eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
بیعت شکن برای بیعت ستاندن آمد در چتر شب برای در خون نشاندن آمد آمد که باطلی را بر جای حق نشاند آن باطلی که حین تکبیر خواندن آمد آمد که حق نگردد در جای خویش محکم آری برای امر بر جای ماندن آمد آمد که سقط سازد در نطفه محسنین را آری برای نوعی اخطار دادن آمد بر خاندان قرآن قرآن کفی بگوید بر زاده ی نبی بر انذار دادن آمد تا آنکه هر حریمی را بشکند در این دین از حبل، امتی را با عزم راندن آمد تنها طریق وحدت ای عسکری علی بود تخم دو دستگی را خس بر فشاندن آمد ۲۶آذر۱۴۰۰ بازنگری ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
خانه ام می سوزد و شرحش دل آزارم شده می نویسد میخ در لوحش دل زارم شده «بس كه اشك آيد به چشمم ،خواب شب را راه نيست» دود آتش از دری در چشم خونبارم شده پیش از این سنگ صبوری بودم و جانانه ای بعد او دم بر دمم غم بر غم آوارم شده بعد او تنها ترین تنهای عالم گشته ام چاه غم تنها انیس هر شب تارم شده گشته جان در سینه ام همراه آه من اسیر تا به آزادی رسد هر دم دعا کارم شده ریزدم بر جان غم دنیا چو آرم من به یاد وقت غسلش نوبت دست ورم دارم شده وقت هق هق های پنهان وقت بغض در سکوت وقت شاکی گشتن از نامردی جارم شده آتش جان علی آتش به جان من زده چون حسانم شعله ور زان آتش اشعارم شده خیمه ها در نینوا هم شعله ور زان آتش است آتش بیت علی کابوس ادوارم شده عسکری هر آتش جوری بپا زان آتش است هر جفا بر اهل ارباب سزاوارم شده ۲۵آذر۱۴۰۰ آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳
. از نوحه ی موقت خود خسته می شوی دلتنگ روزهای ز غم رسته می شوی وقتی برت عزای عزیزی رسد ز راه گویا به بند سوگ و عزا بسته می شوی وقتی که غیر، ضجه زند، صاحب عزا دیگر ز فرطِ حزن، تو برجسته می شوی گر بشنوی ز عرش، رثای نیای خویش دیگر مشخص است که بشکسته می شوی صد عسکری فدای دلت صاحب الزمان تا کی اسیر ماتم پیوسته می شوی تا کی سمیع روضه ی مسمار و در غم آن خانه ی به حادثه بنشسته می شوی ز آبادی سقیفه و از غربت بقیع خونین جگر ز کینه ی آن دسته می شوی ۱۶ خرداد۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CPxb3WElBE5/?utm_medium=share_sheet
به آنکه گفت که عمری است آشنای علی است به آنکه گفت به قلبش فقط ولای علی است به آنکه گفت که زهرای او نشد مضروب که این فسانه به دور از نشانه های علی است علی چگونه ببیند زنش کتک بخورد نه! کی؟ چنین خبری لایق و سزای علی است بگو گلی به جمال جمیع مفتی ها چنان تو پیروی ار یار با وفای علی است که گفته است علی دید و چشم پوشی کرد اگر علی شده در بند، این خطای علی است؟ در این قضیه شدی اهل سنت ظالم که جلوه ی بت این جمع در خفای علی است فقط به حربه ی انکار می شود کتمان نفاق و کفر که در قلب ماسوای علی است نگشته فاطمه آزرده؟ پس بگو از چه؟ به قهر و خشم ز اعدای بی حیای علی است عزیز اینکه دگر نقل سنی و شیعه است چقدر بی خردی این تو را ثنای علی است؟ به وقت غسل به اسما چه گفته بود علی چرا علی گله اش ماندن و بقای علی است چرا به لیل وصیت نموده بر تدفین کجا مزار بتول ز بد جدای علی است بمیرد عسکری از این غریبی مولا هنوز تیغ به چشم و میان نای علی است ۵ بهمن۹۹
یک خانه به خود چشم مرا دوخته دارد ای وای که این خانه دری سوخته دارد آن خانه که اهلش همه معصوم و کریمند اهلی که دلی ناب و حق آموخته دارد هر چند به روی رخشان پرده کشیدند صد شمش از آن، نورِ بر افروخته دارد هر معرفتی بر دل این دهر روان است زین خانه ی در سوخته اندوخته دارد ای عسکری از خانه ی این خمسه ی طاهر صد وام گران طایفه ات توخته دارد ۳۰ دی۹۹
از دهر، فطمِ فاطمه باور نمی شود هرگز چنین هجوم به کافر نمی شود بر داغدیده رسم، تسلی است بی گمان این سان قشون کشی به پس در نمی شود وقتی که از میان برود یک عزیز، قوم بر آل او عنید و ستمگر نمی شود همسایه اش که سنگ تمامی نهد بر او گر نیست بر وفا به جفاتر نمی شود تکریم علی الخصوص به نسوان کنند بیش سیلی دگر حواله ی دختر نمی شود باشد عجیب خود غم فقدان کمر شکن پستی کمر شکن به مکسر نمی شود مخصوصا آنکه با غضب او غضب کند پیغمبری که سهل مکدر نمی شود دختی كه بهترین زنان است، بر پدر هر دخت مثل فاطمه مادر نمی شود کفوش فقط علی است که کفوا احد بود آن را که غیر فاطمه همسر نمی شود زین عسکری عجیب به قلبم خطور کرد حیدر که بعد فاطمه حیدر نمی شود ۲۷دی۹۹ آخرین بازنگری ۴ تیر ۱۴۰۲
وقتی که از جهان مه مظلوم پر کشید خورشید سایه داشت ز همسایه ای پلید خاکی که دید چادر محبوب خویش را با یک نگاه قصه ی عمرش به سر رسید دیگر ز روی نیلی زهرا سخن مگو آنجا که سینه گشت هم آورد با حدید آنجا که از فشار لگد پشت در گلش زهرا فتاده بود به خونریزی شدید آنجا که کار غسل به بازو و بر رسید دیوار غم به سمت جبین علی دوید آنجا شهید شد به خدا حضرت علی چون مرغ نیم کشته بقا را شکنجه دید سی سال عسکری علی اینگونه سر نمود تا آنکه دهر فزت و رب را از او شنید ۴دی ۹۹
آن را که به توصیف، صفت می ماند بابای همه ام ابیها خواند گوید اگرش بضعة منى خورشید مه سیده اش بر همه نسوان داند ‌ این در گران محور بر آل کساست از شوق ملک را به زمین بکشاند آن کس که ز خشمش بشود حق غضبان حق دشمن او را به درک بنشاند ام النجبا حضرت زهراست فقط پس عسکریش مدح به لب می راند ۱۲ آذر۹۹
حسین را تسلیت گویید بی مادر شدن سخت است حسن را درد دل جویید بی مادر شدن سخت است دهد محض رضای حق کسی دلداری زینب به باغش بذر غم رویید بی مادر شدن سخت است چه مشکل هست در این غم که شیون را نهان سازی که باید یاس را بویید بی مادر شدن سخت است حواست عسکری پیش علی باشد بگو با او هنوزم فکر بازویید بی یاور شدن سخت است ردیفم را عوض کردم که دانم یا علی دردت که غرق عشق بانویید بی یاور شدن سخت است فاطمیه ۱۴۳۶
هر گاه صحبت از در و از میخ می شود بی اختیار مو به تنم سیخ می شود همراه بغضم اشک سرازیر میشود رویی اگر ز رنج چو زرنیخ می شود هر گه خبر ز سقط جنینی رسد به من فکرم اسیر دور تواریخ می شود از جور ساکنان زمین گرید آسمان از آسمان هوار به مریخ می شود هرگز نشد ستم به تبار پیمبری الا به امتی که رگ از بیخ می‌شود ای عسکری بگو به کدامین گناه و جرم آخر جناب فاطمه توبیخ می‌شود فاطمیه ۱۴۳۶ آخرین بازنگری۱۰ آذر۹۹
بر وصل دو دلداده، سر انجام جدایی است زین حیث بقا هم گذری هست و فنایی است چون بعد نبی فاطمه از دست علی رفت تا حشر خود اثبات بر این اصل روایی است با آه علی در ریه اش جان شده محبوس وین آه جگر سوز به امید رهایی است در زندگی بی تو مگر فایده ای هست پس از تو مرا عمر، اسف بار عزایی است جز او احدی در دل من خانه ندارد هم سنگ ندارد که ز دنیای خدایی است از دیده نهان شد اگر، از دل شدنی نیست دلداده علی سخت بر آن یار سمایی است اشعار علی را نتوان گفت چنان او ای عسکری یک قطره ز یم راهگشایی است فروردین نود و چهار  آخرین بازنگری۴ تیر ۱۴۰۲
از علی امشب چرا زهرا تو رخ پوشانده ای؟ ازچه رو امشب نمازت را نشسته خوانده ای؟ کرده مهمان را سفارش دین احمد فاطمه میهمانان آمدند اما تو رو گردانده ای از کسی ناراحتی ای بضعه ی پاک رسول؟ این چنین اخمی چرا بر روی رخ بنشانده ای؟ حرف حقت را نیاوردند اذعان بی درنگ؟ یا به سرقت رفته اموالت تو وانستانده ای؟ حرف سنگینی شنیدی شاید از مردم بگو؟ حیدرت را این چنین از حال خود ترسانده ای؟ یا سخن گفته است شخصی با عزیزانت درشت؟ این چنین اشکی به روی چهره ات بارانده ای؟ بارداری و کسی شاید مراعاتت نکرد؟ این چنین بغضی برای حیدرت ترکانده ای؟ آن چنان پرپر زدی بعد از وفات مصطفی گویی از محبوب خود وقت سفر جا مانده ای؟ گشته بی حب ولد تکریم آیا والدی فاطمه جای پدر مزدی چه نیک استانده ای؟ آتش و مشت و لگد، ضرب نیام و میخ در توچه کردی اینچنین قومی به خود شورانده ای؟ عسکری چشم شفاعت دارد از تو ای بتول گر چه خود بر شعر او این گونه در افشانده ای؟ فاطمیه هشتاد و نه آخرین بازنگری ۱۰ آذر۹۹