eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 #اختلافات_کهنه 💠 مدام در مورد #اختلافات قدیمی و از یاد رفته صحبت نکنید! یادآوری آنها سبب #تلخی و ناراحتی می‌شود. 💠 زیرا هدف از #گفت‌وگو کردن، نزدیک شدن روحی و عاطفی همسران به یکدیگر است، در حالی که بیان این موضوعات معمولاً بر مشکلات افزوده و #سردی عاطفی به بار می‌آورد. 💠 اگر همسرتان وارد اختلافات #گذشته شد با عوض کردن #موضوع و دعوت همسرتان به #صبوری و گذشت، #فضای گفتگو را به سرعت تغییر دهید. و #پایان گفتگویتان حتما بدون دلخوری باشد‌. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا قوت قهرمان😳 منظورم موتور سیکلت این آقای محترمه!! http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #بازگو‌کردن_حال_خوش_خود 💠 اگر همسرتان ابراز #محبت برایش سخت است و به راحتی اینکار را انجام نمی‌دهد و دوست دارید ابراز کردنش پررنگ شود بهتر است مواقع نادری که #ابراز محبت می‌کند یا رفتار #عاطفی نشان می‌دهد، شیرینی و #لذت آن را دائما برای همسرتان بازگو کنید تا غیر مستقیم متوجه شود که یک ابراز‌ محبت کوچک چقدر می‌تواند #حال همسرش را دگرگون کرده و مدتها لذت ببرد. 💠 حال خوشتان را که با ابراز محبت همسرتان ایجاد شده در طول روز با #پیامکهای متنوع و نیز حضوری برایش #بازگو کنید. 🍃❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو ببینید حالتون خوب میشه 😂 http://eitaa.com/cognizable_wan 💊😎😜💊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا بیامرز خیلی دوست داشت تو کادر دوربین باشه 😐 http://eitaa.com/cognizable_wan 💊😎😜💊
👩👈 #ماسک_تقویت_مو 👈اگر دوست دارید موهای بلند وپرپشتی داشته باشید باید حتما آنها را تقویت کنید... 🔷3 ق چ خوری روغن نارگیل 🔷3 ق چ روغن زیتون 🔷6 ق چ عسل 🔷1 عدد تخم مرغ ✅👈 همه را باهم مخلوط کنید هفته ای دوبار پوست سر را با این ماسک ماساژ دهید و روی ساقه موها را هم قرار دهید و پس ازحداقل 40 دقیقه بشویید ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📕http://eitaa.com/cognizable_wan
چرا به گلابی میگن «شاه میوه‌ها» ! ▫️میوه گلابی برای بیماران دیابتی میوه بسیار مناسبی است، چون قسمت اعظم قند آن سلولز، سوربیتول و لوولوز است؛ شاید به همین دلیل پزشک ایرانی ابوعلی سینا، گلابی یا کمپوت آن را برای اکثر بیماران مجاز دانسته است و آن را «شاه میوه‌ها» خوانده است. + گلابی یکی از میوه‌های ضد عفونی کننده و ضد مسمومیت است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📕 http://eitaa.com/cognizable_wan
☸ #ترش_کردن_معده ✅‌ بجای خوردن⇩⇩ ⬅️ قرص راینتیدین ⬅️ یا شربت آلومینیوم ام جی ☑️ میتوانید چند قاشق عرق پونه کوهی یا دمکرده آنرا میل کنید با این روش رفلاکس معده خوب میشود ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📕 http://eitaa.com/cognizable_wan
👇 ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺍﺯ ﻫﺮ کسی، ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ..‌.!! ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺵ‌‌‌‌‌... ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ... ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ..‌. ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ...! ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ...!! ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ!! ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐﻨﯽ، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ... ﺭﺍﺣﺘﺘﺮ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ.‌..!! من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم چاقم,لاغرم,قد بلندم,کوتاه قدم,سفیدم,سبزه ام همه به خودم مربوط است مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است زندگی کن به شیوه خودت...با قوانین خودت...با باورها و ایمان قلبی خودت مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند شاد باش و از زندگی لذت ببر چه انتظاری از مردم داری ؟؟؟ *آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند*👏👏👏 ♡ http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﺯﻧﺶ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺭﻓﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﻧﺸﺴﺖ ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﺑﺎﺩﺳﺘﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺘﺮﺳﻦ ﻫﺎ 😑😐😐😐 ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﻗﯿﻘﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
پنجشنبه است😔🌹 امـروز🌺 هـمان روزی است اهالی سفر کرده از دنیا، چشم انتظار عزیزانشان هستند دستشان ازدنیا ڪوتاه است ومحتاج یادڪردن ماهستند. بالاخص پدران و مادران برادران و خواهران اساتید و شهدا همه و همه را با ذکر فاتحه ای میهمان سفره هایمان کنیم. 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اختراع قرن 😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شب داستان زندگی ماست گاهی پر نور و گاهی کم نور میشود اما به خاطر بسپار هر آفتابی غروبی دارد و هرغروبی طلوعی ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
پوپک مبهوت نگاهش کرد. چقدر خاص بود. چه چشم هایی داشت. لب گزید. فورا از جلوی در کنار رفت. ولی مردی را به این چهره در تمام عمرش ندیده بود. این همه گیرا؟ منتظر معصومه ایستاد. صدای دکتر را شنید که داشت به مرد توصیه هایی می کرد. معصومه و پشت سرش راضیه هم بیرون آمد. راضیه که به محض دیدنش انگار دشمنش را دیده. ایشی کرد و رفت. خنده اش گرفت. -این دختره با خودش چند چنده؟ -ولش کن، از زور حسادتشه. -حسادت چی؟ -که تو اونجا کنار پولاد اون نیست. -وا! -والا. معصومه خندید. -مرده رو دیدی؟ -چطوره؟ -لامصب خیلی جذابه. لبخند زد. پس با پوپک اتفاق نظر داشت. همان موقع مرد با عصای زیر بغل بیرون آمد. با این پا نمی شد که مستقیم راه رفت. شکستگی نداشت. ولی دردش سرسام آور بود. پوپک سعی کرد به چهره ی مرد نگاه کند. دچار حس خاصی می شد که دوست نداشت. یک جور مجذوبیت! به آرامی از معصومه پرسید:گفتی اهل اینجا نیست؟ -نه مال یکی دو شهر اونورتره. -پس چرا اینجاست؟ -کندو عسل داره تو این کوه ها! -آها. از گوشه ی چشم حواسش به مرد بود. او هم انگار بیخ داشت به این دوتا دختر نگاه می کرد. -من باید برم. -کجا؟ تازه اومدی که؟ -پولاد میگه با دوستام بیا سر سد. معصومه با خنده ابرو بالا انداخت. -مهم شدی واسه آقا مهندس؟ یک دروغ کوچک اصلا بد نیست. -نه بابا، زن دوستش حامله اس و دل نازک، میخواد باشم یه وقت خانم چیزیش نشه. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 -اوه، شانس نداری خواهر. درون دلش نفس راحتی کشید. اصلا دلش نمی خواست معصومه چیزی بداند. هر نوع رفتاری هزار سو برداشت داشت. خصوصا برای راضیه. معصومه دهن لق نبود. ولی گاهی گفتن چیزهای کوچک که راز هم نیستند می توانست فتنه به پا کند. -کی میاد؟ -کی؟ -پولاد رو میگم. -نمی دونم گفت میاد دیگه. -یعنی تو این دو ماه هر کی جای تو تورش کرده بود الان عروسیش بود اونوقت تو. خنده اش گرفت. -چه خبره؟ -زرنگ نیستی دیگه! -می خوام چیکار آخه؟ -خاک تو سرت کنن آخه. -معصومه عادت داشت به دری وری گفتن. همین حرف ها سرحالش می آورد. پولاد بیاید یا نه؟ مهم نبود. تمایلی هم به رفتن به سر سد نداشت. همین جا می ماند کنار معصومه. کمتر فکر و خیال می کرد. راضیه از آبدراخانه بیرون آمد. تلخ نگاهش کرد. پوفی کشید. نتوانست بی خیال باشد. به سمتش رفت. -راضیه صبر کن. معصومه متعجب نگاهش کرد. یکباره چه شد؟ بازوی راضیه را گرفت و به سمت خودش کشید. -تو چته دختر؟ راضیه بازویش را کشید. -هیچی، باید چم باشه؟ -پس این پوزخند و طعنه ها چیه بار من میکنی؟ -من اصلا حرفی زدم؟! -نه نزدی، ولی مدام میخوای بگی... -من چیزیم نیست بیخود هم حرف تو دهن من نذار. به صورت ک مکی راضیه نگاه کرد. زیبایی خاصی نداشت. با اینکه بور بود ولی ا آنهایی نبود که زیبایش گیرا باشد. یک چهره ی کاملا معمولی داشت. -باشه چیزیت نیست، پس آخرین بارت باشه اینقد چپ چپ به من نگاه می کنی. معصومه با لبخند نگاه می کرد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
هشت میلیارد سال دیگر، خورشید ما در آسمان به اين شكل ديده مي شود! این ستاره، به یک کوتوله‌ سفید چگال تبدیل مي شود و مانند يك لامپ فلورسنت عمل مي كند!اما شايد آن موقع حياتي در زمين نباشد ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
نگهداری آب در«ظـرف مسی» ونوشیدن آن در لیوان مسی باعث دفع گازها و رفع مشکل سوء هاضمه می شود. 👈زیرا «مس حل شده در آب»باعث حرکت بهتر معده شده و درنتیجه بهبود هضم غذا میشود. ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
پس این دختر تهرانی بلاخره دل و جراتش را نشان داد. راضیه سینه سپر کرد. -چته انگار پا رو دمت گذاشتم؟ -عددی نیستی که این کارو کنی، ولی اگه دردت اون آقای مهندسه... با بدجنسی ادامه داد: خودش تو شهر نامزد داره، پس بیخود حرص و جوشش رو نزن راضیه وا رفت. حتی معصومه هم تعجب کرد. پوپک با لذت نگاهش کرد. حقش بود. هی می خواست کاری به کارش نداشته باشد.. نمی گذاشت. مدام با تکه پرانی ها یا نگاه های چپ چپیش به او دهن کجی می کرد. صبر او هم حدی داشت. تا کی قرار بود تحمل کند؟ راضیه را را کرد. به سمت معصومه آمد و چشمک زد. معصومه متوجه نشد. فورا بازوی پوپک را گرفت. -راست گفتی؟ -چیو؟ -اینکه پولاد ناد داره؟ -نوچ! -پس درد داری؟ -حقشه، تا کم پا رو دم من بذاره. -خدایا...چقدر تو بدجنسی. پوپک نیشخند زد. با این حال رو به معصومه گفت: نامزدو که دروغ گفتم اما انگار پولاد قبلا یکیو دوست داشته، حالا هنوزم تو زندگیش باشه یا نه رو نمی دونم. -ای جان... معصومه ذوق زده نگاهش کرد. -چته؟ انگار خیلی ذوق مرگی؟ -بلاخره ما یه چی از این آقای مهندس کشف کردیم. -اینقد معما بود براتون؟ معصومه خودش هم خنده اش گرفت. واقعا هم خنده دار بود. از بس از صبح تا عصر با راضیه در مورد پولاد حرف می زد. باید هم افکارش همین حول و حوش چرخ بخورد. صدای ماشینی از بیرون آمد. معصومه هول کرد ببیند کیست. از دیدن شاسی بلند آقای مهندس گفت:ای جونم... پوپک سرش را تکان داد. -می بینمت. -باشه عزیزم. راضیه هم آمد. پوپک از ساختمان کوچک بهداشت بیرون آمد. پولاد منتظرش بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 دستی برایش تکان داد. راضیه با حسرت و حسادت زیاد نگاه می کرد. از همان روز اول که این دختر پایش را درون روستا گذاشت از او خوشش نیامد. خدا لعنتش کند. مطمئن بود تا چند صباح دیگر قاپ مهندس را می دزد. جوری که آن نامزد شهریش را هم رها کند. پوپک صندلی جلو کنار پولاد نشست. معصومه با لبخند گفت:بیا بریم داخل راضیه تا ندیدنمون آبرومون بره. راضیه با کینه به رفتنشان نگاه کرد. دلش نمی خواست سر به تن این دختر باشد. معصومه دستش را کشید و با خودش برد. پولاد هم پا روی گاز گذاشت و حرکت کرد. -این بهداشت غیر از بوی خون و الکل چی داره همش اینجایی؟ -من بوی الکل رو دوس دارم. -واسه همین یه تخته ات کمه. چپ چپ به پولاد نگاه کرد. -یه تخته خودت کمه. پولاد خندید. -خل و چل! پولاد پا روی گاز گذاشت. -سد تکراریه. -شما چقدر باکلاس شدی خانم. پوپک لبخند زد. تصور قیافه ی راضیه درون ذهنش نقش بست. حقش بود. دختره ی نسناس مدام به این و آن گیر می داد. هی می خواست هیچ نگوید نمی گذاشت. نیشخندی روی لبش نقش بست. -چته با خودت می خندی دیوونه؟ -می دونستی خاطرخواه داری؟ پولاد متعجب ابرو بالا انداخت. -من؟! -هوم. خنده اش گرفت. -خب مبارکش باشه. از حرف پولاد بلند زیر خنده زد. جالب بود که این همه آدم می آمدند و می رفتند با هیچ کدام اندازه ی پولاد خوش نمی گذشت. -دیگه چی؟ -قراره چی بگم دیگه؟ -خوشحل نیستی؟ -خوشحتایم داره مگه؟ -من بودم می فهمیدم یکی دوسم داره خوشحال میش. اخم های پولاد در هم گره خورد. -فکر نکنم لزومی داشته باشه. -تو بدعنقی من که نیستم. -تو هم میشی. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan
#تربیت_فرزند #لجبازی جالب است بدانید لجبازی کودک بیشتر در فرزند اول دیده می شود،به دلیل اینکه مادر می خواهد فرزندش را در بهترین شرایط ممکن تربیت کند و کنترل بیشتری بر رفتار های وی داشته باشد که در نتیجه موجب بروز لجبازی در کودک می شود. کودک از ۲ تا ۳ سالگی لجبازی را آغاز کرده و یا بهتر است بگوییم در خود کشف می کند.👶 http://eitaa.com/cognizable_wan
#مــجنون از راهی میگذشت جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نمازگزاران رد شد. جماعت تندو تند نماز را تمام کردند. همگی ریختند بر سر مجنون. گفتند : بی تربیت کافر شده ای؟ مجنون گفت: مگر چه گفتم؟ گفتند : مگر کوری که از لای صف نماز گزاران میگذری؟ مجنون گفت: من چنان در فکر *لــيلا* غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نمازگزار ندیدم. شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا كه همگی مرا دیدید👌👌👌 #قدری_مجنون_خدا_باشیم ♡ http://eitaa.com/cognizable_wan
‏مردم به طرز عجیبی اصرار دارن اون چیزایی که نباید بفهمن رو بفهمن و اون چیزایی که باید بفهمن رو نفهمن http://eitaa.com/cognizable_wan
3گروه از آدما رو هیچ وقت فراموش نکنین: کسایی که تو سختیا یارتون بودن کسایی که تو سختیا وِلِتون کردن کسایی که تو سختیا گرفتارتون کردن http://eitaa.com/cognizable_wan
دقت کردین همه چیزای بزرگ رو با پیشوند خر مشخص میکنن مثلا میگن خرپول، خرخون، خرمخ، خرکار اما نمیفهمم چرا وقتی به صندوق میرسن واسه صندوق بزرگ میگن گاو صندوق چرا نمیگن خرصندوق؟🤔 اعصاب آدمو خورد میکنن دیگه😂 ‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
از دختــــر جوانى پرسیدند: از چه نوع آرایشى استفاده مى كنى؟ گفت اینها رو به كار مى برم: ﺑراى لبانم ↶رﺍﺳﺘــــــگویى براى صدایم ↶ذكــــــر خـــــدا براى چشمانم ↶ﭼشم پوشى از حرامات ﺑراى ﺩﺳﺘانم ↶یارى به مستمندان براى پاهایم ↶ایستادن براى ستــایش براى قامتم ↶سجده بردن براى خــــدا براى قلبـــم ↶محبت خــــــــدا شکــــــر برای چنین دختری زیبا http://eitaa.com/cognizable_wan
خواب دیدم با خانمم رفتیم پاساژ هی اون میخره هی من کارت میکشم یهو از خواب پریدم دو سه بار موجودی گرفتم … آخرش بانک گفت: بخدا خواب دیدی تو اصن زن نداری بگیر بخواب…!😂 😍http://eitaa.com/cognizable_wan
💝💝حكمت صلوات : صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود. صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است. صلوات : تحفه‌اي از بهشت است. صلوات : روح را جلا مي‌دهد. صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي‌كند. صلوات : نوري در بهشت است. صلوات : نور پل صراط است. صلوات : شفيع انسان است. صلوات : ذكر الهي است. صلوات : موجب كمال نماز مي‌شود. صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن مي‌شود. صلوات : موجب تقرب انسان است. صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است. صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است. صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است. صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است. صلوات : انسان را در سه عالم بيمه مي‌كند. صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است. صلوات : برترين عمل در روز قيامت است. صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه مي‌شود. صلوات : محبوب‌ترين عمل است. صلوات : آتش جهنم را خاموش مي‌كند. صلوات : فقر و نفاق را از بين مي‌برد. صلوات : زينت نماز است. صلوات : بهترين داروي معنوي است. صلوات : گناهان را از بين مي‌برد. کپی کردنش عشق میخاد❤ 🌹 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹 میدونی اگه کپی کنین چند هزار تا صلوات فرستاده میشه؟ ثوابش برسه به اموات همه دوستان ❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan ╔═.🍃🌺🍃.═══╗ سلام بر مهدی فاطمه عج ╚═══.🍃.🌺🍃═╝
🔴 💠 از انتقادهای کلّی و مبهم خودداری کنید. جملاتی مثل «احساس می‌کنم رابطه ما شده است»، «من ناراضی‌ام»، «شدیداً دلخورم»؛ بسیار کلّی و است و همسر شما را در جهت‌های زیادی به وا می‌دارد که ممکن است فرسنگ‌ها با نظر و انتقاد شما فاصله داشته باشد. 💠 همسران باید سعی کنند مشکل یا موردی را که منجر به دلخوری و کدورت‌ شده است، به‌صورت بسیار ریز و بیان کنند؛ چون در این صورت است که همسر شما متوجه موضوع شده و می‌فهمد چه چیزی را باید تغییر دهد یا اصلاح کند. 💠 مثلا به‌جای این که بگویید: «من ناراحت و دلخورم،» بگویید «من به‌خاطر این که از من نمی‌کنی دلخورم.» 🍃❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #یک_فرمول_خوب 💠 خانمها در مقایسه با مردها نسبت به #دیدار با خانواده و پدر و مادر خود بیشتر، حساس بوده و #تعصب دارند. 💠 خوب است مرد گاهی پیش از درخواست همسرش #پیشنهاد بدهد که برویم منزل پدر و مادرت و نسبت به خانواده وی ابراز #دلتنگی کرده و یا به آنها خدمت‌رسانی کند. 💠 این پیش قدمی شما در برقراری رابطه با خانواده همسرتان، شما را #محبوب می‌کند. 💠و نیز اگر گاهی بخاطر #مشغله نتوانستید به آنها سر بزنید و یا زمان ملاقات شما با آنها کوتاه شد همسرتان #گلایه نکرده و زمینه ایجاد مشاجره، در این مسئله از بین می‌رود. 💠 زن دوست دارد بداند که آیا #همسرش واقعا ارتباط با خانواده او را دوست دارد یا نه. 💠 اینکار می‌تواند عامل برطرف شدن برخی دلخوری‌های دیگر نیز شود. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
: _ باسلام _ برای درمان دیابت و رهائی از تکرر ادرار شبانه و فشارخون لطفا راعنمائی کنید . باتشکر : 🔽 بیماری قند 1⃣ دو وعده کردن غذا (در کانال اصلی توضیح داده میشود) 2⃣ سبزی خرفه،کاهو و شنبلیله اول هر غذا 3⃣ ترک مطلق قند و شکر و برنج بدون سبوس 4⃣ جامع سه با آب شنبلیله 5⃣ حجامت عام 6⃣ قطره مرزنجوش جامع 7⃣ جامع با آب مرزنجوش 8⃣ صفرا بر 🔽 داروی قند 1⃣ مرکب چهار 2⃣قند بالا 3⃣قند زرد 4⃣سویق جو +سویق عدس 🔴 قبل از شروع دارو های قند و پس از دو وعده شدن،به مدت یازده روز هیچگونه نان و برنج و شرینیجات نخورید(حتی سالم) و از روز دوازدهم داروی قند رو شروع کنید 🔽 داروی فشار خون 2⃣ حجامت عام(پس از مصرف داروی فشار خون) 3⃣ داروی صاف کننده 4⃣ تقویت عصب 5⃣ صفرا بر 6⃣خوردن سیر و پیاز و کاهو با ناهار 7⃣ خوردن کرفس و شنبلیله با شام 8⃣ مصرف نمک دریا و روغن شحم گاو 9⃣حذف پنیر 🔽 درمان تکرر ادرار 1⃣ صفرابر 2⃣ تقویت عصب 3⃣ طریفل 4⃣ مرکب سه 5⃣ مرکب چهار 6⃣ مسخن 7⃣ داروی ابن مسعود 8⃣ حجامت ساقین 🔴http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر زیاد در معرض امواج موبایل یا Wi-Fi هستید ، قسمت سفیدی هندوانه را حتما بخورید ! سفیدی هندوانه با افزایش قدرت سیستم ایمنی بدن ، از بدنتان در برابر رادیکال‌های آزاد محافظت میکند. ✅
از حرف پوپک اصلا خوشش نیامد. حس بدی داشت. انگار حنجر گذاشته باشند بیخ گلویش... حالا ببرند یا چند دقیقه ی دیگر. -حالا چرا اخمات توهمه؟ -چقدر حرف می زنی دختر؟ -حرفم نزنم؟ پس اومدی دنبال من که چی؟ عبوسانه رویش را برگرداند. پولاد هم تلای نکرد که باز صحبتی کند. فکرش به ریخته بو. حس های عجیبی داشت که می ترساندش. حالا وقتش نبود. هنوز از قبلی التیام نیافته بود. می گفتند آدمی بنده ی محبت است. ولی او که فعلا عشق و محبتی نگرفته. یک دختر بچه مستاجر مادرش است و تمام. نباید برای خودش بزرگش می کرد. -خجالت نمی کشی؟ -ها؟! گیج و منگ از گوشه ی چشم به پوپک نگاه کرد. -به آدم بد و بیراه میگی بعد از دلشم در نمیاری؟ -کدوم بد و بیراه؟ -رسما گفتی خفه شو. چشمانش عین نلبکی بزرگ شد. تا چند دقیقه ی دیگر می گفت کتک هم خورده. -فازت چیه بچه؟ -من بچه ام؟ کلا سرش درد می کرد برای یکی به دو کردن. عجب دختر جنوری بود. -بسه پوپک. -چی؟ -یکی به دو کردن هات. -حوصله ام سر رفته. -تا الان تو بداشت چیکار می کردی؟ پوپک با لحن شیرینی گفت:صحبت. ای خدایی گفت. ماشین را کنار جاده کشید. پیاده شد. از جویی که رد می شد دستش را پر از آب کرد. به صورتش پاشید. این دختر کاری می کرد موتورش داغ کند. ملکه عذاب بود. پوپک شیشه را پایین کشید. -تو این سرما دات شده؟ -مگه تو می ذاری؟ پوپک ریز ریز خندید. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 -من چیکارت دارم آخه؟ -بیا منو بخور. -ایش، خوردنی هم نیستی که! بلند شد و با غضب نگاهش کرد. زیر لب الله اکبر گفت. شیطان می گفت یک فصل کتک مفصل بزندش. سوا ماشین شد. -می خوای من برونم؟ -نه! -چرا آخه؟ -دختر قرص وراجی خوردی؟ -بده دارم سرگرمت میکنم؟ -بیشتر سردرده تا سر گرم. پوپک تیز نگاهش کرد. -لیاقت نداری دیگه، وگرنه قدرمو می دونستی که چه هم خونه ی خوبی نصیبت شده. -شیطون نشنوه. -چی گفتی؟ پولاد لب گزید. -هیچی نگفتم. -یه چیزی گفتی. صدایش تیز بود. البته وقت دعوا و بلبل زبانی. وگرنه در حالت عادی صدایش جوری بود که می توانست او را از جهنم به بهشت بکشاند. بدجور زیبا بود. انگار یک پرنده ی بهشتی چهچه بزند. -باشه نگفتی ولی شیطون از تو چش خودت دربیاد. خنده اش گرفت. ناکس شنیده بود ولی می خواست باز تکرار کند که ضربه فنیش کند. عجب مارمولک بود -دیگه چی؟ -هیچی دیگه، هرچی دلت بخواد به من میگی توقع داری من هیچی نگم. -بگم غلط کردم تموم میشه؟ -اصلا من نمیام سر سد. -خدایا... -چیه؟ -سرم داره می پوکه. -به من چه؟ اصلا دیگر جوابش را نمی داد. هرچقدر می خواست حرف بزند. پوپک از گوشه ی چشم نگاهش کرد. -حالا چته حرف نمی زنی؟ پولاد جواب نداد. -خب حرف نزن، انگار برای من مهمه. باز خنده اش گرفت. جلوی خودش را نمی گرفت. هی باید یک حرفی می زد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁http://eitaa.com/cognizable_wan