eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ⚜️کوری در محشر⚜️ ✍️یکی از بزرگان اهل علم و تقوا نقل فرمود یکی از بستگانشان در اواخر عمرش ملکی خریده بود و از استفاده سرشار آن زندگی را می گذارند پس از مرگش او را دیدند در حالی که کور بود از او سببش را پرسیدند که چرا در برزخ نابینا هستی ؟ گفت : ملکی را که خریده بودم وسط زمین مزروعی آن چشمه آب گوارایی بود که اهالی ده مجاور می آمدند و از آن برمی داشتند و حیوانات خود را آب می دادند به واسطه رفت وآمدشان مقداری از زراعت من خراب می شد و برای اینکه سودم از آن مزرعه کم نشود و راه آمد و شد را بگیرم به وسیله خاک و سنگ و گچ آن چشمه را کور نمودم و خشکانیدم وبیچاره مجاورین به ناچار به راه دوری مراجعه می کردند ، این کوری من به واسطه کور کردن چشمه آب است به او گفتم آیا چاره ای دارد ؟ گفت اگر وارثها بر من رحم کنند و آن چشمه را جاری سازند تا مورد استفاده مجاورین گردد حال من خوب می گردد . ایشان فرمود به ورثه اش مراجعه کردم آنها هم پذیرفتند و چشمه را گشودند پس از چندی آن مرحوم را با حالت بینایی و سپاسگزاری دیدم . آدمی باید بداند که هرچه می کند به خود کرده است : ( لَها ما کَسَبَتْ وَعَلَیْها مَااکْتَسَبَتْ ) اگر به کسی ستم نموده به خودش ستم کرده ، اگر به کسی نیکی کرده به خودش نیکی کرده است. 📚 داستانهاي شگفت/ شهید دستغيب ص ۲۹۲ ⭕️ @dastan9 💐🌺
✍️ های مهدوی 🔹حکایت مرد صابونی! روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند. من اصرار می‌کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده‌اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرأت این جسارت را نداریم. گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم والا از همان جا بر می‌گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند. بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم. متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو. این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: « ردّوه فانه رجل صابونیّ » یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی. این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد. این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی‌شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد. » ⭕️ @dastan9 💐🌺
💐🌸🍃🍂❄️🍃🌻🍁🍃❄️🍂 🌼🌿 🌺 ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ وقتی نخلی رامی خواهندقطع کنندمیگویند بکُشش ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﺎ بیشتر میدانندﮐﻪ ﭼﻪ میگویم. انگار این درخت ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﯽ ﺟﻬﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﺣﺪ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﺁﻥهمچون ﺁﺩﻣﯿﺎﻥ، ﻧﻔﺮ ﺍﺳﺖ. ﻧﺨﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﯽ میمیرد، ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ میزنی ﺑﺎﺭ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺷﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﻫﻢ میشود. ﺍﻣﺎ ﻧﺨﻞ، ﻧﻪ ! ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﯼ میمیرد ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪﺍﺵ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺨﻞِ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ! ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺩﮐﺘﺮ ﮐﺮﯾﻢ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞﺍﺳﺖ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺭﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﺳﺖ ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ! ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ میمیرد، ﻭﻟﻮ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ هواسمون هست به کجا داریم میریم این فرهنگی که انتخاب کردیم تهش میشه غرب ها میخوای چند سال دیگه ببینی چی میشی نیاز نیست صبر کنی همین الان ببین چون ته انتخابت میشه غربی که خودش تو لجن و باتلاق گیر کرده نمیدونم چرا دوستداریم ⭕️ @dastan9 💐🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چشم و دل‌سیری غربی و تجاوز به دختر بیمار در آمبولانس 🔻شبکه NBC4: 🔸مرد امدادگر آمریکایی که در آمبولانس به خانم‌های بیمار تعرض می‌کرد، بعد از تجاوز به دختر ۱۶ساله در آمبولانس، دستگیر شد. 🔞این کلیپ حاوی محتوای آزاردهنده است. ⭕️ splus.ir/dastan9 🌹 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🌹
من یسنا م. بیست و پنج سالگی با پسری که پنج سال باهاش دوست بودم و عاشقانه همو می خواستیم ازدواج کردم. یه زندگی عاشقانه و پر از آرامش. سال اول ازدواجمون هم کلاسی دانشگاهم که دو سال بود با پدر و مادرش به آلمان رفته بودند برگشت ایران. با هم قرار گذاشتیم همو ببینیم. وقتی فهمید با بهداد ازدواج کردم به وضوح حالش گرفته شد اما سعی کرد لبخند بزنه. الکی تبریک گفت. چند وقتی با هم در ارتباط بودیم. هر روز با یه تیپ و ماشین جدید میومد سرقرار و کلی پز می داد. ❤️ ⭕️ @dastan9 🌺🌹
داستانهای کوتاه و آموزنده
#اشتباه #قسمت‌اول من یسنا م. بیست و پنج سالگی با پسری که پنج سال باهاش دوست بودم و عاشقانه همو
کم کم داشتم بهش حسادت می کردم.. ما هم سن بودیم اما اون کجا من کجا! از می پرسید خونمون چند متره، ماشین داریم، بهداد شغلش چیه و در آمد ماهیانه اش چقدره.. در ماه چند دست لباس میخرم، کجا ها سفر میریم و ال وبل. همش سعی داشت تحریکم کنه و موفق هم بود. کم کم از همه چیز سرد شدم.. از زندگیم، از بهداد، از خونمون، از خودم، از بی پولی! با این که بهداد خیلی وقتا دو شیفته کار می کرد تا کمبودی حس نکنم اما دیگه عاشقانه هاش هم به چشمم نمی اومد. فقط غر میزدم و هر چیزی رو بهونه ی جر و بحث و دعوا می کردم. ادامه دارد.... ⭕️ @dastan9 🌺💐
*دروغ ودروغگویی* منبع: ویکی فقه دروغ از جمله گناهان کبیره، بلکه زشت‌ترین گناهان و خبیث‌ترین آنها است. صفتی است که انسان را در دیده‌ها خوار، و در نظرها بی‌ارزش می‌سازد. و اسباب خجالت و شرمندگی، و باعث دل شکستگی و رنج و‌ اندوه می‌گردد. سبب و اساس ریختن آبرو در نزد مردم ، و باعث سیاه‌روئی در دنیا و آخرت است. *آیات در مذمّت این صفت بسیار، و احادیث در نکوهش آن بی‌شمار است.* خداوند کریم می‌فرماید: *«انَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ؛* (نحل،۱۰۵)  این است و جز این نیست که: بدروغ، افترا می‌بندند کسانی که ایمان به خدا ندارند.»  حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: *هرگاه مؤمنی بدون عذر شرعی، دروغ بگوید، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت می‌کنند. و از دل او تعفّن و گندی بلند می‌شود و می‌رود تا به عرش می‌رسد. و خدای تعالی به سبب آن دروغ، گناه هفتاد زنا بر او می‌نویسد، که آسان‌ترین آنها زنائی باشد که با مادر خود کرده باشد.* و از آن سرور پرسیدند که: «آیا ممکن است مؤمن، ترسو باشد؟ فرمودند: *بلی. عرض کردند: ممکن است مومن بخیل باشد؟ فرمود: بلی. عرض شد که: ممکن است مومن دروغ‌گو باشد؟ فرمود: نه و فرمود که: دروغ، رزق و روزی آدمی را کم می‌کند.»* و نیز از آن بزرگوار روایت شده است که فرمود: *«وای بر کسی که سخن گوید به دروغ، تا حاضران را بخنداند. وای بر او وای بر او وای بر او.» و فرمود: «گویا مردی به نزد من آمد و گفت: برخیز. برخاستم با او روانه شدم تا رسیدم به دو نفر، یکی نشسته بود و دیگری ایستاده، در دست او قلابی از آهن بود آن را فرو می‌برد به یک طرف سر او و می‌کشید تا به شانه او می‌رسید، بعد از آن بیرون می‌آورد به طرفی دیگر فرو می‌برد. من گفتم این چه عمل است؟ گفت: این مرد نشسته مردی است دروغ‌گو، که به این نحو در قبر، عذاب می‌شود تا روز قیامت.»* و فرمود: «شما را خبر دهم به بزرگ‌ترین گناهان کبیره، و آن شرک به خدا، و آزردن والدین، و دروغ است.»* و حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: *«بنده‌ای مزّه ایمان را نمی‌یابد تا دروغ را ترک کند، خواه دروغ از روی شوخی و هزل باشد یا از جدّ.»* و حضرت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) فرمود که: *«خدای تعالی برای بدی، قفل‌هایی را قرار داده است، کلید این قفل‌ها شراب است، و دروغ بدتر است از شراب.»* و فرمود که: *«دروغ، خراب کننده بنای ایمان است.»* و از حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) روایت شده است که: *«تمام اعمال زشت در خانه‌ای است و کلید آن خانه دروغ است» و مخفی نماند که: بدترین انواع دروغ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه (علیهم‌السّلام) است ، یعنی: کسی مساله‌ای گوید که: مطابق با واقع نباشد، یا حدیثی دروغ نقل کند و امثال این‌ها. و همین قدر در مذمت دروغ بر ایشان کافی است که: «روزه را باطل می‌کند.» و باعث وجوب قضا و کفاره می‌شود* ⭕️ @dastan9 🌺💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
#اشتباه #قسمت‌دوم کم کم داشتم بهش حسادت می کردم.. ما هم سن بودیم اما اون کجا من کجا! از می پر
بهداد دیگه کلافه شده بود و دنبال ریشه ی ماجرا بود تا بفهمه من یهو چرا صد و هشتاد درجه عوض شدم و چی داره به سر زندگیمون میاد! گاهی انقدر عصبی می شدم که فقط جیغ می کشیدم! بهداد بیچاره سعی می کرد آرومم کنه اما ناموفق بود، حتی پیشنهاد کرد بریم پیش روان شناس بازم قبول نکردم. شب و روزم با اشک و حرص می گذشت. سانا هم بیشتر تحریکم می کرد برای طلاق! کم کم مغزم رو خورد و من واقعا دیگه به فکر طلاق افتادم. به بهداد که گفتم با عصبانیت کل دکور خونه رو پایین آورد اما برام مهم نبود.. من فقط طلاق می خواستم! شب با سانا چت می کردم و گفتم که به بهداد گفتم طلاق میخوام اما اون راضی نمیشه. گفت فردا برم پیشش اون یه وکیل خوب بهم معرفی کنه تا کارام زودتر و راحت تر پیش بره. برای ساعت یک تو رستوران باهاش قرار گذاشتم. کمی خرید هم داشتم زودتر رفتم خرید هامو انجام دادم و بیست دقیقه مونده به یک تو رستوران بودم. سانا نبود. ادامه دارد.... ⭕️ @dastan9 🌺💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
#اشتباه #قسمت‌سوم بهداد دیگه کلافه شده بود و دنبال ریشه ی ماجرا بود تا بفهمه من یهو چرا صد و ه
رفتم تو سرویس بهداشتی تا دستامو بشورم اما هنوز وارد نشده بودم که صدای سانا رو شنیدم که با تلفن داشت صحبت می کرد، نمی دونم کی بود اما میگفت حالا نوبت توعه که وارد عمل بشی و بری تو نخ بهداد، من یسنا رو خام کردم قراره درخواست طلاق بده اما بهداد قبول نمیکنه، اگر تو کارتو درست انجام بدی و بپزیش نقشه ی من میگیره.. این دختره دهاتی لیاقت بهداد رو نداره، اون از اول مال خودم بود، اشتباه کردم رفتم! قلبم داشت میومد تو دهنم.. سرگیجه گرفته بودم، لعنتِ خدا بهت سانا! همون جا موندم تا از سرویس خارج شد، با دیدن من هل کرد، لبخندی ظاهری زد و گفت عه کی اومدی! با حرص گفتم حرفاتو شنیدم خاک تو سر من که با حرف های بی سر و تهی مثل تو میخواستم زندگیمو خواب کنم و شوهرمو، عشقمو از خودم دور کنم، متاسفم برات خونه خراب کن بی همه چیز! با نگاهی به چشم های سرخ اش از کنارش گذشتم و رفتم خونه. همه جا بهم ریخته بود، همه جارو مرتب کردم و برای شام ته چین مرغی که بهداد عاشقش بود پختم. بیچاره باور نمی کرد من باشم! کلی ازش عذر خواستم که اذیتش کردم و بازم شدم همون یسنای قبل، یسنایی که جونشم برای بهداد و زندگی آروم و عاشقونشون میداد! ⭕️ @dastan9 🌺💐
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهدی‌جانم 🌸🍃 ‌جانم فدای نام تويا صاحب‌الزمان قربان آن مقام تويا صاحب‌الزمان جان ميدهم بخاطريک لحظه ديدنت دل عاشقٍ سلامِ تويا صاحب‌الزمان ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ میلادی: Wednesday - 11 May 2022 قمری: الأربعاء، 9 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️16 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️22 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️32 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️51 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ http://eitaa.com/dastan9