eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام روزها روزت همه دنیای من مادر تمام هستی خود را نهادی پای من مادر تمام داستانهایت برایم خوب و شیرین بود همه ای شهرزاد قابل شبهای من مادر طبیب حاذق من بودی و جادوی مهر تو دوای هر چه علت بود در اعضای من مادر به وقت حمله ی غمها وجودت جان پناه من به وقت شادی و جشنم تو روح افزای من مادر اگر هم افتخاری شد نصیب من چنان بودی که گویی این تو هستی واقعا در جای من مادر چه دارد عسکری تا اینکه تقدیمت کند اکنون که باشد در خور تو ای گل زیبای من مادر ۱۲دی ۱۴۰۲
. زن نمودی ز مهر ناب خداست از خشونت ز قهر و کینه جداست زن دلارام و حامی مرد است گر چه گاهی هم او برش درد است قلب زن جایگاه احساس است او در این مملکت عجب خاص است سینه اش گشته از خدا لبریز با صداقت، صفا و شور انگیز چون خدا یک اگر به او بدهی او به جبران رود هزار رهی لایق مادری شد از آن رو بود خیلی شبیه حضرت هو تحت اقدام امهاتکم است چون جنان بی رضاش رفته ز دست درک سازد اگر که مردش را حور عین هم نباشدش همپا عسکری « روز زن مبارک باد » همسر و مادر تو دائم شاد هفتم فروردین نود و پنج آخرین بازنگری۲بهمن۱۴۰۰
با تو حقم را گرفتم از زمین و آسمان آن چه را می خواستم هستی خدایی آن چنان بیشتر از این بگویم بیشتر هستی عزیز از هر آنچه فکر می کردم که شیدایم بر آن یار همراه و صمیمی یک دل و یک رنگ و خوب مهربان و با حیا پیروز در هر امتحان بودی از نسل ملک گویی تو ای بی عیب و نقص شد کدامین نذر من مقبول رب مهربان؟ هر چه کوشیدم نشد پیدا به شانت هدیه ای جان مگر خواهی که تقدیمت کنم با امتنان همسرم امسال هم گویم به تو با افتخار دوستت دارم عزیزم بیشتر از هر زمان ۱۲ دی ۱۴۰۲
قاسم دل کفار از دست تو خون است این گونه از خشم تو در بند جنون است بی ریشه ها با هم یکی گشتند علیهت گفتند علم بعد تو دیگر سرنگون است دشمن به میدان فوج قاسم را روان دید می دید عشاق تو در حال فزون است در شهر کرمان کربلایی دیگر آورد کشتار تنها مقصد دیو زبون است ای عسکری ترسیده این دژخیم خون خوار زیرا که از قاسم در این کشور قشون است ۱۳ دی ۱۴۰۲
همیشه بود مشخص ز اهرمنهایی همیشه با طرف حق به جنگ و دعوایی دلیل حرمله بودن؟! همین که مقتولت به گوشواره ی قلبی شود شناسایی همین که فرق ندارد که را کجا بکشی به خون بی گنهان دست خود بیالایی به هر که خوب و شریف است دشمنی ورزی همین که مبدع هر ناکسی به دنیایی به عسکری شده معلوم این خباثت تو هزار شکر به عالم تو دشمن مایی ۱۵ دی ۱۴۰۲
اربا اربا شده است باز هم یک اکبر اکبری لیلا زاد تا ابد باطل و حق درگیرند هر کجا اکبر هست در کمینش هستند خولی و شمر و یزید ۱۵ دی ۱۴۰۲
چو ز عارفان شنیدم ارنی و لن ترانی به طمع فتاد طبعم که نماید امتحانی دل از آنکه سر بر آرد به میان خیل سرها بسرود بیت نابی که بود ابوالمعانی ارنی نگویمت من که دلم بود هوایی به عتاب لن ترانی نبود مرا توانی چو گذشت سن و سالی نظرم به بیت افتاد به اسف به خویش گفتم که نموده ای جوانی نرسی به طور سینا چه به خویش خوش گمانی تو چه کار کرده ای تا که بگیریش نشانی برسی اگر به کویش چه به غیر حمد داری تو به او فقط ادب کن که گدای آستانی چو تویی فقیر و مسکین ارنی اگر بگوید نه لقا بود جوابش نه صدای آنچنانی ارنی کسی بگوید که به خویش دیده باشد که برش دری گشاید صنمی به میزبانی فقط عسکری سزایی که ز اوج روسیاهی به خدای خویش گویی أَلِعبدک الامانی ابهمن۹۹
بمان درویش اگر ثروت نشد از راستی حاصل همه دنیا نباشد پیش صدق آدمی قابل بمان دور از مقام و منصب ای انسان با وجدان اگر تنها بدان با چاپلوسی می شوی نائل بمان گمنام اگر شهرت خیانت را روا دارد عدالت را و حق را در مسیر خود کند زایل بمان خاموش اگر با گفتن از رنجی نمی کاهی بمان در بند بر آزادگی گر می شوی واصل بمان ترسو شجاعت گر بود مصداق هتاکی که گاهی عسکری ماندن کند یک مرد را کامل ۱۶ دی ۱۴۰۲
به میدان شرف آمد علمدار همه در بیم از تکرار کشتار میان خون و بهت و بمب می گفت پرستارم پرستارم پرستار در آوردی تو اشک از چشم وجدان به این پابندی بسیار بر کار گرفتی جان خود را در کف دست مگر یک تن شود زین بین تیمار تویی اسطوره ای ایرانی الحق نه آن جادوگران تلخ گفتار تو هستی افتخار کادر درمان خصوصا عسکری ای نیک کردار ۱۶ دی ۱۴۰۲
گفت تهلیل نه مختوم به اللَه به أنا گفتمش از تو سزاتر به چنین قول علی است گفت آن دلشده اسرار نهان ساخته است گفتمش سر نبود آنکه. بر انفاس جلی است ۱۷ دی ۱۴۰۲
هیچکس من را نمی خواند به پیش گشته ام سر آمد دلهای ریش هیچکس من را خریداری نکرد مانده ام عمری به روی دست خویش بر تو جانم را تعارف می کنم کاش می بودم از این کالای بیش منک هیهاتُ وَ منی هیت لک قلب من زین قصه شد آماج نیش عسکری زین منع شد بی آبرو پس نما رحمی بر این بیچارگیش ۲۲آبان ۱۴۰۲
صبح شد بسم الله و عرض سلامی بر حسین غیر این باید چه باشد رسم یک نوکر حسین صبح هم لعن خودش را دارد از اعماق جان بهر اول ظالم بر آل پیغمبر حسین جنگ و صلحم را رضای تو مشخص می کند کاش بودم نینوا بر عشق یاریگر حسین از همان وقتی که جاری شد زبانم را حسین هر حسینم را پدر قربان و هم مادر حسین کرده ام عادت به احسان تو ای ارباب من دور تو پر می زنم مانند یک کفتر حسین گر چه من هستم گدایی بینوا و مستمند از سر ذکر تو دارد دیده ام گوهر حسین عسکری را از مقام نوکری عزلش مکن چونکه بر من هست از هر پادشاهی سر حسین! ۲۲ آبان ۱۴۰۲