eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه ی دریافت هدیه رهبر معظم انقلاب به چند قلو ها 👈 هدیه رهبری مختص چندقلوزایی بوده و حتما سن بچه ها، باید زیر دو سال و نیم باشد و حداقل باید سه فرزند داشته باشید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۹۷ آخرین فرزند خانه بودم و یک سالی میشد که تنها با پدر ومادرم زندگی میکردم. پدرم موقع مناسبت ها به من می گفت پرچم بزن، من هم از روی اطاعت اینکار رو میکردم، یه محرم، وقتی داشتم پرچم امام حسین علیه السلام رو به دیوار پذیرایی نصب می کردم، پرچم رو تکان دادم و از خدا یه حسین خواستم. خیلی دوست داشتم سالگرد ازدواج حضرت علی ع و حضرت فاطمه س عقد کنم و یه جورایی از خدا خواسته بودم. از اونجایی که تو دعا بد پیله ام و همیشه با خودم فکر می کنم خدا که داره، خدا که به همه دارا ها میگه دست دهش داشته باشید، خدا که ازش کم نمیشه، حاجت کوچولوی من رو بده، خدا که می تونه مصلحت و خیر رو با برآورده شدن حاجتم بهم بده... حالا نوبت برآورده شدن این دعام بود و طبق تقویم مستجاب نشده بود😳 منم نساز، بدون حرف زدن به کسی، رفتم تو اتاق تاریکی بست نشستم و مثلا خدا منو ببخشه با خدا توپم پر بودو تو ذهنم دارایی های خدا، اینکه خودش گفته دعا کنید تا مستجاب کنم و... را مرور می کردم و می غریدم دنبال دلیل بودم😢🤔 تا اینکه نفهمیدم چطور متوجه شدم تقویم رو اشتباه دیدم و هنوز دوهفته دیگه تا سالگرد ازدواج دو معصوم بزرگوار مونده😁خوشحال شدم و از ماتم درآمدم😅 از طرفی مادر شوهرم که قبل ماه رمضان فقط تنهایی یه ده دقیقه ای اومده بودن خواستگاری و بدون حرف و خبری رفته بودن و اصلا فکر نمی کردم طالب باشن، مجدد تماس گرفتن و قرار خواستگاری و... بدون نظر خواهی از من، تاریخ عقد رو سالگرد ازدواج دو معصوم انتخاب کردند و من به آرزوم رسیدم😇 من به آقا حسین آرزوهام، چه از نظر شغل و چه از نظر خانواده و چه از نظر اسم و زمان و... بدون حتی آشنایی قبلی رسیدم🤪 چون درس میخوندم و هیچ شناختی از مشکلات عقد نداشتم و مادرم مدام تذکر میداد مبادا از عروسی حرفی بزنی(زشته و ...)، عقد خیلی طولانی داشتم😰 از دعای شبهای قدر غافل نشوید، دعا کلید حل مشکلاته و واقعا میگن هرچی از خدا می خواهید شب های قدر بخواین. (خانوادگی طوری تربیت شدم که اگه یکی از شبهای قدر خواب بمونم انگار گناه کردم و مدام به ما تأکید کردن، هرچی می خواهی این شب ها از خدا بگیر) سحر یه شب قدر یه کاغذ برداشتم و حوائجم رو لیست کردم که از قلم نیوفتن و تا تونستم چیزای خوبی که به عقلم قد می داد نوشتم، از شفای بیماری در خانواده مون و... که مدام می گفتن براشون دعا کنم تا زیارت خانه خدا، مدینه،کربلا، سوریه و هر سال هم مشهد خواستم و... همش مطمئن بودم چون شب قدره برآورده میشه و بعد از اون شب نگاه میکردم که چطوری این حاجت های گنده گنده به زعم من و کوچیک برای خدا، معجزه آسا برآورده خواهد شد؟! 🤔 جشن دانشجویی و هدیه و قرعه کشی مکه زمان ما مرسوم بود، عروسی جای همه دوستان خالی و امیدوارم مقبول الهی و ثوابش و ثواب همه زیاراتم برای شما هم باشد. مکه و مدینه اش اینجا مستجاب شد😍 الله اکبر، یاد کاغذم افتادم، از زمان عقد سالی یکبار مشهد رفتم و هر بار آن شب قدر. به آستان مقدس الهی سر شکر و تواضع بر زمین دارم که کربلا هم قسمتم کرد و هر بار یاد سوریه و حج واجب می افتم منتظر آن استجابت نشسته ام. 😇 ۳ ماه بعد از ازدواجم، به دلیل آگاهیم از بیماری تنبلی تخمدان که بین خانم ها شایع است، شوهرم را با تمام مشکلاتی که داشتیم راضی کردم تا برای بچه دار شدن، اقدامات اولیه و مراقبت های پزشکی را انجام دهم، که خدارا شکر قبول کردند و ۸ ماه بعد از عروسی، اولین بارداری را با دارو تجربه کردم. پسرم سال ۹۱ به دنیا آمد و روشنی چشمانمان شد. خداوند این نوزادان و این معجزه های زیبا را در تمام خانواده ها، در راستای تعجیل در ظهور و به سربازی امام زمان عج قرار دهد. اما مشکلات سخت و حل نشده همچنان بودند و من هنوز برای حل آنها چشم امید به خدا داشتم. مشکلاتی که قادر به بیانشان نیستم. پس از ۳ سال اقدام دارویی، بارداری دوم سال ۱۳۹۴ اتفاق افتاد و دخترم دنیامون را زیباتر کرد. مشکلاتمان حالا کمی رنگ باخته بودند ولی کولیکی بودن هر دو فرزندم، آرزوی بچه دار شدن مجدد را از دلم گرفت، تقریبا تمام لباسای آنها را بیرون دادم با اینکه کیفیت خوبی داشتند و به خواهرم گفتم دیگر بچه نمی آورم. خواهرم می گفت شاید پشیمان شدی ولی من می گفتم مگر میشود؟ من هرچقدر بچه بیاورم کولیکی خواهند بود و انگ نابلدی در بچه داری می خورم و... اما امید به خداوند در دادن نوزاد آرام و علاقه به نوزادان پاک، این معجزه های الهی، نگذاشت بعد از سپری کردن مشکلات تشدید شده ام+جراحی (سرطان) و برداشتن تیروئیدم که به حمد الله درمان شده بود+ درخواست رهبر انقلاب برای فرزند آوری+ روایتی که از پیامبر ص، مجددا برای بچه دار شدن ترغیبم شدم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۹۷ اما این بار بیماری همسرم(واریکوسل) سخت و محکم تا ۴ سال از باردار شدنم جلوگیری کرد و دیگر مصرف دارو برای رفع تنبلی تخمدان کارگر نمی افتاد. تنها راه چاره جراحی بود که شوهرم تن نمی داد. قرص چربی مصرف می کردم و چون مصرف این قرص نقص در جنین ایجاد می کند، تمام این ۴ سال پر از استرس بودم و با اینکه از مشکلات سر راه بارداری ام آگاه بودم، هر ماه که دوره ام عقب می افتاد، مصرف قرصم را قطع می کردم و آزمایش و هربار جواب منفی😭😭😭 دیگر خسته شده بودم، نه شوهرم دست بردار بود و نه من می توانستم بی خیال، قرص چربیم را مصرف کنم یا قطع کنم. سال ۱۴۰۰ به مشهد رفته بودیم و طبق معمول به دلیل عقب انداختن بی بی چک زدم، با کمی تأخیر جواب مثبت شد و من به خیال برآورده شدن حاجتم با خوشحالی شوهرم را آگاه کردم و بازهم از ترس قرص چربی، فورا آنجا آزمایش خون دادم و در کمال ناباوری منفی شد😭😭😭😭 خیلی ناراحت بعد از گرفتن جواب برای نماز به حرم رفتیم. از شدت ناراحتی آزمایشم را دست گرفتم و به طرف زیارت امام راهی شدم، با چشم گریان و زبان ساده به آقا گلایه ساده لوحانه ای کردم🙈🙈🙈 و جواب آزمایش را در ضریح انداختم و گفتم، یکبار شما جواب منفی بگیرید، ببینید چطور است و گریان برگشتم و از آن ماجرا حتی با شوهرم سخنی نگفتم. فوق العاده از استرس دارو خوردن و عدم همکاری شوهرم برای بچه دار شدن خسته شده بودم، اما آقا بی ادبی بنده را نادیده گرفتند و کرامت کردند و شوهرم راضی به جراحی واریکوسل شد. دقیقا طبق وعده پزشکان، ۶ ماه بعد از آن، اقدام ما موثر واقع شد و حضرت😅جواب مثبت آزمایش را در دستانمان گذاشت و البته فضل الهی شامل حالمان شد و اولین دختر و پسر دوقلویم را با تمام سختی هایی که داشت، سال ۱۴۰۰ در بغل گرفتم. بحمدالله که متوجه شدیم، آرامش در دوران بارداری تأثیر مستقیمی با آرام بودن نوزاد پس از تولد دارد، تلاش من و شوهرم در کسب این آرامش در بارداری و خواندن زیاد سوره محمد و نماز شب نتیجه زیبایی داد، به طوری که نگه داری این دو نوزاد همزمان، بدون کمک دیگران، برای ما از نگه داری یک نوزاد کولیکی که قبلا داشتیم، با کمک دیگران، صد پله ساده تر است. از تمام خوانندگان این مطلب می خواهم پس از به دنیا آمدن نوزادتان در نگه داریشان، فقط به همسر خود اعتماد کنید، در واقع به خدایی اعتماد کنید که این مادر را برای این فرزندتان انتخاب کرده و قطعا توانایی نگه داری از فرزندتان را دارد. از تجربه و نظر دیگران کمک بگیرید ولی بدانید تجربه آنها برای فرزند خودشان است. شاید تجربه شما چیز دیگری است. به مادر فرزندتان در فرزند داریش اعتماد کنید تا آرامش مادر فرزندتان، با آرامش و اعتماد به نفسی که پیدا می کند، باعث آرامش فرزندانتان باشد و این، باعث آرامش خودتان و زندگیتان باشد. خداراشکر که اعتماد همسرم در تمام مراحل نگه داری از دوقلوهایم آرامش را به من و فرزندانم هدیه کرده و این آرامش، برای خودش و آرامش زندگی خودش تأثیر مستقیم دارد. چیزی که در نگه داری از دو فرزند اولم محتاجش بودم و ناآرامی کودکانم، زمینه ساز دخالت زیاد دیگران و اختلاف افتادن میان من و همسرم می شد. اما نکته دوم اینکه، پسر و دختر هایی که تازه ازدواج کردین، هر روز و شب،به امید تفضل الهی، فعالانه در پی بهتر کردن زندگیتون باشید و با سختی ها و مشکلات و اختلاف نظرهایی که دارید، زندگی رو به کام خودتون و فرزندان تون تلخ نکنید و زود حرف طلاق نزنید، طلاق عرش الهی رو به لرزه در میاره. زندگی همه، حتی من که مدام حاجت هام روا شد، پر از سختی است. با کمک دیگران و حمایت عاطفی اطرافیانم، با بیرون کردن حرف طلاق از ذهن و دلم به دلیل اختلاف نظرها، خدا راشکر هر روز نعمت های بهتر و شیرین تری وارد زندگیم شد، که بزرگترینش همین دو فرزند نو رسیده هستند. بدانید چندین سال زمان می بره تا همدیگر رو بشناسید و یکم به قول من😅 چرخ دنده هاتون تو هم گیر کنه و ...پس زود فکر جدایی نیفتید. با هر کس زندگی کنید مشکل هست. با دعا و توسل خیلی گره ها باز میشه که آدم حیرت زده میشه، عشق هاتون رو با دعا از خدا بگیرید و با دعا حفظشون کنید برا خودتون💝 در پایان، همه چیز رو می سپارم به خدا حتی حاجت های خودم و شما رو و از خداوند سلامتی تن و روح و عشقتون رو خواستارم. التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
اشکم روان شده به هوای عراقِ تو پابند نوکرت شده‌ام در فراقِ تو کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
منو همسرم بچه میخواستیم ولی چون همسرم اسپرم شون خیلی کم و ضعیف بود، من باردار نمیشدم با اینکه کلی دوا درمون کرده بودیم، تا اینکه یه روز یه نفر دکتر قدیر محمدی در تبریز که طب سنتی هستن، بهمون معرفی کردن، ایشون یه گیاهی رو برای همسرم تجویز کردن به اسم خرنوب، البته در کنارش طب سوزنی و حجامت و... هم میکردیم، ولی تقریبا ۳هفته بعد من فهمیدم باردار هستم، اصلا باورم نمیشد. الان بعد از ۹سال باز میخوام باردار بشم که رفتیم دکتر بازم گفتن همسرم از نظر اسپرم خیلی ضعیفن با این حال یا اصلا باردار نمیشی یا اینکه بشی هم سقط میشه، منم باز شروع کردم به دادن جوشانده خرنوب به همسرم... البته اینم بگم تو گوگل سرچ کردم، دیدم چقدر آدم با خرنوب بعد از خیلی سال نازایی در عرض دو سه ماه جواب گرفتن گفتم تجربمو در اختیار بقیه هم بذارم، انشالله که دامن همه عزیزان چشم انتظار هم سبز بشه طریقه مصرفشم اینه که یک هفته شبها به اندازه ۶بند انگشت از خرنوب رو توی دولیوان آب از قبل جوشیده شده، ۵ دقیقه میجوشونن، یک لیوان شب میل میکنن یک لیوانشو هم صبح بعد یک هفته به اندازه ۳بند انگشت تو یه لیوان آب جوشیده ۵دقیقه میجوشونن، فقط شبا میخورن، به مدت ۲ الی ۳ماه، انشالله که جواب میگیرن لطفا برای منم دعا کنین که خدا بهمون دوباره فرزندی سالم و صالح عطا کنه🙏 ممنون از کانال خیلی خوبتون کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب بذار اونم بخوره، شکمو... 😂😂 این شیرینی تمام شدنی نیست.😍😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۹۸ من متولد ۷۶ هستم و در دوران مجردی دختر بسیار زودرنجی بودم. دوتا خواهر دارم که اختلاف سنیشون باهم ۱۱ ماهه و من بعد از ۶ سال به دنیا اومدم. با اینکه اختلاف سنی زیادی با خواهرهام نداشتم و چند سالی با هم بازی میکردیم اما رابطه دوتا خواهرهام به خاطر اختلاف سنی کمشون، خیلی بهتر بود و همیشه باهم صحبت میکردند. اونها بزرگ شدند و من دیگه همبازی نداشتم و همیشه احساس تنهایی میکردم و به مادرم میگفتم که برام بچه بیار، حتی همسایه ای هم نداشتیم که من باهاش بازی کنم و با وجود خواهرهام بازم احساس تنهایی رو داشتم. وقتی که ۱۳ سالم شد مادرم خدا خواسته باردار شد و همه فامیل متعجب که تو سن ۳۹ سالگی بچه میخوای چیکار، سه تا دختر داری خوبه. توی این سالها که مادرم سه تا دختر داشت یسری از فامیلها بهش توهین میکردن که تو دختر داری و پسر نداری. حالا هم مادرم باردار شده بود بعد از ۱۳ سال از آخرین بچه که من بودم. خالم میگفت سقطش کن ولی مادرم هیچوقت به سقط فکر نکرد. یه شب رفتم کنار مادرم خوابیدم و بهش گفتم که خودم برات نگهش میدارم، مامان سقطش نکنی ها، مادرمم ناراحت بود از حرفهای اطرافیان... موقع سونوگرافی شد و مشخص شد بچه پسره😊😍 و من برادر دار شدم. بماند که زن عموم گفت رفت سوزن زد تا بچش پسر بشه.😡 اون لحظه ای که برادرم دنیا اومد خیلی خوشحال بودم و به قول خودم عمل کردم همون قولی که به مادرم داده بودم که نگهش میدارم. بیشتر اوقات برادرم رو نگه می داشتم، فقط موقع شیر دادن مادرم نگه میداشت. چون مادرم شاغل بود و کارهای باغی رو انجام میداد. حتی من داداشم رو از شیر و پوشک گرفتم خیلی کمک حال مادرم بودم و مادرم هنوز که هنوزه اینو بهم میگه. من تو سن ۱۹ سالگی به صورت سنتی با همسرم ازدواج کردم اما بعد از ازدواج اختلافهای ما شروع شد. خیلی عقایدهامون متفاوت بود، انگار از یه دنیای دیگه بود. خیلی سخت بود. من انقدر قوی نبودم که بتونم تحمل کنم اما خدا کمکم کرد حتی نزدیک عروسی هم دعوا داشتیم و اختلاف، بلاخره عروسی کردیم و بعد عروسی، یک سال و خوردی من بچه نمیخواستم، چون خیلی قسط داشتیم و منم میگفتم سنم کمه و میخوام تفریح کنم اما وقتی اقدام کردیم چند ماهی طول کشید و من خیلی نگران بودم. یه روز موقع نماز سر سجاده بودم و به شوهرم گفتم میخوام نذر کنم اگه این ماه باردار شدم، یکی از النگوهام رو هر وقت که مشهد رفتیم بدم به امام رضا ع. باورم نمیشد همون ماه باردار شدم، باورم نمیشد دوبار بی‌بی چک زدم، به فاصله یه روز و هردو مثبت شد. بعدشم رفتم آزمایش اونم مثبت شد. خیلی خوشحال بودم از اینکه مادر شدم. متاسفانه اختلافات من و شوهرم پابرجا بود و همچنین دخالتهای خانواده شوهرم، بارداری پر استرسی داشتم. موقع غربالگری هم گفتن بچه مشکل داره و من خیلی ناراحت شدم که با آزمایش دوم گفتن که مشکلی نداره. 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۹۸ من خیلی دختر دوست داشتم و همش میگفتم بچم دختره اما موقع سونوگرافی دکتر گفت پسره، من اون روز گریه کردم خدا منو ببخشه اما بعدش گفتم فقط سالم باشه. دوران بارداری بیشتر اوقات حالم بد میشد سُرم میزدم، نمتونستم غذا بخورم. من دختر لاغری بودم، وزنم کم بود اما تو بارداری بچم وزن خوبی داشت. اول میخواستم طبیعی زایمان کنم، چون ۴۲ هفته شده بودم و دردی نداشتم، دکتر برام ختم بارداری زد و منو بستری کردن و با آمپول فشار دردهام شروع شد که ضربان قلب بچه افت کرد و منو بردن برا سزارین... تو اتاق عمل که رفتم، دیدم کلی مرد هست، خیلی ناراحت شدم درد هم داشتم و گفتم چقدر اینجا مرد هست یکی از مردها گفت میخوای ما همه بریم و تو اینجا باشی😡 وقتی صدای گریه بچم رو شنیدم، واقعا واقعا اون روز بهترین بهترین روز زندگیم بودش، هیچ روزی به اندازه اون روز خوب نبود. یه لحظه به خودم گفتم یعنی این بچه منه و گریم گرفت و اونجا بود که متوجه شدم گریه از روی شوق یعنی چی... من گریه میکردم و بچه رو کنارم آوردن، وای دیدمشش صورت تپل و موهای بور نازش خیلی قشنگ بود، وقتی بهش گفتم دوستت دارم گریش آروم شد😍😍 بعد از عمل ۳ ساعت تو ریکاوری بودم، بعد از نیم ساعت که دردهای جای بخیه شروع شد، وحشتناک بود. از پرسنل اتاق عمل اصلا راضی نبودم، چون اصلا حجاب من براشون مهم نبود و توی راهرو، جلوی رفت و آمد مردها، پوششم مناسب نبود و خودمم بیحال بودم از درد اما واقعا از دستشون ناراحتم و هنوز هنوزه که یادم میاد، ناراحت میشم. این دلیل نمیشه که ما مریضیم حجابمون حفظ نباشه. امیدوارم به این وضعیت رسیدگی بشه.. پسرم تو دوران نوزادی خیلی گریه میکرد، رفلاکس شدید داشت، دل پیچه داشت، خودم تنهایی نگهش میداشتم. گاهی شوهرم خیلی کم کمک میکرد، دیگه به بچه دوم فکر نمیکردم. از درد زایمان میترسیدم، اما بعدش نظرم عوض شد. شوهرم واقعا حوصله بچه نداشت و هنوز که هنوزه که پسرم نزدیک چهار سالشه تا بهونه بگیره، منو مقصر میدونه و بامن دعوا می کنه، متاسفانه هنوزم اختلاف داریم اما واقعا دلم به حال پسرم میسوزه که تنهاست و همبازی نداره الان یه مدت خیلی یه بچه دوم فکر میکنم اما مریض شده بودم و مشکلات زیاد، دچار مشکلات کبدی و کیسه صفرا شدم و خداروشکر با نذر و نیاز خوب شدم. امید دارم که بازم بچه بیارم اما چند ماهی که اقدام کردم اما باردار نشدم. اینم بگم که منی که قبل بارداری دختر دوست داشتم، از وقتی که پسرم دنیا اومد عاشق پسر شدم و دیگه جنسیت بچه برام مهم نیست فقط سالم باشه🌸 از خدا میخوام که کمک کنه. من خیلی قوی شدم و رابطم با خدا خیلی خوب شده و با اون ارامش میگیرم. از شما دوستان هم میخوام برام دعا کنید. انشالله به حق حضرت رقیه سه ساله که ایام شهادتش هست، هرکی اولاد نداره خدا دامنش سبز کنه🌸 از دوستان می‌خوام اگه کسی هست که شوهرش مثل شوهر من حوصله بچه نداره و زود عصبانی میشه، تجربیاتشون رو با ما به اشتراک بذارن. با تشکر کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075