🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#نهم_صفر
#سالروز_شهادت
صحابه پیغمبر و یار با وفای امیرالمومنین (ع) جناب #عمار_بن_یاسر گرامی باد .
عمار یاسر یا عمار بن یاسر صحابی پیامبر(ص)، از نخستین مسلمانان و از یاران نزدیک و نخستین شیعیان امام علی(ع) بود. وی فرزند یاسر و سمیه اولین شهدای اسلام بود. عمار در هجرت به مدینه همراه پیامبر بود و در ساخت مسجد قبا همکاری داشت و در همه جنگهای پیامبر نیز شرکت داشت. روایاتی از پیامبر اسلام(ص) در فضیلت عمار نقل شده از جمله اینکه بهشت مشتاق اوست.
عمار بعد از رحلت پیامبر(ص) در حمایت از حضرت علی(ع) در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد. وی در زمان خلیفه دوم فرماندار کوفه و فرمانده سپاه اسلام در این شهر شد. عمار در زمان خلیفه سوم از جمله مخالفان خلیفه بود و در اعتراضات علیه او شرکت داشت.
عمار در زمان خلافت علی(ع) از همراهان و نزدیکان آن حضرت بود و در جنگ صفین به دست لشکریان معاویه شهید شد. پیامبر(ص) در حدیثی شهادت وی به دست گروه باغی (شورشگر) را از پیش اطلاع داده بود.
آرامگاه عمار در شهر رقه سوریه کنار آرمگاه اویس قرنی قرار دارد که در ۱۳۹۳ش به دست گروه داعش به طور کامل تخریب شد.
شادی روح #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
ارسالی از اعضاء
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
امروز
#بیست_و_چهارم_مردادماه
سالروز طلوع
چند آسمون نشین شهرستانمونه
تولدتان مبارک
#شهدای_عزیز
🌺 پاسدار #شهید یداله خدادادی 🍃 (محمدباقر)
🌼 پاسدار #شهید کمیل قربانی 🍃 (عبدالرحیم)
🌸 سرباز #شهید ابراهیم خزائیلی 🍃 (احمد)
#کادوی_تولدشون
#شادی_روحشون
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🍀 @dashtejonoon1🍀🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹
#سلام_بر_شهدا 🌷
سلام بر مردان بی ادعا 🌷
خوشا آنانڪ جان را میشناسند
طریق عشق و ایمان را میشناسند
بسے گفتند و گفتیم از #شهیدان
#شهیدان را #شهیدان مے شناسند
🕊 #ای_شهید 🌹
تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن
براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند
باور ڪن ...
✍️ امروز #بیستم_و_چهارم_مردادماه
سالروز عروجتان است 🕊
🌹 #شهدای والامقام
🌹شهرستان #نجف_آباد
🌹 ڪہ در چنین روزی
🌹 #آسمانی شدند
🌹 این #شهدای والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان
محل مزار ذکرمی گردد : ✍️
🌹 بسیجی #شهید محسن نادری 🍀 (رضا) ـ 23 ساله - نجف آباد
❤️ سرباز #شهید محمدجواد حقیقی 🍃(محمدحسین) ـ 25 ساله - اصفهان
🌹 سرباز #شهید بیژن مشایخی 🍀 (احمدآقا) ـ 19 ساله - اهواز
❤️ سرباز #شهید جواد عبدالرضاپور 🍃 (عزیز) ـ 19 ساله - شیراز
🌹 سرباز #شهید مصطفی هادی 🍀 (رضا) ـ 19 ساله - نجف آباد
🌹 سالگرد
🌹آسمانی شدنتان
🌹 مبارڪ باد ...
#روحشان_شاد 🕊
#یادشان_گرامی 🌹
#راهـشان_پر_رهرو 🕊
🌹 @dashtejonoon1🕊🥀
🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#شکنجه_اسرای_ایرانی
#در_زندان_های_صدام
در زندان عراقی های بعثی یه شکنجه روحی دیگه هم داشتن که ما اسمشو گذاشته بودیم صندلی جنون..
این چطور بود..
به این صورت که یه اتاقی بود اسیر رو می بردن توی این اتاق روی صندلی می نشودن ، دست و پاشو می بستن ، یه کلاه پارچه ای مانند کیسه می کشیدن روی سرش ک بالای این کلاه ، آهنی بود که قشنگ میومد روی فرق سر اسیر ، دو رشته سیم وصل می شد به دستگاه برق .
دستگاه برق رو روشن میکردن ، الکتریسیته ای که به واسطه این دستگاه وارد می شد ، بدن اسیر شروع می کرد لرزیدن و رعشه گرفتن .
مغز اسیر در اثر این الکتریسیته تحت تاثیر قرار می گرفت و این اسیر ناخودآگاه تا چند ماه دیوانه می شد تا این سلول های مغز اسیر خودشون رو بازیابی کنن مدتی طول میکشید .
اوضاع و احوالی می شد .
حال بعضیاشون خیلی بد می شد . طوری که نمی شد کاری براشون کرد . گاهی اوقات ، دست و پاشونو می بستیم یه گوشه ی اردوگاه بالا سرشون می نشستیم و زار زار گریه می کردیم .
حاج آقا اسحاقی می گفت قرار شد که همچین شکنجه ای به ما بدن:.
دل تو دلم نبود ، خدایا چه بلایی میخاد به سرم بیاد . خیلی ترسیده بودم .
تا اینکه اومدن سراغم ، توی راهی که منو کشان کشان می بردن ، نه گریه کردم ، نه فریاد زدم ، نه التماس کردم ، نه دادی زدم ، نه خواهشی و نه تمنایی ، چون می دونستم اونا همینو میخان ، نمیخاستم اونا دل شاد بشن . تا اینکه منو بردن توی اون اتاق و نشوندن روی صندلی .
دست و پام رو بستن .
دیدید وقتی انسان خیلی میترسه ازش میپرسن اسمت چیه ، حتی اسمش هم دیگه یادش نمیاد ، گفت هیچی یادم نمیومد .
هی به خودم می گفتم یه چیزی یادم بیاد بگم . از کسی کمک بخام . هر چی فشار آوردم به مغزم فقط یه چیز به یادم اومد ، اونم #دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
تو اون لحظات که خیلی ترسیده بودم و وحشت زده بودم ، شروع کردم دعای #سلامتی_امام_زمان_عج رو خوندن .
بسم الله الرحمن الرحیم.. اللهم کل ولیک الحجت ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه .... به اینجای دعا که رسیدم ، اونا برق رو وصل کردن ، بدنم شروع کرد به #لرزیدن ، فکم به همدیگه می خورد . تمام قدرتمو توی دهانم جمع کردم که بتونم دعای #سلامتی_امام_زمانم رو به پایان ببرم .
صلواتک علیه و علی آبائه ، فی هذه ساعه و فی کل ساعه .
نمی دونم چقد طول کشید تا تونستم این دعا رو تموم کنم ، اما تموم کردن دعای من همانا و قطع کردن برق بوسیله ی بعثی های عراقی هم همانا ، بدنم یه لحظه آروم گرفت ، بعثی عراقی اومد کلاه رو از سرم برداشت ، حالا منتظره که من دیوانه بازی در بیارم ، مجنون بشم دیوانه بشم ، اما من دیوانه نشدم ، خیلی براشون تعجب آور بود ، چون ردخور نداشت که هر کسی این شکنجه رو می دید دیوانه می شد.
با این وضع قرار شد ، دوباره این شکنجه رو به من بدن ، این یکی بعثی عراقی به اون یکی اشاره کرد . کیسه رو کشیدن به سرم کلاه آهنی به فرق سرم ، دستگاه برق رو روشن کردن و ولتاژ برق رو دو برابر کردن ، شدت برق آنقدر زیاد بود که من صندلی رو بلند می کردم و می کوبیدم به زمین . دیگه حالم دست خودم نبود ، دیگه زبان و دهانم کار نمی کرد فقط تو مغز و سرم من #دعای_سلامتی_امام_زمانم رو می خوندم و بار دیگه برق رو قطع کردن ، این بار داشتم می مردم ، کل آب بدنم داشت خشک می شد ،
دیگه با اون نیمه جانی که داشتم فقط چشمام کمی باز بود .
اومدن کلاه رو برداشتن ، دیدن نه ، مثل اینکه این شکنجه روی این شخص تاثیری نداره ، اومدن مشت و لگد حواله سر و صورتم می کردن .
با مشت و 'لگد منو بردن انداختن یه گوشه زندان .
می گفت اون لحظه من پاهای خودمو جمع کردم ، با اون بی حالی خودم . شروع کردم به گریه کردن ، اما این گریه ، گریه ترس نبود ، گریه نا امیدی نبود ، گریه امید بود و گریه تشکر از #امام_زمانم ، به #امام_زمانم می گفتم #یابن_الحسن نمی دونم کجای عالم برای من دعا کردی آقاجان نمی دونم کجای عالم برای من اون دستای قشنگتو بالا آوردی ، برای سلامتی من دعا کردی ،
#آقا_ممنونتم
#آقا_متشکرم
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#در_محضر_فرمانده
#یاد_شهدا
#مقام_معظم_رهبری
یاد #شهدا ، افتخارات #شهدا ، عزت #شهدا را همه باید نصبالعین خودشان قرار بدهند ، نگذارید فراموش بشوند .
شما غفلت کنید ، نیروهای انقلاب غفلت کنند ، نیروهای مؤمن غفلت کنند ، نفوذیهای دشمن از آن طرف وارد می شوند و چیزی هم طلبکار می شوند .
سلامتی و تعجیل در فرج
#امام_زمان_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 @dashtejonoon1🌴🥀
دشت جنون 🇵🇸
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊 #یاد_یاران #اسارت #ماه_محرم #قسمت_اول دو هفته قبل از محرم، آزادگان در بند، به فكر زمينه
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊
#یاد_یاران
#اسارت
#ماه_محرم
#قسمت_دوم
افسر عراقي شب سوم يا چهارم از در دوستي وارد شد و گفت «چرا شما سينهزني ميكنيد؛ اين كار حرام است و ظلم به نفس است»؛ قاسمي كه از بچههاي تهران بود در جوابش گفت «ما از كودكي در دامان مادرمان اشك حسيني بر صورتمان ريخته شده و حالا ترك آن براي ما بسيار سنگين است».
افسر عراقي فوراً دستور داد اسم او را يادداشت كردند و پشت سرش اسم همه افرادي كه به او جواب داده بودند نوشته شد سپس او با ناسزا و تهديد اتاق ما را ترك كرد.
شب تاسوعا فرا رسيد و سينهزني همچنان ادامه داشت. عراقيها با عده زيادي از افراد گارد حفاظت اردوگاه پشت پنجره اتاقها آمدند و هرچه فرياد زدند كه سينه نزنيد، كسي گوش نداد؛ ناگهان در اتاق باز شد و چند نفر از ما را جدا كردند و در گوشهاي از اتاق نشاندند و با زدن يك سوت حدود 50 سرباز مثل گرگهاي گرسنه كه به گله گوسفند حمله كنند به ما هجوم آوردند؛ پس از 5 دقيقه با سوت افسر عراقي همه سربازها از اتاق خارج شدند.
پس از درگيري اتاق به خون كشيده شده بود؛ از سر و صورت اكثر بچهها خون ميريخت. در همان حال، حدود 20 نفر از اسرا، از جمله آنهايي كه جواب افسر را داده بودند، براي كتك خوردن انفرادي به زندان رفتند؛ بعد از رفتن عراقيها بچهها دوباره شروع به سينهزني كردند اين در حالي بود كه عراقيها از پشت پنجره ما را نگاه ميكردند.
راوي :
#آزاده_سرافراز
#مرتضی_مولائی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم_و_صفر
#ماه_برکات_اسلامی
#ماه_زنده_ماندن_اسلام
🏴 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه
#عارفانه
#شهیدانه
#سردار_شهید
#مجید_رضیعی
قائم مقام فرمانده گردان 157لشکر32انصارالحسین(ع)
بارالها اعتراف مى كنم گناهانى كه از من سر زده به ذات اقدست همه از روى جهل و عدم شناخت واقعى تو بوده و يا اميد بيش از حد به بخشش و كرم و رحمت تو بوده كه مرا وادار به انجام گناه نموده ولى هر چند كه شيطان وسوسه ميكند تا مرا نااميد كند اما كرم و بخشش تو خارج از حد تصور بشر است لذا از تو می خواهم از گناهان همه و من روسياه درگذر زيرا تحمل شرمسارى در روز قيامت را ندارم.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🕊🌹