eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
چه داستان حزینی است سوگ یک عاشق غروب و عاشق تنها و رود و یک قایق به ویژه آنکه مشخص نباشد از اول عدیل قصه بر عذرا که هست و بر وامق به ویژه آنکه بری هر دو از خطا باشند سرشته خلقتشان را برای هم خالق دو بی کرانه دو دریا دو همدل و همراه برایشان به جهان نیست غیرشان لایق به ویژه آنکه زن قصه رفتنی بشود به گوش چاه شود مرد ماجرا ناطق به ویژه آنکه که بفهمد زنش کتک خورده نمی شود دگر آن مرد آدم سابق به ویژه آنکه به عمری سکوت مامور است کنار آن همه نامرد ضارب و سارق برای رفتن خود عسکری دعا خواند مگر که تیغ شود بر عذاب او فائق ۲۶ آذر ۱۴۰۲
در فراق صفای خانه ی من همه ساکت شدند غیر حسن ۲۷ آذر ۱۴۰۲
سمنو، آش، نان و چایی، آب چون که دارند بوی تو خوبند بی تو اینها خوراکیند فقط نزد اهل خوراک محبوبند ۲۹آذر ۱۴۰۲
كُنَّا كَزَوْجِ حَمَامَةٍ فِي أَيْكَةٍ مُتَمَتِّعِينَ بِصِحَّةٍ وَ شَبَابٍ‏ دَخَلَ الزَّمَانُ بِنَا وَ فَرَّقَ بَيْنَنَا إِنَّ الزَّمَانَ مُفَرِّقُ الْأَحْبَاب حدیث ما دو کبوتر میان بستان بود به ما جوانی و صحت همیشه مهمان بود زمانه آمد و هجران میان ما افتاد همیشه کار زمانه فراق یاران بود ۲۹ آذر ۱۴۰۲
واژه ها در رقص آید از جنون در نای من چونکه باد آرد شمیمی از تو ای مولای من واژه ها را هم نمودی عاشق و شیدای خویش یوسف زیبای زهرا یار بی همتای من ما همیشه منتظر هستیم تا طوفان کنی پرده از رویت گشایی دلبر زیبای من تا به کی در پرده بودن مهر را تابش رواست تو بیا ای دلربا جان دادمت گر پای من یاد خورشید رخت هم گرم می سازد مرا پس چه سازد اصل آن جانان جان افزای من عسکری را کی نوازش می کند دستان تو دیر شد هرگز نیامد سر شب یلدای من بی تو استمرار آزار است بر من زندگی بی تو من را می کشد هر کس کند احیای من سیزدهم آبان نود و چهار آخرین بازنگری ۲۵ خرداد ۱۴۰۲ 
بی شکیبمت اما هر چه تو دارد شکیب می دهدم مثل هر زخمی که در راه تو به دلم نشست و نشست روزگارش از دل بی قرار و مجنونم ۱ آذر ۹۷
کاش می شد گلی کاشت که بوی تو را بدهد بذری که دست مهربان تو محصولش باشد عجیب نیازم به نوازشت افتاده حبس با اعمال شاقه دنیای بدون توست ۲۶ دی ۹۷
رنگ و بوی تو را دارند اگر زیبایند باید ببینی چه زشت می شوند آدینه ها وقتی که بی طلوع تو به غروب می رسند ۱۶ شهریور ۹۷ آخرین بازنگری۳۰ آذر ۱۴۰۲
ما سالها در ظلمت یلدا گرفتاریم این جشنها سرپوش استبداد هجران است ۳۰ آذر ۱۴۰۲
«برای من شب یلداست وقتی» دلت پیش دلم باشد دگر هیچ ۳۰ آذر ۱۴۰۲
اگر فرض است یلدایی بیاید پس از آن صبح فردایی بیاید برای من شب یلداست وقتی پس از آن صبح زیبایی بیاید شکیب شام طولانی عذاب است به دنبالش چو تنهایی بیاید برای من شب جشن است وقتی بنا باشد که مولایی بیاید نبیند عسکری از نو سرابی اگر باران به صحرایی بیاید ۱ دی ۱۴۰۲
مهربان باش با دلم دلبر در نابست آنچه آزردی مال بد بیخ ریش صاحب خود بد اگر بود پس چرا بردی ۲ دی ۱۴۰۲