eitaa logo
دانش حیاتی
358 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
534 ویدیو
9 فایل
کانالی برای نخبگان: مطالب حیاتی با رویکرد بین-رشته‌ای: فلسفه، الهیات، سیاست و اقتصاد. هشتگ #مقاله، #تحلیل و #نقد برای مطالب خودم: https://eitaa.com/criticalknowledge/460 @mshessami87 تماس نامزد دکتری فلسفه اسلامی و محقق #سیاست و #اقتصاد و #رسانه و #تمدن
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای حامی اهل صبر و بصیرت ⭕️⚠️تسلیم و تقلیل تدریجی انقلابیون و متدینین در برابر استیلای سرمایه‌داری پساانقلابی⚠️⭕️ 🔹جریان موسوم به انقلابی، دستکم دو دهه است که خود را رقیب پایگاه سیاسی جریان نیولیبرال یعنی اصلاح‌طلبان می‌داند. غیر از مسائل فرهنگی و نظامی، مسائلی چون عدالت اجتماعی از نقاط اختلاف این دو جریان بوده است. 🔹اما نقصیهٔ بزرگی که دامن‌گیر جریان انقلابی -- زمانی مشهور به اصول‌گرا -- بوده این است که غیر از تعلق خاطر عاطفی به شعارهای انقلاب و شعائر دینی، فهم عالمانه‌ای از ریشه‌های نظری و تبعات ساختاریِ اختلافات گفتمانیِ خود با جریان رقیب نداشته است. نتیجه این که ۴۴ سال به مذمت و و و البته بیشتر شعار دادن علیه پایگاه آن یعنی پرداخته است، اما ظاهراً هیچ فهم تفصیلی از سیاست‌ها و استدلال‌هایی که در لوای آن نظم سرمایه‌داری امریکایی در دنیا ایجاد و توسعه می‌یابد نداشته است. 🔹حقیقت آن که در حالی که ۳۳ سال سیاست‌های نیولیبرالی امریکایی که نتیجهٔ آن‌ها بسط افسارگسیخته‌ترین صورت از نظام سرمایه‌داری است در کشور قویاً در جریان بوده و هست، بدنه جریان مذهبی و انقلابی عمدتاً مشغول هیئات مذهبی و راهپیمایی‌های مناسبتی و دعواهای موسمی سیاسی با اصلاح‌طلبان بوده است و توفیقات نسبی خود در این عرصه‌ها (که اغلب موسمی یا سطحی هم هستند) را به پای ادای دِین خود به دین و انقلاب می‌نوشته است، در حالی که بسط موازیِ سرمایه‌داری در جامعه تمام این دستاوردهای انقلابی و ارزش‌های دینی را یا تهدید می‌کند یا شدیداً تخریب کرده است. 🔹در این مدت طولانی، بخش زیاد و فزاینده‌ای از جریان بزرگ انقلابی عملاً یا نظراً تسلیم گفتمان نظری-سیاسی-اقتصادی رقیب شده‌اند، چنان که امروز همگی ما طوعاً یا کرهاً مقهور ساختارهای منبعث از و ایدئولوژی‌های مؤتلف آن مثل فمینیسم هستیم. سرنوشت اصول‌گرایانی که با دولت پیشین و برجام همراهی کردند یک نمونه از استحالهٔ قهری یا انتخابی جریان‌های انقلابی سابق در برابر قدرت فائقهٔ گفتمان غرب‌گرا در کشور بوده است. سرکوب اغلب اعتراضات کارگری از طرف نهادهای امنیتی نمونه‌ای از نفوذ ارتجاع امریکایی به حتی نهادهای امنیتی کشور است و تسلیم ناآگاهانهٔ دولت آقای رئیسی به سیاست‌های نیولیبرالی نمونه‌ای تأسف‌بارتر از آن. بدتر از همه این که بخشی از بدنه جریان مذهبی و انقلابی که گوشش مثل خود ما از شعارزدگی پر شده است، آنگاه که با توصیفاتی در مذمت غلبه سرمایه‌داری و نیولیبرالیسم بر کشور رو به رو می‌شود، رو ترش کرده و آن را حمل به شعارزدگی تاریخی جریان انقلابی می‌کند و حتی به توجیه یا بدتر دفاع از وضع موجود می‌پردازد. باز بدتر این که بسیاری از متدینین خود به سبک زندگی لیبرال خو گرفته‌اند! این گونه است که بسط سرمایه‌داری دیر یا زود تمام مخالفین ایدئولوژیک سطحی و احساسی خود را نهایتاً به مدافعین خود تبدیل می‌کند و کار را بر منتقدین فکور نیز سخت می‌کند. 🔹لذا مدافعین دیانت و انقلاب باید روحیه تحقیق پیشه کنند و دنبال پاسخ تفصیلی و تحقیقی به این سؤال باشند که چه طور بعد از یک انقلاب باشکوه ضدسرمایه‌داری و ضدامپریالیستی با ریشه‌های عمیق معرفتی و معنوی که در آن میلیون‌ها نفر با ذوق زائد الوصفی زیباترین حرکت انقلابی تاریخ را شکل دادند و با خون خیل شهداء امضایش کردند، هیولای نظم سرمایه‌داری از طریق سیاست‌های نیولیبرالی به این راحتی توانست با تمام لوازم و تبعاتش خود را در جامعه پسا-انقلابی اعاده کند و با تناقض‌های پنهان و آشکارش با ایدئولوژی انقلابی و دینی رسمی، جامعه ما را در یک سیر تاریخی نسبتاً کوتاه از تمام آن گذشته انقلابی مأیوس و حتی متنفر کند، آنچنان که امروز نمایندگان انقلاب و دین تحت نظام سیاسی‌ای که خود یا پدرانشان تأسیس کردند دچار انزوا و غربت شوند؟ گویی داستان صدر اسلام و سقیفه است که به صورتی دیگر تکرار شده است. 🔹باید پرسید چه شد که به رغم بیانات شداد و غلاظ و وصایای امام خمینی ره علیه سرمایه‌داری و لیبرالیسم از جمله در نامهٔ تاریخی خود به گورباچوف، رهبر لیبرال وقت شوروی که او را از اقبال به غرب تحذیر کردند، شاگرد ایشان هاشمی رفسنجانی بلافاصله پس از فوت ایشان با آغوش باز پذیرای سرمایه‌داری نیولیبرال شد و مهم‌تر این که چرا او با مخالفت مؤثری در داخل رو به رو نشد؟ 🔹سؤالات بالا باید بخشی از ابرمسئلهٔ تمدنی ما تلقی شود. با این که معتقدم بخش اعظم مقابله با این ارتجاع تاریخی و تمدنی خارج از وسع و قدرت جریان انقلابی بوده، اما لازم است در دلایل نظری و تاریخی این ضعف و انقهار تحقیق و اندیشه کنیم تا از انتباه حاصل از آن بتوانیم این بار مسیری برای یک توبه تمدنی عالمانه بگشاییم و امیدوار باشیم که با توبه جمعی بشریت در آستانه ظهور قائم آل محمد ص تلاقی کند! @criticalknowledge
دانش حیاتی
♨️🎥پشت پرده #علی_علیزاده چیست؟ 📍آیا علیزاده، کسی که با حضور در شبکه‌های معاند فارسی‌زبان و دفاع از
بسم الرب الحکیم، الله الطیف العلیم الخبیر! ✍️ ما، علی علی‌زاده و سابقه‌ای از التقاط که همهٔ ما را مفتون کرد، ۱ تاریخچه 🔹مدت زیادی بود برنامه‌های را کامل مشاهده می‌کردم و اخیراً به علت ضیق وقت گزینشی و بخشی پیگیر هستم. در برخی گفت‌وگوهای او در کلاب‌هاس هم حضور داشتم و مختصر گفت‌وگویی هم با او داشتم. این همه کمک کرده با شاکله و عقبهٔ فکری او و حتی تطورات سیاسی‌اش آشنایی نزدیکی پیدا کنم. 💡☯️ باید دقت کنیم شخصیت و سابقهٔ آقای علی علی زاده بسیار خاص و پیچیده است. شناخت من از ایشان در عبارت کوتاه این چنین است: یک چپ مارکسیستی که در سیر فکری و سیاسی خودش به تصدیق و همدلی با مواضع استقلال‌طلبانه و ضدامپریالیستی و مخالفت با شبه‌اسلامی پسا انقلابی رسیده است و در عین حال نسبت به ضعف‌ها و قصورهای گفتمانی جریان انقلاب هم حساس است. اما تحلیل مواضع گذشتهٔ علی‌زاده هنگامی که هنوز بیشتر در جبهه اپوزیسیون و اصلاحات بود نیاز به مجال موسعی می‌طلبد اما عجالتاً باید بین مواضع متأخر انتقادی او از جریان انقلاب و مواضع متقدم‌ترش فرق گذاشت. نقیصهٔ جدی جریان انقلابی این است که متوجه نیست خطاها و بلکه جنایاتی که از سال ۶۸ به وسیله برخی مقامات غیرصالح جمهوری اسلامی انجام شد (اعم از گردش به سرمایه‌داری نیولیبرال و ) از جمهوری اسلامی چه هیولای موحشی در ذهن فعالین سیاسی و ژورنالیست‌ها و روشنفکران ترسیم کرد. ما امروز قویاً نیاز داریم تحولات سیاسی و اجتماعی و امنیتی دههٔ ۷۰ را موشکافی کنیم و البته از تفسیرهای شعاری و شبه-امنیتی جریان انقلابی در آن زمان فراتر رویم که تمام کاسه کوزه‌ها را بر سر «اصلاح‌طلبان التقاطی و پدرسوخته» می‌شکند! حالا با نظر به زمینهٔ تاریخی مختصری که در بالا گفته شد دانش خودم از شخصیت و سیر علی علی زاده را توضیح می‌دهم: 1️⃣ یک فارغ‌التحصیل دانشگاه شریف و یک چپ مارکسیست-سوسیالیست که به ظن قوی از خانوده‌ای این چنین هم بوده (اشارهٔ او به این که پدرش از اعدامی‌هایی بوده که بخشیده شده، احتمالاً توده‌ای یا مجاهدینی) پس بی تردید، او بغضی پیشینی از جمهوری اسلامی داشته است! 2️⃣ سپس متأثر از فضای مغشوش و پرفتنهٔ دهه ۷۰ (که عمدتاً ناشی از هم خطاهای خودی‌ها مثل هاشمی رفسنجانی و کارگزاران جمهوری اسلامی و هم عملیات اطلاعاتی امنیتی دشمن به اسم خودی‌ها بود مثل قتل‌های زنجیره‌ای)، مثل بسیاری از ژورنالیست‌ها و فعالین سیاسی و دانشجویی متعارف کشور از «استبداد فاشیستی-مذهبی سرمایه‌داری» در جمهوری اسلامی به امان می‌آید و به جریان اصلاحات می‌پیوندد، و نهایتاً به انگلستان مهاجرت می‌کند. 3️⃣ آنجا طبق گفته خودش مدتی با رسانه‌های حرفه‌ای انگلیس همکاری کرده و تجربهٔ گرانسنگی کسب کرده. تا حدود ۱۰ سال پیش جزء کارشناسان بی‌بی‌سی فارسی بوده اما آشنایی او با جریان چپ و انگلیس و اشخاصی چون جرمی کوربین ظاهراً باعث می‌شود بیشتر به ریشه‌های چپ سوسیالیستی خود بازگردد، و با سیاست خارجی جمهوری اسلامی از منظر چپ سوسیالیستی ضد-امپریالیستی همدلی پیدا کند و نهایتاً در آخرین حضور خود در بی‌بی‌سی فارسی از سیاست امنیتی منطقه‌ای رهبر انقلاب دفاع کند تا برای همیشه پایش از رسانه‌های جریان اصلی انگلیس حذف گردد! او ظاهراً در دورهٔ تحصلیش در رشتهٔ در انگلیس هم فعالیت سیاسی چپ‌گرا داشته و برای همین از طرف دولت انگلیس از ادامهٔ تحصیل تعلیق شده است. حتی در تظاهرات ضدصهیونیستی هم شرکت داشته و یک بار به خاطر حمل پرچم حزب‌الله از طرف پلیس انگلیس بازداشت موقت شده است! ↩️⚠️به عبارتی دیگر، گویی علی‌زاده از یک دهه پیش متوجه می‌شود که در ج. ا. با یک درهم‌آمیختگی ایدئولوژیک مواجه هستیم که تا پیش از آن برای بسیاری از فعالین سیاسی و مردم هم معلوم نبود و همین سرمنشأ ضایعات بزرگی در جمهوری اسلامی شده: جریان انقلابی حق‌طلب با هدایت با بدنه‌ای از مذهبیون پاک اما اغلب شعارزده و ساده‌اندیش و کم‌وبیش بیگانه با فضاهای فکری در یک طرف و جریان غرب‌گرای سرمایه‌داری با هدایت با بدنه‌ای تحصیل‌کرده پیچیده و تأثیرگذار در محافل سیاسی و دانشگاهی در طرف دیگر! این التقاط بزرگترین فتنه‌ای بود که جمهوری اسلامی به آن مبتلا شده و حالا دوستان سیاسی و امنیتی سنتی که به تبع برخی چهره‌های ارزشمند دینی مرتب از «التقاط اندیشی اصلاح‌طلبان» می‌گفتند باید متوجه التقاط پوشیده‌ای بس بزرگ‌تر در گفتمان کشور باشند که البته به تدریج از سال ۸۴ از پوشیدگی خارج شد گرچه جداً هنوز درست تحلیل نشده است. آیا در این صورت باید علی علی‌زاده یک لاقبا را چون که خود قربانی این التقاط رسمی در ج.ا. شده و در فضای مشتبه سال‌های گذشته علیه نظام موضع گرفته سرزنش کرد؟ ادامه دارد... @criticalknowledge
دانش حیاتی
🔸در بودجه۱۴۰۲ پیشنهاد دولت برای سقف حقوقی کارمندان که معمولا شامل بخشی از مسئولین دولتی و...میشود ۶۰
به نام خداوند عدل و حکیم ✍ تعارض سرمایه و کار در نظام سرمایه‌داری: ۱، مسئله در این نوشته، مسئلهٔ نوعیِ بالا را بهانهٔ تحلیل کلی مبادی و عملکرد قرار می‌دهم. ⚠️ در مطلب بالا یکی از تعارض‌های نوعیِ لاینحل سرمایه‌داری را شاهد هستید: تعارض بین کار و سرمایه. 💪⚔💵 💡اما تحلیل مسئله: ۱. در سرمایه‌داری کسب سود یگانه انگیزهٔ سرمایه‌گذارن از سرمایه‌گذاری است. (profit incentive) ۲. در اقتصاد سرمایه‌داری، کارگران قهراً برای دستمزد (wages) کار می‌کنند، اما صاحبان سرمایه رغباً برای سودِ (profits) هر چه بیشتر کار می‌کنند! ۳. سود سرمایه‌گذار با خیلی مصالح دیگر رابطهٔ عکس دارد. افزایش سود برای سرمایه‌گذار نیازمند کاستن از هزینه‌ها است که شامل نهاده‌ها، دستمزدها، مالیات و حفاظت از محیط زیست است. ۴. طبق اصل (۱) در صورت افزایش این هزینه‌ها، چشم‌انداز سود به همراه انگیزهٔ سرمایه‌گذار برای سرمایه‌گذاری کاهش می‌یابد و اقتصاد دچار کسادی می‌شود! ۵. نتیجه: در اقتصاد مدرن اغلب باید بین رشد اقتصادی و تضییع حقوق کارگر، طبیعت و جامعه یکی را انتخاب کنید! ❓پرسش حاصل: این تعارض را چه طور می‌شود حل کرد؟ در بخش‌های بعدی پاسخ سوسیالیست‌ها، اشکال آن و بعد پاسخ خود را توضیح خواهم داد. @criticalknowledge دانش حیاتی
دانش حیاتی
به نام خداوند عدل و حکیم ✍ تعارض سرمایه و کار در نظام سرمایه‌داری: ۱، مسئله در این نوشته، مسئلهٔ ن
🍃🌱به نام خداوند عدل و حکیم🌱🍃 ✍ تعارض سرمایه و کار در نظام سرمایه‌داری: ۲، راه‌حل سوسیالیستی کارل مارکس در بخش پیشین دیدیم که مشکل لاینحل نظام عبارت از تعارض بین سرمایه از یک سو و حقوق کارگر و دیگر مصالح مثل سلامت محیط زیست است. دلالت این تعارض مشخص است: منبع سودآوری در اقتصاد سرمایه‌داری، غیر از مهارت و مدیریت صاحب سرمایه، استثمار دیگر عوامل تولید است. استثمار عوامل تولید از طرف سرمایه‌دار با هدف کسب سود انجام می‌شود. ❓حالا با یک پرسش اساسی رو به رو می‌شوم: آیا سودآوریِ سرمایه‌گذاری واقعاً مستلزم استثمار مخرب نیروی کار و طبیعت است؟ یا مقصر طلب سودآوری بیش از حد است؟ 🧮 اما اگر برای سودآوری بخواهیم حدی اخلاقی و معقول قائل شویم باید قاعدتاً شأن عوامل تولید را تعیین کنیم که در هزینه و درآمد سرمایه‌گذاری مؤثر هستند. شأن نیروی انسانی (کارفرما و نیروی کار) شامل نقش، نیازها و حقوق‌شان است. شأن سرمایه ناظر به حق و سهم‌بری از آن است. 💪طبق نظریهٔ ارزش ، اقتصاددان یهودی آلمانیِ قرن نوزدهم، سود سرمایه در حقیقت متعلق به کار است چون کار است که مواد اولیه را به کالا تبدیل می‌کند. از نظر او صاحبان سرمایه بخشی از ارزشی که کار کارگر ایجاد می‌کند را تصاحب می‌کنند و این منشأ ظلم به کار و افزایش سرمایهٔ کارفرما می‌شود. ⚖ مارکس ریشهٔ این استثمار را سرمایه و ابزارهای تولید و عدم مالکیت کارگران بر این عوامل می‌دانست. راه حل از نظر او جامعه‌ای بود که در آن سرمایه در اشتراک همه است و به طبقهٔ خاصی تعلق ندارد و درآمد افراد متناسب با کار آن‌ها است نه سرمایهٔ شخصی‌شان. در چنین شرایطی سودْ عادلانه بین اشخاص جامعه توزیع خواهد شد. تحلیل مارکس، بعد از دو قرن یکه‌تازی و جنایات لیبرال سرمایه‌داری، هم از بعد منطقی و هم احساسی جذابیت ویژه‌ای داشت و سرمنشأ بزرگ‌ترین جنبش سیاسی-اجتماعی از زمان رفرماسیون مذهبی در قرن ۱۶ شد. اما مثل جنبش رفرماسیون مصائب زیادی ایجاد کرد و نهایتاً در شوروی شکست خورد. 💡در این نوشته‌ها نمی‌خواهم به آن جنبه‌های کمونیسم شوروی که شاید معلول عملکرد اشخاصی مثل استالین یا وضعیت تاریخی روسیه یعنی عقب‌ماندگی صنعتی آغازین بود بپردازم. بلکه دقیقاً می‌خواهم علل عدم توفیق نظریهٔ ارزش مارکس را به رغم معقول بودن نسبی آن توضیح دهم که در شوروی هم مصداق داشت. منتظر بخش‌های بعدی این سلسله نوشتجات در دانش حیاتی باشید 🙏 @criticalknowledge
دانش حیاتی
دکتر نیلی می‌گوید آیا باید انسان خوبی باشیم تا اسراف نکنیم؟! یا باید قیمت آنقدر بالا باشد که برای فر
🌱بسم الرب الحکیم🌱 ✍ ملازمهٔ لیبرالیسم و آگنوستیسیسم: یک اعتراف مغتنم! 🔹یکی از مبانی معرفتی —مکتبی که صورت‌های فلسفی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی دارد— (agnosticism) است. آگنوستیسیسم را لفظاً می‌توان به مذهب تعطیل یا نادانست‌گرایی یا ناشناخت‌گرایی ترجمه کرد (ترجمه مشهور اما غیردستوری آن «ندانم‌گرایی» است) که حال فرد یا مکتبی است که از شناخت موضوعی ابراز عجز جدی کند یا شناخت را محال بداند. از لحاظ تاریخی آگنوستیسیسم اغلب معطوف به موضوعات فلسفی و الهیاتی (وجود خدا، هدف و معنای حیات و ماهیت انسان) مطرح بوده است. ⚔ مشخصاً در طلیعهٔ عصر مدرن از قرن شانزدهم بود که قصور جریان‌های مذهبی و فکری اروپا از توافق بر سر مسائل الهیاتی —که نهایتاً سر از جنگ‌های مذهبی خانمان‌سوز نیز در آورد— باعث شیوع شکاکیت‌گرایی (skepticism) و آگنوستیسیسم در بشر اروپایی شد. 💡نکتهٔ بسیار مهم و مربوط به ما نحن فیه این هست که لیبرالیسم ناگزیر پاسخی حقوقی و سیاسی به این وضعیت تعلیق و بحران معرفتی بود. سکولاریسم که خود از شؤون لیبرالیسم بود، با اعلام لاینحل بودن اختلافات فِرق مسیحی حکم به اخراج حُکام دینی (حالا فرقه‌ای) از حکومت کرد و از جز ما یتفق علیه یعنی اعتقاد به خدا، عیسی علیه السلام و لفظ کتاب مقدس را به عنوان مذهب رسمی نپذیرفت و گرچه لیبرال‌های پروتستان مانند هم‌کیشان کاتولیک خود در دورهٔ جنگ‌های صلیبی و دورهٔ استعمارگری اسپانیا و پرتغال، از رویکرد تکفیری مسیحیت نسبت به دیگر ادیان نهایت استفاده را بردند، اما با گسترش الحاد از قرن نوزدهم، ناشناخت‌گراییِ زیربنای لیبرالیسم توسعهٔ بیشتر پیدا کرد و به خود خدا و اخلاق مسیحی گسترش یافت، چنان که لیبرالیسم تبدیل به پایگاه سیاسی همهٔ جریان‌های لامذهب، آتئیست و آگنوستیک از جمله حتی مارکسیست‌های غیرکمونیست شد! 🔹آنچنان که در خاطرم هست، تاریخ اندیشهٔ سیاسی کمبریج به ملازمهٔ لیبرالیسم با اگنوستیسیسم تصریح داشت آنجا که می‌گفت لیبرالیسم در شرایط عدم توافق جوامع بشری بر ارزش‌های بنیادی، ضامن حداقل ارزش‌های مورد اتفاق است یعنی آزادی فردی و رفاه مادی. 💡البته از نظر ما روشن است در وضعیتی که ارزش‌های الهی و دینی انکار یا مجهول شوند، اغراض دنیایی و ارزش‌های مادی در جامعه انگیزهٔ غالب خواهند شد و این وضعیت بیش از همه به نفع آن‌ها است که در شرایط هرج و مرج معرفتی و اخلاقی، می‌توانند گوی سبقت را در رقابت بی‌رحمانهٔ مادی از دیگران بربایند. طبق این تحلیل، جامعهٔ طبقاتی با تمام ضایعات و مظالمش فقط خروجی اجتماعیِ بحران معرفتی بشر مدرن است و لیبرالیسم هم توجیه‌کنندهٔ این وضعیت در سطح حقوقی، سیاسی و اقتصادی است. ↩️ لذا با توجه به توضیحات بالا، صحبت آقای مسعود نیلی، یکی از پدران در ایران، در بارهٔ عدم اولویت اخلاق در تصمیمات اقتصادی و مشخص نبودن معنای «انسان خوب»، اصلاً مایهٔ تعجب نیست و صرفاً بیانی از آگنوستیسیسمِ منطوی در تمام اَشکال لیبرالیسم است. آنچه مایهٔ تعجب و تأسف است این است که طیفی از درس‌خوانده‌های لیبرال-آگنوستیک که خودشان به حیرت و سرگردانی خودشان در مسائل فلسفی، الهیاتی و ارزشی اذعان می‌کنند سه دهه است که برای جمهوری اسلامی که دارای مبانی صریح الهیاتی و ارزشی و تحت رهبری یک عالم دینی است برنامه‌ریزی می‌کنند! 😐 📚 لذا بطلان این تصور که دانشمندان علوم اجتماعیِ آگنوستیک می‌توانند برای اسلامی برنامه‌ریزی کنند در نظر و عمل اثبات شده است. این طایفه خود بخشی از مشکل هستند نه راه‌حل. این وضعیت بدون تحول در قابل حل نیست و لازمهٔ این هم ورود فقها، الهی‌دانان و متافیزیسین‌های مسلمان به علوم اجتماعی است.* جمهوری اسلامی هم دیر یا زود باید این برنامه‌ریزان آگنوستیک را بازنشست کند. —————— * ضمناً اتفاقاً این دقیقاً همان رویکردی است که این حقیر در کانال دانش حیاتی پیگیر هستم: منظر فلسفی و الهیاتی به مسائل اجتماعی @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
✅ مجری فاکس نیوز: 📍گویا آمریکا در چندین جبهه علیه کودکان جنگ به راه انداخته است/پزشکان به سفارش شرک
بسم الرب الخبیر وقتی داروسازان که باید اسباب نجات جان انسان‌ها را فراهم کنند، کاسب‌کار می‌شوند تا آنجا که برای تحویز بیشتر داروهای اعتیادآور با پزشکان تبانی می‌کنند؛ وقتی غذاسازان برای هزینهٔ کمتر تولید و سود بیشتر، سم وارد غذا می‌کنند؛ وقتی فناوری‌های نابخرد بستر ترویج رذائل و انعزال فرزندان از خانواده می‌شوند؛ وقتی خانواده به مذبح و می‌رود؛ شما با نشانه‌های افول یک ظلمانی رو به رو هستید. مظالم @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
🔴 ولنگاری علنی در روزنامه اصلاح طلب دنیای اقتصاد/نمایشگاه الکامپ 🔹 وقتی‌که #خبرنگار و پرسنل این بن
بسم الرب الحکیم این ولنگاری در حجاب، تنها نتیجهٔ ظاهری از یک ولنگاری بسیار بزرگ‌تر نظری و ساختاری در جمهوری عمدتاً امریکایی غیراسلامی ما از سال ۱۳۶۸ به این سو است. دنیای اقتصاد قدرتمندترین روزنامه و انتشاراتی در حوزه اقتصاد است. مثل ناموسش از لیبرال سرمایه داری دفاع میکند و شریک صنایع بزرگ کشور است. عمده دانشجویان نخبه و اساتید در رشته های فنی مهندسی و اقتصاد که مهاجرت نمی‌کنند هم جذب همکاری با همین طبقه سرمایه دار نامسلمان چپاول گر امریکایی میشوند و شده‌اند که مسبب اصلی تورم و دارای رانت‌های بزرگ و بی‌اعتقادترین افراد به ارزش‌های انقلاب ۵۷ هستند! لذا جمهوری اسلامی در عرصه اقتصاد یک جمهوری امریکایی تمام‌عیار است! یک نظام سیاسی با تناقض و تعارض بنیادین در جنبه‌های ایدئولوژیک و دفاعی از یک سو و جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر به طوری که این دو جنبه همیشه در ۳۴ سال گذشته نیز با هم درگیر تنش‌های سیاسی درونی بوده اند و بخش زیادی از انرژی انقلابی اولیه را مستهلک و نابود کرده‌اند. پس تعارض اصلی در نظام سیاسی کشور ما تعارض بین ساختار اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی امریکایی و ارزش ها و نهادهای انقلابی اولیه‌ای است که خود اغلب به ریشه‌های این تعارض آگاه نیستند و خودشان به طور فزاینده گرفتار استحاله یا جذب در آن ساختار امریکایی می‌شوند. @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
دانش حیاتی
بسم الرب الخبیر نیولیبرال‌ها نسخه حذف یارانه می‌پیچیند برای دولت! بعد در روزنامه‌هایشان نتایج حذف یارانه را به گردن دولت می‌اندازند! بعد می‌گویند مشکل از برجام است دور بعد به ما رأی دهید تا این دفعه خودمان کشور را با اربابان‌مان در قطب سرمایه‌داری دنیا یعنی امریکا با هم چپاول کنیم!‌ لیبرال همیشه از این فریبکاری استفاده می‌کند. دولت را بازیچه خود می‌کند و از آن سوءاستفاده می‌کند و سپس اگر دولت بخواهد متعرض منافع آن‌ها شود به دولت فحش می‌دهد! اسم این را هم با تمام خباثت می‌گذارد حمایت از ! از آنجایی که بصیرت سیاسی می‌گوید هر سیاستی که با این اصرار و اجماع در حضور یک در کشور اجرا می‌شود باید ریشه در منافع همان اولیگارشی داشته باشد باید نحوه انتفاع اولیگارشی مزبور را از این سیاست شناسایی کرد. یک توضیحی که بنده شنیدم این است: وقتی دولت موظف بود که ارز ۴۲۰۰ را برای کالاهای اساسی تأمین کند، بر اولیگارشی صادرکننده قاعدتاً باید فشار می آورد تا ارز صادراتی خود را به قیمت مذکور به دولت بفروشند. اولیگارشی اما دوست ندارد ارز خود را با قیمت مزبور به دولت بدهد بلکه می‌خواهد در بازار به قیمت بالا ارز را بفروشد. پس هزار و یک بهانه جور می‌کند تا دولت را متقاعد کند که یارانه ارزی چیز بدی است! لذا انواع و اقسام توجیهات اثبات نشده می‌آورد که آقا کالای یارانه‌ای دارد قاچاق می‌شود. یا دو نرخی باعث رانت است و ... که بر فرض هم این حرفهای اثبات نشده درست باشد راهش نظارت بیشتر و مؤثر است نه گران کردن ارز! به همین راحتی با استدلال‌های پوچ و فقط با تکیه به نفوذی که با قدرت فائقه مالی خود در ارکان جامعه (رسانه و دانشگاه و دولت) به دست آوردند، کل کشور را برای اجرای یک سیاست فاسد و ظالمانه بسیج می‌کنند! لیبرال سرمایه‌داری دقیقاً همین‌گونه هژمونی خود را حفظ کرده است اگر نه برای یک انسان مطلع از نظریه و تاریخ لیبرال سرمایه‌داری، بطلان این ایدئولوژی از اوضح واضحات است. لذا شکست هم نه به دلیل حقانیت سرمایه‌داری بود و نه بطلان کمونیسم (که باطل بود البته) بلکه به خاطر سابقه سرمایه‌داری در رشد اقتصادی و صنعتی با تکیه بر سه قرن چپاول دنیا بود! جنایاتی هم که لیبرال سرمایه‌داری کرده بود ده‌ها برابر استالینیسم بود! بصیرتی که اقتصاد سیاسی و سوسیالیست‌ها هم به ما دادند همین است: هر سیاستی ذی‌نفع دارد و اگر شما به ذی‌نفعان احتمالی سیاست‌ها توجه نکنید کلاه سرتان می‌رود! در اسلام هم از مجموع روایات به دست می‌آید که به اهالی ثروت باید بدبین بود مگر این که مؤمن باشند و ثروت‌شان با رعایت تمام احکام شرعی و اخلاقی کسب و خرج شود که از جمله یعنی مازاد ثروت خود را هم خرج نیازمندان کنند نه ولخرجی. گفته شده که مال فتنه است. بدترین نقطه زمین بازارها است. مرفهین (مترفین) اغلب همیشه با انبیاء مخالفت می‌کردند. شیطان سوگند خورده امت محمد صلوة الله علیه را از طریق مال منحرف کند! مستضعفین وارث زمینند نه ثروت‌مندان! خلاصه اسلام به دنیا و مال بدبین است مگر با شرایط جدی آن که از هر ده ثروتمند یکی هم نمی‌تواند همه آن‌ها را احراز کند. اما لیبرال سرمایه‌داری مال را تقدیس می‌کند و دولت را هم خوار و خفیف می‌کند تا مزاحم اهل ثروت نشود! @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
✍️ تبیین علل قصور سرمایه‌داری و سوسیالیسم با توجه به مبنای ماتریالیستی آن‌ها [ترجمه یک رشته توییت] نظامی است که در آن کسب و کارها عمدتاً با انگیزه‌های سودآوری و غالباً غرق در طمع، بقیه افراد جامعه را به عنوان کارمند و کارگر در خدمت خود می‌گیرند، در حالی که طمع و مادی‌گرایی امکان تنظیم اخلاقی روابط تجاری را مختل می‌کند... /1 بنابراین سوسیالیسم بر مقررات دولتی برای تعدیل یک سرمایه‌داری غیرمنصفانه تاکید می‌کند، اما اگر پایه‌های روانی (طمع یا مادی‌گرایی) دست‌نخورده باقی بماند، سرکوب انگیزه های سود مانع از می‌شود که هدف نامحدود مشترک در هر دو است... /2 ... از این رو نتیجه می شود که هم سرمایه داری و هم سوسیالیسم تحت نفرین جهان بینی مدرن ماتریالیستی هستند که نمی تواند سرمایه‌گذاری‌هایی را انگیزش کند که باعث درآمد مادی شخصی بیشتری نسبت به هزینه ها نمی‌شود، فلذا سرمایه گذاران را با تضییع حقوق کار و طبیعت به سمت سود سوق می دهد. /3 پ.ن: برای رفع ابهام، قصور انگیزه‌ای که قبلاً ذکر شد، حتی زمانی که درآمد برای پوشش هزینه‌های شخصی سرمایه‌گذار کافی باشد، صدق می‌کند، زیرا سرمایه‌گذار صرفاً برای پوشش هزینه‌های زندگی روزمره خود سرمایه‌گذاری نمی‌کند، بلکه برای رشد قابل ملاحظه ثروت شخصی خود سرمایه‌گذاری می‌کند. عملکرد دولت های سوسیالیستی گواه این است که اساساً مانع هر گونه گرایش یا برنامه ای برای نظم اجتماعی عادلانه می شود. اتحاد جماهیر شوروی سابق نمی‌توانست برابری را حفظ کند، زمانی که مجبور بود با پاداش دادن به نیروی کار و مدیران مولدتر، رشد را تشویق کند. / 4 ...به این دلیل است که در غیاب انگیزه‌های بالاتر و آرمان‌هایی که از خودخواهی فرا رود، مردم تا جایی فعالیت اقتصادی می‌کنند که منافع مادی شخصی از میزان زحمت بیشتر باشد و این، مازاد بزرگ منصفانه را غیرممکن می‌سازد. /5 @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✍ تبیین علل قصور سرمایه‌داری و سوسیالیسم با توجه به مبنای ماتریالیستی آن‌ها [ترجمه یک رشته توییت] نظامی است که در آن کسب و کارها عمدتاً با انگیزه‌های سودآوری و غالباً غرق در طمع، بقیه افراد جامعه را به عنوان کارمند و کارگر در خدمت خود می‌گیرند، در حالی که طمع و مادی‌گرایی امکان تنظیم اخلاقی روابط تجاری را مختل می‌کند... /1 بنابراین سوسیالیسم بر مقررات دولتی برای تعدیل یک سرمایه‌داری غیرمنصفانه تاکید می‌کند، اما اگر پایه‌های روانی (طمع یا مادی‌گرایی) دست‌نخورده باقی بماند، سرکوب انگیزه های سود مانع از می‌شود که هدف نامحدود مشترکی که در هر دو مفروض است... /2 ... از این رو نتیجه می شود که هم سرمایه داری و هم سوسیالیسم تحت نفرین جهان بینی مدرن ماتریالیستی هستند که نمی تواند سرمایه‌گذاری‌هایی را انگیزش کند که باعث درآمد مادی شخصی بیشتری نسبت به هزینه ها نمی‌شود، فلذا سرمایه گذاران را با تضییع حقوق کار و طبیعت به سمت سود سوق می دهد. /3 پ.ن: برای رفع ابهام، قصور انگیزه‌ای که قبلاً ذکر شد، حتی زمانی که درآمد برای پوشش هزینه‌های شخصی سرمایه‌گذار کافی باشد، صدق می‌کند، زیرا سرمایه‌گذار صرفاً برای پوشش هزینه‌های زندگی روزمره خود سرمایه‌گذاری نمی‌کند، بلکه برای رشد قابل ملاحظه ثروت شخصی خود سرمایه‌گذاری می‌کند. عملکرد دولت های سوسیالیستی گواه این است که اساساً مانع هر گونه گرایش یا برنامه ای برای نظم اجتماعی عادلانه می شود. اتحاد جماهیر شوروی سابق نمی‌توانست برابری را حفظ کند، زمانی که مجبور بود با پاداش دادن به نیروی کار و مدیران مولدتر، رشد را تشویق کند. / 4 ...به این دلیل است که در غیاب انگیزه‌های بالاتر و آرمان‌هایی که از خودخواهی فرا رود، مردم تا جایی فعالیت اقتصادی می‌کنند که منافع مادی شخصی از میزان زحمت بیشتر باشد و این، مازاد بزرگ منصفانه را غیرممکن می‌سازد. /5 @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
✍️ تبیین علل قصور سرمایه‌داری و سوسیالیسم با توجه به مبنای ماتریالیستی آن‌ها [ترجمه یک رشته توییت] نظامی است که در آن کسب و کارها عمدتاً با انگیزه‌های سودآوری و غالباً غرق در طمع، بقیه افراد جامعه را به عنوان کارمند و کارگر در خدمت خود می‌گیرند، در حالی که طمع و مادی‌گرایی امکان تنظیم اخلاقی روابط تجاری را مختل می‌کند... /1 بنابراین سوسیالیسم بر مقررات دولتی برای تعدیل یک سرمایه‌داری غیرمنصفانه تاکید می‌کند، اما اگر پایه‌های روانی (طمع یا مادی‌گرایی) دست‌نخورده باقی بماند، سرکوب انگیزه های سود مانع از می‌شود که هدف نامحدود مشترک در هر دو است... /2 ... از این رو نتیجه می شود که هم سرمایه داری و هم سوسیالیسم تحت نفرین جهان بینی مدرن ماتریالیستی هستند که نمی تواند سرمایه‌گذاری‌هایی را انگیزش کند که باعث درآمد مادی شخصی بیشتری نسبت به هزینه ها نمی‌شود، فلذا سرمایه گذاران را با تضییع حقوق کار و طبیعت به سمت سود سوق می دهد. /3 پ.ن: برای رفع ابهام، قصور انگیزه‌ای که قبلاً ذکر شد، حتی زمانی که درآمد برای پوشش هزینه‌های شخصی سرمایه‌گذار کافی باشد، صدق می‌کند، زیرا سرمایه‌گذار صرفاً برای پوشش هزینه‌های زندگی روزمره خود سرمایه‌گذاری نمی‌کند، بلکه برای رشد قابل ملاحظه ثروت شخصی خود سرمایه‌گذاری می‌کند. عملکرد دولت های سوسیالیستی گواه این است که اساساً مانع هر گونه گرایش یا برنامه ای برای نظم اجتماعی عادلانه می شود. اتحاد جماهیر شوروی سابق نمی‌توانست برابری را حفظ کند، زمانی که مجبور بود با پاداش دادن به نیروی کار و مدیران مولدتر، رشد را تشویق کند. / 4 ...به این دلیل است که در غیاب انگیزه‌های بالاتر و آرمان‌هایی که از خودخواهی فرا رود، مردم تا جایی فعالیت اقتصادی می‌کنند که منافع مادی شخصی از میزان زحمت بیشتر باشد و این، مازاد بزرگ منصفانه را غیرممکن می‌سازد. /5 @criticalknowledge 🧬 دانش حیاتی
هدایت شده از دانش حیاتی
بسم الرب الحکیم، الله الطیف العلیم الخبیر! ✍️ ما، علی علی‌زاده و سابقه‌ای از التقاط که همهٔ ما را مفتون کرد، ۱ تاریخچه 🔹مدت زیادی بود برنامه‌های را کامل مشاهده می‌کردم و اخیراً به علت ضیق وقت گزینشی و بخشی پیگیر هستم. در برخی گفت‌وگوهای او در کلاب‌هاس هم حضور داشتم و مختصر گفت‌وگویی هم با او داشتم. این همه کمک کرده با شاکله و عقبهٔ فکری او و حتی تطورات سیاسی‌اش آشنایی نزدیکی پیدا کنم. 💡☯️ باید دقت کنیم شخصیت و سابقهٔ آقای علی علی زاده بسیار خاص و پیچیده است. شناخت من از ایشان در عبارت کوتاه این چنین است: یک چپ مارکسیستی که در سیر فکری و سیاسی خودش به تصدیق و همدلی با مواضع استقلال‌طلبانه و ضدامپریالیستی و مخالفت با شبه‌اسلامی پسا انقلابی رسیده است و در عین حال نسبت به ضعف‌ها و قصورهای گفتمانی جریان انقلاب هم حساس است. اما تحلیل مواضع گذشتهٔ علی‌زاده هنگامی که هنوز بیشتر در جبهه اپوزیسیون و اصلاحات بود نیاز به مجال موسعی می‌طلبد اما عجالتاً باید بین مواضع متأخر انتقادی او از جریان انقلاب و مواضع متقدم‌ترش فرق گذاشت. نقیصهٔ جدی جریان انقلابی این است که متوجه نیست خطاها و بلکه جنایاتی که از سال ۶۸ به وسیله برخی مقامات غیرصالح جمهوری اسلامی انجام شد (اعم از گردش به سرمایه‌داری نیولیبرال و ) از جمهوری اسلامی چه هیولای موحشی در ذهن فعالین سیاسی و ژورنالیست‌ها و روشنفکران ترسیم کرد. ما امروز قویاً نیاز داریم تحولات سیاسی و اجتماعی و امنیتی دههٔ ۷۰ را موشکافی کنیم و البته از تفسیرهای شعاری و شبه-امنیتی جریان انقلابی در آن زمان فراتر رویم که تمام کاسه کوزه‌ها را بر سر «اصلاح‌طلبان التقاطی و پدرسوخته» می‌شکند! حالا با نظر به زمینهٔ تاریخی مختصری که در بالا گفته شد دانش خودم از شخصیت و سیر علی علی زاده را توضیح می‌دهم: 1️⃣ یک فارغ‌التحصیل دانشگاه شریف و یک چپ مارکسیست-سوسیالیست که به ظن قوی از خانوده‌ای این چنین هم بوده (اشارهٔ او به این که پدرش از اعدامی‌هایی بوده که بخشیده شده، احتمالاً توده‌ای یا مجاهدینی) پس بی تردید، او بغضی پیشینی از جمهوری اسلامی داشته است! 2️⃣ سپس متأثر از فضای مغشوش و پرفتنهٔ دهه ۷۰ (که عمدتاً ناشی از هم خطاهای خودی‌ها مثل هاشمی رفسنجانی و کارگزاران جمهوری اسلامی و هم عملیات اطلاعاتی امنیتی دشمن به اسم خودی‌ها بود مثل قتل‌های زنجیره‌ای)، مثل بسیاری از ژورنالیست‌ها و فعالین سیاسی و دانشجویی متعارف کشور از «استبداد فاشیستی-مذهبی سرمایه‌داری» در جمهوری اسلامی به امان می‌آید و به جریان اصلاحات می‌پیوندد، و نهایتاً به انگلستان مهاجرت می‌کند. 3️⃣ آنجا طبق گفته خودش مدتی با رسانه‌های حرفه‌ای انگلیس همکاری کرده و تجربهٔ گرانسنگی کسب کرده. تا حدود ۱۰ سال پیش جزء کارشناسان بی‌بی‌سی فارسی بوده اما آشنایی او با جریان چپ و انگلیس و اشخاصی چون جرمی کوربین ظاهراً باعث می‌شود بیشتر به ریشه‌های چپ سوسیالیستی خود بازگردد، و با سیاست خارجی جمهوری اسلامی از منظر چپ سوسیالیستی ضد-امپریالیستی همدلی پیدا کند و نهایتاً در آخرین حضور خود در بی‌بی‌سی فارسی از سیاست امنیتی منطقه‌ای رهبر انقلاب دفاع کند تا برای همیشه پایش از رسانه‌های جریان اصلی انگلیس حذف گردد! او ظاهراً در دورهٔ تحصلیش در رشتهٔ در انگلیس هم فعالیت سیاسی چپ‌گرا داشته و برای همین از طرف دولت انگلیس از ادامهٔ تحصیل تعلیق شده است. حتی در تظاهرات ضدصهیونیستی هم شرکت داشته و یک بار به خاطر حمل پرچم حزب‌الله از طرف پلیس انگلیس بازداشت موقت شده است! ↩️⚠️به عبارتی دیگر، گویی علی‌زاده از یک دهه پیش متوجه می‌شود که در ج. ا. با یک درهم‌آمیختگی ایدئولوژیک مواجه هستیم که تا پیش از آن برای بسیاری از فعالین سیاسی و مردم هم معلوم نبود و همین سرمنشأ ضایعات بزرگی در جمهوری اسلامی شده: جریان انقلابی حق‌طلب با هدایت با بدنه‌ای از مذهبیون پاک اما اغلب شعارزده و ساده‌اندیش و کم‌وبیش بیگانه با فضاهای فکری در یک طرف و جریان غرب‌گرای سرمایه‌داری با هدایت با بدنه‌ای تحصیل‌کرده پیچیده و تأثیرگذار در محافل سیاسی و دانشگاهی در طرف دیگر! این التقاط بزرگترین فتنه‌ای بود که جمهوری اسلامی به آن مبتلا شده و حالا دوستان سیاسی و امنیتی سنتی که به تبع برخی چهره‌های ارزشمند دینی مرتب از «التقاط اندیشی اصلاح‌طلبان» می‌گفتند باید متوجه التقاط پوشیده‌ای بس بزرگ‌تر در گفتمان کشور باشند که البته به تدریج از سال ۸۴ از پوشیدگی خارج شد گرچه جداً هنوز درست تحلیل نشده است. آیا در این صورت باید علی علی‌زاده یک لاقبا را چون که خود قربانی این التقاط رسمی در ج.ا. شده و در فضای مشتبه سال‌های گذشته علیه نظام موضع گرفته سرزنش کرد؟ ادامه دارد... @criticalknowledge