eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ماه رمضان که تمام شود... شياطين ما را رها نمی‌کنند و منتظرند وقتی ماه رمضان تمام شد، جيب بعضی را همان روز عيد فطر می‌زنند. او را به گناهی مبتلا می‌کنند و همه از بين می‌رود. بعضی يک هفته‌ی ديگر؛ بعضی دو هفته ديگر و بالاخره کم هستند کسانی که بتوانند تا ماه رمضان آينده، آن نتايج مثبت و مفيد را در خود نگه دارند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ماشینِ سپاه... همسر شهید: پسرم از روی پله‌ها افتاد. دستش شکست. بیشتر از من، عبدالحسین هول کرد. بچه را که داشت به‌شدت گریه می‌کرد، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد می‌رود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت. در آن لحظه‌ها‌، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود. 📚 سالکان ملک اعظم ۲ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
رزق بی حساب... تازه ازدواج کرده بودیم. دانشجو بودیم. توی خونه چیزی نداشتیم. باید خرید میکردم ولی پول نداشتم. پول کار پاره وقت، رفته بود برای اجاره و وام ازدواج. رومون نمیشد از خانواده ها بگیریم. از ناراحتی کلاس رو بیخیال شدم و از دانشگاه اومدم بیرون. توی خیابون ۱۶ آذر بالا پایین میرفتم... با خدا دعوا می کردم، مگه نگفتی من حیث لایحتسب میرسونی... برسون دیگه. دیگه چیزی به ذهنم نمی‌رسید. روم نمیشد همینجوری هم برم خونه، موبایلم زنگ خورد. از نهاد رهبری در دانشگاه تهران بود. گفت برای دانشجوهای تازه مزدوج، هدیه داریم. بیاید بگیرید... از سر بیکاری رفتم. گفتم حتماً یک کتابی چیزی هست دیگه، رفتم. یکی از سازمان اوقاف نشسته بود. گفت یه سری موقوفه هست که وقف کردن برای کمک به زوج های جوون، هر ماه تو یه دانشگاه میچرخیم و هدیه میدیم به دانشجوها. یه چکه ۲۰۰ تومانی داد بهم، حقوقم ۳۰۰ بود. جلوش صفرا رو شمردم و ازش پرسیدم ۲۰۰ یا ۲۰ تومنه؟ خندید گفت دویست. باز شمردم تا مطمئن بشم. گذاشتم تو جیبم و تا خود بانک سر ۱۶ آذر، دستم رو از رو جیبم بر نداشتم. روم نمیشد سرم را بلند کنم و به آسمون چشم بندازم... ✍ محمد رضا شهبازی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۹۳ روزهای آغازین بارداری فرزند چهارمم را طی می‌کردم. برخلاف دو بارداری اولم، بارداری سوم و چهارم با ویار و بدحالی در ماه دوم‌ و سوم گذشت. اما تجربه بارداری سوم می‌گفت که این روزهای بدحالی، تهوع، سردرد و بدغذایی إن‌شاءالله به زودی سپری و خاطره می‌شوند. کم‌کم به زمان غربالگری نزدیک می‌شدم. در سه بارداری اول‌، غربالگری‌ها را تمام و کمال انجام داده بودم و الحمدلله مشکلی هم نبود. اما این بارداری یک فرق با تجربه‌های قبلی داشت و آن اینکه حالا دیگر سنم بالای ٣٢ سال بود. چه قدر در تجربه‌های غربالگری کانال "دو تا کافی نیست" و هم تجربیات اطرافیان از دوست و آشنا و فامیل از نتایج نگران‌کننده‌ و البته نادرست غربالگری خوانده و شنیده بودم. آزمایش‌هایی که گویا تشخیص مشکل دادنشان نسبت مستقیمی با افزایش سن داشت. چه بسیار افرادی که نتیجه غربالگریشان نشان از وجود مشکل داشت و در نهایت فرزندشان بدون مشکل و بیماری به دنیا آمده بود و از آن طرف مواردی که غربالگری تشخیصی نداده بود و فرزندشان با مشکل به دنیا آمده بود! و چه آزمایش غیر قابل اتکایی! اگر چه مراکز درمانی تحت پوشش بیمه‌مان، درصد زیادی از هزینه سونوگرافی و آزمایش خون غربالگری را پرداخت می‌کرد، یعنی بدون نگرانی از بابت هزینه، تهِ ذهنم این بود که این بار اصلاً زیر بار انجام این آزمایش‌ها نروم. زمان مراجعه به پزشک و موعد غربالگری که رسید، به پزشکم گفتم اگر اجازه دهید این بار غربالگری انجام ندهم. بعد از سه بار زایمان، رابطه خوبی از شناخت و همدلی و احترام بین من و پزشکم شکل گرفته بود به لطف خدا. ایشان کمی مکث کردند و گفتند انجام بده و من اصراری بر عدم انجام نشان ندادم و پذیرفتم. به این امید که إن‌شاءالله این بار هم مشکلی نخواهد بود. طبق روال، ابتدا سونوگرافی ان تی و بعد آزمایش خون را انجام دادم. زودتر از موعدی که داخل برگه آزمایش نوشته شده بود، از آزمایشگاه تماس گرفتند و گفتند گویا مشکلی در نتیجه آزمایش شما هست و لازم است زودتر رسیدگی شود. واقعیت از این تماس هیچ تعجب نکردم! یعنی دور از انتظارم نبود: ریسک متوسط سندروم داون! مسؤول آزمایشگاه با دلسوزی تلاش کرد مانع نگرانیم شود و سعی داشت برایم توضیح دهد که این نتیجه لزوماً به معنای وجود مشکل جدی نیست و خوب است آزمایش را در آزمایشگاه معتبرتری تکرار کنم. تصویر آزمایش و سونو را برای پزشکم ارسال کردم، پاسخ کوتاه بود: با پریناتولوژیست مشورت کنید. مسیر پیش رو تا حدی برایم آشنا بود، از همان تجربه‌های شنیده شده از اطرافیان! یک آزمایش خون با هزینه‌ی زیاد، در صورت مثبت بودن نتیجه‌ی آن، آزمایش آمنیوسنتز با ریسک سقط و مشکلات حاشیه‌ای فراوان و در نهایت مجوز سقط تا هفته ١٨! یک مسیر پر از استرس، ناراحتی و فشار و سختی که به تنهایی برای تخریب روح و جسم مادر باردار کافیست! آن‌قدر که نخواهی دیگر به تکرار تجربه‌ی بارداری حتی فکر کنی. دوباره به مطالب در کانال "دو تا کافی نیست" مراجعه کردم. در میان همه‌ی تجربه‌ها و اخبار و آمار فقط توجه به یک مطالعه‌ی دانشگاه تهران کافی بود تا تکلیفم را بدانم: سالانه قریب به ٢٢ هزار سقط به بهانه سندرم داون در کشور انجام می‌شود، حال آنکه با توجه به آمار موالید سالانه‌ی کشور، تنها حدود هزار مورد مبتلا به سندرم داون مورد انتظار است و این یعنی چه؟! سالانه ٢١ هزار جنین کشته می‌شوند!!! مگر ممکن است؟! بله... همین قدر دردناک و تأسف‌برانگیز! هم چنان به جستجو و مطالعه ادامه دادم: جای امیدواری داشت که در یک سال گذشته مسؤولان رده بالا گویی کمی از فاجعه‌ی سقط‌ها آگاه شده بودند و قرار بود سیاست‌ها به سمت عدم الزام به انجام آزمایش‌های غربالگری تغییر پیدا کند. اما در کف جامعه، در مطب‌ها و درمانگاه‌ها چیز دیگری زمزمه می‌شد. یک بار شنیدم: "می‌گن غربالگری‌ها رو می‌خوان ممنوع کنن! می‌گن به خاطر کمبود جمعیت، بچه‌ی مشکل‌دار هم باید دنیا بیاد!" و البته در عمل هیچ خبری از عدم الزام نبود. یک بار خانمی برایم از شدت فشار و استرسی که هنگام بارداری‌ش تحمل کرده تعریف کرد و اینکه الحمدلله فرزندش مشکلی نداشت و اینکه هیچ دلش نمی‌خواهد دیگر این تجربه را تکرار کند. ابعاد شرعی قضیه هم جالب بود: هیچ مجوز شرعی برای سقط به دلیل احتمال سندرم داون از سوی مرجع من وجود نداشت. پس مجوز سقط صرفاً جنبه‌ی قانونی داشت نه شرعی! آن شب‌ها حسابی بی‌خواب می‌شدم و تا نصفه شب خوابم نمی‌برد. باید مراعات اهل خانه را می‌کردم و در تاریکی نیمه شب، مطالعه در برنامه‌ی کتابخوان گوشی همراه، انتخاب خوبی بود. انتخابم کتاب "مثل نهنگ نفس تازه می‌کنم" نوشته‌ی خانم امیرزاده بود که مدتی پیش در کارگاهی با تدریس ایشان شرکت کرده بودم ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۹۳ من به رزق معنوی اعتقاد عمیق دارم. باور دارم که دریافت‌های فکری و علمی مانند خوراک جسم، رزق است و مقدر! میانه‌های کتاب، مستوره قهرمان کتاب که باردار بود، برای انجام آزمایش غربالگری مراجعه کرد و نتیجه درست مشابه شرایط من بود. مستوره به پریناتولوژیست مراجعه کرد، گفت و شنید و تحقیق کرد و... مستوره و همسرش به این نتیجه رسیدند که به فرض ادامه‌ی این مسیر، شرعاً اجازه‌ی گرفتن حق حیات از فرزندشان را ندارند. مستوره مسیر منتهی به سقط را نادیده گرفت و بارداری‌ش را با نگرانی‌ای که فقط باید در آن شرایط باشی تا درک کنی، ادامه داد... آیا این تصادفی بود که من درست در همان روزها چنین کتابی بخوانم و شخصیت اصلی داستان با بینش و عقایدی نزدیک به خودم، مسیر پیش روی من را طی کند و برای من راه را شفاف کند و تصمیم‌گیری را آسان؟! این قطعاً از آن رزق‌های معنوی مقدر بود... در مراجعه‌ی بعدی به پزشکم، برایشان از تصمیم به نادیده گرفتن نتیجه غربالگری گفتم. تعجب کرده بودند. گفتند فقط تا هفته ١٨ می‌توانی سقط قانونی داشته باشی. برایشان گفتم که طبق تحقیقاتم، سقط تنها وجاهت قانونی دارد و شرعا‌ً مجاز نیست. درصد بالای خطای این فرآیند هم که جای خود را داشت. واقعیت، استرس بالایی هم نداشتم که بخواهم با ادامه‌ی انجام آزمایش‌ها و احتمال رسیدن به نتیجه‌ی منفی، خودم را از نگرانی نجات دهم. ایشان بدون هیچ بحثی و با احترام به موضع ما، گوشه‌ی پرونده ثبت کردند که ما با رضایت و آگاهی از اقدام در این خصوص خودداری کرده‌ایم. آن روزها در تدارک سفر به کربلا بودیم. خانم دکتر ضمن ارائه‌ی توصیه‌های لازم به من گفتند که هیچ نگران نباش، همانجا توسل کن، إن‌شاءالله این بچه‌ات هم سالم خواهد بود. با دلی روشن و امیدوار اولین سفرم به کربلا که رزق معنوی فرزند چهارمم می‌دانستم، به سلامت‌ انجام شد. جالب اینکه در حرم‌ها توجهم به چند مورد کودک یا حتی بزرگسال سندروم داونی جلب شد. انسان‌هایی کمی متفاوت‌تر از سایرین که حق حیات و رزق زیارت داشتند. 👈 ادامه در پست بعدی.... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۹۳ پس از سفر کربلا و در هفته بیستم، نوبت انجام سونوگرافی آنومالی داشتم. طبق وقت قبلی مراجعه کردم. پزشک سونوگرافی از سونو و آزمایش غربالگری سراغ گرفت. گفتم انجام دادم. از نتیجه‌اش پرسید. با کمی مکث گفتم ریسک متوسط داون ثبت شده بود. در این موقع من آماده انجام سونو روی تخت دراز کشیده بودم. دکتر: خوب چه کار کردی؟ من: هیچی، ترجیح دادم کاری نکنم. دکتر: چرا؟ من: این تصمیم من و همسرم بود. دکتر: چرا؟! من: خوب در صورت مثبت بودن بقیه‌ی آزمایش‌ها، می‌خواستن اجازه سقط بدن، که ما نمی‌خواستیم. دکتر: یعنی چی؟! من: مرجع تقلید من اجازه سقط نمی‌ده. دکتر: برات متأسفم. خدا به چه کسایی بچه می‌ده... من: خدای ما هم بزرگه! دکتر: بچه‌ی سندروم داونی نباید به دنیا بیاد. اصلاً من بچه‌ی مریض رو سونو نمی‌کنم! من: می‌دونید سالانه ٢٢ هزار بچه به همین بهانه کشته می‌شن در حالیکه فقط هزارتاشون ممکنه سندروم داون داشته باشن؟! چرا در آمریکا و اروپا که ظاهرا در رفاه بیشتری نسبت به ما هستند این آزمایش‌ها با این فراوانی انجام نمی‌شه؟! اصلا کی گفته سندروم داونی نباید به دنیا بیاد؟! دکتر: برای من سخنرانی نکن! برو بیرون... جو بدی ایجاد شده بود. اینجا رسماً فریاد می‌زد، من دیگر درست نمی‌شنیدم... از روی تخت بلند شدم. اصلاً مهم نبود که خانم سونوگرافیست نمی‌خواست سونوی من یا به قول خودش بچه‌ی مریض را انجام بده. اما چطور به خودش اجازه‌ی این حجم از بی احترامی رو می‌داد؟! واقعاً بچه‌ی من مریض بود؟! آیا می‌تونست ثابت کنه؟! به فرض اثبات، کی به ما اجازه داده حق حیات رو از بچه‌ی مریض بگیریم؟! ما از کِی فکر کردیم به جای خدا می‌تونیم در مورد حق حیات یک انسان تصمیم بگیریم؟! اصلاً به فرض من انسان جاهلی بودم که داشتم خطا می‌کردم، آیا به حکم رابطه‌ی بیمار و پزشک و شرایط بارداری و شأن مادری، شایسته‌ی رفتار محترمانه‌تر و نرم‌تر نبودم؟! من نه بی‌احترامی کرده بودم، نه بی‌ادبی و نه حتی بی‌قانونی! از اتاق بیرون آمدم، در حالیکه بی اختیار اشک می‌ریختم. کارکنان سونوگرافی که شاهد رفتار دکتر بودند، شروع به دلداری دادن به من کردند. جالب بود که یکیشان می‌‌گفت‌‌: نگران نباش، إن‌شاءالله بچه‌ت سالمه! و واقعیت من در آن لحظه نگران بچه‌ام نبودم. بیشتر از رفتار تحقیرآمیز و تعصب دکتر و تصور تکرار آن برای هر زن باردار دیگر در این شرایط به هم ریخته بودم. با ژست انسان‌دوستانه، مجوز کشتن انسان صادر می‌شود! در سالن انتظار نشستم. در آن فاصله، یکی از کارکنان سونوگرافی برایم آب آورد و هر کدام سعی می‌کردند به نوعی دلجویی کنند. حالم هیچ خوب نبود. سعی کردم به خودم مسلط شوم. برگه‌ی طرح شکایت گرفتم. باید به سهم خودم کاری می‌کردم تا از احتمال تکرار این رفتار کم کنم. گریه و غرغر و گلایه‌ی شفاهی کاری نمی‌کرد. سعی کردم خلاصه‌ی کل ماجرا را به همراه اطلاعاتی که از تراژدی غربالگری داشتم خطاب به ریاست بیمارستان بنویسم. می‌دانستم این نوشته آن خانم را بی‌کار نخواهد کرد. به‌واقع دنبال انتقام هم نبودم. اما شاید حداقل دریافت تذکر، ایشان را نسبت به این‌گونه اظهار نظر و برخورد محتاط‌تر می‌کرد. کاش شرایطی فراهم می‌شد که او هم کمی به این آمار و فاجعه‌ی در پوشش انسان‌دوستی فکر می‌کرد. شکایت را تحویل دفتر بیمارستان دادم و تأکید کردم منتظر اعلام نتیجه می‌مانم. سونوگرافی آنومالی را در مرکز دیگری با دکتری موقر و خوش‌اخلاق و البته با هزینه‌ای بسیار بیشتر از مراکز تحت پوشش بیمه‌مان، انجام دادم. اما تا مدت‌ها حال خوبی نداشتم. چند روز بعد از آن ماجرا، از دفتر ریاست بیمارستان تماس گرفتند. گفتند به شکایتم رسیدگی شده و از نظر آن‌ها دکتر سونوگرافی محکوم است و حتی باید اخراج شود. اما از آنجا که سونوگرافیست خانم بسیار کم داریم، اخراج ایشان بیمارستان را با مشکل مواجه می‌کند و به ایشان تذکر داده شده که حق چنین برخوردی نداشته‌اند. روزها گذشت و بارداری من با همه‌ی سختی‌ها، شیرینی‌ها و نگرانی‌ها و دستاوردهایش به ایستگاه پایانی رسید. فرزند چهارمم را به لطف خدا در سلامت کامل در آغوش گرفتم و بار دیگری شاهد معجزه‌ی حیرت‌انگیز خلقت شدم. حالا که بیش از دو ماه از اتمام دلهره‌هایم ناشی از نتیجه‌ی غربالگری می‌گذرد، هر روز خدا را بابت نعمت سلامتی فرزندانم شکر می‌کنم. گاهی به همه‌ی جنین‌هایی که به واسطه‌ی تکیه‌ی ما به این آزمایش، فرصت ادامه‌ی حیات را نیافتند فکر می‌کنم... همه‌ی عزیزان مخاطب این مرقومه را به تأمل در روند غربالگری و تلاش برای آگاه‌سازی مردم و بازنگری و اصلاح این مسیر(هر کس به سهم خود) دعوت می‌کنم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نقطه ی شروع... صفات عالیه، انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد. یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌آمریکا بدون روتوش... 👈 آیا می دانید دومین متمم قانون اساسی آمریکا در مورد چیست؟! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۶۹۳ #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #غربالگری #قسمت_اول روزهای آغازین بارداری فرزند چهارمم
در رابطه با تجربه ۶۹۳ آفرین به این خانوم و شجاعتشون و اعتمادشون به خدا، من خودم فرزند سوم و چهارمم رو غربالگری نرفتم و بسیار راضی هستم. وقتی با دکترم درمیان گذاشتم برای نرفتن به غربالگری، ایشون سریع قبول کردن و گفتن دو تا بچه سالم داری خیلی لازم نیست بری ولی خانه بهداشت که پرونده داشتم خیلی دعوا کردن که چرا نرفتم. به خاطر اخلاق بدشون در بارداری سومم روز بعد همسرم رفت بهداشت تعهد داد گفت مسؤلیت با خودمون فقط برای واکسیناسیون بچم میام بهداشت، برای چهارمی هم بعد از تشکیل پرونده بارداری و نشون دادن آزمایش های اولیه، بازم همسرم تعهد داد با مسؤلیت خودمون فقط برای واکسیناسیون رفتم و واقعا هم راضی بودم. و کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم واقعا عالی و زیباست من با خوندنش خیلی زندگی برام لذت بخش تر شده، جایگاه مادری رو بهتر می فهمم و اینو هم یاد گرفتم تا مادر نشی به اوج کمالت نمی رسی و به تعویق انداختن این مسئله به خاطر درس خوندن و کار فقط به ضرر خود آدم هست. من چند روز پیش یکی از دوستان دوره دبیرستانم که واقعا درس هاش عالی بود و تو استانمون در آزمونی رتبه اول رو سال هشتاد و شش بدست آورد، دیدم و ایشون در حال تحصیل تا مقطع فوق لیسانس بودن و دیر بچه دار شدن و الان هم مثل من خانه دار بودن ولی با این تفاوت که من با افتخار مادر چهار فرزند هستم ولی ایشون دو تا بچه همسن بچه سوم و چهارم من داشتن و خودش گفت من از زندگی عقب افتادم. و ای کاش به دخترامون یاد بدیم تحصیل تا یک حدی خوبه نه خیلی غرق شدن در تحصیل و رها کردن امور مهم دیگر زندگی مثل ازدواج به وقت ... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
ضرورت یا فضیلت... تحصیل فضیلت است، ارزش است، ازدواج ضرورت است، بخاطر فضیلت، ترک ضرورت، نکنید. سال اول است دانشجو است، خواستگار هست دخترت را شوهر بده، باقی‌اش را هم درس بخواند. من نمی‌دانم چه حسابی است كه پدر و مادرها روی ازدواج بچه شان حساس نیستند ولی روی تحصیل بچه شان حساس هستند. اگر آدم بچه‌اش فوق لیسانس باشد بهتر از لیسانس است. هر چه باسوادتر باشیم كمال است اما ازدواج یك ضرورت است؛ دین در خطر است ولی می‌بینیم پدر و مادرها آن مقداری كه به تحصیل اهمیت می‌دهند. برای ازدواج ارزش قائل نیستند. حتی برای مدل ماشین‌اش حساس است از همه جا قرض می‌كند خودش را به آب و آتش می‌زند تا ماشین‌اش را عوض كند اما برای ازدواج می‌گوید حالا كه جوان هستند بگذار خوش باشند یعنی برایشان مطرح نیست كه بچه‌شان فاسد بشود یا نشود یا كم مطرح است. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نحوه دریافت سهام بورس کودکان 👈 طبق بخشنامه ی ابلاغی وزیر اقتصاد، این سهام به متولدین سال ١۴٠١ به بعد تعلق خواهد گرفت. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075