خط پدافندي شرهاني سال ٦١ از چپ شهيد عبدالامير إقبال منش ، شهيد معتمد زرگر ، محسن توده شوشتري
#ارسالی_مخاطب
#حماسه_جنوب_شهدا
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات
🌙 از سرِ شب تا سحر ،
در هر دو رکعت در نماز ...
فاش گویم
در قنوتم
آرزو کردم "تو" را 😔✋
شهيد مدافع حرم
#جبار_عراقی
❣
❣ مادرم!
می دانم که....
بعد از شهادت برادرم محمد به شما خیلی سخت گذشت اما خدا شاهد است که من تحمل ماندن در خانه را نداشتم، دلم می خواست که همراه سایر برادرانم در جبهه باشم و برای حفظ اسلام برزمم، اما اگر آن مدت را که در خانه ماندم صرفاً به خاطر تو و ساقط کردن تکلیف توسط فرماندهان عزیز بوده است، اما دیگر جای تأمل نیست و جبهه نیاز دارد و باید رفت و من خدا را شکر می کنم که باز هم توفیق آمدن به جبهه را به من داد.
پس مادرجان صبور باش زیرا که: "ان الله مع الصابرین".
مطمئن باش انشاءالله روزی به ما خواهی پیوست و من و محمد تا ابد در کنارت خواهیم بود.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣شهید مدافع حرم زینبی
حاج حبیب جنت مکان
#کلیپ
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ درسیـنهام دوباره غمے جان گرفته است
« امروز دلم به #یادشهیدان گرفــته اسـت »
تالحـظهای پیش، دلم گور سردبود
اینک به یمن یادشما، جان گرفته است
#سردارشهیداحمدسوداگر🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🔰❣🔰❣🔰❣
#پوکه_های_طلایی
#قسمت_بیستوششم
نویسنده: خانم طیبه دلقندی
💥یکی دیگر از اسرا به نام کاك رضا از اهالی گیلان غرب، بعد از مـدتی ابـتلا
به اسهال شدید، حالش بد شد . دکترها اجازه اعزام او را به بغداد دادند . نگهبانها با بی خیالی در انجام این کار سهل انگاری می کردند. کاك رضا بعـد از یـک روز
جلو در بیمارستان و داخل آمبولانس جان خود را از دست داد .
من شاهد ده قتل عمد توسط کارکنان بیمارستان بـودم . از اردوگـاه شـانزده ،
اسیري براي کمر دردش اعزام شده بود . دکتر بـراي کـسب تجربـه خواسـت بـا
سرنگ از کمر او مایع بکشد . در یک لحظه تمام بدنش مثل چـوب سـفت شـد و
بلافاصله جان داد .
صفر از بچههای اردوگاه دوازده بود . یکی از نگهبان ها طوری او را کتک زده
بود که فلج شده بود . وقتی بیمارستان آمد دکتر ها عمداً توجهی به او نمی کردنـد ،چون به عنوان مخالف اسمش رد شده بـود . بعـد از یـک روز ، مظلومانـه بـدون یکبار معاینه روحش به آسمان پر کشید .
اتاقهاي عمل هیچ وقت براي درمان اسرا اسـتفاده نمـی شـود . هـر بـار کـه دانشجویان و کارآموزانشان نیاز به تجربه دارند ، اتاق عمل آماده می شـود . تعـداد
زیادي از بیماران اسهالی شب قبل براي عمل انتخاب می شوند. بـا وجـودي کـه
معده آنها خالی است، بیست و چهار ساعت به آن ها چیزي نمی دهند. اتاق عمل، اتاق کسب تجربه براي دانشجویانی است که تـازه چـاقوي جراحـی بـه دسـت گرفته اند. هر با ر جسد هموطن ما در حالی که از بدنش نمونه برداری کرده اند، بـه همان حال ر ها میشود. اجساد شهدا به اتاقی بیـرون محوطـۀ بیمارسـتان منتقـل میشود. یخچال های بزرگی در آن اتاق هاست که فقط سـه پنکـه کوچـک دارد .
پنکهها نقش خنک کننده ندارند و تنها اجساد را باد می زنند و به علاوه اغلـب بـا قطع برق بیشتر اجساد بو میگیرند .
بعد از شهادت اسرا، دانـشجویان بـرای کالبـد شـکافی جـسدی را انتخـاب
میکنند. روی سکوی اتاق ، سلاخی اش کرده و بدون جمع آوری و بخیـه، اعـضا
داخل کیسهای ریخته و به همان حال برای انتقال با سایر زبالهها رها میشوند.
گاهی بعضی از دوستان به دلیل تزریق بیش از حد آمپول بی هوشی به هـوش
نمیآیند. چندبار شاهد بودم که با قیچی پوست پای آنها بر را می بریدند .
از اول مرداد شصت و هفت تا آخر ماه که من در بیمارسـتان بـستري بـودم ، تقریباً هشتاد نفر به شهادت رسیدند . جمشید از مشهد، رضـا از شـمال و آخـرین جنایت، محمدحسین دهقان از استان فارس .
دهقان از اسرای اردوگاه یازده بود . بچههای قلعه او را به خوبی می شناختند.
او به دلیل اسهال شدید به بهداری اردوگاه رفـت . بعـد از هـشت روز بـه علّـت
شدت بیماری او را به بیمارستان شهر بعقوبه اعزام کردند .
در بیمارستان او را به اتاق عمل بردند . بعـد از جراحـی بـه دلیـل پانـسمان نادرست، محل عمل به شدت عفونت کرد و کرم زده شد. بعد از اینکه دهقـان بـه
شهادت رسید، جای زخمش را پنبه گذاشتند و پانسمان کردند .
برخورد بیشتر پزشکان بسیار ناپسند بود. در ابتدای معاینه میپرسیدند :
- بسیجی یا سرباز؟اگر جواب می شنیدند «بسیجی ،» بدون هیچ معاینه و فقط با نگاه کردن به قیافۀ بیمار چند قلم دارو مینوشتند .
مثلاَ، دکتر دندانپزشک دندان سالم یکی از برادران بسیجی را به عمـد، جـای دندان خرابش کشید .
اوایل اسارت در اردوگاه یازده، پای یکی از بچهها به نام سـیدمحمد حـسینی
از اهالی مازندران عفونی شده بود . همانجا جلو چشم بقیه و بـدون هـیچ داروي بیحس کنندهای، با اره پای او را بریدند .
به این ترتیب انتقال به بیمارستان وحـشت بیـشتری در دل همـه ایجـاد
میکرد .
#پیگیر_باشید
#حماسه_جنوب_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔰❣🔰❣🔰❣🔰
🌹شهید حسین چمن آرا🌹
تولد:1342/1/1_دزفول
شهادت:1361/4/31_شلمچه
مزار: گلزارشهدای بهشت علي
#شب_جمعه
شب زیارتی اباعبدالله(ع) شهدا رایادکنید تاشهدا شمارا نزد اباعبدالله(ع) یادکنند
#شهید_حسین_چمنآرا
حماسه جنوب،شهدا🚩
🌹شهید حسین چمن آرا🌹 تولد:1342/1/1_دزفول شهادت:1361/4/31_شلمچه مزار: گلزارشهدای بهشت علي #شب_جمعه
قسمتی ازوصیتنامه شهید حسین چمن آرا:
الهی من خاکستر شوم ولی قلب امام به درد نیاید . من از ملت عزیز می خواهم که همگی آماده جهاد حق علیه باطل باشند و پاسدار این انقلاب و ادامه دهنده راه شهیدانی که تا آخرین نفس برای دین اسلام مبارزه کردند باشند.من از شما ملت مبارز میخواهم که با کافرانی همچون صدامیان کافرو یهودیان اسرائیلی که مثل حیوان بر سر مبارزین فلسطینی یورش می آورند و برای نابودی دین اسلام می جنگند مبارزه کنید و آنها را نابود کنید .
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
در عرش، صدای ارجعی پیچیده ست
یا ایّتها النفس بیا برگردیم
📸شهيد مدافع حرم
🔹جانمحمد علی پور🔹
#اندیمشک
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
راه میان بُر رسیدن به خدا #نیت است
کار خاصی لازم نیست بکنیم کافیست
کارهای روزمره مان را به خاطر #خدا انجام دهیم اگر در این کار زرنگ باشی شک نکن ، #شهید بعدی تویی...
#نادر_حمید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#سلام_شـهید
آمدم تا
درس #عاشقے،
از مڪتبِ #شـهدا بَرگیرم..
تا یادم بماند،
شیرینتر از #جان نیست؛
و بهاے لقاء به حق،
بذل همین #جانِ_شیرین است...
تصویر مزار شهید مدافع حرم #احسان_کربلایی_پور در گلزار شهدای علی بن جعفر قم پس از حدود ۴۰ روز از شهادت ایشان
📿هدیه به روحشان #صلوات
❣شهید احسان کربلایی پور متولد ۱۳۵۹ و از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که همراه با شهید سعیدنژاد در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. وی اصالتا اهل خوزستان بود که وصیت کرده بود در کنار شهید لطفی نیاسری به خاک سپرده شود. از وی نیز سه فرزند به نام های عباس ، محمدصادق و فاطمه به یادگار مانده است.
احسان کربلاییپور به همراه مرتضی سعیدنژاد در حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به شهادت رسیدند و پیکر پاک آنها در معراج شهدای تهران مورد استقبال خانواده، همرزمان و دوستانشان قرار گرفت.
روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیهای با اعلام خبر شهادت این دو پاسدار مدافع حرم، تاکید کرد که رژیم صهیونیستی بدون شک تاوان این جنایت خود را پرداخت خواهد کرد.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیههایی از نور است
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است
گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت:
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است
به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کردهی زهرا “کریم” مشهور است
زدست هیچ کسی لقمه نان نمیخواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است
گدای کوی کریمیم و نان بهانهی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است
چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است
به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشهها داریم
مرضیه نعیم امینی
🌹میلاد سبط النبی ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد 🌺
رواق دل بگشاییم
امشب با دعای مُجیر
با تَعَالَيْتَ يَا كَريم ؛
يا كَريم کریمانه نگاهمان کن
#بحق_شهدا_الهی_العفو
#التماس_دعا
💠 @bank_aks
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#شهیدحسنباقری:
یک فرماندهی خیلی بالایی داریم، نامش امام زمان (عج) است. اگر طوری شود تقصیرِ ماست که ما بدیم و معصیت کار
🔰❣🔰❣🔰❣
#پوکه_های_طلایی
#قسمت_بیستوهفتم
نویسنده: خانم طیبه دلقندی
💥اوایل سال شصت و هشت کم کم اداره امور داخلـی آسایـشگاه دسـت
بچههای خوديی افتاد .
با چند تا از دوستان دانشجو دور هم نشستیم و تـصمیم گـرفتیم از شـر
نامدار راحت شویم . متأسفانه نامدار پیشدستی کرد. رفقا شناسایی شدند و بعـد هم زندان و شکنجه .
فردای آنروز مشغول کار در آشـپزخانه بـودم کـه نگهبـان صـدایم زد .
فهمیدم کاسهای زیر نیم کاسه است . توی جیبیم دعای کمیل داشتم . بـه سـرعت
آنرا خالی کردم و بیرون رفتم .
کاغذي دست نگهبان بود . علاوه بر اسـم مـن، نـام چنـد نفـر دیگـر از آشپزها نوشته شده بود آنروز کار ما در آشپزخانه تمام شد . هوا سرد بود . به صـفمان کردنـد و آن قدر با دمپایی بر دستها و صورتهای ما زدند که ورم کرد و کبود شد .
•••
در بند سه ، گال خیلی شایع شده بود . طبق دستور، اسـرا بایـد هـر روز پتوها را بیرون میبردند و عصر به آسایشگاه بر میگرداندند .
از طرفی دکتر دستور داده بود کـه بیمـارهـا بـا شـورت در هـوای آزاد محوطه قدم بزنند. در این بند ، بیشتر اسـرا بـسیجی بودنـد و تـن بـه ایـن کـار
نمیدادند. براي رفع مشکل از استخبارات بغداد افسري را فرستادند .
یکی از بچهها، پسر نوزده ساله ای بـود بـه نـام سـعید راسـتی از اهـالی اهواز. آنروز نگهبان هر چه سعی کـرد شـلوارش را بیـرون بیـاورد نگذاشـت .
عاقبت افسر استخباراتی گفت :
- ولش کنین ببینم حرف حسابش چیه؟
سعید بدون ترس و با شجاعت گفت :
- شما می خواین مرض جسمی منو درمان کنین اما غافل از این هستین
که به بیماري روحی مبتلا میشم !
افسر چند لحظه به فکر فرو رفت . بعد از این ، مـدتی نگـاهش کـرد . بـاسکوت تسلیم او شد. در این موارد عراقی ها نمیخواستند خیلی با احـساسات
بچهها بازي کنند. چون احتمال شورش و دردسر وجود داشت .
عکس بزرگی از صدام مقابل اتاق نگهبان ها بود. یکی از بچهها گـردنش را با تیغ بریده بود. مسأله بیخ پیدا کرد و سر و صدا تا استخبارات بالا گرفت .
افسران رده بالا می رفتند و مـی آمدنـد و پـرس و جـو مـی کردنـد ولـی نتوانستند کسی را دستگیر کنند . براي همین ناچار شدند چهار تا از نگهبانهـای مسئول بند را اخراج کنند .
•••
سه روز قبل از ماجراي سعید ، به بند دیگري منتقل شدم . مـسئول ایـن بند از بد روزگار نامدار بود . بعد از سه روز، با کمک بچهها نامـدار را بـر کنـار کردیم. به این ترتیب که به عراقی ها فهماندیم نامدار باج گیری می کند و گـاهی هم دزدی. آنها با این کار ها برخورد می کردنـد و همـین مـسأله مـا را از شـر نامدار راحت کرد .
او مثل مار زخمی به خود می پیچید و منتظر بود زهرش را به من بریزد .
روزي که سعید حاضر نشد جلو بقیـه لخـت شـود ، افـسر هـاي عراقـی مرتـب
میرفتند و می آمدند. نامدار براي خودشیرینی و چاپلوسـی مرتـب بـه بچههـا خبردار میداد. صبرم لبریز شد و با عصبانیت به او گفتم :تا کی میخواي نوکري و جاسوسی کنی؟
نامدار برگ برنده دسـتش افتـاد . چـشم هـایش از شـادي بـرق زد و بـه سرعت به نگهبان گزارش کرد . آنها از نامدار منتظرتر بودند . از مـاجراي جبـار دلپری داشتند و حالا وقـت انتقـام رسـیده بـود . زنـدان انفـرادی انتظـار مـرا میکشید.
#پیگیر_باشید
#حماسه_جنوب_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔰❣🔰❣🔰❣🔰
🍀 او به من #گفت که عمر تو شود
ختم شهادت
🍀گفتمش ، عشوه نریز #چند کنم
مِهر و صداقت؟
🍀یک باره شد از #چشم قشنگش
اشک جاری
🍀 گفتا که #بهشت و تو و میقات
و شفاعت
#یادشهداباصلوات🔰
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهیدمحسن بوند
تولد: ۱۳۴۶/۶/۱
شهادت : ۱۳۶۱/۴/۳۱
محل شهادت :شلمچه_عملیات رمضان
مزار: گلزارشهدای بهشت علی
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات
#الههم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1