🌺 هادی المضلّین
باز هم سجده به پای سنگها و چوبها
بارالاها پس کجا رفتند آدم خوبها
إهدِنا را قوم أنعمتَ علیهم گفتهاند
منکر هادی وَلا الضّالین تر از مغضوبها
ای میان دفتر آشفتهی تاریخ گم
سالها در جستجویت ابن شهرآشوبها
یک مرید آستانبوس تو شاه عبدالعظیم
عاشقان دیگرت ایّوبها یعقوبها
باز هم بزم شراب است و تعارف می کنند
سوی دریای طهارت جامی از مشروبها،
وای بر ما که امام خویش را نشناختیم
ورنه این آبی است در دستان هاونکوبها
بعد از این صحن تو و مژگان چشمان ترم
خاک کفش زائران عشق است و این جاروبها
1391
#مهدی_جهاندار
بنویسید تب ناخلفی ها ممنوع
هدف آزاد شده بی هدفی ها ممنوع
در دل عرش ورود سلفی ها ممنوع
عرش یک روضه ی فاش است که داغ و گیراست
عرش گفتیم که نام دگر سامراست
احمد بابایی
🔴 توهین عجیب یک شاعر به مردم قم!!
🔹یکی از شعرا (بخوانید شاعر نما) در شعری به مردم قم توهین کرد که برخی از شاعران قمی نیز به این شعر پاسخ دادند و در این مطلب، شعر این شاعر و پاسخ های به او را منتشر خواهیم کرد.
◾️شعر توهین آمیز خلیل جوادی
سوهان عذاب روح ما قم بوده / ویروس میان مغزها گم بوده
بحث کرونا نیست فقط، از اوّل / قم مایه ی بدبختی مردم بوده
🔰پاسخ چند شاعر طنزپرداز قم به این شعر👇🏼
آن روز که سیل و زلزله در قم نیست / دلسوزی قم برای مردم گم نیست
ای آنکه ز بیماریشان خوشنودی / این پاسخ مهربانی مردم نیست!
#حسین_صادقی
💠
کرده ست نزول، منحنی تو خلیل / با شهر قم است دشمنی تو خلیل؟
صد بار خطرناکتر از این کروناست / ویروس تنفرافکنی تو خلیل!
#شیخ_غیرمفید (مهدی پرنیان)
💠
انصاف هنوز بین مردم گُم نیست / بدبختی مردم بخدا از قم نیست.
هر رنج که میرسد به ما، از جهل است / جز جهل، بلای جانِ این مردم نیست
#سید_محمد_حسینی
💠
گفتی که همه زیر سر قم بوده / حتی کرونا که در جهان گم بوده
یادت نرود همیشه در بدبختی / قم مظهر آرامش مردم بوده
#سمیه_خردمند
💠
اشعار اخیر تو شده تند و ثقیل / اینبار ردش نمودم از زیر سبیل
این آتش تفرقه که افروخته ای / ترسم که گلستان نشود بر تو خلیل
#عباس_احمدی
💢 کانال خبری طلاب تهران
آن روز که عزت تو سردرگم بود
آغاز شکوه یک سرش در قم بود
این راه که انتخابِ یکپارچه شد
ز اول علمش به دوش این مردم بود
امیرحسین کمال زارع
🌹🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🌹
چندیست که غیر از کرونا هیچ نداریم
یا رب! بپذیر از همگان این کرونا را
#مهدی_جهاندار
😷😷😷
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات
#کاظم_بهمنی
▶️
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
@hosenih
شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني
در جواني که دويديم و نديديم تو را
چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازه ي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبي خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم
همه را غير تو ديديم و نديديم تو را
@hosenih
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بريديم و نديديم تو را
لا اقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم
تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
چشم باطن بین نمی خوام، تو پنهان نیستی
چشم ظاهر بین عطا کن تا تماشایت کنم
محمدمهدی سیار
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#سیدحمیدرضا_برقعی
▶️
صدا آری صدا جان جهان را زیر و رو میکرد
پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو میکرد
نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه
صدایی که شب معراج با او گفتگو میکرد
@hosenih
نمیدانم چرا اما پیمبر بعد معراجش
عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو میکرد
خدا آن شب سخن میگفت با صوت یداللهی
خدا پیش محمد دست خود را داشت رو میکرد
خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع
علی در مسجد حنانه کفشش را رفو میکرد
@hosenih
نفهمیدیم مولا را نفهمیدیم بعد از جنگ
علی شمشیر را با اشکهایش شست و شو میکرد
اگر او یازده تن را به جای خود نمیآورد
چگونه با نبود او زمین یک عمر خو میکرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_ولادت
#قاسم_صرافان
▶️
شانه میزد تا به گیسوی علی، بنت اسد
میشنید از هر سرِ مو: قل هو الله احد
شانه میزد حلقه حلقه، شانه میزد مو به مو
مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو
@hosenih
مست شد از عطر جاری در هوای خانهاش
به چه عطری! خوش به حال شانه و دندانهاش
شانه بر زلفش بزن بنت اسد! اما ببین
بین گیسویش، هزاران دل نریزد بر زمین
مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز
از هزاران نکتهی باریک تر از مو، هنوز
یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است
عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است
پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست
ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست
@hosenih
آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازک تر است
در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است
تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم
یک دعا داریم، آن هم: «یا علی و یا عظیم»
ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی
از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی
من نه آن اللهیام، مولا ! نه این اللهیام
جای من، امن است در ایمان، امین اللهیام
عاقلان در مکه گرمِ علم و آگاهی شدند
عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند
@hosenih
میکشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون
در هوایت، میشویم «السّابقونَ السّابقون»
میشویم السابقون، در عشقِ تو مولا ! به صف
میشویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#احمد_علوی
▶️
با خیالت غزلی در شُرف آغاز است
در هوای تو دلی منتظر پرواز است
طرح انگور ضریح تو یادم آورد
که در میکده ات رو به خلایق باز است
ما همه مست غدیر خم چشمت هستیم
مستی از دست تو یک مستی بی اندازه ست
باز هم نام تو را بر لبش آورده مسیح
به امید دم تو در صدد اعجاز است
هر طرف می نگرم روی تو را می بینم
دائم از مأذنه نام تو طنین انداز است
@hosenih
دل که با حال و هوای تو هوایی باشد
مقصد راه قرار است رهایی باشد
دوستت دارم و سلمان به همه ثابت کرد
عاشقت فرق ندارد که کجایی باشد
از تمنای وصال تو فقط باید گفت
راوی شعر اگر شیخ بهایی باشد
من به نادانی خود معترفم میدانم
محفل انس تو باید علمایی باشد
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام
تا کجا بین من و دوست جدایی باشد
من فقط چشم به راهم که ببینم روزی
گنبد همسرتان نیز طلایی باشد
@hosenih
ای به الطاف تو اصحاب کرم وابسته
شده یک عمر به مدح تو قلم وابسته
وسط این همه وابستگی بی حاصل
شکر بسیار که هستم به حرم وابسته
هر غریبی که به ایوان نجف می آید
می شود با زدن چند قدم وابسته
جنس بازار تو عشق است و امید است و رضاست
شده ام سخت به این پند قلم وابسته
در دم و بازدم من جریان داری تواست
نفس های تو هستم همه دم وابسته
عاشقان تو به فقری ابدی خو کردند
تا نباشند به دینار و درم وابسته
ما از آن پاک دلانیم که آرامش ما
هست چون موج خروشان به عدم وابسته
ریشه در خاک عدم داشت که با حضرت نور
بینهایت شده بودید به هم وابسته
@hosenih
به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند
بیخود از خود شده و نادعلی سر دادند
از شراب تو به جبریل تعارف کردند
شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند
جامی از عشق تو را حضرت سلمان نوشید
جرعه ای نیز به مقداد و ابوذر دادند
گاهی اوقات به این فکر می افتم که چرا
به یکی کم به یکی چند برابر دادند
کاش می شد که میان همه تقسیم کنند
ساغر معرفتی را که به قنبر دادند
معجزاتی که خدا داد به پیغمبرها
همه را جمع نمودند و به حیدر دادند
@hosenih
مستم از جام شرابی که پر از آگاهی ست
شعر من از سر سرمستی و خاطر خواهی ست
مستم آنقدر که دیوانه خطابم کردند
مستم آنقدر که گفتند علی اللهی ست
شرح این قصه بلند است بلند است بلند
در شگفتم که چرا عمر به این کوتاهی ست
تا در آغوش غزل های صغیر افتادم
روحم آشفته تر از وحدت کرمانشاهی ست
چاه ها بی خبرند از غم بی پایانت
راز اندوه تو در بغض کبوتر چاهی ست
جاده ای که به تو ای شاه نجف ختم نشد
آخرش دربدری، بی خبری، گمراهی ست
@hosenih
آبرومند تر از نام علی نامی نیست
چه کسی گفته که در نام تو ایهامی نیست
نام تو نام خدا، نام خود قرآن است
تو نباشی به خدا دینی و اسلامی نیست
قاضیان از تو بریدند که در این دوران
پرچم عدل برافراشته بر بامی نیست
روز و شب نامه نوشتیم برای تو ولی
دیرگاهیست که از سمت تو پیغامی نیست
ابر و چاه و مه و خورشید و فلک می دانند
که شب چشم تو اصلاً شب آرامی نیست
دوش دیدم که ملک بر در میخانه نوشت
که شرابی به جز از عشق تو در جامی نیست
خواجه لطف غزلش را به تو مدیون بوده ست
او خبر داشته بی لطف تو الهامی نیست
@hosenih
مولوی مست شد و از نفست وام گرفت
شهریار آمد و از دست خودت جام گرفت
عشقت آتش شد و در خرمن عمان افتاد
هر که مجنون تو شد بی سر و سامان افتاد
نیّر از نور وجود تو منور گردید
محتشم سوخت و آتش به نیستان افتاد
غربت و داغ تو را با دل و جانش حس کرد
چشم هر کس که به سالار شهیدان افتاد
بوستان شیفته ی آل محمد گردید
سعدی عاشق شد و راهش به گلستان افتاد
چارده بند به پروانه عنایت شد و بعد
کشتی شعر در امواج خروشان افتاد
یازده میکده در خوشه ی انگورت بود
که یکی نیز به دامان خراسان افتاد
چشم های تو به دنبال دو شاعر می گشت
قرعه ی فال به نام من و باران افتاد
@hosenih
سرخوشانی که در این میکده پیری دارند
مثل تو از غم دنیا دل سیری دارند
باید از میثم تمار و ابوذر پرسید
چه امیری چه امیری چه امیری دارند
دار برپاست و ریگ ربذه سوزان است
عاشقان تو عجب راه خطیری دارند
اهل بیت تو سر سفره ی افطاریشان
چه یتیمی چه فقیری چه اسیری دارند
دید محراب که در لحظه ی شق القمرت
ابروانت چه مراعات نظیری دارد
شعر ما تشنه ی نقد است تو نقادی کن
شاعران روحیه ی نقد پذیری دارند
@hosenih
باز در حلقه ی ذکر تو نشستیم علی
ما مسلمان شده ی روی تو هستیم علی
تا تو بر حقی و حق دور سرت می گردد
ما بر آنیم که جز حق نپرستیم علی
توبه کردیم نگوئیم خدایی اما
باز هم در حرمت توبه شکستیم علی
دست از هر چه به جز توست در عالم شستیم
به تو پیوسته و از خلق گسستیم علی
شیر در کاسه ما نیست ولی اشک که هست
ما یتیمان همگی کاسه به دستیم علی
ادامه شعر👇👇👇
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
ادامه شعر بالا 👆👆👆
دل نشین است در این جاده مسافر بودن
شعر چشمان تو را خواندن و شاعر بودن
به حریم حرم عشق پناه آوردن
در نجف ماندن و یک عمر مجاور بودن
یا علی گفتن و از هر دو جهان دل کندن
بر سر سفره ی احسان تو حاضر بودن
دل سپردن به فرامین تو و فرزندت
از مریدان حبیب بن مظاهر بودن
از شراب نفس پنج تن و پنج امام
مست گردیدن و هم باده ی جابر بودن
شاهد از عرش حدیث ثقلین آوردن
آیه ی روشنی از سوره ی فاطر بودن
@hosenih
مطلع شعر تو ای عشق « هو الباران» است
قسمت چشم تو از روز ازل باران است
اشک آهسته و پیوسته ی تو تا جاریست
روزی روز و شب اهل محل باران است
به امیدی که در افلاک قدم بگذاری
آسمان غرق ستاره ست زحل باران است
سوره ی روم به سمت تو اشارت دارد
سوره ی نحل به یُمن تو عسل باران است
بت شکستن فقط از دست تو بر می آید
کفر می بارد و این شهر هبل باران است
خیبر و خندق از این قاعده مستثنی نیست
عبدود ریخته در لشگر و یل باران است
بس که در خلوت یاد تو به وجد آمده ام
دفتر شعر من امروز غزل باران است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih