه ؛ و من بازم این تصمیم رو جزوی از همون نقشه دیدم ؛ بعد از اینکه فرانک و محسن خداحافظی کردن ؛
الیکا رفت به اتاق توکا تا بهش شب بخیر بگه ؛ منم دنبالش رفتم ؛کنار تخت توکا نشستم و خم شدم و دخترم رو در آغوش گرفتم و در حالیکه موهاشو نوازش می کردم ؛گفت : بابا تا حالا تو رو اینطوری ندیده بودم ، گفتم : مگه چطوریم ؟ گفت : انگار خوشحالی ولی نمی خوای نشون بدی یک طوری شدی مگه نه مامان ؟؛ گفتم : آره دختر قشنگم ؛من یک طوریم ؛ دیگه خیالم راحته و هیچی توی این دنیا بیشتر از این نمی ارزه ؛
و همینطور که به الیکا نگاه می کردم ادامه دادم ؛ حالا تو بخواب پرنده ی کوچک من دیگه نمی زارم تو مادرت بغض کنین ؛
پایان
قصه گوی دل مهربون شما ناهید
بزودی داستان جدید در کانال قرار می گیرد امید وارم دوست داشته باشید و لحظاتی در شهر رویا ها قدم بزنین و این دنیا رو ف
بگذار هر ثانیه، حالِ تو خوب باشد،
بگذار رفتنے ها بروند و ماندنے ها بمانند.
تو لبخندت را بزن ، انگار نه انگار...
حالِ خوبِ خودت را به هیچ اتفاق
و شرایط و شخصے گره نزن
بی واسطه خوب باش،
بے واسطه شادے ڪن
و بے واسطه بخند...
شڪ نڪن؛ تو ڪه خوب باشی؛
همه چیز خوب مے شود،
خوب تر از چیزے ڪه فڪرش را میڪنی
#سلام_صبح_بخیر ❤️
🆔https://zil.ink/bettiabaei
4_5992412734442966322.mp3
1.68M
✋ سلام بر سلام
نکاتی پیرامون اهمیت سلام بر وجود مقدس امام عصر علیه السلام...
🎵 قسمت دوم
🆔https://zil.ink/bettiabaei
#نهج_البلاغه
💥ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَةً وَ لَا یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ
🌎همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن.و به گونه اى با آنان رفتار کن که قرار دادى به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند.
📘#نامه_53
🆔https://zil.ink/bettiabaei
#کلام_بزرگان؛ چهل مؤمن ویژه👌
🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌟 آیتالله نوری همدانی با الهام از آیات قرآنی و روایات اسلامی و با تأسی به سلف صالح خویش در مورد تعظیم و تکریم اساتید خود از هیچ کوششی فروگذار نکرده، پیوسته یکی از توصیههای ایشان به شاگردان و مخاطبان خود تکریم و تجلیل از اساتید خود میباشد تا جاییکه بارها فرموده اند:
«من اسامی همه ی اساتید خود را یادداشت نموده، در نماز شب خود برای آنان دعا میکنم؛ چراکه این عمل دارای برکات فراوانی بوده، باعث توفیق روزافزون انسان میگردد.»
📚 برشی از کتاب نقش تربیتی اساتید در مدارس علمیه، ص۸۵
#نماز
#نماز_شب
#دعا
#آیت_الله_نوری_همدانی
🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 https://zil.ink/bettiabaei
#حجاب_در_آخرالزمان 🔥
💫 حضرت #علی علیه السلام فرمودند:
🔰 در #آخرالزمان که بدترین دوران است؛ جمعی از زنان پوشیده اند در حالیکه برهنه اند ( لباس دارند اما آنقدر نازک و کوتاه است که گویی هنوز برهنه اند..)
👈 و از خانه با آرایش بیرون میآیند، اینها از دین خارج شده اند ، و در فتنه ها وارد شده اند و به سوی شهوات میل دارند ..
👌 و به سوی لذات خوارکننده شتاب می کنند و حرام ها را حلال میدانند و (اگر #توبه نکنند ) در #دوزخ به عذاب ابدی گرفتار میشوند ..
📚 وسائلالشعیه، ج14، ص19.
✅ کانال احکام تخصصی بانوان
🆔 https://zil.ink/bettiabaei