eitaa logo
دفتر شعر من
93 دنبال‌کننده
11 عکس
17 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
یک بار دگر غروب آدینه اذان مغرب شد و شانه ی موذن لرزان در عمق صدای اوست بغضی که مهش مانده پس ابر و اوست دلخون از آن بگشوده دهان به شکوه از بی کسیش صدها گله دارد از زمین و ز زمان گویا که در این ترانه ی غم انگیز با او شده هم نوا تمامی جهان خواند عظم البلا پس از تکبیرش از پرده برون فتاده اسرار نهان از ضیق به ارض خواند و منع سما از قطع رجا و خواهد او از جانان بی یار جهان جهنمی ویران است یا رب فرج نگار ما را برسان ای عسکری او از این اذان عاجز شد غافل ز امام خود از این بیش نمان ۳مرداد۹۹ https://eitaa.com/daftareshereman
جز آنکه عذر دارد و مهجور و مبتلاست چون آب حاضر است تیمم دگر خطاست چون شمس حاضرست چه حاجت به نورشمع در راه شمس،شمع هم از جنس سایه ها ست دیگر مشخص است حساب خسی کدر هر کس که گشت تابع آن از سنا جداست هر مانعی به چشمه ی نوری قریب تر تاریکی مهیب و عظیمی از او به پاست بیچاره امتی که بجز نور برگزید بدتر ز کور آنکه برش کور رهنماست حیدر میان مردم و مردم به گرد غیر این ماجرای تلخ خدایی کجا رواست؟ ای عسکری شکنجه شوی گر تمام عمر تنها بگو علی به جهان مقتدای ماست هجدهم فروردین نود و چهار ۲۸تیر۹۹ https://eitaa.com/daftareshereman
پیوند دو دریاست صفا را صلوات داماد علی عروس زهرا صلوات وقتی که ملائک همه دست افشانند ای دوست بر این مجلس زیبا صلوات ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
به خدا روز ولنتاین همین امروز است عشق یعنی علی و فاطمه, یک سفره ی عقد ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
بودنت غیر دگرهاست برایم نفس است بس بود این کلمه اگر که در خانه کس است همه دنیا کندم قهر مرا باکی نیست همه دنیای من از من نکند قهر بس است ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
غیر از دگرانی تو‌ وجودت نفس است این حرف بس است اگر که در خانه کس است دنیا کندم قهر مرا باکی نیست دنیای من از من نکند قهر بس است ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
گفت تکراری شده ، هی دوستت دارم نگو گفتم او را عذر خواهم بعد از این آی لاو یو ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
ای وای از رفتارهای قوم کودک کش ای وای از کفتارهای قوم کودک کش قائل نمی باشند بر هیچ اصل انسانی زشتند چون هنجارهای قوم کودک کش هستند دولتهای غربی هم شریکش با تامین جنگ افزارهای قوم کودک کش چون چار اسیر آزاد شد شادند و می بندند طرفی کی از کشتارهای قوم کودک کش؟ نازی ترین قومند این ددهای خون آشام هم جمله جانبدارهای قوم کودک کش سرخ است خاک غزه و از سوی بی شرمان پر می شود انبارهای قوم کودک کش ای عسکری ثبت است در تاریخ وجدانها این ننگ بر همکارهای قوم کودک کش ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
ای دوست رفاقتت مرا تک باشد پس روز تولدت مبارک باشد تا هست وجود گل ما را حافظ دستان خداوند تبارک باشد ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ https://eitaa.com/daftareshereman
می برند امروز خلقی حمله سوی همستر تا زنند انگشت شست خود به روی همستر می برد هرچند وقت و زحمتی دارد اگر عار دارد اجرت بی آبروی همستر یک مسلمان منبع تحصیل مالش روشن است نیست او را بی گمان پس آرزوی همستر در جواب از کجا آورده ای باید چه گفت مال باد آورده ای با عطر و بوی همستر؟! عسکری این همستر شاید بود جاسوس غرب پس دو چشمت باز کن در گفتگوی همستر ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
شب بود و خنده کرد به صبحت به خیر من آن مه رخی که کرد خودش دست پاچه ام ۲۱ خرداد ۱۴۰۳
از سقیفه تا کربلا قسمت اول سقیفه ای سرای مکر و عصیان محل فتنه ی یاران شیطان سقیفه خانه ی نامرد پرور که مفضولی به فاضل کرد افسر خبیثان، چون شنیدند از پیمبر مگیرید افسری، جز شخص حیدر تبانی کرده، بیعت را شکستند حقیقت را و حق را دست بستند چرا امت به عهد خود نپایید؟ چرا از دامن خود فتنه زایید؟ نمی دانست پیغمبر چه ها گفت؟ نبی بر مسلمین رهبر که را گفت؟ نمی دانست حیدر را فضیلت؟ غدیر خم نشد اتمام حجت ؟ چرا امت ولی بعد از پیمبر به دین مردگان برگشت با سر؟ در این غوغا چرا حیدر نشسته؟ کمر بر اخذ حق خود نبسته؟ چرا این مرد ایثار و شهادت گزیده کنج تنهایی و عزلت؟ خدا شاهد بود بر آنکه مولا نمود اتمام حجت ها بر آنها حسنینش به بر، همراه زهرا بر اهل بدر، وارد گشت مولا بر آنها حق خود یادآوری کرد برای یاری حق، خواست چل مرد چهار و چل نفر، خوردند سوگند که فردا بهر یاری، گرد آیند تراشیده سر و آماده ی رزم برای حق نمایند عزم خود جزم ولی حیلت نمودند و به جز چار نیامد زان همه مردان پیکار سه بار این ماجرا تکرار گردید ز هر چه مرد علی بیزار گردید چو دید این گونه از قوم ستمگر دگر همت به قرآن کرد حیدر که قرآن بود، پاره پاره هر جا پراکنده، جدا، بین ورق ها علی، تا کل قرآن می نگارد عبا از شانه ی خود بر ندارد خدا تغییر نفس قوم را دید به جز حیدر بر آن دونان روا دید ز بی مهری امت بود تنها که بر خود خانه را بگزید مولا خلافت گر به قول نیک زهرا به سبک احمدی می گشت اجرا به راه حق علی می برد آسان به دنیا، جمله افراد مسلمان زمین و آسمان را، باب رحمت ز او مفتوح می آمد بر امت نکردند و بشد آنچه نباید ازین لغزش، چه آشوبی بر آید یکی گوید که سر بیعتش چیست؟ مگر او حافظ دین خدا نیست؟ چرا با ظلم بیعت می کند او؟ چرا بر فتنه ها تن می دهد او؟ نداند با علی آنها چه کردند نه پا بند مسلمانی نه مردند کنار بیت حیدر هیمه چیدند در بیت علی آتش کشیدند نهاده ریسمان بر گردن او شتابان از بر کت بستن او چه شوم آن دم که زهرا پیش آمد چه از آن مردم بد کیش آمد خدایا بازوی زهرا سیه شد میان هجمه ی دیوار و در شُد به مسجد ناکسان سالار دین را کشان آرند امیرالمومنین را به او گویند بیعت کن به کهتر که تنها بود، شیر شرزه ی نر عمر سوگند می گوید به ذلت علی را می کشد در راه بیعت حسنین علی ابر بهاران شدند از گفته ی آن قوم نادان علی گفت ای عزيزان پیمبر نیاید زین دو روبه قتل حیدر عمر را گفت گر بیعت نکردم؟ جوابش سربریدن بود در دم دوباره گفت حیدر جمله اش را نبود اما خبر از شرم اعدا علی مشت خودش را بست محکم به سویش اولی شد با تعب خم به روی مشت حیدر دست بنهاد به زعمش دست بیعت را علی داد به مشت بسته حیدر بسنده نمود آن مار وحشی گزنده نظر سوی سما آورد حیدر شکایت کرد زان قوم ستمگر خسی نزدیک آمد سامری سان کشد هارون موسی را به دوران خدا بر امر تبیین حقیقت برای شیر حق کی بود فرصت سقیفه تیر شیطان بود آن دم که خواند آن روز را چون روز آدم و آن حدسی که شیطان زد بر آنها چه آسان شد زبونان را مهیا احادیث پیمبر بود اما که شورش ها از آن می گشت بر پا ازین شد هر حدیثی از پیمبر به دست آتش احقاد پرپر عمر هم باب بدعت کرد مفتوح که از اسلام احمد بگسلد روح سپس عثمان به قوم و خویش بازی نمود از جهل با این کیش بازی چو از جور و ستم شد زار امت بیامد سوی شاهنشاه رحمت ولی از قاسط و ناکث خبر شد علی از جهل مارق خون جگر شد ز فعل کوفیان سست بی عار بشد مولا علی بی یاور و یار ابو موسی به جای ابن عباس حریف عمرو آمد ایها الناس علی را اشعری چون عزل بنمود رقیبش شد ز حکم عمرو خشنود بلی زین قوم سست احوال سردار فقط با چاه غم می گفت اسرار به نخلستان وگاهی در بیابان که آمد انشقاق ماه تابان چنان رنجی علی از امتش دید که از شوق و شعف بر تیغ خندید پس از او باز هم قوم ستمگر جفا بنمود با سبط پیمبر برای دفع حیلت های شیطان حسن بر صلح تلخی یافت فرمان که شیطان روی دیگر کی نماید نقاب از چهره ی زشتش زداید که جان شیعیان محفوظ ماند که راه نینوا دل داده یابد حسن هم خورد زخم از نا سپاسان بشد تابوت او هم تیرباران ز آفتها ز زخم صلح جبری نموده مجتبای ما چه صبری ز بدعت های قوم فتنه انگیز حرام حق حلال قوم خون ریز ز فتواهای با سنت مقابل بسی اغفال شد این قوم جاهل