eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
می شناسند تو را چون به علی شیر احد شیعه پس بد مکنی محض خدا تا به ابد بدترین هجمه به یک خوب در عالم این است شاهد نقض عدو آورد از پیروی بد بی عمل شیعه فقط حامل یک اسم بود در عمل می شود او بر ره مولایش سد شیعه باید ز همین روی مراقب باشد که بر آید ز برش بوی علی و احمد قول صادق همه این است که زینت باشیم نه محبی که ز مولای خود عزت ببرد ۱۹ آبان ۱۴۰۲
افتاد پیمبر چون در بستر بیماری بودم به برش آنجا از بابت غمخواری رأسش بگرفتم من در دامن خود آن دم عباس جماعت را می راند ز دورش هم چون حالت اغما شد از جان و تن او در می گفت به عباس او ای عم پیام آور اینک بپذیر از من اجرای وصیت را دینم بده عامل شو عهدم بر امت را عباس بگفت او را طوفان سخا هستی مالی نبود بر من تا آنکه کنم مستی تکرار نمودش چون پیغمبر حق مطلب حرف دگری اما جاری نشدش بر لب آنگاه نبی فرمود اکنون به کسی گویم بپذیرد و هم گردد او یاور و دلجویم از این سخنان لرزه بر پیکر من افتاد مسدود ره گریه گردیدم از آن رخداد در دامن من رأس نیکوی نبی غلطان اشک بصر من شد بر روی نبی غلطان عاجز شدم از پاسخ شد بسته دهان من تکرار نمود آن دم پرسش بر من ایضاً گفتم به فدای تو ام و اب من مولا حتماً که چنین سازم امر تو کنم اجرا فرمود به من آنگه بنشان تو مرا حیدر بنشاندمش او را من چون بود مرا در بر فرمود به من هستی تو در دو جهان حیدر هم اخ وَ وصی من هم نایب ،هم یاور گفتش به بلال آور شمشیر و زره، استر هم زین و لجام آن هر ملحقه ی دیگر فرمود به من احمد بردار تمامی را با خود به سرایت بر حیدر همه این اشیا من آنچه نبی گفتم کردم همه را اجرا برگشتم و استادم در پیش نبی بر پا او کرد نظر بر من آنگاه بر انگشتر فرمود که این خاتم تنها بود از حیدر پیش نظر مردم دادش به من و گفتم در هر دو جهان باشد از آن تواین خاتم رو کرد به مردم او فرمود که ای مردم هر کس نبود با او سازد ره حق را گم زنهار به او رشکی ورزید که می گردید محسوب ز کفار و حقتان نکند تایید عباس چو در جایم در نزد نبی بنشست فرمود که برخیزد این جای، علی را هست اما ننمود عباس از امر نبی تمکین تا مرتبه ی سوم پاشد به دل چرکین فرمود عمو عباس زنهار بمیرم من با خشم ز تو، طعم دوزخ بچشی حتماً پس گفت بلال آور نزدم حسنینم را بگشود چو آوردند آغوش بر آنها هی بو بنمود او آن گلهای معطر را باراند بر آن گلها باران نوازش ها گفتم نکند بار سنگینی فرزندان باعث بشود رنجی آزرده کند ایشان پیش آمدم از صدرش تا دور کنم آنها منعم بنمود از آن پیغمبر حق اما فرمود رهاشان کن مهلت بده آنها را تا سیر ببینندم تا بهره برند از ما بویم دوگل خود را بویند مرا آن دو گردد ز پیم دنیا بر این دو ز غم مملو نفرین به کسانی که آزار دهند ایشان هر کس فکند ترسی بر جان و دل آنان بر دست تو بسپارم من این دو عزیزم را هم والد ایشان را ای رب رحیم ما نوزدهم آذر نود و چهار آخرین بازنگری۲۴مهر۹۹ 
علی علی علی علی علی علی علی علی کسی که نام او بود به عرش حق جلی علی علی امیر مومنان علی قسیم بر جنان به یوم دار گوید آنکه دار را بلی علی همان که گویدش نبی تمام حق رود کنون به جنگ کل کفر و شر بلا معَطَّلی علی همان که در کتاب حق پس از خدا پس از نبی بود بدون هیچ شک به مسلمین ولی علی همان که پی نمود او یلان نامی عرب ندیده چشم دهر غیر او چنین یلی علی به شهر علم احمدی همان که باب باشد و بدون او بر این مدینه نیست مدخلی علی کسی که همره حق است و حق همیشه همرهش صفات کردگار او در اوست منجلی علی همان که دارد عسکری امید بر شفاعتش علی علی علی علی علی علی علی علی بیست و ششم بهمن نود و چهار  آخرین بازنگری۱۴ تیر ۱۴۰۲
واژه باید به ادب پیش شما برخیزد باید از مصرع و از قافیه گوهر خیزد شاعر آرایه ی ایهام اگر هم آورد باید از هر طرفش وَرد معطر خیزد واژه باید که فدای گل طاها گردد نکند شاه از این شعر مکدر خیزد وزن و بحر و غزل و بیت و ردیف ابزارست تا از آن نفحه ای از یاس مطهر خیزد . شعر این طایفه بازی نبود با کلمات شعر عاشق همه دم در خور دلبر خیزد عسکری شاعر طاها هدفش نوکری است باید از هر سخنش معنی نوکر خیزد ۱۹ خرداد ۱۴۰۲
طاها تمام حامی دینند مثل که فرقی نمی کنند شش و پنج و هشت و نه احمد رئیس مذهب ما بود چونکه گفت هستند رستگار علیُ و شیعته «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» هر چند فقه ماست ملقب به جعفری بر شیعه هر امام سزاوار سروری بر ما رئیس مذهب و دین بی گمان یکی است آن را که داده اند مقام پیمبری «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» باشد رئیس بعد نبی میر مومنان آن را که این لقب شده خاصش به هر زمان این راز خاص بودن این وصف بر علی است ایمان به راه او بدهد میوه ی امان «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» «تا دوستدار مصحف و بر دین احمدیم پیوسته در حمایت الطاف سرمدیم هر کس برای خویش پناهی گزیده است ما در پناه مهدی آل محمدیم» «ما پیرو محمد و آل محمدیم بر جمله ی خلایق عالم سر آمدیم» ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ بازنگری ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
. یاس کبود رفت و به هر راه می رود در پیش چشم خیس پسر راه می رود خاکی است از جسارت دیوار یا که دیو او را مدد گرفته اگر راه می رود می خواست آن یلی بشود که به همرهش مادر بدون حس خطر راه می رود اما خبر نداشت که طوفان فتنه ها در انتظار او به گذر راه می رود دنیا قرار نیست که همراه او شود یاریست نیمه راه که در راه می رود او همچنان به فکر کمی قد کشیدن است دست خسی فراترِ سر راه می رود. پی گیر حال مادر مجروح خود شده در قلب او فتاده شرر راه می رود او یکه یادگار حبیب خدا و حال با رنگ و بوی اهل سفر راه می رود گوشش دریده،خونِ دوان زیر چادرش چون شاهدی برای اثر راه می رود این صحنه تا به جان شریفش قرار هست بر این پسر به پیش بصر راه می رود نگذشت عسکری ز حسن این زمانه باز تابوت او چرا ز دگر راه می رود ..؟ ۲۴ آذر ۹۸ https://www.instagram.com/p/CiEXFuoO5Lb/?igshid=MDJmNzVkMjY=
. مادر، مغیره، کوچه، پسر، وای بر پسر دیوار، خاک،سیلی و سر، وای بر پسر آتش فتاد چون به در دار اهل بیت قنفذ نیام دست و کمر، وای بر پسر یکجا به پشت در بزند ناله مادرش یکجا به بند گشته پدر، وای بر پسر قلبم بسوخت این به تحیر فتاده را دارد چو زینبین به بر، وای بر پسر افتاد چشم خاطی ثانی چو بر حسن او ماند و تازیانه دگر، وای بر پسر یک کوه غم فتاد به روی دلش حسن تا گشت پاره پاره جگر، وای بر پسر حتی جنازه اش نشد از کینه در امان ای عسکری ز فرقه ی شر وای بر پسر بیست و ششم آذر نود و چهار آخرین بازنگری۴مهر۹۹ https://www.instagram.com/p/CiEYHklu_cg/?igshid=MDJmNzVkMjY=
تنها برای درد دلش چاه مانده است خورشید رفت ظلمت و یک ماه مانده است زهرا شهیده گشت ولی عاشقش علی همراه یک مصیبت جانکاه مانده است معشوق رفت و عاشق و زخم دلش ولی با ملح هجر و ناله ی شبگاه مانده است او قله ی کمال و کلام است و علم و حلم تنها میان امت گمراه مانده است هر چند هم که قافیه اش می شود غلط این قوم بر طریقت ارواح مانده است یک گل برای حیدر و دنیا برای غیر آن هم ز چشم شور چه کوتاه مانده است زهرا رهید از غم و محنت ولی علی با قلب پاره، سینه ی پر آه مانده است ترسد ز طول عمر که بی همرهی شفیق پیمودن ادامه ی این راه مانده است یک روز عسکری ز جهان گر بود به جا آن محض انتقام دل شاه مانده است  فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۱ آذر ۱۴۰۲
. درد دیوار و در مگر کم بود دهر دیوار و دست هم افزود زخم مسمار تازه گردید و زخم بازو دوباره کرد نمود اشک خونین چو رود جاری بود بود سرچشمه اش ز چشم کبود چشمهایش دوباره تار شدند مثل آن شام بین آتش و دود ضربه تا از سر حسن رد شد سخت آمد به روی یاس فرود چادری جان پناه خاکیها بایدش خاک را چگونه زدود گفت مادر به میوه ی قلبش نرسد راز ما به کشف و شهود مادر خویش را به خانه رسان دگرم نیست تاب گفت و شنود عسکری این چنین بر آل نبی کی نمودند کافران و جهود ۱۶ دی ۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CYXiKgGIZRL/?utm_medium=share_sheet
بیعت شکن برای بیعت ستاندن آمد در چتر شب برای در خون نشاندن آمد آمد که باطلی را بر جای حق نشاند آن باطلی که حین تکبیر خواندن آمد آمد که حق نگردد در جای خویش محکم آری برای امر بر جای ماندن آمد آمد که سقط سازد در نطفه محسنین را آری برای نوعی اخطار دادن آمد بر خاندان قرآن قرآن کفی بگوید بر زاده ی نبی بر انذار دادن آمد تا آنکه هر حریمی را بشکند در این دین از حبل، امتی را با عزم راندن آمد تنها طریق وحدت ای عسکری علی بود تخم دو دستگی را خس بر فشاندن آمد ۲۶آذر۱۴۰۰ بازنگری ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
خانه ام می سوزد و شرحش دل آزارم شده می نویسد میخ در لوحش دل زارم شده «بس كه اشك آيد به چشمم ،خواب شب را راه نيست» دود آتش از دری در چشم خونبارم شده پیش از این سنگ صبوری بودم و جانانه ای بعد او دم بر دمم غم بر غم آوارم شده بعد او تنها ترین تنهای عالم گشته ام چاه غم تنها انیس هر شب تارم شده گشته جان در سینه ام همراه آه من اسیر تا به آزادی رسد هر دم دعا کارم شده ریزدم بر جان غم دنیا چو آرم من به یاد وقت غسلش نوبت دست ورم دارم شده وقت هق هق های پنهان وقت بغض در سکوت وقت شاکی گشتن از نامردی جارم شده آتش جان علی آتش به جان من زده چون حسانم شعله ور زان آتش اشعارم شده خیمه ها در نینوا هم شعله ور زان آتش است آتش بیت علی کابوس ادوارم شده عسکری هر آتش جوری بپا زان آتش است هر جفا بر اهل ارباب سزاوارم شده ۲۵آذر۱۴۰۰ آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳
. از نوحه ی موقت خود خسته می شوی دلتنگ روزهای ز غم رسته می شوی وقتی برت عزای عزیزی رسد ز راه گویا به بند سوگ و عزا بسته می شوی وقتی که غیر، ضجه زند، صاحب عزا دیگر ز فرطِ حزن، تو برجسته می شوی گر بشنوی ز عرش، رثای نیای خویش دیگر مشخص است که بشکسته می شوی صد عسکری فدای دلت صاحب الزمان تا کی اسیر ماتم پیوسته می شوی تا کی سمیع روضه ی مسمار و در غم آن خانه ی به حادثه بنشسته می شوی ز آبادی سقیفه و از غربت بقیع خونین جگر ز کینه ی آن دسته می شوی ۱۶ خرداد۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CPxb3WElBE5/?utm_medium=share_sheet