eitaa logo
دشت جنون
4.6هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ سال‌ها می ‌گذرد از روزهای جنون و عاشقی، از لحظه ‌های شیرین و چهره ‌های لبریز صلابت. این روزها، سیم خاردار فاصله روحم را می ‌خراشد، من پاسدار حرمت آن روزهایم. شقایق دلسوخته من، دست رد به سین ه‌ام نزن، مرا به پرستاری شقایق ‌های شرحه شرحه قبول کن، آستان پرمهر تو، عطر لحظه ‌های ناب ایثار را می ‌پراکند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹@dashtejonoon1🕊🥀
🌴🥀💐🌼💐🥀🌴 همسرش می گفت: مدتها بعد از در رویایی شیرین او را دیدم. درون قطار با دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، بود که نور بر صورتش احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در کنارش ایستاده بود. نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش خوشحال شدم. بود. به من اشاره کرد و با صدایی رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم می آیم. فردای آن روز بی صبرانه منتظر تعبیر خوابم بودم. ساعت نه صبح از تهران تماس گرفتند و گفتند یک بسیجی به نام به مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای شناسایی راهی معراج شدیم. گفته بودند باید او را شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. پیکرش به طور کامل سوخته، استخوان هایش در هم شکسته و ترکش های متعددی بر بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به پای چپش، که قبلا ترکش خورده بود افتاد اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم. بار دیگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی هیچ چیز نفهمیدم. چرا که در کنارم بود و بالای سرم نشسته بودند!" 📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶ شادی روح و 🥀 @dashtejonoon1🌴💐
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ سال‌ها می ‌گذرد از روزهای جنون و عاشقی، از لحظه ‌های شیرین و چهره ‌های لبریز صلابت. این روزها، سیم خاردار فاصله روحم را می ‌خراشد، من پاسدار حرمت آن روزهایم. شقایق دلسوخته من، دست رد به سین ه‌ام نزن، مرا به پرستاری شقایق ‌های شرحه شرحه قبول کن، آستان پرمهر تو، عطر لحظه ‌های ناب ایثار را می ‌پراکند. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹@dashtejonoon1🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 فاطمه طوسی مادر مدافع حرم محمدرضا دهقان که ۲ برادرش نیز در دفاع مقدس و حمله کوموله‌ به شهرهای مرزی به رسیده‌اند . درباره شب قبل از پسرش این‌گونه روایت کرده است : شب قبل از محمدرضا احساس کردم ، مهر محمدرضا از دلم جدا شده است ، آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم ، حالت غریبی داشتم ، آن شب برادر در خواب به من گفت : خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است . صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود ، به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا س ، من خانه را مرتب کنم . احساس می‌کردم مهمان داریم ، عصر بود که همسرم ، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا س آمدند ، صدای زنگ در بلند شد ، به همسرم گفتم حاجی قوی‌ باش خبر محمدرضا را آورده‌اند . وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است ، من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است . محمدرضا دهقان‌ امیری متولد ۲۶ فروردین‌‌ماه سال ۱۳۷۴ به عنوان فرزند دوم و پسر ارشد خانواده در تهران به دنیا آمد. او از دهه هفتادی مدافع حرم حضرت زینب س است که ۲۱ آبان‌ماه سال ۱۳۹۴ در سن ۲۰ سالگی طی عملیاتی مستشاری در حلب سوریه به فیض نائل شد . http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b 🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 آمدنی نیست رسیدنی است باید آنقدر بِدَوی تا به آن برسی اگر بنشینی تا بیاید همه السابقون می‌شوند می‌روند و تو جا می‌مانی..! شادی روح و http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b 🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ کوچه‌ هایى که هر کدام به نام آذین شده، فراموشى ما را جار مى ‌زنند، آن گاه که از مرثیه خون ، تنها آهنگ پروازش را مى‌ شنویم، آن گاه که در پس گریه‌ هاى ، زبانى براى تسلى نداریم، جز مشتى واژه ‌هاى کلیشه، جز الفاظى که نشان بى ‌دردى ماست. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹@dashtejonoon1🕊🥀
🌹🌺💐🕊💐🌺🌹 یک واژه و راهِ تمام نشدنی است ... و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند، آرزویش را داشته باشد و امیدش را هم به دل، که حتما به آن دست خواهد یافت ... و اما...هر آرزویی ... بهایی دارد ... بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند و ما با جان ... و جان دادن، لایق شدن می‌خواهد خالص و مخلص شدن می‌خواهد ... سختی و درد کشیدن می خواهد! و همه ی اینها ... خلاصه می شود در زندگی کردن... زندگی کنیم می شویم... این گونه زیستند ... و اینگونه شدند ... http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b 🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ کوچه‌ هایى که هر کدام به نام آذین شده، فراموشى ما را جار مى ‌زنند، آن گاه که از مرثیه خون ، تنها آهنگ پروازش را مى‌ شنویم، آن گاه که در پس گریه‌ هاى ، زبانى براى تسلى نداریم، جز مشتى واژه ‌هاى کلیشه، جز الفاظى که نشان بى ‌دردى ماست. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹@dashtejonoon1🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ کوچه‌ هایى که هر کدام به نام آذین شده، فراموشى ما را جار مى ‌زنند، آن گاه که از مرثیه خون ، تنها آهنگ پروازش را مى‌ شنویم، آن گاه که در پس گریه‌ هاى ، زبانى براى تسلى نداریم، جز مشتى واژه ‌هاى کلیشه، جز الفاظى که نشان بى ‌دردى ماست. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹@dashtejonoon1🕊🥀
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 🌹 🌹 فرزند: علی اکبر : 🗓 1345/06/01 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ قلعه سفید وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1364/08/06 🗓 مسئولیت : سرباز محل : آبادان نام عملیات : درگیری در منطقه مزار : 🥀 @dashtejonoon1🕊🌹
دشت جنون
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 #شهیدانه #شهید_مدافع_امنیت #آرمان_علی_وردی #قسمت_اول روز چهارشنبه ۴ آبان، کلاس درس و حو
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 در طرف دیگر عده‌ای به چهره و ریش آرمان شک کردند، جلوی او را گرفته و پرسیدند، بسیجی؟! آرمان جواب نداد، یکی کیف آرمان را می‌کشد و با خود می برد، کیف را که باز می‌کند کتاب حوزه و عمامه را می بیند، داد می زند آخونده، آخونده؛ دور آرمان حلقه می زنند، یکی با سرعت از دور نزدیک می شود و لگد می زند و چند نفر مشغول کتک زدن می شوند. آرمان را با خود می برند جلوتر، پیراهنش را در می آورند و با لگد به شکم و سر و صورتش می زنند و فحش می دهند، یکی می گوید به مقدسات و نظام و رهبری فحش بده تا رهایت کنیم، آرمان مقاومت می کند و چیزی نمی‌گوید. مقاومت آرمان در برابر تاکید آشوبگران مبنی بر اهانت به مقدسات باعث می شود خشونت آنها بیشتر شود و هر بار که آرمان سکوت می کند ضربات محکم تری می زنند، آرمان بی هوش می شود و رهایش می کنند و می روند. بعد از چند ساعت توسط بسیجیان پیدا شد، وی سپس به بیمارستان بقیه الله(عج) منتقل می‌شود اما به‌دلیل شدت خون‌ریزی، روز جمعه ۶ آبان جان خود را از دست داده به می‌رسد. http://eitaa.com/joinchat/338034692Cf72642577b 🌹🇮🇷🥀🕊🥀🇮🇷🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ کوچه‌ هایى که هر کدام به نام آذین شده، فراموشى ما را جار مى ‌زنند، آن گاه که از مرثیه خون ، تنها آهنگ پروازش را مى‌ شنویم، آن گاه که در پس گریه‌ هاى ، زبانى براى تسلى نداریم، جز مشتى واژه ‌هاى کلیشه، جز الفاظى که نشان بى ‌دردى ماست. ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹@dashtejonoon1🕊🥀