eitaa logo
دانش حیاتی
358 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
534 ویدیو
9 فایل
کانالی برای نخبگان: مطالب حیاتی با رویکرد بین-رشته‌ای: فلسفه، الهیات، سیاست و اقتصاد. هشتگ #مقاله، #تحلیل و #نقد برای مطالب خودم: https://eitaa.com/criticalknowledge/460 @mshessami87 تماس نامزد دکتری فلسفه اسلامی و محقق #سیاست و #اقتصاد و #رسانه و #تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر ✍️ ملازمهٔ لیبرالیسم و اولیگارشی: مورد ایرانی نویسنده این متن را خیلی نمی‌شناسم. ظاهراً متعلق به طیف اقتصادانان لیبرال است. این متن باعث واکنش‌هایی در بین جریان متدین شده است. تحلیل درخور این موضع نیازمند بررسی مبانی تصوری و تصدیقی آن است. مشهور در سنت لیبرال این است که آزادی سیاسی ملازم با است. دموکراسی یعنی حق عمومی برای تعیین سیاست‌ها و سیاست‌مداران. اما اگر کسی اقدام به نفی دموکراسی و اثبات کرد، لابد چیزی غیر از حق تعیین حکومت به طرق متعارف (انتخابات آزاد) منظورش است. آزادی در این سیاق قاعدتاً باید به آزادی‌های فردی مثل آزادی در رفتارهای شخصی با کمترین دخالت دولت حمل گردد. اما مشخصاً انکار ، خصوصاً با بیان جسورانه بالا، قاعدتاً نشان دهندهٔ عدم حساسیت (بلکه بی‌حسی) اخلاقی گوینده است. خوب حاصل این ایجاب‌ها و سلب‌ها را ببینیم چه می‌شود: کسی دغدغه‌اش تولید ثروت و آزادی‌های فردی است. دموکراسی به معنای انتخابات آزاد بنا به عرف سیاسی لیبرال مورد دغدغه‌اش نیست و آن را در کنار عدالت اجتماعی با بیانی تند نفی می‌کند. به نظر شما حاصل این همه چیست؟ این دقیقاً تعریف سرمایه‌داری لیبرال از نوع فرانسوی، انگلیسی و امریکایی است؛ یعنی لسه فر. در سرمایه‌داری لسه فر (لیبرال و نیولیبرال)، ثروت‌مندان حاکمان سیاسی حقیقی و نامحدود هستند. آن‌ها با کنترل ثروت، همه چیز از جمله انتخابات، سیاست‌مداران و رسانه‌ها را کنترل می‌کنند و بسط یدی فوق‌العاده دارند. در چنین سیستمی، از دموکراسی اگر اثری هم باشد، صرفاً مکانیسمی صوری است برای پنهان‌سازی یک نظام اولیگارشیک. حقیقتاً نظام‌های سیاسی لیبرال و نیولیبرال، تعریف را ارضاء می‌کنند که عبارت است از نظام سیاسی که در آن ثروت‌مندان قدرت و نفوذ بسیار زیادی دارند. طبیعتاً یک طرفدار اولیگارشی دقیقاً‌ مثل آقای خالقی می‌اندیشد: به تولید ثروت فکر می‌کند اما چون به عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی اعتقادی ندارد، منظورش تولید ثروت برای انباشت ثروت شخصی بدون هیچ مسئولیت اجتماعی است. در جامعه‌ای که عدالت اجتماعی و حاکمیت عمومی هم نباشد، طبیعتاً صاحبان ثروت حاکم خواهند بود! پس در حقیقت، آقای خالقی در یک خط ماهیت تفکر خود را فریاد زده است: اولیگارشی! لذا حدس می‌زنم (مطمئن نیستم) اگر وابستگی‌های مالی ایشان را هم چک کنید،‌ نهایتاً به اولیگارشی فائق در کشور برسید! البته آنچه عجیب‌تر است، چنان که جلوتر گفتم، میزان وقاحت و جسارت ایشان در بیان موضع خود است! البته شاید آقای خالقی به جمع طیف بزرگی از روشنفکران، سوسیالیست‌ها یا مذهبیون سابق پیوسته که معتقدند عدالت اجتماعی آرمانی دست‌نیافتنی است؛ ارتجاعی که در بین بسیاری از مارکسیست‌های سابق سابقه داشت. حقیقتاً واقع‌اش این است که عدالت اجتماعی بدون بنیان‌های متافیزیکی و الهیاتی درخور، آرمانی دست‌نیافتنی است و اگر دیدید بسیاری از اقتصاددان‌های فاقد دانش الهیات یا گرایش معنوی به این جمع‌بندی رسیدند تعجب نکنید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
تأملاتی تاریخی و فلسفی در ضلالت تفکر مدرن با نظر به مواضع غنی‌نژاد در مناظره با علی‌زاده (۲) اما به نقد روشی بر می‌گردم. طبق مبانی منطقی و معرفت‌شناختی فیلسوفان ارجمند سنت فلسفی و الهیاتی ما چون علامه طباطبایی این گزاره که «اقتصاد دولتی و دستوری یک شر مطلق است» به نحو پیشینی باطل است و القاء مکرر و مؤکد آن از طرف یک عالم علوم انسانی نشان از یک بیماری فکری خطرناک دارد! توضیح این مختصر این که اسلامی با تقسیم ادراکات به حقیقی و اعتباری، منکر تعریف و حکم ذاتی برای جمیع امور اعتباری هستند. تعریف و حکمْ مخصوص مفاهیم حقیقی مثل انسان، گربه، کاج، تیتانیوم، کوروموزوم، ستاره و امثال این‌ها است که با توجه به مصادیق حقیقی خود تعریف و تعلیل می‌شوند، اما برای مفاهیم اعتباری همچون «دولت» و «آزادی» و «دستور» که مفاهیم انتزاعی هستند که بنا به نیازهای عینی و زمینه‌های اعتقادی، متغیر می‌شوند، چه طور می‌توان ذات و ذاتیات در نظر گرفت؟! بر این اساس، این تصور که برای یک کلیِ اعتباری مثل «دولت» یا «دستور» می‌توان ذات در نظر گرفت و بدتر، آن ذات را سراسر پلید و فاسد دانست، در نگاه منطق‌دانان و اهالی حکمت، حُکمی در غایت بلاهت و ضلالت است! ساده‌ترین راه برای نقض احکام ذاتی و مطلق برای اعتباریات، یافتن مثال‌های نقض از مصادیق مخالف آن حکم است. به راستی، علی‌زاده با ذکر مثال‌های زیاد سعی می‌کرد همین ملازمهٔ تصوری غنی‌نژاد بین اقتصاد «دستوری» و «فساد» را نقض کند، گرچه چنان که عرض شد برای دانشمندی که با اصول روشی، منطقی و معرفت‌شناختی آشنا باشد، بطلان این دست ادعاها به نحو پیشینی بدیهی است و حتی نیاز به مثال نقض ندارد! اما آنچه مایهٔ مشخصاً‌ وحشت یک حکیم است این است که در همین تمدن ظلمانی ذاتیات را برای حقایق نوعی (مثل انسان، زنانگی و مردانگی) انکار می‌کنند، اما این چنین بر ذات داشتن امور اعتباری تأکید می‌کنند! به راستی این میزان واژگونگی در فهم حقایق امور مایهٔ وحشت است! بدا به حال تمدنی که می‌گویند زن و مرد و نقش‌های جنسی خصوصیت ذاتی انسان نیستند و لذا انواع ساختارشکنی‌های اخلاقی و جنسی را مجاز می‌دانند، اما امور اعتباری و متغیر مثل دولت، ، و امثالهم را واجد ذات ثابت می‌داند و با استقراءهای بسیار ناقص یا نامعتبر ادعا می‌کنند که «دولت» سراسر شر است و «مالکیت» سراسر خیر یا برعکس! بزرگان علم و اندیشه در سنت فکری ما همچون و غور در مسائل علمی را بدون استحکام دانش منطق خطایی نابخشودنی می‌دانستند و علامه طباطبایی خلط بین حقیقت و اعتبار را سمی مهلک می‌دانستند که دامن‌گیر بسیاری از متفکران مدرن شده است. دیشب یک نمونه از این خطای نابخشودنی و سم مهلک را در گزافه‌گویی‌های اقتصاددانی ۷۲ ساله که سال‌ها سرمنشأ اشتباهات و تدلیسات شبه‌علم اقتصاد متعارف بوده به عینه شاهد بودید! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر نیولیبرال‌ها نسخه حذف یارانه می‌پیچیند برای دولت! بعد در روزنامه‌هایشان نتایج حذف یارانه را به گردن دولت می‌اندازند! بعد می‌گویند مشکل از برجام است دور بعد به ما رأی دهید تا این دفعه خودمان کشور را با اربابان‌مان در قطب سرمایه‌داری دنیا یعنی امریکا با هم چپاول کنیم!‌ لیبرال همیشه از این فریبکاری استفاده می‌کند. دولت را بازیچه خود می‌کند و از آن سوءاستفاده می‌کند و سپس اگر دولت بخواهد متعرض منافع آن‌ها شود به دولت فحش می‌دهد! اسم این را هم با تمام خباثت می‌گذارد حمایت از ! از آنجایی که بصیرت سیاسی می‌گوید هر سیاستی که با این اصرار و اجماع در حضور یک در کشور اجرا می‌شود باید ریشه در منافع همان اولیگارشی داشته باشد باید نحوه انتفاع اولیگارشی مزبور را از این سیاست شناسایی کرد. یک توضیحی که بنده شنیدم این است: وقتی دولت موظف بود که ارز ۴۲۰۰ را برای کالاهای اساسی تأمین کند، بر اولیگارشی صادرکننده قاعدتاً باید فشار می آورد تا ارز صادراتی خود را به قیمت مذکور به دولت بفروشند. اولیگارشی اما دوست ندارد ارز خود را با قیمت مزبور به دولت بدهد بلکه می‌خواهد در بازار به قیمت بالا ارز را بفروشد. پس هزار و یک بهانه جور می‌کند تا دولت را متقاعد کند که یارانه ارزی چیز بدی است! لذا انواع و اقسام توجیهات اثبات نشده می‌آورد که آقا کالای یارانه‌ای دارد قاچاق می‌شود. یا دو نرخی باعث رانت است و ... که بر فرض هم این حرفهای اثبات نشده درست باشد راهش نظارت بیشتر و مؤثر است نه گران کردن ارز! به همین راحتی با استدلال‌های پوچ و فقط با تکیه به نفوذی که با قدرت فائقه مالی خود در ارکان جامعه (رسانه و دانشگاه و دولت) به دست آوردند، کل کشور را برای اجرای یک سیاست فاسد و ظالمانه بسیج می‌کنند! لیبرال سرمایه‌داری دقیقاً همین‌گونه هژمونی خود را حفظ کرده است اگر نه برای یک انسان مطلع از نظریه و تاریخ لیبرال سرمایه‌داری، بطلان این ایدئولوژی از اوضح واضحات است. لذا شکست هم نه به دلیل حقانیت سرمایه‌داری بود و نه بطلان کمونیسم (که باطل بود البته) بلکه به خاطر سابقه سرمایه‌داری در رشد اقتصادی و صنعتی با تکیه بر سه قرن چپاول دنیا بود! جنایاتی هم که لیبرال سرمایه‌داری کرده بود ده‌ها برابر استالینیسم بود! بصیرتی که اقتصاد سیاسی و سوسیالیست‌ها هم به ما دادند همین است: هر سیاستی ذی‌نفع دارد و اگر شما به ذی‌نفعان احتمالی سیاست‌ها توجه نکنید کلاه سرتان می‌رود! در اسلام هم از مجموع روایات به دست می‌آید که به اهالی ثروت باید بدبین بود مگر این که مؤمن باشند و ثروت‌شان با رعایت تمام احکام شرعی و اخلاقی کسب و خرج شود که از جمله یعنی مازاد ثروت خود را هم خرج نیازمندان کنند نه ولخرجی. گفته شده که مال فتنه است. بدترین نقطه زمین بازارها است. مرفهین (مترفین) اغلب همیشه با انبیاء مخالفت می‌کردند. شیطان سوگند خورده امت محمد صلوة الله علیه را از طریق مال منحرف کند! مستضعفین وارث زمینند نه ثروت‌مندان! خلاصه اسلام به دنیا و مال بدبین است مگر با شرایط جدی آن که از هر ده ثروتمند یکی هم نمی‌تواند همه آن‌ها را احراز کند. اما لیبرال سرمایه‌داری مال را تقدیس می‌کند و دولت را هم خوار و خفیف می‌کند تا مزاحم اهل ثروت نشود! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی